یا رضا جان، تا در آستان بارگاهت دلم را پرواز ندهم، آرام نمی‌گیرم

یا رضا جان، تا در آستان بارگاهت دلم را پرواز ندهم، آرام نمی‌گیرم

خبرگزاری تسنیم: نه تنها خیابان‌های خراسان که تمام رگ‌های عاشقانت، به گلدسته و رواقت ختم می‌شود، خاطره سوزاندن جگرت تا قیامت از ذهن بیرون نمی‌رود...

به گزارش خبرگزاری تسنیم از گروه استان‌ها، مامون امام را فرا می‌خواند... زمین و زمان در پرده‌ای از دلهره و دلواپسی پیشاپیش رفتن مولا را به سوگ نشسته‌اند...  خورشید در غربتی استثنایی غروب می‌کند تا به جهان بفهماند باطل، یتیمتان کرد و جان مولا در برابر زهر مامون تاب نیاورد و امام رفت... حق در عزای رفتن پرچمدار عدالتخواهی تا قیامت به سوگ نشست...

هنوز دو روز دیگر مانده... قبله تمامی دنیا به سمت مشهدالرضا برای عرض تسلیت است؛ آقا.. امروز جای جای این کره خاکی در عشق و ارادت به ساحت قدسی و آسمانیت خلاصه می‌شود و این یعنی تو پرچمدار هر آنچه خوبی و مهربانی در مشرق و مغرب زمینی...

افسوس آن‌هایی که نورانیت، معنویت و قداست قائم آلم محمد را برنتابیدند قدم در مسیر نفرت خود نهاده و شیطان آنچنان در دل و روح آنان رخنه کرد که خدا پرده‌ای بر چشمهاشان و مهر بر گوشهاشان نهاد و تا آنجا که درصدد از میان بردن حجت خدا برآمدند.... تو را مسموم کرده و پنداشتند که زمین با همین بهانه‌های پوشالی و زمینی از حجت خدا خالی می‌شود اما انگار فراموش کردند «اِنَّ الاَرْضَ لاتَخْلُو اِلاّ وَ فیها اِمامٌ کَیْما اِنْ زادَ المُؤمِنُونَ شَیْئاً رَدَّهُمْ وَ اِنْ نَقَصُوا شَیْئاً اَتَمَّهُ لَهُمْم»... وای بر آنانی که حقیقت وجودیت را، سر درونت را و آسمانی بودنت را درک نکردند و اگر هم درک کردند به انحراف از صراط مستقیم آنچنان تن داده که گویی از روز ازل با "آل‌الله" کینه و دشمنی داشتند...

این روزها خیابان‌های مشهدالرضا پر شده است از میلیون‌ها زائری که به عشق هشتمین اختر تابناک آسمان امامت وارد مشهد شده‌اند...امروز نه تنها خیابان‌های خراسان که تمام رگ‌های عاشقانت، به گلدسته و رواقت ختم می‌شود، خاطره سوزاندن جگرت تا قیامت از ذهن خراسان بیرون نمی‌رود...

آمدم ای شاه‌، پناهم  بده

خط امانی ز گناهم بده

ای  حَرمَت  ملجأ  در ماندگان

دور مران از در و ، راهم بده

ای گل بی خار گلستان عشق

قرب مکانی چو گیاهم بده

لایق وصل تو  که  من  نیستم

اِذن به  یک لحظه نگاهم  بده

زائران همان آقای مهربانی که ناامیدی در درگاهش معنا ندارد.. میهمان همان امامی که مارا به این دیار می‌خواند تا با طی الارضی عاشقانه.... عارفانه، مسیر را طی کنیم تا در این طریقت به عرش رسی... به خدا و به کمال...

این امام رئوف نزدیک ترین حالت بنده به معبود را سجده کردن می‌داند و می‌فرماید: نزدیک‌ترین حالت بنده به خدای متعال در حال سجده است و این همان قول خداوند تبارک و تعالی است که فرمود سجده کن و نزدیک شو... چه بسا که این سجده‌ها در بارگاه ملکوتی پاره تن پیامبر اکرم باشد...

منم امروز برای زیارت مولای خود راهی حرم شده‌ام...یا رضا جان، تا قدم به قدم در آستان بارگاهت دلم را پرواز ندهم، آرام نمی‌گیرم... در صحن وسرای تو، همه ذوقمندان و مشتاقان را به وضوح نظاره می‌کنم. کبوتران فوج فوج دانه محبت برمی‌چینند و پرواز عشق می‌کنند، بر فراز گنبد تو که به نگینی برانگشتری این دیار می‌ماند، می‌چرخند و می‌چرخند و دل مرا هم همراه می‌برند.

با هر فرود، به تبرک سر بر خاک آستان تو می‌سایند... پرنده نگاهمان، بر در و دیوار سر می‌کوبد و عاشقانه تو را می‌جوید...

گدای کوی تو در رتبه، کم ز سلطان نیست

ولایت تو، کم از حشمت سلیمان نیست

برای اهل ولا، معنی نمازی تو

نماز عشق مرا قبله نیازی تو

حریم قدس تو، دریای جود و احسان است

مزار پاک تو، دارالشفای ایران است

اگر چه نامه سیاهم، اگر چه پرگنهم

کبوتر حرمم، پای بند لطف توام

دل شکسته من بسته محبت توست

زیارت تو اگر آمدم، به دعوت توست

زیارت حرم تو غذای روح من است

در این تلاطم امواج فتنه، نوح من است

همچون گذشته آرام آرام از بست بالا اذن ورود می‌خواهم...

اَللّهُمَّ اِنّى‏ وَقَفْتُ عَلى‏ بابٍ مِنْ اَبْوابِ بُیُوتِ نَبِیِّکَ، صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ الِهِ، وَقَدْ مَنَعْتَ النَّاسَ اَنْ یَدْخُلُوا اِلّا بِاِذْنِهِ ، فَقُلْتَ یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا لاتَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِّىِّ اِلاَّ اَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ،

اَللّهُمَّ اِنّى‏ اَعْتَقِدُ حُرْمَةَ صاحِبِ هذَا الْمَشْهَدِ الشَّریفِ فى‏ غَیْبَتِهِ، کَما اَعْتَقِدُها فى‏ حَضْرَتِهِ، وَاَعْلَمُ اَنَّ رَسُولَکَ وَخُلَفآئَکَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ اَحْیآءٌ عِنْدَکَ یُرْزَقُونَ، یَرَوْنَ مَقامى‏ وَیَسْمَعُونَ کَلامى‏، وَیَرُدُّونَ سَلامى‏، وَاَنِّکَ حَجَبْتَ‏ عَنْ سَمْعى‏ کَلامَهُمْ، وَفَتَحْتَ بابَ فَهْمى‏ بِلَذیذِ مُناجاتِهِمْ،

وَاِنّى‏ اَسْتَاذِنُکَ یا رَبِّ اوَّلاً، وَاَسْتَاْذِنُ رَسُولَکَ، صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ ثانِیاً، وَاَسْتَاْذِنُ خَلیفَتَکَ الْأِمامَ الْمَفْروُضَ عَلَىَّ طاعَتُهُ عَلِىَّ‌بْنَ مُوسَى الرَّضا عَلَیهِ السَّلام وَالْمَلائِکَةَ الْمُوَکَّلینَ‏ بِهذِهِ الْبُقْعَةِ الْمُبارَکَةِ ثالِثاً،

ءَاَدْخُلُ یا رَسُولَ اللَّهِ، ءَاَدْخُلُ یا حُجَّةَ اللَّهِ،‏ ءَاَدْخُلُ یا مَلآئِکَةَ اللَّهِ الْمُقَرَّبینَ الْمُقیمینَ فى‏ هذَا الْمَشْهَدِ، فَاْذَنْ لى‏ یا مَوْلاىَ فِى‏ الدُّخُولِ، اَفْضَلَ ما اَذِنْتَ لِأَحَدٍ مِنْ اَوْلِیآئِکَ، فَاِنْ لَمْ‌اَکُنْ‏ اَهْلاً لِذلِکَ، فَاَنْتَ اَهْلٌ لِذلِکَ!

پس می‌بوسم عتبه مبارکه را و داخل می‌شوم و می‌گویم:بِسْمِ اللَّهِ‏ وَ بِاللَّهِ وَ فى‏ سَبیلِ اللَّهِ، وَ عَلى‏ مِلَّةِ رَسوُلِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ، اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لى‏ وَ ارْحَمْنى‏ وَ تُبْ عَلَىَّ، اِنَّکَ اَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ.

اجازه  می‌خواهم یا علی‌بن موسی الرضا... «أأدخل یا حجة الله ای حجت خدا، آیا وارد شوم؟» دست بر سینه می‌گذارم و رو به بارگاهت، سر به رأفتت به تعظیم فرو می‌آورم و تغییر را در درونم به‌اذن ورود تو دنبال می‌کنم...

داخل شدم، سنگین و پرغبار، مضطربم، نکند مرا شفاعت نکنی، اشکهایم گویا زودتر از خودم به  صحنت می‌رسد، یا علی‌بن موسی الرضا، یا ضامن آهو، پناهم تو هستی، ای امام راستین ولایت، پرغبار و سنگین آمده‌ام، تا غصه از قصه‌های شرمساری‌ام بگیرم، صلوات خاصه را می‌خوانم و می‌آیم به‌پیش ...

«اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقی النّقی  و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکَ.

خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا، امام با تقوا و پاک و حجت تو بر هر که روی زمین است و هر که زیر خاک، رحمت بسیار و تمام با برکت و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی.»

آهسته با دلی شکسته اذن تو را می‌خواهم و وارد سرسرای صحن پنجره فولادت می‌شوم... دوباره دست بر سینه می‌گذارم و می‌گویم: السلام علیک یاعلی‌بن موسی الرضا، یا غریب الغربا، دستم را بگیر، آمده‌ام پناهم دهی، روسیاهم، دل به گوشه نگاهت بسته‌ام.

از نجوای درونم می‌دانم تو مرا فراخوانده‌ای و اشاره‌ای کرده‌ای، مگر می‌شود با دستان خودم و بی‌اذن تو به آستانت قدم گذاشته باشم و دگرگون نباشم، دوباره‌ وضو خواهم گرفت و لحظه لحظه را ثانیه‌شماری می‌کنم که در آستان تو آرام بگیرم؛ صلوات می‌فرستم و استغفار می‌کنم و شفاعت تو را می‌خواهم ....

یا رضا جان، غریب آستان تو هستم، گناه‌کار روزگارم، مرا اجابت کرده‌ای و به آستانت فراخوانده‌ای و ملائک را نامه‌رسانم از آستانت به عرش ربوبی کرده‌ای... یاعلی‌بن موسی الرضا(ع)، یا امام رئوف، مرا به آستانت بخوان چراکه در هوای توست که دل‌ها آرام می‌گیرد... عشق و ارادت تو مگر مرز می‌شناسد... تو آقای خوبانی تو امام مهربانی‌هایی و تو رضایی و مگر می‌شود ندای عاجزانه و عاشقانه یا رضا رضا ها را بی‌جواب بگذاری و اجابت نکنی...

یادداشت از مصطفی آزاددوست

انتهای پیام/ آ

پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon