والفجر۴؛ از گفتار ماندگار باکری و همت تا احساسیترین دیدارهای تاریخ
خبرگزاری تسنیم: در طول مدت زمان هشت ساله جنگ تحمیلی علیه ایران روزهای تلخ و شیرین بسیاری رقم خورد که یاد و خاطره آنها برای همیشه در تاریخ این سرزمین باقی میماند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، درست در روزهایی که یک لحظه غفلت میتوانست به قیمت از دست دادن بخشی از این سرزمین منجر شود، شمار زیادی از جوانان ایرانی در برابر دشمن ایستادند و با رها کردن همه آنچه که در زندگی روزمزه خود داشتند، از جمله کار و درس و خانواده برای دفاع از سرزمین خویش راهی معرکه نبرد شدند.
از 27 مهرماه سال 1362 یکی از موفقترین عملیاتهای رزمندگان سرافراز ایرانی صورت گرفت؛ عملیات والفجر چهار. عملیات والفجر چهار در منطقه پنجوین و با هدف متصل کردن ارتفاعات سورن به سورکوه انجام شد و در صورت تحقق این هدف، خط دفاعی جبهه ایران در منطقه کردشت شیلر کوتاه شده و در به کارگیری نیرو صرفه جویی میشد.
منطقه، تیررس دشمن بود. علاوه بر این، شهر پنجوین و پادگان آن و پادگان گرمک به تصرف درآمده و نیروهای دشمن منهدم میشدند و سرانجام، با پیروزی در این عملیات، مقدمات انجام عملیات در استان سلیمانیه عراق فراهم میآمد.
شهر پنجوین در طول جنگ به منطقهای نظامی تبدیل و خالی از سکنه شده بود و دشمن با آگاهی از هدف رزمندگان ایران برای حمله به این شهر، بخش عمدهای از آن را منهدم کرد. این عملیات در روز 27 مهر 1362 (حدود دوماه و نیم پس از عملیات والفجر 2 و 3) آغاز شد و براساس طرح مانور، عملیات در دو مرحله، از دو محور بانه و مریوان آغاز میشد.
اهداف مرحله اول از محور بانه، تامین ارتفاعات لری، گرمک و کنگرک و از محور مریوان، ارتفاعات زله، مارو و خلوزه بود. در مرحله دوم، نیز تلاش میشد تا ارتفاعات سورن و کانی مانگا تصرف شود و با تکمیل هدفهای واسط عملیات، ارتفاع سورن به سورکوه وصل شده و هدف اصلی تحقق یابد.
برای انجام این مانور، هشت لشگر و دو تیپ پیاده از سپاه و یک لشکر پیاده از ارتش مامور شدند. در مرحله اول، 22 گردان ازسپاه و سه گردان از نیروی زمینی ارتش و در مرحله دوم، هفت گردان از سپاه و سه گردان از نیروی زمینی ارتش و در مرحله سوم، تنها 25 گردان از سپاه وارد عمل شدند.
در مرحله اول عملیات، به دلیل سرعت عمل فوق العاده، نیروها ارتفاعات لری، گرمک، کنگرک در محور بانه و مارو، خلوزه یک، بلاله، سربلاله، تخم مرغی، سه درختی، پادگان گرمک، شهرک هرگنه و تپه شهدا در محور مریوان، آزاد شد.
در مرحله دوم که دو روز پس از مرحله اول آغاز شد، ارتفاعات خلوزه دو، کلو، هفت توانا، ارتفاعات اطراف پنجوین، یال شرقی ارتفاع زله، ارتفاعات 1672شرق سنگ معدن در محور مریوان و شاخ نالشکینه در محور بانه، تصرف شد و نیروهای خودی به طور کامل بر شهر پنجوین تسلط یافتند، اما به دلیل عدم سقوط کامل ارتفاع زله، تصرف کامل شهر میسر نشد.
اگرچه عملیات والفجر چهار باید در دو مرحله انجام میشد، ولی برای کامل کردن هدفها، حدود سیزده روز بعد یعنی در 12 آبان 62، مرحله سوم این عملیات نیز انجام شد که در آن، ارتفاعات استراتژیک شیخ گزنشین، شاخ تاجر از کانی مانگا به دست رزمندگان اسلام افتاد و در منطقه غرب ارتفاع کانی مانگا و چوارتا نیز نیروها دست به پیشروی زدند.
با انجام این عملیات 200 تن از رزمندگان اسلام از اسارت افراد ضد انقلاب بیرون آمدند. ارتش عراق در طول این عملیات 10 فروند هواپیما، یک فروند هلیکوپتر، بیش از 90 دستگاه تانک و نفربر زرهی، 200 دستگاه خودرو و انبوهی از سلاح و مهمات خود را از دست داد و 5 دستگاه تانک و نفربر، 10 دستگاه لودر و بولدوزر، 200 دستگاه خودرو سبک و سنگین، 20 قبضه سلاح ضد هوایی سام 7، مقداری وسایل مخابراتی، مهمات و سلاحهای سبک و سنگین از دشمن به غنیمت نیروهای ایرانی در آمد.
در این عملیات غرور آفرین سردار علی رضاییان فرمانده قرارگاه مقدم حمزه سدالشهدا در منطقه به شهادت رسید. یکی از بخشهای عملیات والفجر چهار که به یادگار مانده سخنرانی حاج همت در پایان عملیات است.
بخشهایی از این سخنرانی به شرح زیر است:
""در عملیات و الفجر چهار سرداران بزرگی را از دست دادیم و بسیجیان گمنامی که شاید قادر به شناختشان نبودیم. این شهادتها بایستی ما را در ادامه راه مصرتر و پافشردهتر کند.
همه شما معتقد به این مطلب هستید که جهاد یکی از درهای بهشت است و قشنگتر، مأنوستر و زیباتر از کلمه شهادت در تاریخ نداریم...
با شروع عملیات والفجر چهار ضربه دیگری توی پوز دشمن زده شد. از میله مرزی که رد میشویم بیش از 900 کیلومتر مربع در این عملیات آزاد شده است...
همهاش این نیست که پیروزی بدهد. اگر تند تند پیروزی بدهد-می دانید که وضع بشر خراب است-هوای نفس بر او غلبه میکند. یک دفعه که دو سه تا موفقیت داده شد، میبینی که زیر بغلش دو سه تا هندوانه است و فکر میکند توی آسمان با ملائکه و فرشتگان پرواز میکند...
فکر نکنید شما این گلولهها را میزنید؛ خداست که تیرها را هدایت میکند؛ خدا میخواهد شما را که دارید میروید صدا بزند تا حواستان باشد چه کار میکنید... فقط خدا عظمت آنها را میداند ما قادر نیستیم بدانیم چون از عالم غیب بیخبریم...
ما باید ثابت قدم باشیم. خدا شاهد است که این صحنههایی که دارد از مقابل چشمان ما میگذرد کمتر از صحنههای قبل از اسلام نیست... به عنوان یک برادر کوچک خواهش میکنم برای دیدن خانواده شهدا به منازل این عزیزان بروید و به آنها سر کشی کنید...""
همچنین با شهید باکری در مورد عملیات والفجر چهار، مصاحبهای صورت گرفت که بخشهایی از آن را در ادامه میخوانید:
""مواضع از قبل آماده شده عراقیها و آمادگی رژیم صدامی عراق چه از بابت ادوات جنگی و مواد غذایی و مهماتی که دارند و در مقابل آن شجاعت و شهامت بچههای رزمنده ما قابل مقایسه نیست...
بار دیگر این رزمندهها با قدرت خود نشان دادند که رژیم صدام در حال از بین رفتن است... همان طور که خرمشهر ما را خونین شهر کردند و شهرهای دیگر ما را، حال شهر خودشان را با دست خودشان بمباران کردند و آنجا را ترک کردند این نشانه ضعف رژیم صدام و این شجاعت رزمندگان ما بود.
این عملیات که ضربه مهلک به نیروهای صدامی داشت، رژیم بعث برای اینکه آبروی خود را در منطقه بر باد رفته میدید و همچنین روحیه بدهد به افراد باقی مانده از لشگر خود، با وارد کردن تیپ گارد ریاست جمهوری آخرین کاری که میتوانست برای جلوگیری از آبرو رفته خود کند، به خواست خدا این تیپ نتوانست در مقابل رزمندگان اسلام دوام بیاورد ...
دلاوری این جوانان روز عاشورا و حماسه عاشورا را در نظر ما میآورد دلاوری آنها را نمیتوان در کتابها نوشت و امام میفرمایند: ما مانند امام حسین در جنگ وارد شدیم و مانند امام حسین شهید میشویم...
به یاری خدا این عملیات انجام شد و پیروزیهای زیادی به دست آمد و تمام کفار در مقابل جمهوری اسلامی صف آرایی کردند به دلیل اینکه جمهوری اسلامی اعلام کرده بود که این عملیات سرنوشت ساز است... ایمان قوی و تصمیم حسین گونه میخواست با حداقل امکانات موجود به عمق دشمن رفته و عملیات را اجرا نمایند... این نشان دهنده این است که رزمندگان اسلام چقدر پیرو سرورشان ابا عبدالله الحسین هستند که با این سختی این مسافت را طی کردند تا زمانی که بیست روز بعد از عملیات آن پل وصل شد...
به خاطر اسلام دفاع کردند تا اینکه پل 12 کیلومتری را وصل کردند که در دنیا بیسابقه بود و ارتباط زمینی بین ایران و جزایر مجنون برقرار شد..
چون فرمان امام بود که جنگ کنید و یک قدم عقب نروید، ماندند و با سرنیزههایشان جنگیدند و عاقبت شهید شدند و خیلی از برادران و فرماندههای ما و نیروهای ما عموماً این گونه شهید شدند که تا آخرین نفس در آنجا ایستادگی کردند تا عاقبت شهید شدند... درست است که این شهید برادر من بود. منتها تنها این برادر من نبود. بلکه تمام برادران پاسدار و بسیجی که در این عملیات شرکت داشتند و به درجه شهادت رسیدند همه برادران بزرگی بودند...
عملیات وسیع بود و در قلب دشمن و نیاز بود که رزمندگان از خود رشادت نشان میدادند و نیاز بود که با روحیه حسین وار و شهادت طلبانه وارد صحنه شوند... نمیدانم که دوربینها این صحنهها را نشان میدهند ولی آن صحنههایی که اینان موقعی که خون از بدنشان خارج میشد عشق میکردند...
ما با آرپی چیهایی با برد کمتر از 200 الی 300 متر در مقابل آن تانکها یعنی موجی از تانکها در 250 متری ایستادیم. نیروهای انسانی مسلح به آرپی چی روزهای متمادی با آنها مقابله کردند و با آمدن شب همه آنها آماده حمله به دشمن به صورت داوطلبانه میشدند..
با وجودی که میدانستند اگر بروند و شهید بشوند چه بسا جنازههایشان هم در آن مکان باقی خواهد ماند و اگر زخمی بشوند شاید دوستانشان نخواهند توانست آنها را منتقل کنند، ولی کیلومترها به قلب دشمن میرفتند و به مراکز حساس دشمن و فرماندهی دشمن حمله ور میشدند...
این آخرین حربههای دشمن بود (استفاده از سلاحهای شیمیایی) که الحمدالله نتیجهای هم ندارد..."
یکی از به یادماندنی ترین تصاویر مربوط به بازگشت شهدا، بازگشت پیکر شهید مسعود تقی زاده در آبان ماه سال 1374 درست 12 سال پس از شهادت بود.
پیکر این شهید مصادف با شب شهادت حضرت زهرا (صلوات الله علیها) به زادگاهش بازگشت و مواجهه همسر این شهید با پارههای استخوانهای باقی مانده از او شاید یکی از احساسیترین صحنههای تاریخ معاصر را رقم زده باشد.
انتهای پیام/