شدیم تخم هرز؛ بپاش اگر در آمد که درآمد اگر نیامد هم نیامد

شدیم تخم هرز؛ بپاش اگر در آمد که درآمد اگر نیامد هم نیامد

خبرگزاری تسنیم: کارگردان نمایش «هملت» گفت: مدیران کل ارشادهای استان‌های ما کلیددارهای خوبی هم نیستند. شومن هستند، تازه استندآپ هم نیستند. به معاون هنری زنگ می‌زنم، تلفن به تلفن منشی منتقل می‌شود، می‌گوید در اتاق نیست، پس برای چه کسی کار می‌کند؟

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم نمایش «هملت» به نویسندگی شهرام احمدزاده و کارگردانی آرش دادگر این روزها در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه رفته است، نمایشی که بهترین نمایش سی‌ودومین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر شد. آرش دادگر کاگردانی خلاق و متفاوت است، پس هملتی که او به مخاطب نشان می‌دهد نیز متفاوت است،‌ «هلمت» دادگر دیگر هملتی مدرن نیست که شلوار جین به پا کند و نیچه بخواند. هملت دادگر، هملتی پست‌مدرن است که جین آبیش، آب رفته است و نیچه در مقام پدر پست مدرنیسمش، در گوشه کتابخانه نداشته‌اش خاک می‌خورد. «هملت» دادگر کتاب نمی‌خواند، کتاب می‌نویسند. برخلاف هملت سنتی که گروهی را به خدمت می‌گیرد تا داستان گونزالو را اجرا کنند، فیلم‌نامه می‌نویسند و فیلمش را اکران می‌کند. «هملت» دادگر نه عاشقی ناکام است، نه عاشقی که توان دست زدن به معشوق را داشته باشد، او عاشقی است که معشوق را بارور کرده است و با تایید مرگ عشقش، بذرش را نیز ضایع می‌کند.

با آرش دادگر به گفت‌‌وگو نشستیم تا از هملتی صحبت کنیم که او خلق کرده است، بخش اول این گفت‌وگو هفته گذشته منتشر شد و وی در آن به توشیح اتفاقات و شکل گیری نمایش پرداخت. در بخش دوم نیز دادگر علاوه بر توشیح محتوای نمایش «هملت» به وضعیت نمایش‌نامه‌ها و وضعیت تئاتر کشور نیز اشاره می‌کند که این بخش را می‌توانید در زیر بخوانید:

تسنیم: به مساله آشوب اشاره کردید، برخی نمایش‌نامه‌نویسان غربی همانند استوپارد در آرکادیا به مساله آشوب پرداخته‌اند. آیا شما هم وسوسه شده‌اید به چنین تجربه‌ای بپردازید؟

نه، اصلاً. آن جهان متعلق به فرهنگ خودش هست.

من آن آشوب را نمی‌شناسم؛ ولی می‌توانم شکسپیر را پیدا کنم؛ چرا؟ چون قادرم جهان خودم را در متن شکسپیر پیدا کنم، شکلش دهم، عوضش کنم. او کل ساختمانش را چیده، مهره به مهره، آجر به آجر چیده. بعضی از چیزها را من واقعاً متوجه نمی‌شوم؛ فرهنگ خودش می‌فهمد.

یا آنچه نداشتیم را اعلام می‌کنیم یا اقیانوس نیم بند انگشت اطلاعات هستیم

تسنیم:  اگر یک نویسنده ایرانی چنین نمایش‌نامه‌ای بنویسد چه؟

صد در صد؛ آقای احمدزاده نوشته‌اند. مشکل درام‌نویسی ایرانی این است که همه چیز خوب است؛ مشکل این است که من ارثیه‌ام را چه کنم. تمام ادبیات شفاهی ایرانی این گونه است که اگر من یک صندوقچه طلا داشتم، چه می‌شد؟ پری را از آب درمی‌آورد و به مرد می‌گوید اگر رهایم کنی دو آرزوی تو را برآورده می‌کنم؛ مرد هم صندوقچه طلا می‌خواهد. در ادبیات ما چیزی که وجود دارد این است که آرزوی تو برآورده می‌شود؛ ولی دیگران نمی‌گذارند حالا تو با صندوقچه‌ات زندگی کنی. همسایه‌ات متوجه تغییر زندگی تو می‌شود و از تو می‌خواهد رازت را بگویی. شما هم ساده و راحت بازگویش می‌کنی و فردا پری را به تور می‌اندازد و از او می‌خواهد که شش آرزوی او را برآورده کند و ما به همه چیز گند می‌زنیم. پری هم مثل ماه‌پیشونی روی پیشانی طرف بوسه‌ای می‌زند و به جای ماه، عقرب درمی‌آید. ما میی‌گوییم زیاده‌خواهی نکن، ما همیشه در حال پند دادنیم. چرا آنقدر در ادبیات شفاهی حالت دفاعی وجود دارد؟ چرا می‌گوییم ”آرزو بر جوانان عیب نیست“ که چیز مثبتی نیست؛ بلکه منفی است؟ انرژی منفی است، تمسخر هست. به معنی نرسیدن به آرزوست. این را که می‌گوید؟ کسی که سنش را بالاتر است. این یعنی مانع، جلوی پیشرفت را گرفتن، اجازه ندادن به جلوتر رفتن. چرا شکسپیر کار می‌کنی؟ دوست دارم. شما ”حسنک کجایی“ و ”عمه قزی“ کار کنید. من شکسپیر کار می‌کنم، تو یک چیز دیگر کار کن.

چرا درباره جامعه خودمان کار نمی‌کنی؟ شما کار کن. چرا به من می‌گویید؟ گر تو بهتر می‌زنی، بستان بزن. مگر کار نمی‌کنند؟ چه اتفاقی می‌افتد؟ کدام مساله اجتماعی ما در درام ایرانی اتفاق افتاده است؟ یا آنچه نداشتیم را اعلام می‌کنیم یا اقیانوس نیم بند انگشت اطلاعات هستیم. چرا تئاتر کار می‌کنیم؟ برای چه کسی کار می‌کنیم؟ آیا آنچه را که آشکار و واضح است، نشان دهیم اثری هنری آفریدیم؟

تسنیم: فوکو و آگامبن به ساز و کاری به نام آپارتوس اشاره می‌کنند که به معنای ساده موانع اجتماعی بشر محسوب می‌شوند. در کار شما چنین ساز و کاری عیان می‌شد؟

من به جمله ”نیمه پر لیوان را نگاه کن“ اعتقادی ندارم؛ من به نیمه خالی لیوان نگاه می‌کنم تا چه جوری پرش کنم. چرا نیمه پر را نگاه کنم؟ پر که پر هست. چیزی در آن ریخته‌ام، چیزی بدست آوردم ولی تکمیل نشده است. پس باید به نیمه خالی لیوان نگاه کنم که چه چیزی ندارم تا بدان دست یابم.

تسنیم: در چنین نگاه فلسفی، شرط سوژه شدن تخطی از آپارتوس‌ها است. در نمایش شما کدام شخصیت دست به چنین عملی می‌زند؟

هر کدام از این پیکره‌ها کاری که انجام می‌دهند، تخطی از امر عرف هست. توماس جفرسن پس از نگارش اعلامیه استقلال می‌گوید از امروز انسان از زیر بار یوغ آسمان‌ها خارج می‌شود و قوانین بشری حکم‌فرمایی می‌کند. این آغازگر یک اتفاق هست. بشر تا کجا را می‌تواند آینده‌نگری کند. دیگر اگر ان شاء‌الله باران خوبی بزند، محصول خوبی خواهیم داشت فاقد معناست. اگر باران نزند چه می‌شود؟ نداریم. تو کاری انجام می‌دهی؟ برای «نداریم» کاری انجام می‌دهیم؟ اگر باران نزند چی؟ نزده؛ ما که نمی‌توانیم جای خدا تصمیم بگیریم. ولی امروزه این کار را می‌کند. جایگاه خدا را نباید وسیله‌ای برای امیال انسانیمان قرار دهیم. ابرها را می‌توانیم بارور کنیم. کویر باید باشد تا اتفاقی زیست محیطی رخ دهد؛ ولی وقتی به پیشروی کویر اجازه دهیم فاجعه زیست محیطی رخ می‌دهد. هر کس باید مسئولیت آنچه انتخاب کرده را بر عهده بگیرد، گناهکاری وجود ندارد.

امروزه جلاد و محکوم سر یک میز ناهار می‌خورند، با هم خوش و بش می‌کنند، لطیفه می‌گویند. دوستی خاطره‌ای از یک نویسنده کرمانشاهی تعریف می‌کرد که در زمان طاغوت شکنجه می‌شد و شکنجه‌گر متوجه می‌شود که وی کیست. به نویسنده می‌گوید که من همه رمان‌های شما را خواندم و زندگی ما را تغییر داده، شروع به تحلیل داستان‌ها می‌کند، ریز به ریز و نویسنده چشمانش بسته هست. شکنجه‌گر در نهایت می گوید تنها لطفی که می‌تواند در حق نویسنده کند زدن وی با کابل نرم‌تر هست، نه کابل خشن. شکنجه گر تمام آثارت را خوانده باشد و تحلیل کند و تنها لطفش این است که با این می‌توانم بزنمت، نه، این لطف نیست.

تسنیم: شما به برخی از ویژگی‌های درام ایرانی اشاره کردید. آیا در اثر شما برخی مسائل فرهنگی و اجتماعی مشاهده نمی‌شود؟

یک محصول فرهنگی و هنری قطعاً بازنمود دیدگاه و تفکرات تمام اعضای اجرایی است. اگر کم هستیم، اگر نارسا هستیم، تلاش بیشتری می‌کنیم تا در اثر دیگری از خودمان تاثیر بیشتری داشته باشیم. ما متعلق به این جامعه هستیم، برای تماشاگر این سرزمین اجرایی را آماده می‌کنیم؛ نه برای تماشاگر سرزمین دیگر. سفیر فنلاند که از اهالی تئاتر است پس از تماشای اجرا حرف جالبی زد مبنی بر بروز شدن این متن؛ اینکه متوجه چیزهایی در متن شدم که پیش از این آگاه نبودم. گفتند که این همه اسم دانمارک برده شد ولی هیچ جا به یاد دانمارک نیافتادم؛ بلکه ارجاع به جای دیگری بود؛ با اینکه هیچ اسم دیگری گفته نمی‌شود.

مساله دیگر اینکه چرا آنقدر روی فضول بودن مانور می‌دهید؟ مساله فضول دادن چیست؟ شما در یک کافه بنشینید، اگر میز کناری شما رفتار بدنیش را برجسته‌تر کند، همنشین شما در حالی که با شما حرف می‌زند، توجهش به میز کناری است تا بفهمد قضیه چیه؟ صدای همسایه طبقه بالایی بلند می‌شود، صدای تلویزیون را کم می‌کنیم تا بفهمیم چه خبر است و بعد دوباره صدای تلویزیون را زیاد می‌کنیم. ما از داشتن اطلاعات لذت می‌بریم. ما از این لذت می‌بریم که بدانیم دیگری به چه فکر می‌کنند. من به این می‌گویم دست یافتنی شدن و دوست دارم اجرایم دست یافتنی نباشد و به راحتی بگویید که فهمیدم و تمام شد.

انسان کشتن در دنیای امروز مثل آب خوردن است

تسنیم: دیالوگ‌های پایانی کلیات نمایش‌نامه است؟

از دید کلودیوس بله؛ ولی از دید دیگران نه. از دید گرترود کسی در دانمارک رستگار نمی‌شود. از دید افلیا، او می‌خواند، هنوز می‌خواهد شادی خود را ابراز کند، از دید لائرتیس دانمارک دیوانه‌‌خانه است، از دید گورکن دانمارک دیگر جای قشنگی نیست. همین اطراف خودمان این گونه است؛ به افغانستان و عراق نگاه کنید. انسان کشتن در دنیای امروز مثل آب خوردن است. امروزه هیتلر جایگاه بالایی دارد، انسانی دست به کشتن می‌زند، اکنون تفریحی انجام می‌شود. طرف موبایلش را گرفته، کلاش را هم گرفته و مردم را می‌کشد. می‌خواهد به کسی نشان دهد. آلمان نازی پنهان بود، کوره‌های آدم‌سوزی هنوز مورد بحث است که وجود داشته یا نداشته. الان علنی است. طرف با چند تا سر و یک چاقو ایستاده و لبخند زده و عکس می‌گیرد.

مرگ بی‌معنا شده

تسنیم: آیا قتل‌های هملت نیز از همین جنس تفریحی بودن است؟

نه... اینجا تلنگری به این است که اگر مرگ را بی‌معنا کنیم، چه باقی می‌ماند. از زندگی هیچ چیز، جز دلهره، نگرانی و بی‌اهمیت بودن. مرگ بی‌معنا شده. زندگی شما با دیروز چه فرقی دارد، نسبت به سال قبل. کسی یادش می‌آید که دو سال پیش چه کسی برنده جایزه فجر شد؟ اصلاً کسی یادش هست چه کسی برنده شد؟ جز خودم. کسی یادش نمی‌آید. در مصاحبه‌ای از من پرسیدند که شما به عنوان برنده جایزه فجر کار خوبی هم دیدید. پرسیدم برنده جایزه 90 چه کسی بود؟ گفت نمی‌دانم. یادت نمی‌آید، مگر مهم هست که الان مهمش می‌کنی؟ برای تو فقط مهم هست. هیچ چیزی مهم‌تر از چیز دیگری نیست وقتی مرگ سمت چپ من ایستاده است.

تسنیم: در پوستر هم جمجمه هست و هم دلقک و به نظر اشاره‌ای به یوریک داشتید؟

خیلی دوست داشتم یوریک را در نمایش داشته باشم.

تسنیم:  به نظر در شخصیت گورکن تجلی پیدا می‌کند؟

بله... گورکن وارد شد. ما حدود هشت صحنه از گورکن را حذف کردیم، مثل صحنه‌ای که گورکن با پدر هملت در گذشته داشته. در اصل گورکن ما کشیش بوده و هملت پدر گورکنش می‌کند. دست‌های ضعیفی دارد و هملت به وی دستور می‌دهد که برو قبر بکن. از او می‌پرسد کلیسا چه می شود و جواب می‌گیرد که مردم انقدر که به قبر نیاز دارند به کلیسا نیاز ندارند. در متن کودکی هملت با پدر را داشتیم که با چه شرایطی با وی برخورد می‌کرده.

تسنیم: چرا حذف کردید؟

در ساختمان اجرا اصلاً نمی‌نشست. یک داستان کاملاً مستقل می‌شد و ما روند را از دست می‌دادیم. روند دیگر شخصیت‌ها را از دست می‌دادیم. اجرا اصلش شش ساعت است تا بشود به تمام شخصیت‌ها پرداخت.

تسنیم: علت انتخاب ایرانشهر برای اجرا چه بود؟

حافظ به ما پیشنهاد 15 روز اجرا با دو اجرا هر شب در مرداد داد. دکور هم در سالن حافظ بود؛ ولی مجید سرسنگی محبت کرد، زمانبندی خود را تغییر داد و سالن را خالی کرد که ما در کنار اجرای دیگری کار نکنیم. بسیار لطف کردند چون واقعاً نمی‌دانستیم چه کنیم. ما می‌دانستیم ایرانشهر پر هست. خود ایرانشهر با ما تماس گرفت و از ما خواستند اینجا بیاییم. ما قرارداد بستیم و بعد آقای طاهری تماس گرفت و تقاضای فسخ قرارداد ایرانشهر کرد؛ ولی ما پای قراردادمان ایستادیم.

تسنیم: از نمایش شما حمایتی صورت گرفت؟

هیچ حمایتی از ما صورت نگرفت و ما بسیار بسیار دلگیر هستیم. بسیار بسیار ناراحت هستم که چرا تئاتر کار می‌کنم، وقتی یک متولی تئاتر، تئاتر نمی‌خواهد، نمی‌آید ببیند، درموردش حرفی نمی‌زند، کمکی نمی‌کند، کاری انجام نمی‌دهد، قدمی برنمی‌دارد. به چه دلخوش باشم تا کار بعدی را انجام دهم؟ با چه برنامه‌ریزی برنامه بچینم؟ الان چه برنامه‌ای وجود دارد؟ چه آینده‌ای وجود دارد تا من برنامه زندگی و کاری‌ام را بچینم؟ باری به هر جهت شدیم. شدیم تخم هرز که بپاش اگر در آمد که درآمد اگر نیامد هم نیامد. چون با این دید نگاه می‌کنیم که چیه؟ یک کار تفریحی هست، سرگرمی هست، دور هم هستند، اوقات فراغات هست. با هم چای می‌خورند، دور هم حرف می‌زنند، تمرینی هم می‌کنند، اجرایی هم بروند، چرا باید پول بدهیم؟ درد را باید به چه کسی گفت؟

تسنیم: حرف شما نقدی بر دولتی بودن تئاتر هست؟

تئاتر ما سر تا پایش دولتی است. حتی جایی مثل ایرانشهر دولتی هست چون شهرداری هم دولتی است. پولش از کجا می‌آید؟ این بودجه برای چه هست؟ اگر خصوصی باشیم می‌دانیم هر قرانش برای کجا خرج می‌کند، چگونه خرج کند تا سوددهی داشته باشد. تا بتواند روند را ادامه دهد. ولی وقتی دولتی هست، بودجه هست، بودجه برایش تصویب شود، حالا کم شود، زیاد شود، تورم هست، شرایط اقتصادی بد هست؛ ولی بودجه هست. حالا برای این بودجه چگونه باید برنامه‌ریزی کرد؟ برنامه‌ریزی وجود ندارد. به خدا هیچ برنامه‌ای وجود ندارد.

برنامه را من می‌ریزم که چطور تمرین کنم، کارگردانی کنم، متن بنویسم، بازیگر را هدایت کنم، آینده را نگاه کنم این اثر چه تاثیری خواهد داشت، چطور تبلیغ کنم، تماشاگر را به سالن بیاورم، چطور سالن بگیرم. من دارم برنامه‌ریزی می‌کنم. همه کارها را من انجام می‌دهم. منی که از آن حرف می‌زنم عوامل یک اجرای تئاتر هست. چه کاری برایمان انجام دادید؟ اتاق خالی به ما دادید؟ خانه خالی به ما دادید؟ هنر کردید؟ فکر کردید خیلی هست؟ کلید دار بودن که کاری ندارد. در دبیرستان مدیری داشتم که اتاق بزرگی داشت، ته اتاق میزی بود و مثل موسولینی نقشه بزرگ جهان را پشت سرش به دیوار زده بود. در اتاق چه بود؟ یک گاوصندوق که تنها مهر مدرسه درونش بود. کلیدش را با یک کش دور مچش می‌انداخت و ته اتاق می‌نشست. نظافت‌چی برای ورود به اتاقش زنگ می‌زد تا وارد شود. یک مدیر مدرسه برای خودش یک امپراتوری خلق کرده بود؛ در حالی که مدرسه ویرانه بود. ما خیلی آدم‌های کوچکی هستیم. فکر می‌کنیم، چه می‌کنیم؟

این سرزمین پهناورتر از این هست که بخواهیم در موردش حرف‌های مسخره و کوچک بزنیم. در دورافتاده‌ترین نقاط این کشور استعدادهایی هستند که هرز می‌روند. بدون هیچ چیزی کار می‌کنند و ما در تهران نشستیم، در مرکز، در معاونت، در وزارتخانه، فکر می‌کنیم کاری انجام می‌دهیم؟ داریم عملی انجام می‌دهیم؟ هیچی، هیچی. قطره‌ای است در برابر یک دریای عظیم، این بودجه و کارآیی آقایان. برنامه ای برای تهرانش هم نداریم. مدیران کل ارشادهای استان‌های ما تنها کلیددار هستند، کلیددارهای خوبی هم نیستند. برگزار کننده هستند، شومن هستند، تازه استندآپ هم نیستند. من به معاونت هنری زنگ می‌زنم، تلفن به تلفن منشی منتقل می‌شود و می‌گوید تلفن همراه ایشان در اتاق هست. وقتی خودم را معرفی می‌کنم و از ایشان برای حضور در نمایش دعوت می‌کنم – می‌تواند بیاید، می‌تواند نیاید – پس برای چه کسی کار می‌کند؟ مگر چند اجرا در این تهران هست؟ چهار هزار تئاتر در سراسر کشور نداریم که بگوید من به این نمی‌رسم ببینم.

تسنیم: شما امیدی به بهبود اوضاع دارید؟

سال سال سیصد سال امسال دریغ از پارسال.

.....................................................
گفت‌وگو از: وحید شیخی یگانه و احسان زیور‌عالم
.....................................................

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران