خاطراتمان از جنگ، شیرین‌تر از زندگی است/ نباید می‌گذاشتند بین ما و نسل جدید فاصله بیفتد

خاطراتمان از جنگ، شیرین‌تر از زندگی است/ نباید می‌گذاشتند بین ما و نسل جدید فاصله بیفتد

خبرگزاری تسنیم:حسین رستمی می‌گوید: مردم هیچ وقت برای احترام به جانبازان میان آن‌ها فرق نمی‌گذارند. همیشه به دنبال این هستند که مشکل ما را حل کنند. تفاوت‌ها را مسئولان ایجاد کردند. متاسفانه ارتباط میان جانباز و مسئول آنچنان که باید برقرار نیست.

خبرگزاری تسنیم: حسین رستمی جانباز 70 درصد از ناحیه چشم، 5 خردادماه 1341 به دنیا آمده است. خودش می‌گوید از تبار خاندان ایثارگر «کلهر» است که علاوه بر سردار شهید حاج یدالله کلهر، قائم‌مقام لشکر 10 حضرت سیدالشهدا و چند فرمانده دیگر، بیش از 100 شهید را در دوران دفاع مقدس به انقلاب هدیه کرده است. حسین رستمی در روستای دهمویز واقع در شهریار به دنیا آمده، اما پدر و اجدادش اهل محله رستم‌آباد شمیران هستند. درباره مقاومت و نبردشان در خرمشهر به مزاح می‌گوید: ما رفتیم «خرمشهر را ما از دست دادیم! تا دوستانمان به کمک خدا آن را پس بگیرند!»اولین بار در محل پلیس راه خرمشهر در جریان یکی از نخستین حملات ارتش عراق مجروح شده است. در آن مجروحیت بخشی از صورت، یکی از چشمها و بخشی از کتف حسین آسیب می‌بیند. چند ترکش به کتفش اصابت می‌کند که یکی از آن‌ها در هنگام سینه‌زنی روز عاشورا به دلیل حرکت‌هایی که دستانش در حین سینه‌زنی داشته، از بدنش بیرون می‌آید؛ خودش می‌گوید: با خودم گفتم «خب، کار دکترها را کم کردم!»

او چشم‌هایش را در راه جان‌بازی‌هایش از دست داده است. ترکش‌ها و سوختگی‌های بسیاری ناشی از جراحت‌های جنگی به یادگار دارد. حالا هفت ترکش در استخوان جمجمه‌اش دارد که همراه با سابقه موج انفجار او را در زمره جانبازان اعصاب و روان نیز قرار می‌دهد. اما امروز به جای آن که دغدغه مشکلات خودش را داشته باشد نگران کمبودی است که جانبازان دیگر دچار آن هستند یا مشکلات فرهنگی و اقتصادی که جوانان امروز با آن دست و پنجه نرم می‌کنند. بخش دوم گفتگوی تفصیلی تسنیم با "حسین رستمی" در ادامه می‌آید:

*تسنیم: خواسته شما به عنوان یک جانباز از مسئولان چیست؟

در اینجا باید خواسته ملت ایران را درنظر بگیریم و خواسته من خواسته ملت ایران از مسئولان است. من این اعتقاد را دارم که ما مردم خوبی در کشورمان داریم؛ مردم ایران چه در اوایل انقلاب چه در دوران جنگ و چه در حال حاضر حال که مشکلات اقتصادی و فرهنگی زیادی در کشور وجود دارد، همیشه یک جور درگیر بوده‌اند پس مردم خوبی هستند که دارند صبوری می‌کنند، که اصلا هم در این موضوع هیچ جای شک و تردیدی نیست. پس در چنین شرایطی من ادعای طلبی نمی‌توانم هیچ وقت داشته باشم چون خودمان داوطلبانه در آن راه رفتیم اما یک چیزهایی برای من و امثال من خیلی سخت است.

خواسته ما جانبازان و خانواده شهدا از مسئولان رسیدگی به مشکلات جوانان است

به شکرانه خدا به مرور زمان در زندگی شاید خیلی از مسائل مادی برای ما حل شده باشد اما  فقط مشکلات مادی شخص من و جانبازانی مثل من نیست، یکی از چیزهایی که یک جانباز را زجر می‌دهد این است که خودش می‌تواند زندگیش را یا به واسطه شرایط خود و یا با کمک حکومت ادامه بدهد اما از اینکه همسایه‌اش در مشکلات شدید اقتصادی غرق شده باشد زجر می‌کشد. چگونه می‌توانیم شب راحت بخوابیم درحالی که همسایه ما غذایی برای خوردن نداشته است. چگونه وقتی می‌بینم که جوان محل به خاطر بیکاری به هزار نوع فساد روی می‌آورد آرامش داشته باشیم. مسئولان باید به فکر این باشند که جوان‌ها را از بیکاری نجات بدهند تا بتوانند راه سالم و درستی را در زندگیشان انتخاب کنند. اینها مشکلاتی است که باید آن‌ها به فکرش باشند و خواسته ما جانبازان و خانواده شهدا از مسئولان نیز همین است.

شاید مسئولان به گفتار می‌گویند که ما انجام می‌دهیم اما در عمل خیلی ضعیف دارند پیش می‌روند. جوان‌های ما شدیدا دارند از این لحاظ آسیب می‌بینند؛ درست است که ما هم اکنون در تحریم و مشکلات برون مرزی زیادی قرار گرفتیم اما من معتقدم که ما بیشترین ضربه را از درون خودمان داریم می خوریم؛ اگر فساد و رانت خواری و پارتی بازی در کشورنباشد، اگر پول‌هایی که به راحتی دارد حیف و میل می‌شود را خرج جوان‌ها کنند به راحتی می‌توانند مملکت را اداره کنند اما می‌بینیم کسی به فکر این نیست که بخواهد سرمایه داخلی را خرج داخل کند. سرمایه کشور را آتش می‌زنند و همه مشکلات را تقصیر بیرون می‌اندازند. ما همه چیز در کشور از نیروی انسانی گرفته تا هوش، سواد را داریم، ما همه معادنی که در دنیا هست به تنهایی در کشور داریم اما جنس چینی را به مردم می‌دهیم. وقتی می‌توانیم خودمان تولید کنیم چرا باید برویم از خارج بیاوریم این‌ها دردهایی است که همه ما را اذیت می‌کند. 

*تسنیم: تفاوت میان جوان‌های دوره خودتان و جوانانی که امروز دارند زندگی می‌کنند را چگونه توصیف می‌کنید؟

دوران ما دوران انقلاب بود، شور و هیجان انقلاب خودش یک برد خیلی خوب برای ما بود که بتوانیم به واسطه راهنمایی‌های حضرت امام(ره) راه خودمان را پیدا کنیم و آن را بهتر بشناسیم و در آن قدم برداریم اما در حال حاضر وقتی مسئولین به دنبال قدرت و دنیا پرستی قرار بگیرند جوانان نیز می‌گویند که وقتی فلان شخص دنبال ثروت و قدرت است چرا من به دنبال این کار نروم و با وجود اینکه رهبر معظم انقلاب اسلامی؛ حضرت آیت الله خامنه ای هزاران هزار بار به مسئولان گوشزد می‌کنند که فکر مردم باشید، به فکر محیط، جامعه و فرهنگ مردم باشید ولی متاسفانه در واقعیت می‌بینیم کسی به سخنان ایشان توجه نمی‌کند.

دولت باید نسل ما و فرزاندنمان را به هم نزدیک کند نه اینکه بیشتر جدایی ایجاد کند

*تسنیم: فکر می‌کنید عامل این مسئله در چیست؟

من ریشه مشکلات جوانان را در عوامل درونی می‌دانم، چون معتقدم اگر من راه درست را بروم کسی نمی‌تواند از من ایراد بگیرد که تو دنیا پرست و قدرت پرست شدی دین را کنار گذاشتی و دنبال هجویات و مفاسد داریم‌ روی وقتی اینها را در خودم قلع و قمع کنم آن کسی هم که به من نگاه می‌کند دنبالش نمی‌رود، اما اگر من بیایم و به دنبال دنیا پرستی و مسائل آنچنانی باشم طبیعی است که شخصی هم که پشت سر من قرار دارد، راه من را پیش می گیرد. الان جامعه ما طوری شده است که جوانان روی هر شخصی که  نظر می‌کنند، می‌بنند که یک گوشه آن شخص می‌لنگد. نسل ما تقریبا در 20 سال پیش امکانات امروز را نداشته بنابراین فرزند من از نظر حرکت تکنولوژی؛ 50 سال جلوتر از من نوعی است، یکی از مشکلات ما این بود که ما این 50 سال را نتوانستیم به هم برسانیم. من به عنوان پدر خانواده نمی‌توانستم پا به پای فرزندم 50 سال بدوم اما دولت می‌توانست مسائلی ایجاد کند که این دو نسل را بهم ربط بدهد و نگذارد میان آن‌ها فاصله ایجاد شود، آن‌ها باید ابتدا زمینه ورود تکنولوژی را در من آماده می‌کردند و بعد آن را به فرزند من نوعی می‌دادند که این تکنولوژی بتواند میان ما رابطه بیشتری را ایجاد کند نه اینکه بیشتر موجب جدایی ما بشود.

*تسنیم: امروز ما با خانواده‌هایی مواجه هستیم که پدران و مادرانشان 30 سال پیش حماسه آفریدند و تصمیم داشتند فرزندانی داشته باشند که در یک فضای معنوی زندگی کنند اما در حال حاضر جوان‌هایی داریم که از نظر فرهنگی شباهتی به پدران و مادرانشان ندارند. تحلیل شما به عنوان یک جانباز از این شرایط چیست؟

می‌گویند در هر برهه‌ای از زمان، یک دریچه باز می‌شود و خداوند یک عده‌ای را خودش فرا می‌خواند و خوشا به سعادت شهدای ما زیرا به محض اینکه آن دریچه را دیدند به سویش پرواز کردند. ما مردم خوبی داریم و نمی‌خواهم حرف‌هایم موجب سوتفاهم بشود. اما الان در شرایطی قرار داریم که برخی از افراد راهی را پیش پای بچه‌های ما باز کردند که بچه‌های ما را سردرگم کردند و آن‌ها نمی‌دانند که اصلا آیا گذشته خوب بوده یا آینده‌ای که دارند به سوی آن پیش می‌روند. به نوعی می‌شود گفت اعتقادات ما را به دست بیگانه دادند و آن را از دل مردم گرفتند؛ آن اعتقاداتی که من به عاشورا و امام حسین(ع) داشتم الان فقط به عنوان یک نماد نشان داده می‌شود. آن اعتقادات باطنی خیلی کم شده است. دلیلش هم برمی‌گردد به روحانیتی که سرمنشا یاد دادن دین به ما بود، روحانیتی که به ما یاد داد امام حسین(ع) یعنی چی و عاشورا یعنی چی خودش واقعا حسینی بود اما امروز جوان  ما می‌بیند که بچه فلان روحانی پشت ماشین میلیلاردی می نشیند، روحانیتی که باید الگویش حضرت علی(ع) باشد، خانواده خودش در چنان رفاه و ثروتی زندگی می‌کنند که گفتنی نیست آنوقت چه توقعی می‌توانیم از جوانی داشته باشیم که می‌خواهد راه او را ادامه بدهد. نمی خواهم خدای نکرده بخواهم بگویم کل روحانیت اینگونه هستند اما تعدادی از آن‌ها درگیر شده‌اند. در چنین شرایطی جوانان کشور هم با خود می‌گویند آن‌هایی که دم از تقوا و پرهیزگاری می‌زنند چه طور شده است که خودشان دچار دنیا پرستی شده‌اند. اولین سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی هم برای مسئولین و روحانیت مملکت است که اگر شما دنیا پرست باشید چه توقعی از مردم می‌توانید داشته باشید اما متاسفانه گوش شنوا نداریم.

 خاطراتی که از جنگ داریم، برایمان خیلی شیرین تر از زندگی است

*تسنیم: شما جانبازان این روزها چقدر به خاطرات خود فکر می‌کنید؟

هستند دوستانی که هنوز با ما می‌نشینند و به گذشته فکر می‌کنیم و در واقع با خاطراتمان زندگی می کنیم. من و خیلی از دوستان من به دنیایی که در حال حاضر درآن زندگی می‌کنیم هیچ توجه و فکری نداریم چون خاطراتی که در گذشته داشتیم خیلی شیرین تر از زندگی است که هم اکنون جدای از زندگی خانوادگیمان داریم در جامعه مشاهده می‌کنیم. چندی قبل یک کتابی به نام «دا» منتشر شد که خاطرات خانمی بود که من خودم در خرمشهر نسبت به ایشان ارادت داشتم چون واقعا در آن منطقه و برهه می‌دیدم چگونه در جایی که من رزمنده نمی‌توانستم سرم را بالا بیاورم او پشت جیپ نشسته بود و شجاعانه مجروحان را درماشین قرار می‌داد و آن‌ها را می‌برد، با این وجود اما هرچه تلاش کردم بتوانم این کتاب را بخوانم و با خاطرات آن روزها بتوانم یک مقدار به خودم آرامش بدهم  هیچ وقت نتوانستم بیشتر از 100 صفحه از این کتاب را بخوانم. چون حالم بد می شود از اینکه آن جانبازی را از زن‌ها، مردها، دخترها و پسرهای آن موقع می دیدم اما الان برخلاف آن دوران دارم می‌بینم کاربه جایی رسیده است که جوان‌های ما همه افسرده و با خودشان درگیر شده‌اند و هرچه بیشتر پیش می‌روند از مسائل معنوی بیشتر دور می‌شوند که دور شدن از معنویات بدترین چیز برای جامعه ما است.

مردم هیچ وقت برای احترام به جانبازان میان آن‌ها فرق نمی‌گذارند/ تفاوت‌ها را مسئولان ایجاد کردند

*تسنیم: تفاوت‌هایی که میان جانبازان گذاشته می‌شود بیشتر از سوی مردم است یا مسئولان؟

مردم که به هیچ وجه تفاوتی نمی‌گذارند. من در محل زندگی خودم شرمنده مردم هستم. میان مردم محله من همه جور قشر از قشر لاابالی که خدا را شکر کم هستند تا قشر مذهبی وجود دارد؛ ولی خدا را شاهد می‌گیرم از آن مذهبی‌ترین آدم ها تا آن لاابالی‌ترین آدم‌های محل من همه به من احترام می‌گذارند وهمیشه به دنبال این هستند که مشکل ما را حل کنند و یا حتی به دنبال این هستند که برای ما مشکلی پیش نیاید. این تفاوت‌ها را مسئولان ایجاد کردند.

متاسفانه ارتباط میان جانباز و مسئول آنچنان که باید برقرار نیست

رهبر ما بارها گفته‌اند که فکر مردم باشید. وقتی می‌بینیم مسئولین به حرف رهبر خود گوش نمی‌کنند، می‌گویم جوان من به حرف چه کسی گوش کند و چراغ خود را در دست چه کسی پیدا کند؟، اینجاست که مردم گم می شوند. من تاریخ را خیلی دوست دارم؛ شب و روز کتاب تاریخ می‌خوانم و 5000 سال تاریخ ایران را ده بار دوره کرده‌ام. در هر برهه ای از زمان نگاه کنی ملت ایران واقعا پای حرف، آزادی خود و خواسته‌های اعتقادیشان حتی در زمان زرتشت هم ایستاده‌اند اگر با سلاطینشان مخالف بودند اعتقاداتشان را از دست نمی‌دادند اما زمانی می‌شود که آن اعتقادات زیر سوال برده می‌شود و می‌گویند آیا واقعا این درست است؟ در هر قشری خوب و بد داریم اما جوان ما نمی‌آید خوب را ببیند چون خوب همیشه گم است و جوان ما خوب را نمی‌تواند پیدا کند ولی در مقابل آنکه راه درست را نرفته است دارد همیشه به مردم نشان داده می‌شود، این است که می گویم راه را گم کرده‌ایم. متاسفانه آن ارتباط میان جانباز و مسئول آنچنان که باید برقرار نیست.

ماجرای زمینی که بنیاد شهید همزمان به دو جانباز واگذار کرده بود

*تسنیم: تا کنون چه قدر گذرتان به بنیاد شهید افتاده است؟

اتفاقا این مسئله یکی از درد و دل‌های من است. حدود سال 66 از سوی بنیاد شهید آمدند و گفتند که می‌خواهند به جانبازان در اندیشه شهریار زمین بدهند. وقتی رفتم اقدام کنند پدرم مانع من شد و گفت که ما نیازی به آن نداریم، من هم حرف پدرم را گوش کردم و زمین را نگرفتم، مدتی بعد برای بار دوم خودشان از بنیاد پیغام فرستادند که ما کارهای زمین را انجام دادیم و در فاز 4 مهرشهر یک زمین کاملا آماده که پرونده آن هم تشکیل شده بود، تحویل من دادند که با همسرم رفتیم مدارک را تحویل گرفتیم. دو سه ماه گذشته بود که درمسیر آن زمین بودیم به همسرم گفتم برویم ببینم از زمینمان چه خبر؟ اما به محض ورود به آنجا دیدیم که سفت کاری زمین تمام شده و ساخت و سازی برپاست. با پرس و جو متوجه شدیم که بنیاد آن زمین را به جانباز دیگری داده است و من تعجب کردم که چه طور ممکن است زمین را به دونفر ما داده باشند. به آن جانباز گفتم ما برای دریافت این زمین پرونده داریم و مدارک موجود است. پرونده را به آن جانباز نشان دادم و ایشان هم گفت مثل همین‌ها را به ما هم داده‌اند. من هم گفتم شماهم مثل ما حالا که به شما دادند حرفی نیست.

با برخورد بد مسئولان بنیاد شهید حالم دگرگون شد/به رئیس بنیاد گفتم اولین توهین را شما به ما کردی که دروغ می‌گویی

بعد از آن  برای رسیدگی در مورد این مسئله به بنیاد شهید منطقه رفتم و جریان را برای آن‌ها گفتم و پرسیدم که: "جریان چیست؟ آیا جای دیگری برای ما در نظر گرفتید؟" گفتند: "نه زمین را ما به آن جانباز دادیم چون ایشان اولویت داشت. به وقتش به شما هم می‌دهیم اما  شما بفرمایید ما خودمان خبرتان می‌کنیم." آن روز برخورد بدی با من کردند نمی‌خواهم بگویم ما هم برخورد‌مان خوب بود. به هرحال من مشکل مجروحیت موج انفجار و اعصاب و روان هم دارم. وقتی مشکل عصبی برایم پیش می‌آید کنترل دست خودم نیست. همین الان هم روزی یک مشت قرص می‌خورم. آن روز با برخورد بد بچه‌های بنیاد به اتاق رئیس بنیاد رفتم اما گفتند نیست. در صورتی که من می‌دانستم هست. از دفتردارشان خواستم که حاج آقا را ببینم اما ایشان اجازه ندادند. گفتم اما من می‌دانم ایشان هستند اما او باز هم می گفت ایشان نیست. من هم با لگد در شیشه ای را شکستم و وارد شدم. دیدم رئیس توی اتاق نشسته و دارد با کسی صحبت می‌کند. گفتم اولین توهین را شما به ما کردی که به دروغ می‌گویی نیستی. من برایم همچین مشکلی پیش آمده اما الان آمدم که بگویم نه زمین شما را می‌خواهم و نه چیزی دیگری. آنجا بود که یاد حرف پدرم افتادم که گفتند ما احتیاجی به این زمین‌ها نداریم. بعدا به پدرم پیغام دادند که پسرت در اتاق حاج آقا را شکانده است و پدرم من را توبیخ کرد و گفت که مگرمن به تو نگفتم دنبال این مسائل نروی. پدرم روی این مسائل خیلی حساس بودند و همیشه می‌گفتند که ما نباید از کسی توقعی داشته باشیم.

خیلی حالم بد بود. آن روز تنهایی هم به بنیاد مراجعه کرده بودم. آن موقع بنیاد شهید تهران در خیابان سعدی بود. من هم یک ماشین گرفتم و به بنیاد شهید تهران مراجعه کردم. خودم را پشت در اتاق رئیس رساندم. گفتند جلسه دارند. منتظر نشستم. یک ساعت یا دو ساعت گذشت.گفتم جلسه آقای رئیس تمام نشد؟ گفت معلوم نیست تا کی طول بکشد شما اگر کاری داری برو در اتاق‌های دیگر کارت را راه بیندازند. من هم گفتم نه من فقط با آقای رئیس کار دارم. بحث بالا گرفت من هم که به خاطر مسائل بنیاد شهریار و ... به هم ریخته بودم گفتم اگر جلسه هم دارد من می‌خواهم بروم تو. گفت نمی شود اما من در را باز کردم رفتم تو دیدم آقای رئیس دارد با تلفن صحبت می‌کند. گفتم من آمده‌ام از آن کسی به تو شکایت کنم که به دروغ می‌گویند توی اتاق نیست از تو به چه کسی شکایت کنم که توی اتاق نشستی و تلفن صحبت می‌کنی و می‌گویند جلسه داری. خداحافظی کردم و بیرون آمدم و قید آن زمین را کلا زدم.

*تسنیم: چه مقدار از ظرفیت و امتیازاتی که به جانبازان و خانواده‌هایشان اختصاص پیدا می‌کند پاسخ گوی نیاز جانبازان است و پرداخت آن‌ها چقدر سهل الوصول و با حفظ عزت‌مندی جانبازان است؟

در گذشته به واسطه موقعیت‌هایی که در کشور وجود داشت، آنچنان امکاناتی هم نبود که بگوییم چرا آن‌ها را در اختیار ما نگذاشتند. خدا را شکر امروز رسیدگی به جانبازان خیلی بهتر شده است و انچه را که در توانشان است، انجام می‌دهند. انسان بیشتر از حق هم نباید توقع داشته باشد. در رابطه با بنیاد شهید شهریار می‌توانم این را بگویم تا قبل از دوره  مسئول فعلی بنیاد شهریار یکی از چیزهایی که برایم سنگین بود، این بود که مسئولان حتی در خانه مرا نمی‌زدند که بگویند حالت چه طور است و این در شرایطی بود که مردم عادی همیشه حالم را می‌پرسیدند. اما در حال حاضرمسئول فعلی بنیاد شهریار این مسئله را تغییر داده است و حداقل سالی دو یا سه بار جدای از فراهم کردن شرایطی برای دیدار با مسئولان خودش به دیدار جانبازان می‌رود. همه ما جانبازان شهریار از ایشان راضی هستیم. 

*تسنیم: در مورد رسیدگی به مسائل درمانی‌تان تا به حال مشکل خاصی داشته‌اید؟

من به شخصه از نظر درمانی تحت نظر پزشک خصوصی هستم. من بعد از مجروحیتم وارد خدمت وزارت دفاع و مشغول به کار شدم اما توسعه تکنولوژی موجب بیکار شدن ما شد و از سال 85 ، ما خواسته یا ناخواسته خانه نشین شدیم در آن زمان چون سر کار می‌رفتم ارتباطات بیشتری هم داشتم و این  باعث می‌شد که مشکلات روحی را تحمل کنم اما با خانه نشین شدنم بیماری‌های روحیم نیز شدت گرفت، در تهران که بودیم یک شب درمیان به بیمارستان می‌رفتم ولی از آنجا که پزشک خوب را در بیمارستان‌های دولتی کم می‌شود پیدا کرد به اجبار به سمت پزشک خصوصی رفتم که طبیعتا هزینه بالاتری را هم برایم دربر دارد. اما پزشک خصوصی همیشه در دسترس است و در شرایط بحرانی می‌تواند سریعا خودش را به بیمار برساند. به نظرم اگر شرایطی را فراهم کنند که این دست از پزشکان در بیمارستان‌های دولتی هم باشند خیلی بهتر است.

در محل سه بار پشت هم دزد به خانه‌ام آمد

پیش آمده در محل سه بار پشت هم در خانه من دزد آمد و این شرایط من را به حالت روانی رساند که چه طور ناامنی به این حد است که سه شب پشت هم دزد، یک خانه را بزند. من نیز هر سه بار به پاسگاه اطلاع دادم وشکایتم به دادسرا رسید در آن زمان با اینکه داروهایم را خورده بودم از نظر روحی خیلی بهم ریختم و در پاسگاه حالم بد شد که تماس گرفتند با پزشک خصوصی من و او داروهایم را تعیین کرد. این است که می گویم پزشک خصوصی در هر شرایطی در دسترس است.

*تسنیم: دزدها پیدا شدند؟

بله. خلاصه یک روز در مسجد محل نامه‌ای نوشتم و چون همه اهالی محل نیز این مشکل دزدها را داشتند آن را امضا کردند و من آن را به فرمانداری بردم و گفتم اگر به مشکل ما رسیدگی نشود خانواده من و سایر اهالی محل جاده شهریار را می‌بندیم. فرماندار نیز گفت که به این مسئله رسیدگی خواهد شد و ظرف مدت کوتاهی مشکل ما را حل کردند. می‌خواهم بگویم من در این محله بودم و توانستم این مشکل را حل کنم سایر محله‌ها باید چه کار بکنند؟ باید به مشکلات مردم رسیدگی شود.

-----------------------------------------
گفت‌وگو از : علیرضا جباری و نجمه السادات مولایی
-----------------------------------------

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران