یک آیه قرآن بخوانیم؛ «مرگ»


یک آیه قرآن بخوانیم؛ «مرگ»

خبرگزاری تسنیم: قرآن کتابی است عظیم الشأن که ما معمولا از توجه به آن غافل بوده ایم و قلبی که در آن چیزی از قرآن نباشد، همچون خانه ویران است . روزانه یک آیه از قرآن و نکات پیرامون آن منتشر می شود.

به گزارش خبرگزاری تسنیم ، خداوند در سوره جمعه آیه 10 می فرماید:
 

اعوذبالله‌من‌الشیطان‌الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

«قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِیکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ»

بگو آن مرگی که از آن می گریزید شما را در خواهد یافت و شما را نزد آن دانای نهان و آشکارا بر می گردانند تا به کارهایی که کرده اید آگاهتان سازد

***

در تفسیر نمونه آمده است:

معمولا غالب مردم از مرگ مى ترسند، تنها گروه اندکى هستند که بر چهره مرگ لبخند مى زنند، و آن را تنگ تنگ در آغوش مى فشارند، دلقى رنگرنگ را مى دهند و جانى جاودان مى گیرند.
اما ببینیم چرا مرگ و مظاهر آن ، و حتى نام آن ، براى گروهى ، دردآور است ؟ دلیل عمده اش ، این است که به زندگى بعد از مرگ ، ایمان ندارند، و یا اگر ایمان دارند، این ایمان به صورت یک باور عمیق در نیامده و بر افکار و عواطف آنها حاکم نشده است .
وحشت انسان از فناء و نیستى ، طبیعى است ، انسان حتى از تاریکى شب مى ترسد، چرا که ظلمت نیستى نور است ، و گاه از مرده نیز مى ترسد، چرا که آن هم در مسیر فنا قرار گرفته .
اما اگر انسان با تمام وجودش باور کند که دنیا، زندان مؤ من ، و بهشت کافر است ((الدنیا سجن المؤ من و جنة الکافر)).
اگر باور کند که این جسم خاکى ، قفسى است براى مرغ روح او که وقتى این قفس شکست آزاد مى شود، و به هواى کوى دوست پر و بال مى زند.
اگر باور کند ((حجاب چهره جان مى شود غبار تنش )) مسلما در آرزوى آن دم است که از این چهره ، پرده برفکند.
اگر باور کند مرغ باغ ملکوت است و از عالم خاک نیست ، و تنها ((دو سه روزى قفسى ساخته اند از بدنش ))؟
آرى اگر دیدگاه انسان درباره مرگ چنین باشد هرگز از مرگ وحشت نمى کند، در عین اینکه زندگى را براى پیمودن مسیر تکامل خواهان است .
لذا در حدیث عاشورا مى خوانیم : هر قدر حلقه محاصره دشمن تنگتر و فشار دشمن بر حسین (علیه السلام ) و یارانش بیشتر مى شد چهره هاى آنها برافروخته تر و شکوفاتر مى گشت ، و حتى پیرمردان اصحابش ‍ صبح عاشورا خندان بودند وقتى از آنها سؤ ال مى شد چرا؟ مى گفتند: براى اینکه ساعاتى دیگر شربت شهادت مى نوشیم و حور العین را در آغوش مى گیریم !.
علت دیگر براى ترس از مرگ دلبستگى بیش از حد به دنیا است ، چرا که مرگ میان او و محبوبش جدائى مى افکند، و دل کندن از آنهمه امکاناتى که براى زندگى مرفه و پر عیش و نوش فراهم ساخته براى او طاقت فرسا است .
عامل سوم خالى بودن ستون حسنات و پر بودن ستون سیئات نامه عمل است .
در حدیثى مى خوانیم کسى خدمت پیامبر آمد عرض کرد یا رسول الله (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) من چرا مرگ را دوست نمى دارم ؟
فرمود: آیا ثروتى دارى ؟
عرض کرد: آرى .
فرمود: چیزى از آن را پیش از خود فرستاده اى ؟
عرض کرد: نه .
فرمود: به همین دلیل است که مرگ را دوست ندارى (چون نامه اعمالت از حسنات خالى است ).
دیگرى نزد ابو ذر آمد و همین سؤ ال را کرد که ما چرا از مرگ متنفریم ؟! فرمود: لانکم عمرتم الدنیا، و خربتم الاخرة فتکرهون ان تنتقلوا من عمران الى خراب !:
((براى اینکه شما دنیا را آباد کرده اید، و آخرتتان را ویران ، طبیعى است که دوست ندارید از نقطه آبادى به نقطه ویرانى منتقل شوید)).
انتهای پیام/
 

بازگشت به صفحه سایر رسانه ها

 

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon