شرایط برای تمدن بزرگ اسلامی آماده است/ داعش "سرعت‌گیر" ساخت آمریکا در مقابل تحول نظم جهانی است

شرایط برای تمدن بزرگ اسلامی آماده است/ داعش "سرعت‌گیر" ساخت آمریکا در مقابل تحول نظم جهانی است

خبرگزاری تسنیم: مراد عنادی معتقد است که تمدن ایرانی اسلامی که مورد تأکید رهبر معظم انقلاب قرار گرفته است، می‌تواند یک آلترناتیو جدی برای نظم جهانی فعلی باشد.

مراد عنادی از کارشناسان مسائل بین‌المللی در گفت‌وگوی تفصیلی با خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم با اشاره به نظریات آکادمیک پیرامون نظم جهانی، در پاسخ به این سؤال "کدام کشور بیشترین چالش را با آمریکا داشته و نظم موردنظر آمریکا را به چالش کشیده است؟" گفت: بعد از فروپاشی نظام دوقطبی، بوش پدر بحث نظم نوین جهانی (New WorldNew

Order) را مطرح کرد که در آن مقطع نظر کارشناسان بر این بود که سازمان ملل متحد، محور نظم نوین جهانی خواهد بود. براساس نظریاتی که کاپلان مطرح کرد، ما نظریات مختلفی در نظم نوین جهانی داریم؛ دوقطبی انعطاف‌پذیر، انعطاف‌ناپذیر، سلسله‌مراتبی، نظام جهانی با حق وتو و موازنه قوا.

عنادی ادامه داد: در روابط بین الملل، سیستم‌های موازنه قوا و دوقطبی انعطاف‌پذیر تجربه شده بود و منظور از نظم جهانی، سازمان ملل متحد بود که در قضیه عراق درخشش داشت. اما بلافاصله بعد از چند سال که پوتین در روسیه روی کار آمد، جنگ سرد کم‌شدتی میان آمریکا و روسیه درگرفت و چین تا حدی قدرتمند شد؛ به نظر می‌رسید که وضعیت تغییر کرده است. در این مقطع، قدرت‌های منطقه‌ای نیز وجود داشتند؛ مانند جمهوری اسلامی ایران و تا حدودی ترکیه در خاورمیانه، برزیل در آمریکای لاتین و آفریقای جنوبی در آفریقا که در لایه دیگری، نظم نوین جهانی را به چالش می‌طلبیدند.

"هم در سطح توزیع قدرت چالش وجود داشت و هم در سطح مباحث نظری و هنجاری. نظریه فرانسیس فوکویاما تحت عنوان «پایان تاریخ» زیر سؤال رفت و او خودش این نظریه را در تعریف دیگری تحت عنوان «تقاطع دموکراسی» اصلاح کرد".

وی سپس با تبیین نظریه‌های مختلف آمریکایی‌ها در باب نظم جهانی، تصریح کرد: آمریکایی‌ها در مقطعی بحث تک ــ چندقطبی را مطرح کردند که منظور از «تک»، آمریکا و منظور از «چند»، اتحادیه اروپا، چین، روسیه، هند و... بود. در مقطع دیگری، نظام سلسله‌مراتبی را مطرح کردند که بر اساس آن، آمریکا قدرت الف به شمار می‌رفت و سایر قدرت‌ها در رتبه‌های بعدی قرار می‌گرفتند. بحث دیگری را هم آقای هانتینگتون در همان مقطع و در زمان حمله آمریکا به عراق در سال 2003 مطرح کرد که باعث شد آمریکا با یک چالش جدی حتی میان متحدین خود مواجه شود؛ حتی ژاک شیراک و گرهارد شرودر به‌شدت با حمله آمریکا به عراق مخالفت کردند و با آمریکا همراهی نکردند. همچنین در درون ناتو شکاف ایجاد شد و باز هم بحث اروپای قدیم و جدید به میان آمد.

این کارشناس مسائل بین‌الملل ادامه داد: در آن مقطع هم این بحث از سوی آمریکا مطرح شد که آمریکا ابرقدرت تنهاست، اما بلامنازع نیست و نمی‌تواند هر کاری را که می‌خواهد به‌تنهایی انجام دهد. در هزاره جدید که بحث 11 سپتامبر پیش آمد، چالش‌ها جدی‌تر شد؛ هم بحث امنیتی و قدرت نظامی آمریکا زیر سؤال رفت و هم بحران اقتصادی بزرگی برای آمریکا پیش آمد. بحث تلاش آمریکا برای مدیریت نظم منطقه‌ای به‌ویژه در منطقه خاورمیانه یکی دیگر از مسائل مهم بود. جنگ 2006 لبنان (جنگ 33روزه)، نبرد 22روزه غزه و... چالش‌هایی بودند که در آن مقطع خود را نشان دادند. در داخل آمریکا هم بحثی پیش آمد که از سوی فرید زکریا مطرح شد و آن «جهان پساآمریکایی» بود. وی می‌گوید که قطب‌های جدید قدرت مانند چین، هند و... از سال 2025 می‌آیند و آمریکا دیگر قدرت بلامنازع نخواهد بود؛ هرچند می‌تواند یکی از قطب‌های قدرت باشد.

وی تأکید کرد: فارغ از این بحث‌های آکادمیک که در حوزه معادله قدرت مطرح است، این نکته وجود دارد: کدام کشور بیشترین چالش را با آمریکا داشته و نظم موردنظر آمریکا را به چالش کشیده است؟ به‌نظر من، جمهوری اسلامی ایران در این قضیه حرف اول را می‌زند؛ چراکه دیدگاهش در خصوص ارزش‌ها و هنجارهایی که آمریکایی‌ها با استاندارد دوگانه دنبال می‌کنند، بسیار متفاوت است، مثلاً در زمینه دفاع از آزادی، بحث دموکراسی و بحث حقوق بشر، جمهوری اسلامی ایران دیدگاه‌های آمریکایی را زیر سؤال برده بیان می‌کند که آمریکایی‌ها با استاندارد دوگانه برخورد می‌کنند.

عنادی با بیان "در توزیع قدرت، توزیع ثروت، بحث تغییر ساختار سازمان ملل، بحث امنیت جهانی، بحث بازنگری NPT و... ایران بحث‌هایی را مطرح می‌کند که کاملاً مغایر و نقطه مقابل دیدگاه‌های آمریکایی‌ها است" گفت: ایران طرح جدیدی را بر اساس مشارکت همه کشورهای دنیا ــ و نه‌فقط کشورهای قدرتمند ــ مطرح می‌کند. وقتی مجموع این مسائل را کنار یکدیگر قرار می‌دهیم به این نتیجه می‌رسیم که آمریکا به‌تدریج در حال از دست دادن موقعیت خود است.

این کارشناس مسائل بین‌الملل در پاسخ به این سؤال که نظم جدید جهانی واجد چه ویژگی‌ها و نشانه‌هایی خواهد بود، تصریح کرد: نظم در حال شکل‌گیری، محل رقابت چند دیدگاه است. یک سطح، نگاه رئالیستی، واقع‌گرایانه و سیاست مبتنی بر قدرت است که آقای مورگنتا مطرح می‌کند. طبعاً آمریکا و قدرت‌های نوظهور نظیر چین، روسیه، هند، برزیل و... در این حوزه نقش‌آفرین خواهند بود و اتحادیه اروپا، ژاپن و... قطب‌های قدرت را تشکیل می‌دهند.

وی افزود: اما از نگاه هنجاری، به نظر می‌رسد که این قضیه مقداری متفاوت است و در آن سطح، هنجارهای موردنظر با چالش مواجه شده و طیف وسیعی از کشورهای دنیا که عمدتاً کشورهای جنوب و جنبش عدم‌تعهد هستند، خواستار توزیع عادلانه‌تر قدرت بوده سهم بیشتری از کیک قدرت را طلب می‌کنند؛ اتفاقی که از زمان جنگ دوم جهانی تاکنون رخ نداده است.

عنادی خاطرنشان کرد: امروز براساس بحث‌های مربوط به ارتباطات، ما شاهد نوعی بیداری در بخش‌های مختلف جهان هستیم که مطالبات افکار عمومی جهان از دولت‌ها رو به افزایش است و خواستار بازتوزیع قدرت و بازتوزیع ثروت هستند. طبعاً اگر از این منظر نگاه کنیم، معادله و نظمی که در حال شکل‌گیری است، نمی‌تواند صرفاً براساس اهرم قدرت مادی باشد بلکه باید اهرم‌های دیگری در آن دخیل باشد که در این صورت نقش برخی دیگر از بازیگران می‌تواند در آن برجسته باشد، برای مثال اندونزی، ایران، ترکیه، مصر، آرژانتین، مکزیک و... می‌توانند در نظم نوین جهانی مؤثر باشند و نظم نوین جهانی براساس دیدگاه‌های همه این بازیگران تعیین شود.

"بانیان جنگ دوم جهانی در آن زمان شعارهایی سرمی‌دادند و می‌گفتند که صلح مقدم بر عدالت است اما در هزاره سوم، محور عمده سخنرانی‌های سران این کشورها در سازمان ملل، عدالت است و اگر این‌گونه باشد، باید نقش این کشورها پررنگ‌تر شود".

عنادی در ادامه با اشاره به نقشی که کشورهای جهان اسلام می‌توانند در نظم نوین جهانی ایفا کنند گفت: بعد از فروپاشی نظام دوقطبی به تهدید کمونیسم تهدید سرخ می‌گفتند و ایدئولوژی اسلام و جهان اسلام را تهدید سبز می‌نامیدند. متأسفانه جهان اسلام بعد از 11 سپتامبر، دچار تفرقه‌افکنی‌ها و چنددستگی‌هایی شد که باعث شد قربانی اقدامات تروریستی شود. البته باید روی این مسئله بحث شود که آمریکا و اروپا چه نقشی در این ماجرا داشتند. شما مشاهده می‌کنید که بخش عمده‌ای از جهان اسلام با چالش تروریسم و حتی جنگ‌های داخلی مواجه است.

وی افزود: به نظر می‌رسد که قدرت‌های بزرگ پیش‌بینی می‌کردند که جهان اسلام در حال تبدیل شدن به یک قطب قدرت تأثیرگذار است. ما به‌طور همزمان شاهد تحولاتی همچون شکل‌گیری گروه d8 در دهه 70 شمسی بودیم که در آن مقطع مطرح شده بود که 8 کشور بزرگ اسلامی، موتور محرکه جهان اسلام باشند، اما متأسفانه این گروه کارآمدی لازم را از خود نشان نداده است.

به‌گفته این کارشناس مسائل بین‌الملل، "در صورتی که جهان اسلام بتواند بر چالش‌های خود فائق آید و به‌سوی وحدت و همگرایی حرکت کند، از پتانسیل و توان لازم برای تبدیل شدن به یکی از قطب‌های قدرت در نظم جدید جهانی برخوردار خواهد بود".

عنادی با بیان "امروز بزرگ‌ترین چالشی که جهان با آن مواجه است، تروریسم و بحث امنیت جهانی است" گفت: زمانی که جورج بوش جنگ‌های صلیبی نوین را مطرح کرد، به‌دنبال تقابل دو ایدئولوژی بود؛ ایدئولوژی اسلام و مسیحیت، اما نه تمام اسلام. اسلام یک بخش عقلانی دارد که جمهوری اسلامی ایران است و بحث‌هایی همچون مردم‌سالاری دینی، تمدن نوین اسلامی ـ ایرانی و... را مطرح می‌کند. بخش دیگر، بخش رادیکال و افراطی است و دارای زیرشاخه‌هایی همچون القاعده، داعش، طالبان و... است که همگی زیرمجموعه سلفی‌گری تکفیری هستند. آنها سعی می‌کنند بخش دوم را پررنگ و برجسته کنند تا به هدف خود در اسلام‌هراسی دست یابند و بخش اول را کمرنگ جلوه دهند، اما چنانچه آن بخش عقلانی و مبتنی بر خرد میدان‌دار وحدت باشد، جهان اسلام می‌تواند در این مقوله نقش کلیدی ایفا کند.

وی در پاسخ به این سؤال "ابرقدرت‌های احتمالی در آینده، از چه منظرهایی حائز شرایط کسب قدرت هستند؟" گفت: ما باید به قدرت نگاه جامع‌گرایانه داشته باشیم، نه تک‌بعدی. اگر نگاه ما تک‌بعدی باشد، شاخص قدرتمندی، شاخص نظامی‌گری خواهد بود، اما اندیشمندان روابط بین‌الملل در تعریف یک ابرقدرت یا قدرت بزرگ می‌گویند باید چندبعدی باشد؛ اعم از اقتصادی، سیاسی، نظامی، فرهنگی، ارزشی، امنیتی، اجتماعی. اینها شاخص‌های توسعه‌یافتگی، تأثیرگذاری و قدرتمندی است و طبعاً منظور ما از ایفای نقش، داشتن این شاخص‌هاست، کشورهای اسلامی ــ به‌خصوص گروه d8 ــ و به‌ویژه کشورهایی همچون ایران، ترکیه، اندونزی، پاکستان و... که هریک از آنها واجد امکانات و ویژگی‌های متفاوتی همچون زیرساخت‌های مناسب، منابع انرژی، موقعیت ژئوپولیتیک و دارا بودن دیدگاه ایدئولوژیک هستند، برای مثال، ایران در اوج بحث جنگ تمدن‌ها، گفت‌وگوی تمدن‌ها را مطرح می‌کند یا در بحث مبارزه با تروریسم، جهان عاری از خشونت و افراطی‌گری و یا بحث عدالت‌محوری را مطرح می‌کند. اینها نشان‌دهنده این است که این کشور پتانسیل و ظرفیت‌های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی را داراست که بخشی از آنها به بالفعل تبدیل شده و بخش‌های دیگر نیز نیازمند تلاش بیشتری است که بالفعل شود. اگر اینها نمود بیشتری پیدا کند، جایگاه ایران در معادلات قدرت منطقه‌ای و بین‌المللی تثبیت می‌شود و نمی‌توان به‌راحتی قدرت ایران را انکار کرد.

"برای مثال در بحث 1+5 با جمهوری اسلامی ایران چنین مسئله‌ای را می‌بینیم. یک لایه‌اش این است که 5 عضو شورای امنیت کنار آلمان نشسته‌اند و می‌خواهند برای ایران تعیین تکلیف کنند، اما لایه دیگر این است که ایران در سطحی از قدرت و تأثیرگذاری ظاهر شده است که 6 قدرت بزرگ دنیا دور یک میز نشسته‌اند و با این کشور مذاکره می‌کنند. مذاکره هم به‌گونه‌ای است که ایران دارای نظرهایی است که آنها را بیان می‌کند و آنها نظرات ایران را می‌شنوند".

عنادی در ادامه، در پاسخ به این سؤال "آیا پررنگ جلوه دادن جریان غیرعقلانی در اسلام نوعی پادهژمون‌سازی مصنوعی در برابر هژمونی آمریکاست یا خیر؟" با بیان این نکته  "آنها بحران‌هایی در نقاط مختلف جهان ایجاد می‌کنند و سعی می‌کنند با مدیریت آن بحران‌ها، قدرت خود را تثبیت کنند" گفت: برای مثال، آمریکا در نبردهایی که در گوشه و کنار جهان دارد، سعی می‌کند مدیریت خود را به نمایش بگذارد، اما در برخی موارد موفق نمی‌شود. بحث دیگر، دست‌اندازهایی مانند شکل‌گیری گروه‌های تروریستی است که ایجاد می‌کند اما بعضاً پس از مدتی از کنترل آمریکایی‌ها خارج و به چالشی برای خودشان تبدیل می‌شوند.

این کارشناس روابط بین‌الملل ادامه داد: در اینجا دو بحث وجود دارد؛ آیا این چالش مدیریت شده است یا خارج از کنترل است؟ در هر دو حالت، آمریکا به‌بهانه اینها، سعی می‌کند توجه جامعه جهانی را به این پدیده‌ها جلب کند تا محوریت خود را بزرگ‌نمایی و قدرت خود را تثبیت نماید. بنابراین، این موضوع هم می‌تواند یکی از مصادیق تلاش‌های آمریکا باشد که نظم موردنظر را به تأخیر بیندازد. حتی بحث جهان پساآمریکایی نظریه‌ای بود که برای سال 2015 پیش‌بینی شد و بعد تا سال 2025 به تأخیر افتاد. اینها نشان‌ می‌دهد که آمریکایی‌ها مایل نیستند که چنین اتفاقی به‌سرعت رخ دهد و می‌خواهند دوران گذار طی شود.

وی خاطرنشان کرد: همان‌طور که مقام معظم رهبری اشاره کردند، تمدن غرب با دو چالش بزرگ مواجه شده است؛ یکی بحث‌های ارزشی است و دیگری بحث قدرت. در بحث‌های ارزشی، رؤسای‌جمهور دموکرات و جمهوری‌خواه آمریکا می‌گویند: "ما حافظان مرزهای آزادی و مدافع دموکراسی و حقوق بشر هستیم". اما با استانداردهای دوگانه‌ای که آنها در پیش گرفته‌اند همه دنیا متوجه شده‌اند که این صحبت‌ها شعاری بیش نیست و هر جایی که منافع آمریکا اقتضا کند، وارد عمل می‌شود و در صورتی که در راستای منافعش نباشد، ولو بدترین جنایات بشری رخ دهد دخالت نمی‌کند.

"برای مثال در رواندا 800 هزار نفر قربانی نسل‌کشی شدند اما صدای کسی درنیامد. حتی در عراق تا زمانی که داعش بیاید و مناطق موردنظر آمریکا را با تهدید مواجه کند، آمریکایی‌ها بی‌تفاوت بودند و هرقدر دولت عراق درخواست می‌کرد، آنها توجه نمی‌کردند".

به‌گفته عنادی، "در چنین شرایطی اگر جمهوری اسلامی ایران و قدرت اسلام بتواند با قدرت هژمونیک غرب چالش کند، به نظر می‌رسد که بحث تمدن ایرانی اسلامی می‌تواند یکی از چالش‌های جدی باشد؛ مشروط بر اینکه وحدت جهان اسلام رخ دهد. اگر سایش‌های جهان اسلام ادامه یابد و انرژی جهان اسلام صرف اختلافات و جنگ‌های داخی شود، طبعاً هواپیمای جهان اسلام نمی‌تواند تیک‌آف کند و یک آلترناتیو جدی تلقی شود".

این کارشناس مسائل بین‌الملل، شنیده شدن صدای واحد از جهان اسلام در مجامع بین‌المللی و همچنین ظرفیت‌های جهان اسلام مانند حوزه انرژی را دو عامل تحقق قدرت هژمونیک جهان اسلام ارزیابی کرد و گفت: این روزها میان اعضای مسلمان اوپک، صدای واحدی وجود ندارد. اگر کنار این وحدت، تقریب مذاهب اسلامی دنبال شود، جهان اسلام می‌تواند با ظرفیت جمعیتی، جایگاه ژئوپولیتیکی و ظرفیت‌های اقتصادی خود یک آلترناتیو جدی در نظم نوین جهانی باشد.

وی در ادامه در پاسخ به سؤالی درخصوص نقش جمهوری اسلامی ایران و پیش‌زمینه‌های نقش‌آفرینی‌اش در نظم نوین جهانی به‌لحاظ داخلی و بین‌المللی نیز گفت: از بدو پیروزی انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی با چالش‌های متعددی همچون جنگ تحمیلی، تحریم، اقدامات تروریستی و بسیاری مشکلات دیگر مواجه بوده است. اما در عین حال یک سرمایه عظیمی به‌دست آورده که بحث خودکفایی و خوداتکایی است. شاخصه‌های این خودکفایی و خودباوری را می‌توان در بحث‌های نانو، سلول‌های بنیادی، هوافضا، مباحث دفاعی و همچنین پیشرفت‌های هسته‌ای مشاهده کرد. امروز این پدیده مهم و خودباوری استراتژیک در ایران اتفاق افتاده است اما نکته مهم، تثبیت و استمرار این روند است.

عنادی تأکید کرد: ما نباید اجازه دهیم که مباحث حاشیه‌ای و بحث‌های جناحی به این روند لطمه وارد کند، بلکه باید حول محور منافع ملی و منافع جهان اسلام حرکت کنیم تا چنین حرکتی استمرار یابد. در سطح منطقه‌ای و جهانی نیز رقابت‌هایی وجود دارد و سنگ‌اندازی‌هایی علیه جمهوری اسلامی صورت می‌گیرد تا جایگاه این کشور را تنزل دهند و در حال ترویج ایران هراسی هستند که در عین حال با اقدامات صورت‌گرفته، تا حدودی خنثی شده است.

این کارشناس مسائل بین‌الملل در پایان، با تأکید بر این نکته "دستاورد اصلی زمانی شکل می‌گیرد که پایه‌های ایجاد شده، از نظر به عمل تبدیل شود" خاطرنشان کرد: "این اتفاق در برخی حوزه‌ها رخ داده، اما در برخی حوزه‌ها با اما و اگرهایی مواجه است. تحلیل‌گران برجسته بین‌المللی از جمله البرادعی، ریچارد هاوس و... ایران را قدرت برتر منطقه می‌دانند و امروز کسی نمی‌تواند هژمونی جمهوری اسلامی در خاورمیانه را کتمان کند و زیر سؤال ببرد. حتی فراتر از منطقه، تأثیرگذاری ایدئولوژیک و افکار و اندیشه‌های جمهوری اسلامی در نقاط مختلف جهان همچون آفریقا، آسیای جنوب شرقی و آمریکای لاتین دیده می‌شود. این ظرفیت وجود دارد و این مسیر باید با قدرت ادامه یابد. طبعاً این روند در صورتی تثبیت می‌شود که ما شاهد التزام و وحدت‌نظر در داخل باشیم تا بتوانیم قدرت چانه‌زنی خود را در حوزه بین‌المللی افزایش دهیم و با پشتوانه مردمی در این مسیر گام برداریم.

انتهای پیام/*

پربیننده‌ترین اخبار سیاسی
اخبار روز سیاسی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon