کودکان و جوانان در عرصه کربلا
خبرگزاری تسنیم: در میان یاران و اصحاب امام حسین (ع) کودکان ونوجوانانی نیز وجود داشتند که با وجود سن و سال کم خود عاشقانه در سیر کربلائی بودن و عاشورایی شدن تلاش فراوان نمودهاند.
متن یادداشت عشرت شایق که در اختیار تسنیم قرار گرفته به شرح ذیل است:
اَلسَّلامُ عَلی الحُسَین وَ عَلَی عَلی بن الحُسین وَ عَلَی اَوْلاد الحسین وَ عَلَی اَصْحاب الحُسَین
سلام بر دشت تفتیده در خون غرق شده کربلا
سلام بر پیکر مطهر جگر گوشه زهرا (س)
سلام بر کربلا و کربلائیان
کربلا از هر جهت و جنبه کامل است در قسمت یاران از پیر و جوان، زن و مرد، بنیهاشم و اصحاب باوفا و در بُعد ارزشی، ایثار و فداکاری، عشق و وفا، رشادت و جوانمردی، صبر و حلم، شجاعت و شهادتطلبی و در بُعد خانواده یک خانواده کامل، یک خانواده ولائی، حضور حسین بن علی (ع) و امام چهارم و پنجم شیعیان و حضرت زینب کبری (س) و دیگر زنان بنیهاشم و حضور علی اکبر و قاسم و… همه آماده رزمند، رزم شهادت طلبانه، رزم خطابه، رزم جسمی و رزم فکری لحظهای در کربلائی و روزی در کوفه و شام که همه در تجدید رفتاری و فکر امت رسول الله (ص) بود که اباعبدالله (ع) فرمودند: من برای اصلاح امت جدم قیام کردم.
کودکان و جوانان در عرصه کربلا
در میان یاران و اصحاب امام حسین (ع) کودکان ونوجوانانی نیز وجود داشتند که با وجود سن و سال کم خود عاشقانه در سیر کربلائی بودن و عاشورایی شدن تلاش فراوان نمودهاند که با استعانت از بارگاه حق و تمسک به وجود مقدس نبوت و امامت به حضور زیبای این عزیزان در کربلا میپردازیم.
علی ابنالحسین الاصغر (علی اصغر)
علی اصغر کودک شیرخوار امام حسین (ع) و مادرش رباب دختر امرءالقیس میباشد. معروف است که علی اصغر (ع) در کربلا شش ماه داشت.
ابو مخنف مینویسد:…. «وَلِهُ مِنَ الغمر سِتَّةُ اَشهُرٍ»7
او علی اصغر، شش ماه داشته است.
محل تولد حضرت، مدینه بوده است. علی اصغر (ع) به همراه پدر، مادر و بستگان خویش به کربلا آورده شد. درباره نحوه شهادت این طفل شیرخوار روایات و تواریخ مختلف است که به آنها اشارهای میرود.
امام (ع) در اوج مصیبتها و فجایعی که برایش اتفاق بود و یاران و فرزندان و برادران و بستگانش همه به شهادت رسیده بود و هیچکس جز زنان و کودکان باقی نماندند، صدای استغاثه حضرت به گوش زنان رسید، صدای زنان به ناله بلند شد. امام با شنیدن ناله جانسوز آنها به خیمهها رفت و آنان را آرام ساخت و سپس فرمود:
ناوِلونی عَلِیّا اِبنی الطَّفل حَتَّ اَودّعهُ8
پسر کوچکم علی را به من بدهید تا با او وداع کنم.
آنان علی اصغر را به آن حضرت دادند. امام او را گرفت و در دامن خود قرار داد و در حالی که سر را برای بوسیدن پایین میبرد فرمود:
«ویلُ لهؤلاءِ القَومِ اذاکان جَدُّکَ مُحَمَّدٍ المصطفی خَصمُهُمْ»
و ای بر این ستمکاران، آن گاه که جدّت حضرت محمد (ص) دشمن ایشان باشد.
پس او را بوسید و با او وداع کرد، هنگامی که خواست او را به خواهرش امکلثوم بدهد، چنین سفارش فرمود:
خواهرم! تو را سفارش میکنم که به بهترین وجه از علی اصغر نگهداری کنی. زیرا او کودک کوچک شش ماههای است و به مراقبت شما نیاز دارد.9
ام کلثوم عرض کرد: برادر این کودک تشنه است، جرعه آبی به او بنوشان. امام حسین (ع) دوباره علی اصغر را در آغوش گرفت و به سوی دشمن رفت و در برابر آنان ایستاد و فرمود:
«یا قَومُ اِن لَمْ ترحمونی فَارحُموا هذاالطِّفل10 اَمّا تَرَوْنَهُ کَیفَ یَتَلظّی عطشا»11
ای مردم! اگر به من رحم نمیکنید پس به این کودک شیرخوار رحم کنید. آیا او را نمیبینید که چگونه از شدت تشنگی دهانش را باز و بسته میکند.
در این هنگام هرملة بن کامل اسدی تیری از کمان رها کرد و آن کودک را در آغوش پدربزرگوارش ذبح کرد.
«فَذَبَحَ الطِّفلُ مَنَ الَرید ال الورید اَوِ الاُذنِ اِلی الاُذُنْ»12
از رگ تا رگ یا گوش تا گوش آن طفل بریده شد.
امام حسین (ع) با سرعت به خیمه بازگشت وتیر را از گلوی علی اصغر بیرون کشید و او را به خواهرش زینب سپرد، سپس دستهایش را از خون گلوی او پر کرد و به آسمان پرتاب کرد13 و فرمود:
خدایا بین ما و این مردم که ما را دعوت کردند تا یاریمان کنند امّا ما را کشتند، حکم بفرما.14
سید بن طاووس در لهوف مینویسد: امام حسین (ع) پس از پاشیدن خون کودک شیرخوار به آسمان چنین فرمود:
… آنچه از ما مصیبت بر من نازل میشود برایم آسان است زیرا خداوند آن را میبیند…
و امام باقر (ع) فرمودند:
«فَلَمْ یَسْقَطْ مِنْ ذلکَ الدّم قطرة الی الارض»
از آن خونی که حسین (ع) از گلوی علی اصغر به سوی آسمان پاشید یک قطره هم بر روی زمین نیفتاد.
عبدالله ابن الحسین
«اَلسَّلامُ عَلی عَبدِاللّهِ بنِ الحُسین الطِّفل الرَّ ضیع الَمرمی الصِّریع المشحَّوادَما… الَمذبوحِ بالسَّهمِ فی حِجرِ اَبیهِ لَعَنَ اللّه رامیه…»1
سلام بر عبدالله شیرخوار فرزند حسین که هدف تیر قرار گرفت و در خون خود غوطه ور شد… و سرش به وسیله تیر دشمن، در آویخته شد، ذبح گردید. خداوند قاتل او را لعنت کند.
عبدالله ابن الحسین (ع) کودک شیرخواری بود که در ظهر عاشورا چشم به جهان گشود.2 و از تولد تا شهادتش شاید بیشتر از یک ساعت نگذشت.
مادرش امّ اسحاق دختر طلحه بن عبیدالله ابن تیمیه است رباب کسانی که رباب را مادر عبدالله میدانند. او را با علی اصغر یکی میدانند و این صحیح نیست.
امام حسین (ع) پس از شهادت تمام یاران و اصحاب به سوی خیمهها رفت و از اسب پیاده شد و بر در خیمه نشست. در این حال نوزاد را که در همان ساعت به دنیا آمده بود به دستش دادند و حضرت در گوش او اذان گفت.3 سپس طفل را در دامن نهاد و زبان مبارک را در دهان او برد،4 و کامش را برداشت همین که خواست برای وداع نوزادش را ببوسد، عبدالله بن عقیقه الغنوی5 تیری از کمان رها کرد، آن تیر بر گلوی نازک کودک نشست و او را در آغوش پدر سر برید.
امام حسین (ع) تیر را از گلوی کودک بیرون کشید و او را به خونش آغشته ساخت و فرمود:
«وللّهِ لانتَ اکرمُ علی اللّهِ مِن الاّقَهِ وَ محمّد اَکرَمُ عَلَی اللَّهِ مِنْ صالحِ»
به خدا سوگند که تو از ناقه بر خداگرامیتری و محمد هم از صالح بر خدا گرامیتر است.6
سپس او را پهلوی فرزندان و برادرزادگان خود نهاد.
حضرت علی اکبر (ع)
علی اکبر بین سالهای 33 تا 35 هجری قمری از مادر بزرگوار به نام لیلی دختر ابی مرّة بن مسعود ثقفی در شهر مدینه چشم به جهان گشود و در مکتب انسان ساز امام حسین (ع) تربیت شد و علم، ادب، کمال، ایثار و شهادت را از وجود مقدس سبط اکبر، امام حسین (ع) فرا گرفت و در هیچ زمانی از اطاعت امامت و حمایت اهداف ولایت کوتاهی نکرد و تا آخرین نفس و قطره خون از امام زمانش دفاع کرد.
در مورد سن اقوال مختلفی وجود دارد از جمله:
* ابن شهر آشوب در مناقب و طبرسی در اعلام الوری و شیخ مفید در ارشاد، سن حضرت را هیجده یا نوزده سال نوشتهاند.
* ابن نمای حلی در مشیرالاحزان بیست یا بیست وسه آورده است.
* ابن ادریس حلّی در خاتمه کتاب بع السرائر (ص 655) مینویسد: با توجه به اینکه حضرت علیاکبر (ع) در زمان خلافت عثمان به دنیا آمده، سن حضرت بین بیست و پنج و بیست و هفت سال بوده است. مرحوم محدث قمی در نفس المهوم15 و مقّرم در رساله علیاکبر و ذبیح الله محلاتی در فرسان الهیجاء به همان سن 27 سال ارجحیت میدادند.
سقای جوان کربلا
یکی از کسانی که در کربلا به فضیلت آب آوری دست یافت، حضرت علی اکبر (ع) بود. در حدیث از امام صادق (ع) چنین نقل شده است که امام حسین (ع)، حضرت علی اکبر (ع) را در روز هشتم محرم به همراه سی سوار به سوی آب فرستاد. آنان خود را به خیل لشگر دشمن زدند و بدون هیچ ترس و هراسی به پیکار پرداختند و پس از یک درگیری سخت، به آب رسیدند و ظرفها را پر کردند و به خیمهها بازگشتند، حضرت علی اکبر دوست داشت که آب زودتر از خودش به تشنگان خیام امام (ع) برسد و حتی آماده بود تا جانش را فداکند امّا یک قطره آب بر زمین نریزد16٫
اولین شهید بنیهاشم
علی اکبر (ع) اولین نفر از بنیهاشم است که در روز عاشورا در کربلا شهید شد17
در زیارت ناحیه نیز چنین آمده است:
«اَلسَّلام عَلیکَ یا اَوَّلَ قتیل من نَسلٍ خَیرِ سلیلٍ…»18
سلام بر تو ای اولین شهید از دودمان بهترین نسل…
حضرت علی اکبر در زمان تاختن به میدان عین خورشیدی میماند که از افق میدان طلوع کرده است. ناگهان دشمن، جمال حضرت محمد (ص) عصمت فاطمه و شجاعت حسین (ع) را در برابر خود مشاهده کرد.19
علی اکبر با رشادت کامل با دشمن جنگید و بالاخره در کمال شقاوت دشمن نابکار حضرت را با لب عطشان به شهادت رساندند.
هنگامی که امام حسین (ع) در کنار بدن پاک ومطهر حضرت علی اکبر حاضر شد با صدای بلند گریست و تا آن زمان هیچ کس صدای گریه آن حضرت را نشنیده بود.20
جوانان بنیهاشم پیکر علی اکبر را به سوی خیام میبردند که بانوان خاندان وحی از خیمهها بیرون ریختند و چون او را غرقه در خون و مالامال از زخم نیزه و تیر مشاهده نمودند، با سینههای سوخته و موهای پریشان و نالههای جانسوز به استقبالش آمدند و خود را بر او انداختند. در پیشاپیش آنان حضرت زینب کبری (س) بود.21
حسن بن حسن (مثنی)
حسن بن حسن معروف به حسن مثنی یکی از پسران امام حسن مجتبی (ع) است. کنیه آن بزرگوار ابو محمد و مادرش خوله دختر منظور قزاریه است.22 و به روایتی میگویند او در روز عاشورا نوجوانی هفده ساله بوده است23٫
ابوالحسن شعرانی مینویسد: تزویج حسن مثنی و فاطمه دختر امام حسین (ع) در همان ایام خروج امام حسین (ع) از مدینه یا در راه مدینه و کربلا بوده است و فاطمه در کربلا نو عروس بود24٫
حسن مثنی همراه امام حسین (ع) در کربلا حاضر بود و در روز عاشورا به میدان جنگ رفت و با دشمنان خدا جنگ سختی کرد25٫
سید بن طاووس مینویسد: حسن مثنی هفده نفر را به خاک هلاکت انداخت و هیجده زخم بر بدن مبارکش وارد شد26٫
مقرم مینویسد: دست راست او نیز قطع شده بود27 براثر زخمها و خونریزی زیاد بیهوش در میدان افتاده بود. دشمن خیال کرد او نیز شهید شده است.
روز یازدهم وقتی به دستور عمر سعد سرهای شهدا را جدا کردند، دیدند او هنوز زنده است. اسماء بن خارجه فرازی یکی از سربازان دشمن که به مادر او نسبت داشت گفت: او را به خاطر من واگذارید. او را رها کردند و اسماء حسن مثنی را به کوفه برده وقتی این حکایت را برای عبیدالله نقل کردند گفت او را برای ابی حسّان واگذارید، پسر خواهر اوست. اسماء او را معالجه کرد و به مدینه فرستاد.28
ابوبکر بنالحسن (عبدالله اکبر)
نوجوان دیگری که روز عاشورا در کربلا حضور فعالی داشت، ابوبکر پسر امام حسن مجتبی (ع) معروف به عبدالله اکبر است29٫ مادر بزرگوار او کنیزی به نام رمله بود. او پس از ازدواج برادرش حسن مثنی، نزد امام حسین (ع) میرود و سکینه دختر عموی خود را خواستگاری و عقد میکند30٫
بسیاری از مورخان نوشتهاند که در روز عاشورا حضرت سکینه (س) عقد بسته پسر عمویش عبدالله اکبر بود و تا لحظه شهادت او مراسم زفاف انجام نشد31٫
امّا ازدواج این دو برادر (حسن مثنی و عبدالله اکبر) با این دو خواهر (فاطمه و سکینه) از مسلّمات تاریخ است. در زیارت ناحیه مقدسه میخوانیم:
«اَلسَّلام عَلی ابی بکر بن الحسن بن علی الزکی الولی المرمّی بالسّهم الَّروی لعَنَ اللهُ قاتلهُ عبدالله بن عقبه الغنوی»32
سلام بر ابوبکر پسر حسن بن علی بن ابی طالب کسی که پاک و دوست داشتنی بود، کسی که با تیر دشمن از پای درآمد. خداوند قاتل او، عبدالله عقبه غنوی را لعنت کند.
عبدالله اصغر
عبدالله اصغر پسر یازده ساله33 امام حسن (ع) روز عاشورا در کربلا حضور داشت. برخی از مورخان مادرش را زینب دختر سلیل (سیع) بنعبدالله34 و بعضی دیگر او را کنیز دانستهاند.35
این کودک کنار عمویش امام حسین (ع) در قتلگاه شهید شده است. امام حسین (ع) مجروح و خونین، غریب و تنها در قتلگاه افتاده است و دشمنان او را محاصره کردهاند. عبدالله این صحنه جگر سوز را میبیند. برای دفاع هرچند ناچیز به میدان میرود و خود را به عمویش میرساند و کنار آن حضرت میایستد. در این هنگام مردی از قبیله یتم به نام بحربن کعب شمشیر کشید تا آن را بر امام (ع) فرود آورد، عبدالله اصغر گفت: ای پسر زن ناپاک آیا میخواهی عموی مرا بکشی؟ او شمشیرش را فرود آورد، عبدالله دستش را سپر کرد تا به امام (ع) اصابت نکند، دست او قطع شد و به پوست آویزان گشت. عبدالله صدا زد: یا عمّاه، یا امّاه (ای عمو جان، ای مادر) در این هنگام امام حسین (ع) او را گرفت و به سینه چسباند و فرمود:
ای پسر برادرم صبرکن. این زخم شمشیر و مصیبت را خیر به حساب بیاور، زیرا به زودی خداوند تو را به پدران شایستهات رسول خدا (ص) و علی بنابیطالب (ع) و حمزه و جعفر و حسن بن علی که درود خدا بر آنان باد ملحق خواهد ساخت. عبدالله هنوز در دامن عموی بزرگوارش بود و به دلجویی او گوش داشت که حرملة بن کامل اسدی، گلوی نازک وی را هدف تیر قرار داد و او را در آغوش امام حسین (ع) سر برید36٫
عمرو بن الحسن
یکی دیگر از کودکانی که در کربلا حضور داشت و پس از حادثه عاشورا به اسارت رفت، عمروبن الحسن (ع) بود. بعضی او را عمربن الحسن نوشتهاند.
تاریخ درباره او چیزی بیش از آنچه در ذیل میآید ذکر نکرده است:
طبری مینویسد: یک روز یزید، علی بن الحسین (ع) را فرا خواند. امام سجاد (ع) با عمرو بن الحسن که پسر کوچکی بود نزد یزید رفت، خالد پسر یزید لعنت الله علیه که تقریبا با عمر و هم سن و سال بود نیز حضور داشت. یزید به عمرو گفت: آیا با پسر من کشتی میگیری؟
عمروگفت: نه، امّا یک چاقو به من و یک چاقو به او بده تا با یکدیگر بجنگیم. یزید این سخن شجاعانه عمرو را شنید. فرزند خود را در آغوش گرفت و بر سینه چسباند و گفت: این خویی است که من از اخترم میشناسم آیا مار جز مار میزاید37٫
کنایه از اینکه عمرو بن الحسین (ع) شجاعت و دلاوری را از پدران و اجداد خود به ارث برده است38٫
احمد بن الحسن (ع)
مامقانی مینویسد: احمد فرزند امام حسن مجتبی (ع) در سن شانزده سالگی همراه عموی بزرگوارش در کربلا حضور داشت و روز عاشورا پس از یک مبارزه شدید به شهادت رسید. مادر بزرگوار او امّ بشر اخترابی مسعود انصاری در میان بانوان اهل بیت در کربلا بود.
احمد بنالحسن نوجوانی شجاع و بیباک بود. او از امام حسین (ع) اجازه نبرد گرفت و به میدان رفت.
در این نبرد هشتاد نفر را به هلاکت رساند، بارجز خوانی بسیار زیبایش به دشمن میتاخت و امّا برای رفع تشنگی به پیشگاه مظلوم کربلا امام حسین (ع) میآمد که امام (ع) فرمودند بزودی بوسیله جدّت رسول اکرم (ص) سیراب میشوی.
و بالاخره در این مبارزه که تعداد کثیری از افراد دشمن را به هلاکت رساند در آخر دشمنان زخم خورده با شدت بیشتری او را محاصره کردند و از پایش در آوردند39٫
قاسم بنالحسن (ع)
یکی دیگر از نوجوانان شجاع و نیرومندی که روز عاشورا در کربلا حضور داشت، حضرت قاسم فرزند امام حسن مجتبی (ع) بود مادر او همان مادر عبدالله اکبر یعنی رمله بود.
با اینکه تاریخ زندگیش مشخص نیست امّا لحظات عشق و ایثار او در روز عاشورا از شخصیت والای او، روح بلندش، معرفت و دینداریش، وفاداری، شجاعت، محبت، جانبازیش خبر میدهد.
مجلسی مینویسد: در اکثر روایات آمده است که قاسم بنالحسن نوجوانی نابالغ بود. آنگاه که امام حسین (ع) او را آماده رزم، دید، دست در گردن او انداخت و گریست. قاسم نیز به گریه افتاد. آنقدر گریه کردند تا از هوش رفتند. هنگامی که به هوش آمدند، قاسم از عموی بزرگوارش اجازه مبارزه خواست. امام حسین (ع) اجازه نداد، قاسم به التماس افتاد و آنقدر دست و پای آن حضرت را بوسید تا اجازه مبارزه گرفت.
حضرت قاسم در حالی که اشک از چشمهایش جاری بود به میدان رفت و این رجز را خواند. اگر مرا نمیشناسید، پس بدانید حسن فرزند امام حسین (ع) نوه پیامبر اسلام (ص) هستم. این حسین است که مانند اسیری گروگان مردم است، خدا آنان را سیراب نسازد، صورتش چون پاره ماهی میدرخشید. با آن کوچکی سی وپنج مرد جنگی دشمن را از پای در آورد40٫
حضرت قاسم (ع)بعد از جنگ و مبارزهای نابرابر توسط عمرو یعد جراحت شدیدی برداشت بهطور که قاسم با فرق شکافته، بدن مجروح و پایمال شده از سم اسبهای دشمن، روی خاک داغ کربلا و در برابر؟ آفتاب سوزان پای بر زمین میسائید41٫
حضرت امام حسین (ع) بدن پاک قاسم را در کنار بدن پاک و مطهر حضرت علی اکبر و سایر شهیدان اهل بیت قرار داد و به آسمان روی کرده و فرمود:
خدایا به حساب آنان برس و چندان از آنان بکش و پراکنده ساز تا هیچکس از آنان باقی نماند و هرگز آنان را نیامرز.
ای عموزادگان و اهل بیت من! صبر کنید که از این پس هرگز ذلیل و خوار نشوید.
در زیارتنامه معروف ناحیه مقدسه آمده است.
السلام علی القاسم ابن الحسن بن علی المضروب هامَته المسلوب لامته…
سلام بر قاسم پسر امام حسن (ع) آن نوجوانی که دشمن فرقش را شکافت و لباس جنگیاش را ربود. آنگاه که عمویش حسین (ع) را به کمک طلبید، مانند باز تیز پرواز بر بالین او حاضر شد. پاهایش را بر خاک گرم کربلا میسائید. در این هنگام امام (ع) فرمود: از رحمت خدا دور باشند قومی که تو را کشتند. آنان که جد و پدر بزرگوار تو را در روز قیامت دشمنشان است.
امام محمد باقر (ع)
شیخ مفید رحمتالله علیه مینویسد: امام سجاد (ع) پانزده فرزند داشت که تنها یکی از آنان در کربلا بود و او امام باقر (ع) بود42٫
مادر بزرگوار امام باقر (ع) فاطمه دختر امام حسن مجتبی (ع) معروف به عبدالله است.
امام پنجم (ع) در روز دوشنبه سوم صفر یا اول رجب سال 57 هجری قمری در شهر مدینه چشم به دنیا گشود. او سه سال و نیمه بود که همراه پدر و جد بزرگوترش در کربلا حضور داشت. با چشمان کوچک خود حوادث خونین عاشورا و دوران اسارت را در حافظه خویش ثبت کرد.
فرزندان حضرت زینب (عون و محمد بن عبدالله)
در تاریخ کربلا نوجوانان و جوانان بسیاری در رکاب سیدالشهداء (ع) بر علیه دشمن غدّار مبارزه نمودهاند و به درجه رفیع و جایگاه والای شهادت رسیدهاند که از جمله این عزیزان فرزندان زینب (س) میباشند. حضرت زینب کبری (س) با پسر عموی خود عبدالله بن جعفر بن ابی طالب (ع) ازدواج کرد و صاحب چند فرزند به نامهای علی، عون، محمد، عباس، امکلثوم شد43٫ عون و محمد در کربلا و روز عاشورا همراه مادرشان و امام حسین (ع) حضور فعال داشتند و به شهادت رسیدند.
شریف کاشانی مینویسد: حضرت زینب (س) پس از شهادت حضرت قاسم، موهای عون و محمد را شانه کرد و چشمانشان را سرمه کشید و لباس نو به آن پوشاند و شمشیر به کمرشان بست. سپس آن دو نوجوان شجاع را نزد برادر خود برد و برایشان اجازه مبارزه طلبید. امام فرمود: شاید عبدالله راضی نباشد. عرض کرد: عبدالله راضی است. او خود به من سفارش کرده است که اگر جنگ روی داد، فرزندان من پیش از فرزندان برادرت باید به میدان بروند و جانشان را نثار کنند.
پس از اصرار زیاد و سوگند دادن امام به مادر و پدر و جد بزرگوارش، حضرت اجازه فرمود.
محمد و عون، شمشیر به دوش، به میدان آمدند. تا چشم عمر سعد به آن دو طفل افتاد، گفت عجب محبتی این خواهر به برادرش دارد! او دو نوجوان خود را فدای برادر میکند44٫
و آنها بعد از یک مبارزه دلیرانه محمد به دست عامربن نهشل تمیمی به شهادت رسید. در زیارت ناحیه مقدسه نام محمدبن عبدالله بن جعفر بن ابی طالب (ع) آمده است.
السلام علی محمد بن عبدالله بن جعفر الشاهد مکان ابیه و التالی لافیه و واقیهِ ببدنِه. لَعَنَ اللّه قاتلهُ عامِرِبن نَهشَلِ التَمیمی45
سلام بر محمدبن عبدالله بن جعفر که جایگاه جدش را در بهشت دید و پس از برادرش به شهادت رسید و نگهدار بدن برادر بود. خداوند قاتل او عامربن نهشل تمیمی را لعنت کند.
و عون در یک نبرد سنگین سه سوار و هیجده پیاده از دشمنان خدا را به جهنم فرستاد و در پایان به دست عبدالله بن قطنه الطائی (تیهائی) به شهادت رسید46٫
در زیارت ناحیه مقدسه میخوانیم:
«السلام علی عون بن عبدالله بن جعفرٍ الطیار حلیف الایمانِ و منازل الاقران الناصر للَّرحمنِ التّالی للمثانی و القرآن لعن الّهُ قاتلُِه عبداللّه بن قُطنة الطّائی الَّنهاتی»47
سلام بر عون فرزند عبدالله بن جعفر کدام جعفر؟ همان طیار بهشت، هم پیمان ایمان، هماورد همگنان، یاور خدای رحمان و تلاوت کننده قرآن. خداوند قاتل او عبدالله بن قطنه طائی بنهانی را لعنت کند.
فرزندان مسلم (ع)
در جریان کربلای حسینی حضرت مسلم (ع) به عنوان سفیر کبیر اباعبدالله (ع) تا پای شهادت به رسالت سنگین خویش جامه عمل پوشید و دو فرزند نوجوانش که برای رسیدن به پدر در بین راه توسط حارث سنگدل به شهادت رسیدند امّا چند تن دیگر از فرزندان مسلم در کربلا حضور داشتند از جمله:
عبدالله بن مسلم بن عقیل
او به همراهی دائی و مادرش در کربلا حضور داشت. مادر او رقیه دختر علی (ع) است48٫
او بعد از اذن مبارزه از حضرت امام حسین (ع) در مبارزه با دشمن به میدان رفت و بعد از یک مبارزه دلاورزانه توسط عمروبن صبیح میدوای و اسد بن مالک به شهادت رسید49٫
محمد بن مسلم بن عقیل
مامقانی مینویسد: محمد بن مسلم بن عقیل نوجوان دوازده یا سیزده سالی بود که روز عاشورا در کربلا با امام حسین (ع) شهید شد. مادر او کنیز بوده است. او شرافت نسب، شهادت و اطاعت از امام زمان خود را برای خویش جمع نموده بود50٫
کودکان اصحاب امام حسین (ع)
از جمله فرزندان اصحاب که در کربلا حضوری قوی داشتند و به مبارزه با دشمن پرداختهاند عبارتند از:
محمد بن ابی سعید (11 ساله)
که توسط فردی به نام لقیط بن ایاس شهید شد51٫
عمرو بن جناده (11 ساله)
که در حد توان جنگید و توسط دشمنان سنگدل سر او جدا شد و به سوی لشگرگاه امام حسین (ع) انداختند. مادرش پیش آمد آن را برداشت و خون از چهرهاش پاک کرد و بر سینه چسباند و گفت: آفرین بر تو پسرم، ای شادی قلبم و ای نور چشمم.
سپس آن سر را به سینه مردی از سپاه دشمن زد و او را کشت. آن گاه تیرک خیمه را برگرفت و به دشمن حمله کرد و دو مرد را از پای در آورد و به دوزخ فرستاد. امام حسین (ع) او را به خیمهاش برگرداند و در حقش دعا کرد52٫
قاسم بن حبیب بن مظاهر
که در کربلا حضور داشت و پسر تازه بالغی بود امّا در کربلا شهید نشده و قاسم بالاخره در مدتی بعد قاتل پدر را شناسایی کرد و به درک و اصل کرد53٫
در بین کودکان و نوجوانان و جوانان حاضر در کربلا از دختران ابا عبدالله (ع) و بنیهاشم و اصحاب حضرت نیز حضور داشتند که جداگانه نقش این عزیزان قابل بررسی است. اسامی این افراد به شرح زیر است:
* فاطمه دختر امام حسین (ع)
* سکینه دختر امام حسین (ع)
* رقیه دختر امام حسین (ع)
* حمیده دختر مسلم بن عقیل (ع)
* عاتکه دختر مسلم بن عقیل (ع) (زیر دستوپا به شهادت رسید)
و همچنین باید به محسن بن حسین اشاره نمود که در دوران اسارت بانوان حرم نزدیکی در حلب به دلیل فشارهای وارده بر مادرش سقط گردید و این عزیز هم به برادرش پیوست.
فرصتی دیگر لازم است که ابعاد زندگی این عزیزان بهطور کامل بررسی شود از جمله به نحوه شهادت آنها یا ادامه زندگی و شیوه زندگی آنها پرداخته شود و اینکه قاتلان این غنچههای شکفته شده عاشورائی به غرقاب خون چه کسانی و دارای چه شخصیتی بودند و سرانجام زندگی نکبت بار قاتلان آنها چه شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«منابع»
1 ـ الارشاد ··· شیخ مفید
2 ـ بحارالانوار ··· علامه مجلسی
3 ـ تاریخ طبری ··· ابوجعفر محمدبن جریر طبری
4 ـ تاریخ یعقوبی ··· اعدبن ابی یعقوب
5 ـ تذکره الخواص ··· سبط بن الجوزی
6 ـ حماسه سازان کربلا ··· عقیقی بخشایشی
7 ـ دایرهالمعارف الشیعه العامه ··· محمدحسین اعلمی حائری
8 ـ در کربلا چه گذشت ··· محمدباقر کمرهای
9 ـ الدمع السجوم فی ترجمه نفس المهموم ··· ابوالحسن شعرانی
10 ـ فرسان الهیجاء ··· شیخ ذبیح الله محلاتی
11 ـ لهوف ··· سید بن طاووس
12 ـ مقاتل الطالبین ··· ابوالفرج اصفهانی
13 ـ مقتل الحسین ··· ابو مخنف
14 ـ مقتل الحسین ··· عبدالرزّاق الموسوی المقرّم
15 ـ مناقب آل ابی طالب ··· میرزا محمدتقی سپهر
16 ـ نفس المهموم ··· حاج شیخ عباسی قمی
اللّهم شفاعة الحسین یوم الورود
انتهای پیام/