نقد فیلم‌‌های جشنواره فجر| نگهبان شب و موقعیت مهدی: ساده و صمیمی، پیچیده و صمیمی

نقد فیلم‌ های جشنواره فجر| نگهبان شب و موقعیت مهدی: ساده و صمیمی، پیچیده و صمیمی

در این یادداشت سید سعید هاشم‌زاده فیلم‌های "نگهبان شب" و "موقعیت مهدی" را که در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمدند نقد و بررسی کرده است.

خبرگزاری تسنیم ـ سید سعید هاشم‌زاده درباره فیلم‌های سینمایی نگهبان شب و موقعیت مهدی که در چهلمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمدند نوشت:

* نگهبان شب

"نگهبان شب" بازگشت میرکریمی است به آدم‌های ساده‌زیستی که قرار است در زندگی و زیست‌شان عمیق شویم، آن هم با روایتی مینیمالیستی. میرکریمی‌ به‌شدت تحت تأثیر جریان سینمای نئورئالیسم است، اصلاً مگر می‌توان رئالیسم اجتماعی ساخت و تحت تأثیر نئورئالیسم نبود؟! اما نزدیک بودن میرکریمی‌ به سینمای الگو و تاریخی نئورئالیستی، فقط حال‌وهوای زیستی نیست بلکه بهره‌مندی از پارامترهایی است که این‌گونه سینما دارد، پارامترهایی که قرار است فرم منسجم را تولید کند، در چنین سینمایی مسئله اصلی فقر است و معضلات اجتماعی که قرار است در بستر شهری تعریف شود.

نئورئالیسم انسان‌های در حال نابودی را که تلاش برای زیست‌شان صادقانه و پر از پستی و بلندی است نشانمان می‌دهد، انسان‌هایی که تا سرحد مرگ و جان‌فشانی می‌روند اما می‌خواهند فقر را کنار بزنند، حال در این چالش چیزی که آنها را بازمتمایز می‌کند مسئله اخلاق است. اخلاق و امر انسانی در سینمای نئورئالیسم مسئله‌ای بنیادین است از امبرتو دی تا دزد دوچرخه هر دو زیست آن زمانی یک انسان دچار مسئله اجتماعی را در فقر نشان می‌دهد و این انسان‌ها را در هیاهوی ماجرا به امر اخلاقی و انسانی سوق می‌دهد.

در انتخابی که سازنده هر درام است و در چنین درامی‌ قوی‌تر و ملموس‌تر دیده می‌شود. نزدیکی چنین جریانی به فرم زیستی بی‌واسطه نیز قابل توجه است. آدم‌های این نوع سینما به‌شدت به زیست انسانی و طبقه‌ای خودشان در دل اجتماع نزدیک‌اند، دراماتیز نشده‌اند بلکه بازنمایی چنین شخصیت‌هایی هستند تا حد و مرز اینکه بی‌واسطه در نسبت با امر سینمایی و دوربین دیده شوند و انسان‌های میرکریمی‌در نگهبان شب نیز این‌چنینی هستند. آنها را، که در اجرا اغلب‌شان را نابازیگران تشکیل می‌دهند، آدم‌هایی ساده و آشنا هستند که با خوش‌بینی میرکریمی همراهی می‌کنند، این خوش‌بینی میرکریمی‌ از دو منظر قابل بحث است؛ یک اینکه تم و نگاه با این خوش‌بینی از جریان نئورئالیستی فاصله می‌گیرد و دوم اینکه قطب منفی را کم‌رنگ می‌کند و با نگاه خوشبینانه به این نیروی دراماتیک می‌نگرد. درام ساده میرکریمی‌ با نیروی پنهان منفی کار می‌کند و تقریباً آن را درونی و اخلاقی می‌بیند و جلوه بیرونی به این نیرو نمی‌دهد.

این‌بار هم که می‌توانست دو کاراکتر منفی کلاهبردار داشته باشد، یعنی شخصیت پیمانکار و دلال بانکی، در نهایت هر دو را دارای یک جوانمردی نشان داد که گویی کلاه‌بردارانی در مخمصه هستند و عیب از جای دیگر است و نه در مخمصه انداختن رسول، کاراکتر کارگر اثر، به همین سبب است که دنیای خوشبینانه میرکریمی‌ به‌شکلی مستقل در درام جذاب نمی‌نماید و ما فقط آدم‌ها و ظرافت‌هایشان را دوست داریم، چرا؟! به این دلیل که در ایام جشنواره آدم مثبت‌نگر و ساده و اخلاقی ندیده‌ایم یا اگر هم دیده‌ایم حجم اندکی از کاراکتر‌های آثار را تشکیل می‌دادند و شاید به همین جهت است که اثر میرکریمی‌ حال خوبی را برایمان ایجاد می‌کند.

 

*موقعیت مهدی

فیلم اول حجازی‌فر دو پاره است؛ اولین پاره‌اش یک فیلم ملودراماتیک است، ملودرامی‌ درباره شهید مهدی باکری که قرار است دریچه‌ای باشد درباره زندگی شخصی این قهرمان جنگ، این دریچه به‌غایت توسط فیلمساز زیبا، جذاب و پرکشش نشان داده شده است. شخصیت‌های این زندگی ملودرام را باور می‌کنیم، با آنها همراهیم، شوخی‌ها و موقعیت‌ها و حیای این طبقه اجتماعی و آن بافت تاریخی را درک می‌کنیم و این از دقت در متن و اجرا می‌آید. دوری و نزدیکی و گله و شکایت و دلتنگی...، همه اینها خصیصه یک ملودرام استاندارد است که با شخصیت‌های این‌جهانی پا بر روی زمین به‌خوبی می‌توانیم با آن ارتباط برقرار کنیم، به آنها نزدیک شویم و انسان ببینیم، به این وجه ملودرام موقعیت مهدی، گویش آذری را نیز اضافه کنید، گویشی که بافت جغرافیایی و آدم‌های آن جغرافیا را به‌خوبی برای ما می‌سازد. دیالوگ‌های این فصول نیز روان و منطقی نگاشته شده است و بدون هیچ گونه اختلال یا تقطیعی در دل درام می‌نشیند.

اما از جایی موقعیت مهدی افت می‌کند که درگیر فضای دور از قصه ملودراماتیک خود می‌شود، یعنی دو قصه در موضوع و لوکیشن به هم مربوط، اما از منظر ارتباط شخصیت‌ها و نظم درام نامنسجم نسبت به یکدیگر. موقعیت مهدی که اصلاً و اساساً از زندگی شخصی مهدی باکری کار را آغاز می‌کند، ناگهان به زندگی نوجوانی رزمنده می‌غلطد که تنها یک جمله درباره باکری گفته است و شهادت برادر باکری را دیده است؛ این خط ارتباط نازک و لاغر حدود بیست و اندی دقیقه به‌طول می‌انجامد و ما تا جایی که می‌توانیم از مهدی باکری به‌عنوان قهرمان داستان دور می‌شویم و بعد از این فصل و فاصله‌ای زیاد دوباره به مهدی باکری متصل می‌شویم، در ادامه نیز میان ملودرام زندگی مهدی و فرازهایی از موقعیت‌های مبارزاتی او در نوسان می‌مانیم، این نوسان هرگز ایده و فکر مهدی در نسبت با جنگ را به ما نشان نمی‌دهد، هرگز اکت او را شاهد نیستیم، تنها حرف می‌شنویم و حرف و حرف، و هرآنچه از جنگ می‌بینیم از اطرافیان مهدی باکری است، همانند صحنه جنازه‌ها در تونل و حمل مهمات و...، این فصول نچسب به یکدیگر انسجام دراماتیک و کلی اثر را به‌هم می‌ریزد و با اینکه نویسنده با زیرکی می‌خواهد با تقطیع کردن داستان‌ها و زمان‌ها و مکان‌ها و اسم‌گذاری روی هر فصل این عدم انسجام را قابل قبول کند، اما در یک نگاه کلی قطعاتی که به‌راحتی قابل حذف باشند بالطبع، قطعاتی مؤثر نخواهند بود و کاری را که می‌بایست انجام نخواهند داد.

مشکل بزرگ دیگر موقعیت مهدی صحنه شهادت اوست که به‌نظر بدون تدابیر و ایده شکل می‌گیرد و ساخته می‌شود، موقعیتی که نه مخاطب در نسبت با آن سمپاتیک می‌شود و نه با امر قدسی شهادت در هم می‌آمیزد.  موقعیت مهدی در کلّیت خود از این مسئله ضربه مهلکی می‌خورد که از سریال تبدیل به اثری سینمایی شده است و پاره‌هایی از سریال را اثر سینمایی کردن امری است، محال یا حداقل مشکل.

انتهای پیام/+

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران