فرار از مرکز
خبرگزاری تسنیم: در «گفت وگوی فراریان» بازی تا انتها ادامه پیدا میکند تا جایی که او تنها میماند، تنهایی او تبدیل به یک مرکز میشود و تلاشش برای شکستن مرکز به نتیجه نرسیده است. بازی همچنان ادامه دارد.
خبرگزاری تسنیم_ احسان زیورعالم:
نمایش «گفتگوی فراریان» به نویسندگی محمد زارعی و کارگردانی میلاد شجره میهمان دومین روز 33امین جشنواره تئاتر فجر بود. «گفتگوی فراریان» حول تمرین یک نمایش تئاتر درباره فرار دو آلمانی – یک فیزیکدان یهودی و یک مامور سابق اس اس ارتش نازی – میچرخد. داستان این دو فراری با روابط فی مابین دو شخصیت بازیگر اثر درگیر همپوشانی – یا بهتر است بگوییم جانشینی – میشود.
«گفتگوی فراریان» اثری است دو لایه که مخاطب را به بازی میگیرد. در لایه نخست که در واقع داستان منقول نمایش به حساب میآید، این گونه به نظر میرسد که دغدغه تیم هنری، بیان دردها و رنجهای دو فراری، استدلالهایشان نسبت به فرار و روابطی است که در این سفر بین آنان شکل میگیرد و بستر این روایت، جنگ جهانی دوم و ظهور نازیسم است.
این لایه ممکن است مخاطب را جذب خود کند، با آن همذاتپنداری کند و آن را به عنوان کلیت اثر بپذیرد، بدون آنکه به شیوه اجرایی نمایش توجه کند. اینجاست که میان مخاطب اصلی این نمایش و مخاطب معمولی آن فاصله شکل میگیرد. حاصل این فاصله لایه دوم «گفتگوی فراریان» است که محصول هوشمندانه زارعی و شجره است. واقعیت آن است که «گفتگوی فراریان» یک بازی زبانی به معنای فوکویی آن است. بازی که محصول و مجموع نظریات زبانشناسی شناخته شده است. از نظام دوتایی سوسوری و مفهوم دال و مدلول گرفته تا بازی حضور و غیاب دریدا و نظامهای همنشینی و جانشینی یاکوبسن.
برای تبیین این بازی به چند نمونه از قواعد این بازی اشاره میکنم. در نمایش چند بار به نخستین آیه انجیل اشاره میشود «در ابتدا کلمه بود» و بخش مهمی از جدال میان دو شخصیت بر سر این عبارت است. در حالی که مامور اس اس اعتقاد راسخی به این آیه دارد، فیزیکدان با مطرح کردن معنا در برابر کلمه و نقل داستان بوجود آمدن زبانهای مختلف براساس داستانی در تورات، به سوسور اشاره میکند که در مخالفت با این آیه انجیل، نظام دال و مدلولی را بنیان نهاد. نظام سوسور در مقابل این نگاه بود که لوگوس (کلام) خداوند موجبات خلق اشیا را پدید آورده است.
در نمایش مامور اس اس، فیزیکدان را به استفاده وافر از استعاره متهم میکند و فیزیکدان یهودی از زبان استعاری خود دفاع میکند. دفاع فیزیکدان برپایه نظریه محورهای همنشینی و جانشینی یاکوبسن، زبانشناس روسی است. یاکوبسن با تقسیم مجاز و استعاره به دو محور همنشینی در راستای افقی به مثابه مجاز و محور جانشینی در راستانی عمودی به مثابه استعاره، مدعی میشود که زبان میبایست در مسیر تحول خود به سمت محور جانشینی؛ یعنی استعاره پیش رود.
فارغ از این بازیها که به چند نمونه از آن اشاره شد، کلیت اثر حول نگاه دریدا به مقوله حضور/غیاب میچرخد. زارعی و شجره با دستمایه قرار دادن نگرش دریدا، به کمک شیوه اجرایی، آن را به بازی نیز میگیرند. نگرش دریدا در مقابل نظام دوتایی سوسوری است که در آن اصول وجه نخست آن برتری ویژهای نسبت به وجه ثانوی آن دارد. دریدا سپس به مرکزگرایی مورد علاقه ساختارگرایان – بخصوص لوی استراوس – حمله میکند و به مرکززادیی و آنچه خارج از دایره زبانی است اشاره میکند. در نمایش «گفتگوی فراریان» یک نظام دوتایی حضور/غیاب شکل میگیرد که در راستای یک نظام دوتایی گفتار/نوشتار برجسته میشود. حضور مجموعهای از افرادی است که ما روی صحنه به تماشای آنان نشستهایم، اینان هیچ اسمی ندارند، درباره گذشته و حالشان چیزی جز آنکه بازیگر، کارگردان و نویسنده تئاتر هستند، چیزی بیشتری نمیدانیم. قدرت این افراد در گفتار است، گفتاری که طبق یک سنت نسبت به نوشتار ارجحیت دارد؛ چرا که مصداق حضور است.
در مقابل غیابی وجود دارد که شخصیت مینا را همپوشانی میکند. ما درباره مینا بسیار میدانیم، مینایی که همسر کارگردان – نویسنده اثر است، به سبب شکورزی او را ترک کرده است و با بازیگر نمایش صحبت کرده است. مینا در غیاب خود به گونهای نقش راوی را بازی میکند و گرههای نمایش را باز میکند. نکته قابل تامل زمانی شکل میگیرد که مینا نه در قالب گفتار که در نوشتار ظهور میکند، نوشتاری که توسط منشی صحنه خوانده میشود و به سبب فقدان آن آهنگ کلامی مورد انتقاد کارگردان – نویسنده قرار میگیرد. لیکن گفته شد تیم زارعی و شجره حتی این نگاه دریدایی را به بازی میگیرند. شکل اجرایی این نمایش بازی با مرکز و مرکززدایی دریدایی است. کارگردان با چسب یک قطعه مربعی شکل از صحنه را جدا میکند تا تمرین نمایش در آن صورت بگیرد. جدال دو شخصیت بر سر تقابل کلمه/معنا در یک مرکز رخ میدهد که بیشک اشاره به زبانشناسی ساختارگرا دارد؛ ولی هرگاه فیزیکدان یهودی به کمک یک نظریه نگاه سنتی مامور اس اس را میشکند، از این قاب مربعی خارج میشود و قالب را میشکند و نقش کارگردان – نویسنده را به خود میگیرد.
بازی تا انتها ادامه پیدا میکند تا جایی که او تنها میماند، تنهایی او تبدیل به یک مرکز میشود و تلاشاش برای شکستن مرکز به نتیجه نرسیده است. بازی همچنان ادامه دارد...
انتهای پیام/