سعیدی:وارد دوران "پسا وستفالیایی" شده‌ایم و نظم جهان تغییر کرده/جهان‌بینی غربی عاجز مانده است

سعیدی:وارد دوران "پسا وستفالیایی" شده‌ایم و نظم جهان تغییر کرده/جهان‌بینی غربی عاجز مانده است

خبرگزاری تسنیم: دوران "پساوست‌فالیا"، دورانی است که نقش پررنگی دولت کمرنگ شده است و دچار فرسایش شده است دولت مجبور است به بازیگران جدید به بازیگران غیر دولتی وزن بدهد و اینجاست که نقش بازیگرانی که تا دیروز حاشیه‌ای بودند، محرز می شود.

به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم،هندسه قدرت جهان در روزگاری بر مبنای دو قدرت "شرق" و "غرب" با سردمداری "شوروی" در شرق و "آمریکا" در غرب مورد تأکید و نظریه‌پردازی قرار می‌گرفت. پس از فروپاشی شوروی به عنوان ابرقدرت مشرق زمین زمینه برای تئوری پردازی غربی‌ها برای تئوریزه کردن قدرت تک‌قطبی در جهان فراهم شد تا جایی که فرانسیس فوکویاما، فیلسوف آمریکایی از نظریه "پایان تاریخ" سخن گفت و تاکید کرد که پس از جنگ جهانی دوم و به‌ویژه بعد از فروپاشی شوروی ارزش‌های لیبرال دمکراتیک در سراسر جهان به صورت یک جریان غالب و مسلط درآمدهاست، که، همهٔ کشورها و جوامع باید، در برابر آن تسلیم شوند!

اما پیروزی انقلاب اسلامی ایران، هژمون آمریکا و غرب را در منطقه خاورمیانه تحت‌الشعاع قرار داد و کشوری مستقل از وابستگی‌های "غرب" و "شرق" توانست در عرصه بین‌المللی ظهور و بروز داشته باشد و بعد از گذشت سه دهه الگویی برای سایر کشورهای منطقه، حتی فرامنطقه‌ای شود. کارشناسان مسائل بین‌المللی آغاز تغییر هندسه قدرت جهانی را با ظهور و بروز جمهوری اسلامی عنوان می‌کنند تا اینکه در این دوره مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری با اشاره به تغییر و تحول در هندسه قدرت جهانی تاکید کردند که تحولات حکایت از تغییر نظم جهانی پایه‌گذاری شده به وسیله غربی‌ها اعم از اروپا و امریکا و شکل‌گیری نظمی جدید است.

بر این اساس، خبرگزاری تسنیم برای واکاوی و بررسی "نظم جدید در هندسه قدرت جهانی" میزگردی را با حضور ابراهیم متقی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، سعدالله زارعی عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و روح‌الامین سعیدی کارشناس ارشد مسائل بین‌الملل برگزار کرد که مشروح آن را در زیر می‌خوانید.

سعیدی معتقد است: در دهه‌های اخیر  هر چقدر که به زمان حال نزدیک می‌شویم، تحولات بسیار جریان‌سازی در حوزه بین‌الملل اتفاق افتاد که اگر همه را بخواهیم جمع کنیم و یک عنوان به آن بدهیم می‌توانیم با تسامح از عنوان جهانی شدن استفاده کنیم. یعنی تحولات جهانی شدن در عرصه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی رفته‌رفته موجب شد که این نظم دولت‌محور دچار یکسری تزلزل شود، یعنی دولت امروز دیگر آن یکه‌تاز عرصه نیست، بلکه حاکمیتش و توانمندی‌هایش در عرصه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دچار تحلیل شده است و بازیگران و کنش‌گران جدیدی  وارد عرصه شدند.

سعیدی در مورد اداره‌گری جهانی نیز اظهار داشت:  الان در بالاترین سطوح ما اصطلاحاتی را داریم، مثل اداره‌گری جهانی (global goverment)، اصطلاحی مثل جامعه مدنی جهانی و اصطلاحی مثل مردم سالاری جهان‌میهن،  این‌ها همگی نشانی از ظهور یک نظم جدید است. نظمی که دیگر دولت تنها کنش‌گر آن نیست، هرچند که همچنان کنش‌گر اصلی است، یعنی دولت مجبور است به بازیگران جدید، به بازیگران غیر دولتی، وزن بدهد و اینجاست که نقش بازیگرانی که تا دیروز حاشیه‌ای بودند، بازیگران جهان سوم و بازیگرانی که صدای آن‌ها تا به حال پژواک پیدا نمی‌کرد، وزن پیدا کردند و قدرت‌های بزرگ در عرصه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی و نظامی مجبور هستند حضور این‌ها را بپذیرند.

بر این اساس، خبرگزاری تسنیم برای واکاوی و بررسی "نظم جدید در هندسه قدرت جهانی" میزگردی را با حضور ابراهیم متقی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، سعدالله زارعی عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و روح‌الامین سعیدی کارشناس مسائل بین‌الملل برگزار کرد که مشروح آن را در زیر می‌خوانید.

مشروح نظرات روح‌الامین سعیدی در میزگرد "بررسی نظم نوین جهانی" به شرح زیر است:

تسنیم: تشکر از اینکه دعوت ما را پذیرفتید و تشریف آوردید. در این میزگرد بنا داریم درباره تغییر نظم جهانی و شکل‌گیری نظم نوین جهانی صحبت کنیم. حضرت آقا قبلاً این موضوع و بحث را به نوع های مختلف مطرح کرده بودند. هم به صورت تغییر نظم جهانی و هم به صورت موضوع پیچ بزرگ تاریخی. اخیرا نیز در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری به صورت جزئی‌تر وارد مسئله شدند و فرمودند که دو پایه فکری- ارزشی و سیاسی-نظامی غرب متزلزل شده و آن نظمی که در این هفتاد سال اخیر در جهان حاکم بود دارد فرو می‌ریزد و در نهایت نیز اشاره کردند که ایران باید در این نظم جدیدی که می‌خواهد شکل بگیرد تاثیرگذار باشد و یک جایگاه مناسبی را به خودش اختصاص بدهد.

آقای سعیدی به نظر شما نشانه های تغییر در نظم جهانی چیست؟ چرا می‌گوییم الان در پیچیدگی تاریخی قرار داریم و این نظمی که بر جهان بعد از جنگ جهانی حاکم بود در حال فروپاشی و تغییر است؟

سعیدی: همانطور که مقام معظم رهبری هم در صحبت‌هایشان به دو بعد این تغییر اشاره کردند، تغییر در عرصه عملی و نظری، من هم بحثم را به دو قسمت تقسیم می‌کنم؛ بررسی تغییر نظم جهانی در عرصه عملی و هم در عرصه نظری. اگر بخواهیم این تغییر نظم جهانی را در عرصه عملی توضیح بدهیم می‌توانیم از اصطلاحات خود دانش روابط ‌بین‌الملل استفاده کنیم و بگوییم این تغییر عبارت است از گذار از نظم "وست‌فالیایی" محیط بین الملل به نظم "پساوست‌فالیایی".

"وست‌فالیا" در سال 1648 با انعقاد قرارداد "وست‌فالیا" در اروپا شکل گرفت که درحقیقت گفته می‌شود نماد رنسانس در روابط بین‌الملل بود و مبنای این نظم هم در محیط بین‌الملل دولت بود و ابتدا در اروپا شکل گرفت و رفته‌رفته از اروپا گسترش پیدا کرد. در سال 1776 با استقلال آمریکا به یک نظم غربی تبدیل شد، بعد هم در طول دوران استعمار و خصوصاً در قرون 19 و 20 و بعد از اینکه دوران استعمار‌زدایی هم شروع شد، عملاً به یک نظم جهان‌گیر تبدیل شد. یعنی در سراسر دنیا حتی کشورهای اسلامی این نظم دولت محور را شاهد هستیم. با وجود اینکه در اعتقاداتمان بین مرزهای جغرافیایی خیلی باورمند نیستیم، اما عملاً شما می‌بینید که حتی در کشورهای اسلامی هم همه چیز بر مبنای ویژگی‌های دولت- ملت استوار می‌شود.

پشتوانه این نظم دولت محور نظریات رئالیستی روابط بین‌الملل است که مبتنی بر سیاست قدرت است، یعنی قدرت‌های بزرگ هستند که تعیین کننده ساختار این نظم هستند و اصلاً قدرت‌های کوچک، حاشیه‌ای و منطقه‌ای اهمیت ندارند و این نحوه توزیع توانمندی‌ها بین قدرت‌های بزرگی بود که ساختار این نظم را مشخص می‌کند. اگر این توانمندی‌ها بین چند بازیگر توزیع شود، ساختار چند قطبی می‌شود و اگر مثل دوران جنگ سرد بین دو قدرت توزیع شود، ساختار دو قطبی می‌شود و اساس آن هم بر قدرت نظامی است، یعنی مهمترین عامل تعیین کننده قدرت، قدرت نظامی است.

در دهه‌های اخیر  هر چقدر که به زمان حال نزدیک می‌شویم، تحولات بسیار جریان‌سازی در حوزه بین‌الملل اتفاق افتاد که اگر همه را بخواهیم جمع کنیم و یک عنوان به آن بدهیم، می‌توانیم با تسامح از عنوان جهانی شدن استفاده کنیم. یعنی تحولات جهانی شدن در عرصه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی رفته‌رفته موجب شد که این نظم دولت‌‌محور دچار یکسری تزلزل شود، یعنی دولت امروز دیگر آن یکه‌تاز عرصه نیست، بلکه حاکمیتش و توانمندی‌هایش در عرصه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دچار تحلیل شده است و بازیگران و کنش‌گران جدیدی  وارد عرصه شدند.

سازمان‌های بین المللی، سازمان‌های مردم نهاد، افراد، گروه‌ها و شرکت‌های چند ملیتی به وجود آمدند و دیگر دولت مجبور شده است عرصه را در بعضی حوزه‌ها به بازیگران غیردولتی واگذار کند. شما ببینید در عرصه دیپلماتیک زمانی ما فقط دیپلماسی دولت با دولت داشتیم و امروز بحث دیپلماسی عمومی و دیپلماسی خط دو مطرح شده است که اصلاً در مقابل دولت نیست.

در عرصه نظامی زمانی فقط ارتش‌های کلاسیک دولت‌ها با هم می‌جنگیدند، اسرائیل طرف بود با ارتش کلاسیک مصر، ارتش کلاسیک سوریه اما امروز جوزف‌نای از اصطلاح  "خصوصی سازی جنگ" استفاده می‌کند. یعنی گروه های کوچک به میدان آمده‌اند.

در عرصه اقتصادی شما می‌بینید دولت دیگر به هیچ وجه یکّه‌‌تاز عرصه نیست. شرکت‌های چند ملیتی، سازمان‌ها، بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول هستند و از آن طرف دولت‌های بزرگ مثل ایالات متحده مجبور هستند به دولت‌های نوظهور مانند کشورهای عضو "بریکس" وزن و نقش بدهند، یعنی الان کشورهای مثل هند، آفریقای جنوبی، برزیل، آرژانتین و شیلی در عرصه اقتصادی حرف برای گفتن دارند و آمریکا دیگر صرفا یکّه‌تاز میدان نیست. این تحولات جای بحث‌های بسیار زیاد دارد، ولی به دلیل محدود بودن وقت از آن می‌گذریم، این‌ها موجب این شده است که ما از یک نظم "پساوست‌فالیا" صحبت کنیم، یعنی ما رفته‌رفته داریم از  دوران "وست‌فالیا" عبور می‌کنیم. البته نباید دچار اشتباه شویم، این تحولات به این معنی نیست که الان به فرض دیگر حاکمیت دچار فرسایش شده است یا نظم "وست‌فالیا" فروپاشیده است؛ نه،  همانطور که سرور عزیزم عرض کردند، ما داریم دوران گذار را طی می‌کنیم، یعنی همچنان دولت مهمترین بازیگر است.

همچنان مهمترین تصمیمات در سطوح بین المللی در فرآیند دیپلماسی‌های دولت محور گرفته می‌شود و هر چند که ممکن است دیپلماسی عمومی هم داشته باشیم و علی‌رغم اینکه قدرت نرم مطرح شده است، ولی همچنان مهمترین عامل تعیین‌کننده جایگاه قدرت‌ها، قدرت نظامی است. اما با این حال، همه متفق‌القول هستند که به هر حال قلمرو کنش‌گری دولت محدود شده و بازیگران جدیدی وسط آمده‌اند.

اگر یک زمانی آقای کنت والتز می‌گفت که بین قدرت بزرگ و قدرت کوچک فقط یک رابطه یک سویه است، یعنی فقط قدرت بزرگ می‌تواند بر قدرت کوچک اعمال نفوذ کند، امروز این تصور دیگر مورد خدشه است. امروز ما می‌بینیم در یک جنگ ممکن است یک گروه چریکی  بر ارتش کلاسیک فائق بیاید. اتفاقی که در جنگ 33 روزه می‌افتد، اتفاقی که بین اسرائیل و حماس می‌افتد. هر مسئله‌ای را که نگاه کنیم می‌بینیم که مظاهر نظم "وست‌فالیایی" در کنارش یکسری مفاهیم جدیدی دارد مطرح می‌شود.

الان در بالاترین سطوح ما اصطلاحاتی را داریم، مثل اداره‌گری جهانی global governance، اصطلاحی مثل جامعه مدنی جهانی و اصطلاحی مثل مردم سالاری جهان‌میهن،  این‌ها همگی نشانی از ظهور یک نظم جدید است. نظمی که دیگر دولت تنها کنش‌گر آن نیست، هرچند که همچنان کنش‌گر اصلی است، یعنی دولت مجبور است به بازیگران جدید  به بازیگران غیر دولتی  وزن بدهد و اینجاست که نقش بازیگرانی که تا دیروز حاشیه‌ای بودند، بازیگران جهان سوم و بازیگرانی که صدای آنها تا به حال پژواک پیدا نمی‌کرد، امروز وزن پیدا کردند و قدرت‌های بزرگ در عرصه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی و نظامی مجبور هستند حضور این‌ها را بپذیرند.

نقش جمهوری اسلامی ایران اینجا مطرح می‌شود. دوران "پساوست‌فالیا"، دورانی است که نقش پررنگی دولت کمرنگ شده است و دچار فرسایش شده است. من معتقد نیستم که آن نظم الان فروپاشیده است، زیرا ما الان در دوران گذار هستیم و معلوم نیست چند سال دیگر یا چند دهه دیگر طول بکشد ولی شروع گذار امروز برای همه مسجل شده است.

یک اصطلاحی را آقای آنتونی مک‌گرو استفاده می‌کند و می‌گوید نباید ما بگوییم که الان نظم فروپاشیده است یا دولت دچار فرسایش شده است، می‌گوید ما باید یک رویکرد تحول‌‌گرایانه و یک رویکرد تحولی داشته باشیم. یعنی حاکمیت دولت دچار افول و فرسایش نشده است، بلکه دچار تحول شده است و دولت مجبور است در برخی عرصه‌ها فشارهای تمرکزگرایانه فراملی را بپذیرد، به عبارتی دولت‌ها مجبور هستند زیر چتر سازمان‌های بین المللی بیایند و از آن طرف نیز فشار های تمرکزگرایانه فروملی را بپذیرند.

یعنی مردم خیلی وقت‌ها حاضر به پذیرش 100 درصد اراده دولت نیستند، شما ببینید در بسیاری از مسائل اراده افکار عمومی در مقابل اراده دولت قرار می‌گیرد و همه این‌ها نشان می‌دهد که ما داریم یک نظم جدیدی را تجربه می‌کنیم، همانطور که گفتم نظم "پساوست‌فالیا"، به معنای فروپاشی نظم پیشین نیست، بلکه یک دوران گذار است. آن چیزی که می‌خواهم از سخنان مقام معظم رهبری استفاده کنم، این که ایشان فرمودند هنوز هم آن نظم شکل نگرفته است، اما آرامش ظاهری جبهه مسلط امروز بهم ریخته است. این عین جمله رهبر معظم انقلاب و واقعا هم درست است، یعنی تحولات محیط بین‌الملل این را نشان می‌دهد.

یعنی آن تصوراتی که وجود داشت، آن هژمونی بلامنازع امروز دچار افول شده است و در عرصه اقتصادی این کاملاً پذیرفته شده است، در 1971 به بعد آمریکا در عرصه اقتصاد بین‌الملل دیگر هژمون نیست. در عرصه نظامی شما می‌بینید برنامه‌های ایالات متحده در خاورمیانه یک‌به‌یک دچار شکست شده است. آقای برژنسکی اخیرا جمله بسیار جالب توجهی داشت؛ می‌گوید مفهوم هژمونی جهانی آمریکا به نظر می‌رسد که در آب‌ها غرق شده است و آن سیطره‌ای که ما تصور می‌کردیم دیگر دست یافتنی نیست، آن کنترل 13 ساله آمریکا بر جهان پس از جنگ سرد به نظر می‌رسد به پایان رسیده است؛ این مطلب را اخیراً آقای برژنسکی عنوان کرده است.

من دیگر سخن را کوتاه کنم، به صورت خلاصه در عرصه بین المللی ما نظم را می‌توانیم در فرایند گذار از نظم دولت محور "وست‌فالیانی" به نظم چند محور "پسا‌وست‌فالیایی" تعریف کنیم و در این فرآیند این را ببینیم، یعنی از یک مرکز دولت امروز به مراکز متعدد رسیده‌ایم و بازیگران متنوع و موضوعات مختلفی مطرح شده است و دولت تنها می‌تواند بخشی از این موضوعات را پاسخگو باشد.

تسنیم: آقای سعیدی اینکه گفتید که بازیگران جدید شکل گرفتند. بالاخره برای اینکه آن نظام غربی خودش را به لایه‌های مختلف تسری داده و جای پای خودش را سفت کند، نیاز داشت که سازمان‌های مردم‌نهاد شکل دهد، یعنی یک نگاه دیگر هم وجود دارد مبنی بر اینکه این سازمان های مردم نهاد نه علیه نظم آمریکایی بلکه برای تحکیم آن نظم ایجاد شدند. اما بعد از آنکه نظام فکری غربی هژمونی خودش را از دست داد شاید همین بازیگران علیه خودش کار کردند، یعنی می‌خواهم بگویم که سازمان‌های مردم نهادی که شما می فرمایید یکی از نشانه‌های افول نظم قدیم است، خودش موضوعیتی در این زمینه ندارد بلکه صرفا یک ابزار است که تغییر و تحول در سایر موضوعات مانند تغییر نظام های ارزشی، می‌تواند به عنوان کاتالیزور نقش ایفا کند.

سعیدی: ببینید، این‌ها در نتیجه تحوالات به وجود آمد، یعنی وقتی که ما وارد فرآیند جهانی شدن می‌شویم و کارکردها متنوع می‌شود و نیازهای دولت متنوع می‌شود، رفته رفته دولت به جایی می‌رسد که احساس می‌کند نمی تواند یک تنه از پس همه امور بر بیاید. شما ببینید در دهه‌های اخیر چه مسائلی مطرح می‌شود که یک دولت به تنهایی نمی‌تواند تدبیر کند، مسائلی مثل ایدز و آلودگی‌های زیست محیطی و گرم شدن کره زمین و قاچاق مواد مخدر و تروریسم و .... این‌ها مسائلی بود که اولاً همه موضوعاتی کارکردی‌اند و بعد بسیار متنوع‌اند که نیازمند این بود نهادهای خاصی برای تدبیر این مسائل تشکیل شود، به همین خاطر رفته‌رفته بر اثر نیازها و ناتوانی دولت‌ها، نهادهای دیگری در کنار دولت به وجود آمد. مثلا سازمان‌های بین‌المللی با کارکردهای مشخص یا سازمان‌های مردمی - نهادی که هر کدام در یک بخش خاص کار می‌کردند، مثلا در بحث زیست محیطی یا ایدز و ... تخصص داشتند یا بعضی از مسائلی که چند تا دولت را با هم درگیر می کند مثلاً تروریسم برای منطقه هم دغدغه دولت A هست و هم دغدغه های دولت های B و C .این ها باید یک سازمان های مشترک تشکیل بدهند،سازمان های امنیتی  در مسائل امنیتی و سازمان های اقتصادی در مسائل اقتصادی.بنابراین به نظر من در گذر زمان نیازها متنوع شد و در عرصه های مختلف به صورت خودبخود این نهادها بوجود آمد.

تسنیم: اگر نظام فکری غربی دچار تزلزل نمی شد، بعید نبود همین سازمان‌ها کمک کننده غرب نیز بودند.

سعیدی: فکر نمی‌کنم، من تعبیرم اینطور نیست که الزاماً به وجود آمدن این نهادهای متنوع ربطی به فروپاشی نظام فکری غرب داشته باشد، من این‌ها را در فرایند جهانی شدن می‌بینم. یعنی وقتی در عرصه‌های مختلف نیازها متنوع شد، دولت دچار عدم کارکرد درست شد، عملاً نهادهای دیگری به وجود آمد و هر چقدر که گذشت، قدرت این‌ها بیشتر شد و عرصه را از دولت گرفتند.

اگر اجازه دهید من به نکته دیگر هم اشاره کنم، بحث نظری که مقام معظم رهبری مطرح کردند و خیلی هم اهمیت داشت. ببینید، این نظمی که تا پیش از این حاکم بود یک پشتوانه تئوریک در علم روابط بین‌الملل داشت و آن جریان مسلط روابط بین‌الملل بود. نظریه نئورئالیزم و نئولیبرالیسم بود که از آن تحت عنوان مناظره نئو-نئو نیز تعبیر می‌شود و عملاً توضیح دهنده و توجیه کننده این نظم دولت‌محور  موجود با محوریت امریکا بودند. ولی هر قدر که به دوران فعلی نزدیک می‌شویم، این پشتوانه تئوریک دچار تزلزل شد و آن سیطره هژمونیک خود را از دست داد، زیرا در برخورد با بسیاری از تحولات نتوانست آن قدرت تبیین‌گری خود را نشان دهد، مثلاً نظریه نئورئالیسم نتوانست فروپاشی شوروی و منازعات قومی بالکان را پیش‌بینی کند و اهمیت یافتن مسائل فرهنگی را در عرصه بین‌الملی مطرح کند، به دلیل اینکه این مناظره نئو-نئو خیلی به مسائل فرهنگی توجه نداشت، به همین خاطر از 1980 به بعد نظریاتی در درون دانشگاه‌های آمریکا، کانادا و اروپا  در مقابل این جریان مسلط به وجود آمد.

به عبارتی نظریه انتقادی، نظریه پست‌مدرن و نظریه هنجاری و سازه‌انگاری و فمینیسم آمدند و مبنایی‌ترین پایه‌های هستی‌شناسی و پایه‌ای این جریان مسلط را زیر سئوال بردند، بنابراین آن پشتوانه تئوریک که آن نظم را حمایت و توجیه می‌کرد امروز سیطره خودش را در جهان غرب از دست داده و امروز فضایی که ما در عرصه تئوریک شاهد هستیم فضای تکثر و عدم قطعیت و نسبیت است، یعنی دیگر هیچ پارادایم دیگری در فضای بین‌الملل غالب نیست و شاهد تکثری از نظریات و دیدگاه‌ها هستیم که هر کدام به نوعی دارند نظم جهانی را تعبیر و تفسیر می‌کنند و دیگر آن نگاه آمریکا محور، امروز سیطره و هژمونی ندارد، بلکه عرصه بسیار فراخی برای شنیده شدن صداهایی ایجاد شده که در گذشته پژواک نداشت و شنیده نمی‌شد.

نظریات آسیایی، نظریات جهان سوم، شاخه فرعی به نام Subaltern Studies "مطالعات فرودستان" ایجاد شد، مطالعات کسانی که قدرت دستشان نبودند یا حاشیه‌ای بودند و مغفول و سرکوب می‌شدند و امروز کم‌کم صداهای این‌ها شنیده می‌شود. امروز کم‌کم در عرصه روابط بین‌الملل چهره‌هایی می‌شناسیم که الزاما آمریکایی و کانادایی نیستند، مثلاً نظریه "اسپیوایک" که شنیده می‌شود هندی است و کم کم فرصت فراهم شده است، به دلیل این تحولات نظری است که نظریات و دیدگاه‌های جدید مطرح می‌شود.

یکی از مهمترین تحولاتی که ایجاد شد اهمیت یافتن مسئله دین و اخلاق در روابط بین المللی است؛ امروز دوباره این مسئله مطرح شده و بسیار هم مطرح شده و مهم این است که نظریات جریان مسلط و نظریاتی که در دانشگاه‌های آمریکا و کانادا تولید می‌شود توان تبیین این مسئله را ندارد، حتی مسائلی مثل "سازه‌انگاری" الکساندر ونت که به مسائل اجتماعی توجه می‌کند و نظریه اجتماعی "سیاست بین‌الملل" را می‌نویسد و به هنجارها و رویه‌ها و فضای بین‌المللی توجه می‌‌کند در کتابش یک کلمه از دین نام نمی‌برد که "جک اسنایدر" مقاله‌ای می‌نویسد و این را تحلیل می‌کند که چرا "ونت" با اینکه به نظر می‌رسد باید از دین صحبت کند، اما صحبت نمی‌کند و می‌گوید به خاطر اینکه دگم سکولاریسم برای این‌ها کاملاً جا افتاده. ولی فرصت فراهم می‌شود که جهان دوباره به سمت مسائل دینی و اخلاقی بر می‌گردد و نظریات جدیدی از طرف جهان اسلام مطرح شود، یعنی ما فرصت پیدا کردیم و تریبون پیدا کرده‌ایم که صحبت کنیم، یعنی فضا را می‌توانیم کمی از علم راهبردی فراتر ببریم.

به طور کلی در فضای اجتماعی غرب، امروز سیطره رهیافت طبیعت‌گرایی که در عرصه معرفت شناختی، اثبات گرایی و پوزیتیویسم است از بین رفته و در خود غرب نظریات بسیار قابل توجهی علیه این پایه‌های معرفت شناختی وجود دارد و نظریات تامس کوهن و فایرابند حجیت روش‌های علمی را نفی می‌کند و فایرابند در کتاب "علیه روش" برتری روش علمی را بر سایر روش‌های معرفت‌جویی کاملاً زیر سؤال می‌برد.

این‌ نظریات موجب شده که امروز آن تابویی که از جهان‌بینی غربی و هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی اثبات‌گرا در کل جهان وجود داشت و به دانشگاه‌های ما هم تسری پیدا کرد و همچنان هم‌تسری دارد، شکسته شود و در خود جهان غرب هم فرصتی برای دیدگاه‌ها و نظریات جدید و ورود دوباره دین به عرصه روابط بین الملل و مسائل اجتماعی پیدا شود. این مسئله دست ما را برای رقم زدن یک نظم نوین در عرصه نظری باز می‌کند، با توجه به اینکه الان کُمیت فلسفه غربی و اندیشه آنها در این مسائل بسیار لنگ شده و این تکثر واقعا دارد اذیت می‌کند.

ما شاگرد دکتر تاجیک(محمدرضا تاجیک) بودیم، آقای تاجیک می‌گفت که من از این بازیگوشی که ما در عرصه نظری داریم خوشم می‌آید که هیچی قطعیت پیدا نمی‌کند و تکثر است. شما ممکن است در عرصه نظری بگویید از این بازی‌گوشی خوشم می‌آید، اما این در عرصه عمل چه بر سر بشر آورده؟ این سرگشتگی که امروز انسان مدرن و پست مدرن به آن دچار شده و این بی‌اعتمادی به پروژه روشنگری و بی‌اعتمادی به فرا روایت‌ها، بی‌اعتمادی به همه آرمان‌هایی که روشنگری یک زمانی ترسیم می‌کرد، نشان می‌دهد که امروز انسان مدرن و پسا مدرن تشنه عرفان جدید است.

چرا آنقدر عرفان بریزیلی و اوشو و ... در جهان غرب مطرح می‌شود؟ به خاطر این است که انسان غربی تشنه متافیزیک است، اما نظریاتی که مبتنی بر رد متافیزیک و دگم سکولاریسم است نمی‌تواند پاسخ دهد، بنابراین به سمت مسائل دیگر می‌رود، به سمت عرفان اوشو و عرفان پائولو کوئیلو می‌رود، آن وقت اینجا دست ما باز می‌شود. یعنی این فضایی که در خود جهان غرب در عرصه نظری به وجود آمده، راه را برای ما باز کرده برای این که صداهایی که تا دیروز تحت سیطره نظریات جریان مسلط اجازه صحبت کردن نداشتند امروز تریبون پیدا کردند.

اتفاقا در اروپا، آمریکا و آسیا خود آنها تشنه هستند که این نظریات را بشنوند. استاد ما خانم دکتر مشیرزاده می‌گفت که من برای پروژه مطالعاتی‌ام درباره سازه‌انگاری به آمریکا رفته بودم و خود آنها مدام می‌گفتند که آن بخش ایرانی - اسلامی‌اش چیست؟ حرف جدید شما چیست؟ یعنی خود آن ها هم امروز تشنه شنیدن این نظریات هستند و کسانی هم هستند که از آسیا نظر می‌‌دهند. اینجا دست ما برای تئوریزه کردن نظریات اسلامی و عرضه آن به عرصه روابط بین‌الملل باز شده است که بتوانیم این نظم جدید را بر اساس مبانی هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی خودمان تئوریزه کنیم.

میزگرد از سیدمحمدمهدی توسلی و عبدالله عبداللهی

انتهای پیام/1

پربیننده‌ترین اخبار سیاسی
اخبار روز سیاسی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon