زلزله ورزقان، بحران غزه و دوران بزرگ آرمان‌گرایی، دوران«ایران بزرگ»

زلزله ورزقان، بحران غزه و دوران بزرگ آرمان‌گرایی، دوران«ایران بزرگ»

خبرگزاری تسنیم: تاریخ به یاد خواهد آورد، فراموش نخواهد کرد، روایت خواهد کرد که روزگاری همه ایرانی‌ها پشت سر یکی از بزرگ‌ترین آرمان‌های بشری ایستادند.

خبرگزاری تسنیم: حمیدرضا بوالی

1. دو سال قبل زلزله‌ خطرناکی در مناطقی از آذربایجان شرقی ایران  اتفاق افتاد. تلفات زلزله بالا بود و روستانشینان چند منطقه به‌شدت آسیب دیده بودند و نزدیک بودن فصل سرما در آن مناطق سردسیر ماجرا را به یک بحران ملی نزدیک کرده بود. ارگان‌های امدادرسان، مثل همیشه به پا خاستند، تلاش برای بیرون کشیدن اجساد از زیر آوارها آغاز شد، چادرهای امدادی برپا شد، سیل کمک‌های مردمی به‌سمت مناطق شمال غربی ایران روانه شد و البته که مثل همیشه، مثل همیشه شرایطِ بحرانی، برخی ناهماهنگی‌ها و ندیدن‌ها و کاستی‌ها هم اتفاق افتاد.

  درست در همان روزهای اول به وجود آمدن این بحران ملی، در سمت دیگر ماجرا، کیلومترها دورتر از ورزقان، روستایی که 80 درصد آن ویرانی دیده بود؛ لشکر کم‌تعدادی از اهالی خموده فضای مجازی، مشتریان ثابت فیس‌بوکی، و پیامک‌کنندگان حرفه‌ایِ متعلق به یک جریان سیاسی به شور و هیجان آمده بودند و بدون کوچک‌ترین ملاحظه‌ای خیلی زود مشغول هلهله و پایکوبی بر سر اجساد بیچارگان زلزله‌زده شدند. زلزله ورزقان فرصتی شده بود برای انتقام گیری  سیاسی کینه‌های بعد از انتخابات 88، از گیر دادن به پخش یک برنامه طنز از صدا و سیما تا هجوم به عملکرد فعالیت‌های امدادی با بهانه «آذری‌زبان» بودن زلزله‌زدگان؛ همه و همه فقط برای یک هدف پیش‌پاافتاده سیاسی.

انتقام‌گیری سیاسی از نظام جمهوری اسلامی به‌بهانه یک فاجعه طبیعی سرانجام کار پشت‌کامپیوتر نشینان، این جماعت سیاسی‌کار را به اینجا رساند: دست و پا زدن‌های مبتذل و خطرناک درباره صحت و سلامت فعالیت ارگان‌های امدادی نظام مثل هلال احمر در آن شرایط بحرانی که نیاز مبرم و حیاتی به کمکهای مردمی وجود داشت و تنها راه کمک‌رسانی همین ارگان‌های امدادی بودند، بازی‌ای که یک سرانجام بیشتر نداشت: در موقع اعلام نیاز فوری ارگان‌های امدادی، پخش شایعه فروش اقلام امدادی در بازار آزاد فقط یک نتیجه برای مردم بیچاره‌ای داشت که شاید حیاتشان فقط به یک بسته دارویی یا غذایی بسته بود. در شرایط بحرانی‌ای که آدمها وقت و فرصت پیگیری منبع شایعه را نداشتند… این زلزله زدگان ترک‌زبان بودند که حالا باید هزینه لج‌بازی بچه‌گانه جماعتی از سیاسیون با جمهوری اسلامی را در بحرانی‌ترین دوره زندگی‌شان می‌دادند.

مخالفت با جمهوری اسلامی و تلاش برای ضدیت با این نظام به هر قیمتی، کار این جماعت را سرانجام به این بحران اخلاقی و این فرومایگی کشاند، بازی با جان آدم‌ها برای زدن اندک ضربه‌ای به وجهه یک حکومت. نام این بازی‌کنندگان با جان مردم به‌صرف مخالفت با جمهوری اسلامی در تاریخ ایران باقی ماند و تجربه تلخی نزدیک شدن به جدایی ایرانی‌ها از هم  به‌صرف بهانه‌های قومیتی در حافظه تاریخی همه‌مان.

***

2. یک فاجعه انسانی وحشتناک در سرزمینی به‌نام غزه در حال وقوع است. 20 روز گذشته است؛ حداقل روزی 50 غیرنظامی، کودک و زن در سرزمینی محاصره شده، با حمله از زمین و آسمان و دریا کشته شده‌اند و عملاً واکنشی از سوی مجامع جهانی، حتی در حد یک محکومیت ساده هم اتفاق نیفتاده است. تلخی ماجرا به‌شدت غم‌انگیز و ماجرا در حال تبدیل به فاجعه تاریخی قرن است.

‌به موازات گسترش بحران در نوارغزه، اتفاقات دیگری در کیلومترها دورتر از مرزهای محصور این سرزمین در حال رخ‌دادن است. ایران، بزرگ‌ترین حامی فلسطین در همه این سالها، با اجماع قابل‌توجهی از سوی همه گروه‌ها و قشرها در حمایت از فلسطین روبه‌رو شده است. انحصار اینکه طرفداران فلسطین و دشمنان اسرائیل متعلق به یک جناح سیاسی، یک طبقه اجتماعی، یک قشر از هنرمندان و فرهنگیان و... باشد با واکنش همه ایرانی‌ها به حمله اخیر اسرائیل به غزه این بار شکسته شده است و درست در آستانه اوج‌گیری تردیدها در غالب شدن تبلیغات رسانه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان بر افکار عمومی ایرانی‌ها این بار همه آنها با اجماع قابل توجهی، درست روبه‌روی روایت آنها از مسئله تهاجم اسرائیل به غزه ایستاده‌اند.

جدای از برگشتگان از شعار مبتذل «نه غزه نه لبنان،...»، شعاری که امروز همه از رفتن زیر بار مسئولیتش فرار می‌کنند، در طول این 20 روز خیلی از آنهایی که روزگاری با حاکمیت یا دولت‌های مختلف بر سر مسائل مختلفی به چالش کشیده شده بودند، پشت سر یکی از بزرگ‌ترین آرمان‌های جمهوری اسلامی، دشمنی با اسرائیل تجمع کرد‌ند تا نشان دهند که این بار بعد از چند تجربه ناخوشایند جداافتادگی از ملت، قرار است همه دور هم جمع شویم و این‌قدر به هم نزدیک شویم که صداهای مزاحم، همان صداهای بحران‌ساز زلزله ورزقان این بار اصلاً شنیده نشود و مجالی برای این‌جور سیاسی کاری‌ها پیدا نشود.

این فاز مبارک و پسندیده رها شدن از مسیر تنگ و باریک و پرخطر موضع‌گیری بر حسب ضدیت با سیستم تبلیغاتی نظام ایران، اتفاق کوچکی نیست و این همان آرمان «ایران بزرگ» است، آرمانی که جناح و سلیقه سیاسی نمی‌شناسد، ژست روشنفکری سرش نمی‌شود، دعواهای صنفی را فراموش می‌کند و به‌وقتش که می‌شود برمی‌خیزد. از رخشان بنی‌اعتماد تا حمید بهمنی، از مراد فرهادپور تا رحیم‌پور ازغدی، همه زیر یک پرچم. این بلوغ جریان‌های مختلف هنری و فرهنگی و فکری ایرانی بود که امروز کنار ماجرای غمبار و تلخ غزه، وجدان مشترک ایرانی‌ها را به وجد آورده بود. فراموش نمی‌کنیم که جناح‌های سیاسی خاص، روزنامه‌ها و سایت‌ها و تریبون‌های عمومی سلایق خاص و آدم‌های چهره سیاسی ساکت بودند و نقشی در این همبستگی ملی نداشته‌اند.

این نشانه‌ای از تغییر است، تغییری که این روزها، حضور ایرانی‌ها در شبکه‌های اجتماعی را به محلی برای افتخار تبدیل کرده است. یکی از معدود موارد این‌چنینی و این بار صدای بلند آرمان‌خواهی ایرانی‌ها به‌اندازه‌ای بلند بود که صدای دیگری شنیده نشود.

پی‌نوشت: در وسط این ماجرای تلخ، ماجراهای بامزه‌ای هم البته اتفاق افتاده است، مثلاً اینکه گروهی از سینماگران به‌تصور اینکه ماجرای امروز حمایت از فلسطین بر همان مدار سابق «نگاه به دهان تبلیغات حکومتی» می‌چرخد، کمپین نرم و لطیفی راه انداختند و بدون اینکه نامی از فلسطین یا اسرائیل بیاورند فرمودند کشتن انسان‌ها را متوقف کنید و البته که خیلی زود در رسانه‌های جمعی و فردی استهزا شدند، یا اینکه آدم‌هایی مثل عبدالکریم سروش که سال‌ها در نمایش ستایش انسانیت و اعتراض به له‌شدن این مفهوم زیر پاهای جمهوری اسلامی فریاد می‌زدند امروز اصولاً ساکتند و خبری از آنها نیست. بدیهی است؛ این جاماندگان از تاریخ خللی در تاریخ مردمان این مملکت به وجود نخواهند آورد، تاریخ بی‌رحم‌تر از دوستان لطیف و نرم ماست.

انتهای پیام/*

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران