سیاستهای اوباما به تشدید تنشهای نژادی در آمریکا منجر شده است
خبرگزاری تسنیم: مدیر "مرکز حقوق بشر زندانیان ماه مارس" آمریکا با اشاره به کمک وزارت دادگستری آمریکا به پلیس برای سرپوشگذاشتن قتل سیاهان، تصریح کرد که این شرایط در دوره ریاست جمهوری اوباما تشدید شده و تنشهای نژادی در این کشور فزونی یافته است.
«مری نیل»، مدیر "مرکز حقوق بشر زندانیان ماه مارس" در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری تسنیم در واشنگتن، به بررسی موضوع قتل مایکل براون نوجوان سیاهپوست غیرمسلح آمریکایی که در شهر فرگوسن ایالات میسوری و به دست یک افسر پلیس سفیدپوست کشته شد و تظاهرات اعتراضآمیزیی که پس از این واقعه در این شهر و دیگر نقاط آمریکا برگزار شد پرداخت. در ادامه متن این گفتگو ارائه شده است:
کشتهشدن مایکل براون و تظاهرات پس از آن به یک ماجرای بینالمللی تبدیل شد. آیا این تظاهرات تنها به مرگ یک مرد سیاهپوست توسط یک نیروی پلیس مرتبط است تا علل دیگری نیز محرک این خشم و انزجار عمومی بوده است؟
مری نیل: خشم و انزجار عمومی در مورد کشتن مایل براون توسط یک افسر پلیس نشان دهنده فرهنگِ سرکوبِ نژادپرستانه آمریکا علیه آفریقاییتبارها در این کشور است. این یک امر طبیعی است که سیاهپوستان بدون محاکمه کشته شده آنهم بدون اینکه در قبال آن مسئولیتپذیری و حسابرسی وجود داشته باشد. بسیاری از مردم پس از اینکه این نوجوان سیاهپوست غیرمسلح توسط یک افسر پلیس کشته شد خواستار انجام یک تحقیق فدرال شدند. ما هماکنون در نهمین سالگرد فاجعه طوفان کاترینا در نیواورلئان هستیم. سیاهان برای اینکه متوجه شوند دولت فدرال تا چه میزانی مراقب و نگران آمریکاییهای آفریقایی تبار است تنها لازم است پاسخ و واکنش کند دولت برای کمک به مردمی که به خاطر این فاجعه در معرض خطر بوده و یا مفقود شدهاند را به یاد آورند. آفریقایی تبارها برنامه مخفیانه افبیآی موسوم به "CoIntelPro" را فراموش کردهاند، برنامهای که بیش از 90 درصد بودجه آن برای سرکوب جنبش آزادیخواهانه آفریقاییتبارها طی دوران "مطالبه حقوق مدنی" هزینه شد. از زمان انحلال و پایان بخشیدن به برنامه "CoIntelPro" در سال 1972 تا کنون، سرکوب دولتی علیه سیاهپوستان کاهش چشمگیری نداشته است. دو هدف عمده این برنامه شامل حفاظت از وضعیت موجود (سیطره و چیردستی سفیدپوستان) و جلوگیری از رشد و خیزش یک "مسیح سیاهپوست" (رهبری سیاهپوست که خود را وقف بالابردن جایگاه آفریقاییتبارها کند) بود.
متأسفانه، بسیاری از مردم در داخل و خارج ایالات متحده جامعه آمریکا را به صورت جامعهای فارغ از نژادپرستی میبینند، خاصه با انتخابات ریاست جمهوری اخیر و حضور تعداد زیادی از سیاهان در پستهای سیاسی همچنین آنهایی که به واسطه کارآفرینی و یا فعالیتهای ورزشی خود درآمدهای هنگفتی کسب میکنند. زندگی بسیار متفاوت است، با این حال، من تصور میکنم که آنچه برای آفریقاییتبارهای آمریکا در ایالات متحده رخ میدهد، یک "هیپنوتیزم جمعی" است.
از کاخ سفید گرفته تا لوئیزیانا و هر جای دیگری، آمریکا ضد سیاهان تبعیض آمیز است. نژادپرستی غیرمعقول نه تنها در خشونتهای مکرر ضد سیاهان، بلکه در سرکوب اقتصادی سیاهان نیز متبلور میشود. نرخ بیکاری بین آمریکاییهای آفریقایی تبار در برخی نقاط بالغ بر 70 درصد است. در واقع، بسیاری از پیشرفتهای اقتصادی و مالی که آفریقاییتبارها طی دوران جنبش مطالبه حقوق مدنی در دهه 1960 و پس از آن کسب کردند طی افول اقتصادی اخیر کشور آمریکا از دست رفت. در بسیاری از بخشها، مردان جوان سیاهپوست کاری پیدا نمیکنند تا زمانی که به زندان بیفتند. آمریکا از طریق (به راه انداختن) مجتمعهای صنعتی زندانها به منظور ثروتمند کردن سرمایهگذارانِ زندانها که اغلب سفیدپوست هستند به عصر بردهداری بازگشته است. مشکل اینجا است که سرمایهگذارانِ زندانها به اشتباه مجاز شدهاند که عهدهدار پستهای دولتی شده و در مورد بودجه دولت ما تصمیمگیری کنند. اگر قرار است حجم عظیم زندانیها و به زندان انداختن کاهش یافته و از بین برود باید این تضاد منافع را رفع کرد. افراد سرمایهگذار در زندانها که در پستهای دولتی حضور دارند به صورتی عامدانه بودجه تخصیصی برای برنامههای ایجاد اشتغال، کمکهزینه شهریه دانشگاهها و حتی پناهگاههای اختصاصی برای بیخانمانها را کاهش میدهند به این منظور که همچنان بتوانند زندانهای خود را با فقرای آمریکایی ترجیحا غیرسفیدپوست پر کنند.
تظاهرات در شهر فرگوسن با انجام تظاهرات در سرتاسر کشور و حتی کشورهای خارجی تداوم یافت. این تظاهراتها هم از سوی آمریکاییهای آفریقایی تبار و هم سفیدپوستان حمایت شد، کسانی که در مقابل سرکوب و قتلهای نژادپرستانه جوانان سیاهپوست و فرهنگ نژادپرستی که به شکلی احمقانه و خودسرانه بر تمامی بخشهای دستگاه قضایی آمریکا - از واشنگتن تا اداره پلیس شهر فرگوسن در ایالت میسوری - سیطره دارد مقاومت میکنند.
تسنیم: بسیاری از تحلیلگران اظهار داشتهاند که در شهر فرگوسن یک عدم تعادل قدرت بین جمعیت آن وجود دارد، جایی که اکثریت آفریقاییتبار این شهر قدرت و نقش کمی برای اظهار نظر درباره امور و برنامههای جاری در این منطقه را دارد. آیا شما فکر میکنید که این تحلیل یک بازنمایی درست از وضعیت این شهر است؟ اگر چنین است، آیا بازگردان و معکوس شدن وضعیت (برای مثال اکثریت شهروندان سفیدپوست باشند) میتواند یک محیط عادلانهتری ایجاد کند که بتواند مانع از بروز این وضعیت شود؟
مری نیل: عدم تعادل قدرت بین دولت (حکمران) و آنهایی که تحت حکمرانی هستند قطعنا یکی از اعتراضات درست در فرگوسن و سرتاسر ایالات متحده آمریکا بود. فرگوسن حدود 50 افسر پلیس دارد، تنها سه تن از آنهای از میان رنگینپوستان بوده و تنها یکی از آنها سیاهپوست است. عدم تعادل قدرت در آمریکا نه تنها در سیطره سفیدپوستان بازتاب یافته است؛ بلکه در تحت سیطره قرار گرفتن تمامی آمریکاییها توسط برخی نخبگان و برکشیدگان که از سرکوب طبقه کارگر نفع مادی میبرند نیز متجلی است. بیشتر جمعتی 350 میلیونی آمریکا جزو طبقه کارگر و یا فقیر هستند، اما همچنان تصمیمهای دولت در سطح فدرال تقریبا به صورت انحصاری توسط میلیونرها اتخاذ میشود. این فرهنگی است که به قیمت انزوای تقریبا تمامی جمعیت کشور، به مردان سفیدپوست ثروتمند احترام میگذارد. نخبگان و برکشیدگان همچون شیرهای بسیار گرسنه، در ابتدا بر ضعیفترین قشر جامعه که بیش از دیگران محروم هستند، غلبه میکنند. محرومترین مردم ایالات متحده همچنان شامل آمریکاییهای آفریقاییتبار و بیماران روانی (از تمامی نژادها) هستند. این امر در خشونت پلیس فرگوسن در قتل مایکل براون، جوان سیاهپوست غیرمسلح آمریکایی همچنین کشته شدن کاجیمه پاول، یک مرد سیاهپوست دارای مشکلات روانی که 10 روز پس از قتل براون به دست پلیس کشته شد متجلی شده است.
تسنیم: از زمانی آغاز ناآرامیها و آشوبها در عراق، (دستگاه) سیاست خارجی آمریکا اعلام کرد که تنها راه ممکن برای خروج نظامیان آمریکایی از این کشور، ایجاد یک دولت چندحزبی و چند گروهی است که نمایانگر مشارکت کامل تمامی جریانها و گروهها در عراق باشد. با این حال، ما در فرگوسن شاهد این هستیم که پنج تن از شش عضو شورای شهر، شش تن از هفت عضو شورای آموزش، و 50 تن از 53 افسر پلیس این شهر سفید پوست هستند. در اینجا یک تضاد آشکار بین آنچه آمریکا از اجرای عدالت در کشورهای خارجی و آنچه درون ایالتهای این کشور پذیرفته شده است وجود دارد. علل احتمالی این تناقض چیست؟
مری نیل: آمریکا وانمود میکند که برای حقوق بشر از خودگذشتگی و ایثار میکند، حقوق بشری که در اقدامات این کشور امری مفقود است. میتوان گفت که وقتی پای طبقه کارگر آمریکاییهای آفریقاییتبار و دیگر ملتها به میان میآید، هیچ بخشی و یا تنها بخش بسیار اندکی از حقوق و امتیازات تضمینشده در قانون اساسی آمریکا و اعلامیه حقوق بشر اعمال میشود. نفاق و عدم صداقت همان اقدامی است که به اشتباهات دیگران اشاره میشود اما موضوع پذیرش مسئولیت براساس همان معیار نادیده گرفته میشود. برای مثال، بردهداران طی سده 1800 میلادی به کلیسا رفته و خدا را ستایش میکردند اما خواسته خدا در مورد اینکه با دیگران همانگونه رفتار شود که دوست داریم با ما رفتار شود را نادیده میگرفتند. پس از کلیسا، اربابان بردهها به مزارع خود بازگشته و با بردهها به خشونت رفتار کرده و به آنها تجاوز کنند و گاهی اوقات برای مرعوب کردن دیگر بردهها برخی از آنها را زجرکش میکردند. امروزه، کشتار و قتل توسط پلیس (قتل توسط دولت) همان اهداف (بردهداران) را دنبال میکند - ارعاب تودههای مردم سیاهپوست. این دلیل آن است که افسران پلیس به ندرت به خاطر جرایم ضد بشری خود مورد بازخواست قرار میگیرند.
پدران و آباء مؤسس ایالات متحده، قانون اساسی این کشور و برخی برخی اسناد نوین شده را تدوین و امضا کردند، قانون و اسنادی که اعلام میکند "تمامی مردان برابر خلق شدهاند" و قوانینی را تعیین کردند تا از مردم در مقابل سرکوب دولت حمایت کند، اما برخی از این مؤسسان خود آفریقاییها را به بردگی کشیده و ساکنان بومی آمریکا را کشتار کرده تا زمینهایشان را تصرف کنند. دکتر مارتین لوتر کینگ این مشکل را با فصاحت توصیف کرده است. وی گفته است "تمامی آنچه ما به آمریکا میگوییم این است که به مانند آنچه باش که بر روی کاغذ (قانون اساسی) آمدهای." امروزه، نوادگان همان منافقان و دورویان به دیگر ملتها امر و نهی میکنند که حکومتهایشان چگونه باید عمل کنند. دیگر ملتها باید اطاعت پیشه کنند تا از بمباران شدن توسط این به اصطلاح "نگرانها و متعصبان بر سرحفظ حقوق بشر در سرتاسر زمین،" (ایالات متحده) ایمن باشند، آنهم در زمانی که ایالات متحده آمریکا از پذیرش هرگونه مسئولیت برای حفظ شرفِ حقوق بشر شهروندان فقیر، سیاهپوست یا ناتوان ذهنی خود اجتناب میکند.
تسنیم: طی رقابتهای ابتدایی انتخاباتی باراک اوباما برای ریاست جمهوری ایالات متحده، بسیاری از فعالان حقوق بشر عضو جامعه آمریکاییهای آفریقاییتبار، به علت سابقه ضعیف اوباما در موضوعات مرتبط با عدالت، با وی مخالفت کردند، و بر این باور بودند که وی نفع کمی را برای این جمعیت به ارمغان خواهد آورد. آیا شما باور دارید که اوباما به عنوان اولین رئیس جمهوری سیاهپوست آمریکایی نقشی در افزایش تنشهای نژادی داشته باشد؟
مری نیل: تنشهای نژادی طی دوران ریاست جمهوری اوباما تشدید شده است. سفیدپوستان بیشتری بر اساس نفرت نژادی خود نسبت به آمریکاییهای آفریقاییتبار و از طریق حملات فیزیکی و سرکوب اقتصادی، به صورتی نژادپرستانه عمل میکنند. علاوه بر سبوعیت و قتلهای انجام شده توسط افسران پلیسی که جنایتهایی را ضد سیاهان انجام داده و مصون و از مجازات میمانند، سفیدپوستانی که عضو نهادهای انتظامی نبوده نیز علیه سیاهپوستان همسایه خود قتلهای بیشتری را مرتکب میشوند. از زمانی که "جورچ زیمرمان" - نگهبان محلهای که یک کودک سیاهپوست به نام "تراوین مارتین" را به ضرب گلوله کشت - در دادگاه تبرئه شد و با هیچ مجازاتی روبهرو نشد و نیروی پلیسی که یک بیمار روانی به نام "کلی توماس" را کشت و او نیز تبرئه شده و با مجازاتی روبهرو نشد، این وضعیت تشدید شده است. هرگونه بزدلی و یا همراهی دولت اوباما نسبت به جرایم ضدبشری موجب جسارت "نازی"هایی میشود که به جرایم شنیع خود شدت میبخشند، برای مثال، سوزاندن و کباب کردن "ژروم موردوگ" در زندان جزیره ریکرز و انداختن "دارن راینی" به درون دیگ آب جوشان در مرکز اصلاح و تربیت دِیِد در فلوریدا تنها به خاطر اینکه آنها زندانیایی سیاه بود، همچنین خفه کردن "دانیل لیزینبیگلر" و کشتن وی در زندان منطقه کلِی در فلوریدا تنها به خاطر اینکه این نوجوان سفیدپوست یک مسیحی بوده است. هیچ کسی به خاطر هیچ یکی از این قتلها تحت پیگرد قانونی قرار نگرفت، و تا جایی که من میدانم، به این علت بود که فقرای آمریکایی به رسمیت شناخته نشده و مورد حمایت حقوق بشر و حقوق مدنی قرار نمیگیرند. وزارت دادگستری ایالات متحده به علت سهلانگاری در حفاظت از حقوق مدنی و حقوق بشر جمعیتهای اقلیت و افراد تحت مراقبت، مجرم است.
دولت اوباما با مجاز کردن قتل آمریکاییهای آفریقایی تبار توسط افسران پلیس و وقوع موارد دیگری بدون اینکه مورد پیگرد قرار بگیرند، تنشهای نژادی را در این کشور افزایش داده است. در برخی موارد، وزارت دادگستری آمریکا به واقع به پلیس برای سرپوش گذاشتن بر قتل سیاهپوستها کمک میکند. این مورد در ماجرای بازداشت و قتل اشتباه "لری نیل" برادر مددجوی ذهنی-جسمی من در سال 2003 رخ داد. وی برای مدت 20 سال در بیمارستان روانپزشکی بستری بود تا زمانی که آمریکاییهای دچار ناراحتی روانی در دهه 1960 و به منظور محروم کردن آنها از یارانهها و دریافت درمانهای روانپزشکی، آنها را از مراکز درمانی مرخص کردند. ترخیص بیماران روانی موجب افزایش تعداد زندانیان شده و به گسترش مراکز اصلاح و تربیت خصوصی انجامید. نخبگان و برکشیدگان هماکنون از این زندانهای خصوصی و زندانیان آنها برای کسب میلیاردها دلار از جیب مالیاتدهندگان آمریکایی استفاده کرده و این زندانها را با رنگینپوستان و سفیدپوستان فاقد ثروت و مِکنت همچنین افراد دارای ناراحتیهای روانی پر میکنند. بیش از نیمی از زندانیان در آمریکا از نظر ذهنی و روانی ناتوان بوده و به خاطر سوءاستفاده از آنها و کسب منفعت در زندانها از درمان آنها خودداری میشود.
نخبگان و برکشیدگان واقعا خواهان افزایش تنشهای نژادی تا میزانی هستند که یک جنگ نژادی در این کشور آغاز شود. و طبعا سرمایهگذاران در زندانهای آمریکایی با خوشحالی کمپهای بازداشت خود را بر اساس "قانون اعطای مجوز دفاع ملی" پر از زندانی میکنند. این یک قانون چالشانگیز و پراعتراضی بود که اجازه میداد آمریکایی بدون هرگونه اتهام جنایی و یا داشتن فرصتی برای دفاع قانونی از خود در کمپهای نگهداری ویژه بازداشت شوند (همانند آنچه برای ژاپنیها طی جنگ جهانی دوم در آمریکا رخ داد). در این کشور، نقض حقوق بشر به صورتی عامدانه نادیده انگاشته میشود، آنهم در کشوری که برای تأمین هزینههای جنگهایی که برای تحقق حقوق بشر در سایر کشورها به راه افتادهاند، تریلیونها دلار هزینه میکند.
تسنیم: به نظر شما چند درصد از اعتراضات مردمی مبتنی بر مسائل و وضعیت اقتصادی بود؟
مری نیل: از نظر من تظاهرات فرگوسن تا 90 درصد مبتنی بر نابرابریهای اقتصادی بود که بین سیاهان و سفیدپوستان وجود دارد. من چنین ارزیابی دارم زیر آمریکاییهای آفریقاییتبار در اعتراض به این واقعه قتل بسیار خاص و گزینشی برخورد کرده و دولت نیز در محکومیت این مرگ بسیار گزینشی و خاص عمل کرد، و قتلهایی که توسط پلیس انجام میشود با یک جوش و خروش مساوی مورد اعتراض قرار میگیرند. بیشتر "رهبران" آمریکاییهای آفریقاییتبار (که اکثر آنها از سوی نژادپرستان سفیدپوست انتخاب میشوند) بر سر تابوت جوانان سیاهپوستی همچون مایکل براون حاضر میشوند اما در راستای حفظ منافع نخبگان و برکشیدگان، آنها برای حفظ جان سیاهانی که در زندانها و بازداشتگاهها به سر میبرند کار چندانی انجام نمیدهند. کار آنها بازگرداندن آرامش طی "شورشهای بردگان" همانند آنچه در فرگوسن رخ داد است، بدون اینکه واقعا در سیستم تغییری صورت بگیرد، سیستمی که همچنان به "حفظ وضعیت موجود" اختصاص داد. اگر بیشتر آمریکاییهای آفریقای تباری که در فرگوسن تظاهرات میکردند شغل خوبی داشته، میتوانستند پسانداز کنند و سهام خریداری کنند، به احتمال زیاد آنها به سادگی قتل سیاهپوستان محروم را نادیده میگرفتند، همانند آمریکاییهای آفریقاییتباری حاضر در دولت که قتل محرمانه لری نیل و بسیاری دیگر از افراد سیاهپوست را نادیده گرفتند. در واقع من از سوی آمریکاییهای آفریقاییتباری که در مناصب قدرت قرار دارند به علت آشکار کردن جنایتهای ضدبشری رخ داده، تنبیه و مجازات شدهام.
تسنیم: اگر مایکل براون یک سیاهپوست نبود، بلکه یک سفید پوست میبود، وضعیت از چه جنبهها و تا چه میزانی متفاوت میشد؟
مری نیل: در تاریخ آمریکا هیچ افسر پلیس سیاهپوستی هیچ نوجوان غیرمسلح سفیدپوستی را به قتل نرسانده است. اگر یک افسر پلیس سیاهپوستی یک نوجوان غیرمسلح سفیدپوست را به قتل میرساند، بدون شک فورا اخراج شده و بازداشت میشد. افسران پلیس سیاهپوست میدانند که اتحادیههای شغلی آنها (سندیکای نیروهای پلیس)، پس از چنین اقدامی، از آنها حمایتی نخواهد کرد، در نتیجه از ارتکاب چنین کاری ترس و واهمه دارند. اگر اتحادیههای نیروهای پلیس و مقامات دولتی از افسران سفیدپوست پس از به قتل رساندن نوجوانان غیرمسلح سیاهپوست حمایت نکنند، آنها نیز به صورت فوری چنین قتلهایی متوقف میکنند. تا زمانی که سبوعیت پلیس و کشتارها ضد سیاهپوستان باشد، افسران پلیس تحت حمایت قرار دارند و اکثریت قابل توجهی از آنها از تعقیب قضایی در امان میمانند. دیگر افسران پلیس سفیدپوستی که که پس از کاربرد بیش از حد قوه قهریه در این ماجراها به آخر خط میرسند نیز به سادگی یک کار دیگر در اداره پلیس یک منطقه دیگر به دست میآورند.
انتهای پیام/پ