بازگشت به هند و ملاقات با گاندی؛ تنش در افغانستان ادامه دارد
خبرگزاری تسنیم: یازدهمین بخش از ««دفترچه خاطرات افغانستان، از ظاهرشاه تا طالبان» هماکنون منتشر میشود.
افغانستان سرزمین ظاهرا شناختهشده و در عین حال پر از ابهامی در مرزهای شرقی سرزمینی ایران، تاریخ پرپیچوخم، ملتهب و در عین حال پر از سوالی برای تمام جهان است.
جنگ با شوروی، حضور جنگجویان مجاهد، ظهور طالبان، حمله آمریکا و... اتفاقات بزرگی برای نیم قرن تاریخ سرزمینی با مردمان پیچیده در قلب غرب آسیاست.حوادثی که هر کدام به تنهایی میتوانند سرنوشت یک کشور را برای قرنها تحتتاثیر قرار دهد.اما این تاریخ پیچیده، پرمساله و پرداستان بیش از همه برای خود مردمان سختکوش افغانستانی پوشیده نگه داشته شده است.اما علاوه بر افغانستانیها، بخش مهمی از تاریخ ایران به تاریخ معاصر افغانستان گره خورده است و خطر ندانستن آنچه در این سالها بر سر افغانستان آمد و نداشتن یک نگاه تاریخی به مساله افغانستانی کمکم در حال نمایان شده است.
ج.ان.دیکسیت (J.N.Dixit) ، وزیر خارجه سابق هند از سال 1981 تا سال 1985 به عنوان سفیر هند در افغانستان مشغول به فعالیت میشود.دورهای که اقتدار و سلطه شوروی بر این کشور در حال به پایان رسیدن است و مجاهدین در حال قدرت گرفتن. او در کتابی تحت عنوان «دفترچه خاطراتی از افغانستان» یادداشتهای روزانه خود را از خضور در افغانستان در این دوره حیاتی وتاریخساز منتشر کرده است.
خبرگزاری تسنیم به منظور به وجود آوردن آن دید تاریخی که ذکرش رفت، ترجمه فارسی کتاب خاطرات ج.ان.دیکسیت (J.N.Dixit) ، وزیر خارجه سابق هند پیرامون یکی از ماموریتهای حساس او در کابل افغانستان را منتشر میکند.
سید عبدالحسین رئیسالسادات، رایزن فرهنگی ایران در پاکستان و مسئول خانه فرهنگ ایران در پیشاور این کتاب را ترجمه کرده است و در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است و قرار است به تناوب همه بخشهای کتاب منتشر میشود.
برای ارتباط مستقیم با مترجم میتوانید با این آدرس ایمیل در ارتباط باشید:raeisossadat@gmail.com
ژوئیه تا 19 اکتبر
گمان میکنم به دلیل تنشهای مداوم، ضعف بنیهٔ روحی مرا از نوشتن خاطرات برای حدود سهماهونیم بازداشت. ناگهان از طریق تلگرافی بسیار طبقه بندی شده از سوی آقای جی. پارتا سارتی (G. Parta Sarthi)، مشاور نخست وزیر، به دهلی فراخوانده شدم.
روز 17ژوئیه کابل را به مقصد دهلی ترک کردم و روز بیستودوم بازگشتم. در دهلی جی. پی. توضیح داد که از من میخواهد وی و خانم گاندی را دقیقاً در جریان اوضاع در افغانستان و پیش بینی وضعیّت آینده قرار دهم. آنها میخواستند سفر دورهایشان را به ایالات متّحده آغاز کنند. او از من خواست دیدارم خارج از چارچوب کانالهای اداری وزارت امور خارجه باشد.
خود نخستوزیر میخواست شخصاً اوضاع را برایش تشریح کنم. ساعت هفتونیم عصر19 ژوئیه وی را در اقامتگاهش ملاقات کردم. نکات عمدهای را که او متذکّر شد بدین قرار بودند:
(1) من یادداشتها و خلاصه مطالب شما را که به وزارت خارجه میفرستید نمیبینم. در مورد موضوعات مطرح شده تصمیمم را پس از گوشدادن به افرادی که میخواهند به آنها گوش فرا دهم میگیرم. به همین خاطر است که مستقیماً شما را فراخواندهام.
(2) وقتی منافع ملّی هند مطرح باشد یک اینچ هم در مورد مسائل منطقهای متمایل به ریگان نخواهم شد- چه پاکستان باشد چه افغانستان.
(3) حضور روسیّه در افغانستان یک موقعیّت است که باید به رسمیّت شناخته شود؛ اگر چه هند آن را دوست ندارد. به طور خلاصه، حضور روسیّه در افغانستان در تضادّ با منافع هند نیست.
به خانم گاندی گفتم نکات مورد مذاکره تنظیمی وزارت خارجه برای گفتگوی او با ریگان در مورد افغانستان نسبتاً تدافعی است. بر این نکته تأکید کردم که ما میتوانیم منطق تفکّرمان را پیرامون موقعیّت افغانستان ارائه کنیم ولی نیازی نیست برای آمریکاییها عذر و بهانه بیاوریم یا پوزشآمیز موضع بگیریم. وی موافقت کرد. احساس کرد برداشت وزارت امور خارجه در مورد امتیازاتی که به افغانها در گفتگوهای غیر مستقیم با پاکستان که در ژوئن 1982 در ژنو برگزار شد، داده شد، بیش از حدّ خوشبینانه بوده است. او همچنین احساس میکرد خلاصه مطالب وزارت خارجه به عکس گزارشهای من در مورد مقاصد شوروی در خلیج [فارس] و درارتباط با پاکستان و هند و در موضوع انتخابهایی که آنها میتوانند داشته باشند، گنگ بود. نخستوزیر از من خواست تا بار دیگر به ارزیابی مطالب وزارت امور خارجه که با گزارشهای من مطابقت دارند بپردازم. او آن-ها را دیده بود و از من خواست تا خلاصه گزارشهای تجدید نظر شده را به جی. پی بدهم که این کار را کردم.
دیدار ماه ژوئیه از دهلی مخفیانه بود. رانندههای ناشناس، اتومبیلها با پردههای کشیدهٔ سیاه، بدون دیدار از ساوث بلاک (South Block) [محلّ کار خانم گاندی] ملاقاتهای محرمانه با راسگوترا (Rasgotra) و کائو در دبیرخانهٔ هیأت دولت، نهار در دفتر سنتوک (Suntook) راو (RAW) [سازمان اطّلاعات هند]، همه البته فقیرانه و عوامانه. هیچ [زنی] با موهای بلوند شراب انگور تازه تعارف نکرد و ته سیگار برگ را برای کسی نکند.
22ژوئیه به کابل بازگشتم. از چهارم تا هفتم اوت از جلالآباد دیدار داشتم. جوّ سور-رئالیستی صلح در سایهٔ تفنگها و تانکهای روسی در اینجا بیشتر از کابل قابل مشاهده است. نیز بسیار ظاهری معمولیتر از کابل. بابی (Baby)، راهول (Rahul) و درو (Dhruv) با من آمدند. دیدار جنبههای هولانگیز خودش را داشت. یک أثر تاریخی بودایی در هوده (Huddah) را مجاهدین بطور کامل تخریب کرده بودند. همچون موزهٔ باستانشناسی هوده، قبر امانالله شکل فرسودهای داشت و کاخ ظاهرشاه و لوازم درونش بنظر متروکه میآمدند.
چانداران (Chandaran) و اونیکریشنان (Unnikrishnan) از [شبکهی] پیتیآی (P T I) اواخر اوت آمدند. هنگام شام اونیکریشنان با تعریف کردن لطیفهای خروشچفی با توجّه به وضعیّت افغانستان شور و حالی ایجاد کرد.
پیتیآی توافقنامهای با آژانش خبری باختر پیرامون همکاری دوجانبه امضا کرد ولی هنوز همکاری عملی نشده است.
سپتامبر میآید و زمستان جا خوش میکند. شبها سرد شدهاند. شورشها و شورشیان همه چیز را گرم میکنند، واقعاً داغ، برای کارمل و نظامیان روسی.
چهارم سپتامبر برای یک روز به قندهار رفتم. دیداری خندهدار و در عین حال خطرناک. یک نفر خوشحال است، یک نفر به سلامت بازگشت. قبر احمدشاه ابدالی خوب نگهداری شده بود. چنین بود مسجد پیوستهٔ به آنکه مو و دندان پیامبر را در سلامت نگه داشته بود. کار موزائیک و مرمر پیچیده و رنگارنگ بود. شهر ویران شده و پر از نشانهای موشک بود. شهر هر روز بعدازظهر ساعت یک میمرد.
پایان نمایش غمانگیزی برای شهر همایون و کامران و نمیدانم چه تعداد چهرههای رمانتیک بیشتر.
اومشانکار فاندیس (Umshankar Fandis) ورانجان گوپتا (Ranjan Gupta) از روزنامهٔ هندوستان تایمز و سیدنی مورنینگ هرالد پس از نیمهٔ سپتامبر بهترتیب به ملاقاتم آمدند. گوپتا منظّم بود با نوعی علاقهٔ شدید به لاف زنی؛ روز سوم اکتبر سفیر روسیّه را در میهمانی عصرانهای در تنگنا انداخت و مجبور شد صندلیاش را کنار صندلی راحتی او بکشد تا بتواند به انجام یک سؤال و جواب– بگو مصاحبهٔ بالبداهه- با تابیوی که بسیار بیمیل بود و هر لحظه بر عصبانیّتش افزوده میشد، بپردازد. تابیو گفت: «فکر میکنم دارید از میهمان نوازی دوستم، سفیر هند سوءاستفاده میکنید.» گوپتا، بیپروا، میخواست بداند راه حلّ سیاسی که روسیّه را وادار خواهد کرد [از افغانستان] بیرون رود چیست؟ تابیو دماغش را توی لیوان ودکایش فرو برد و از گفتگوی بیشتر خودداری کرد. ساروپ، دبیراوّل، گوپتا را کشید و دور کرد.
روز ششم اکتبر بار دیگر در دهلی بودم. خانم گاندی را بعد از ظهر روز دوازدهم در دفتر کارش در مجلس ملاقات کردم. او زیبا، بینقص و کاملاً ظریف و باوقار بنظر میرسید. در سن شصت و پنج سالگی چهل ساله مینمود. هیچ چروکی روی صورتش نبود. هیچ آثار خستگی در وی مشاهده نمیشد، هوشیار بود و همهٔ گزارشها و ارزیابیهایم را کاملاً بخاطر داشت. وقتی به او در مورد رئیسجمهور کارمل و همکارانش و رقص ختک که آنها برای هنرمندان ما در پایان میهمانی روز استقلال افغانستان در نوزدهم اوت اجرا کردند گفتم فاش کرد که به اندازهٔ کافی در مورد آن رقص میداند و از من پرسید: «چطور میتوانستند این رقص را بطور کامل اجرا کنند؟ هیچکدام از آنها موی بلند مورد نیاز را ندارند!»
آشوب در آکالی (Akali) و تیراندازی پلیس در اطراف مجلس در دوازدهم اکتبر اساساً نتیجهٔ کمبود نبروی پلیس برای ادارهٔ جمعیّت بود. دهلی برای بازیهای آسیایی، برای نشست غیرمتعهّدها و برای جلسهٔ سران کشورهای مشترکالمنافع شلوغ و درهم ریخته بود. وقتی از علاقمندی کارمل برای دیدار از هند به نخستوزیر گفتم، گفت: «به ناتوار گفتهام تمامی این آقایان را متقاعد کند تا آنجا که ممکن باشد در سفارتخانههای محترم خودشان بمانند. کار ما را در ارتباط با امنیّت کاهش خواهد داد.»
پس از اینکه آخرین فصل «رامایانا (Ramayana)» ی افغانستان را آنگونه که در اینجا منتشر میشود خوانده بودم گفتم: خانم، من نظریّهای دارم که بر پایهٔ آن مشورتم را در مورد افغانستان به دولت هند میدهم. نظریّه این است: با توجّه به طبیعت و تمایل دولتها در کشورهایی که از پاکستان تا ترکیه و مصر ادامه دارند، و با توجّه به وضع و ملاحظات امنیّتی ایالات متّحده در منطقه، برای ما خوب است دولتی چون دولت کارمل را که سکولار، دوستانه و غیر متمایل به کهنه-پرستی اسلامی است مورد تشویق و تشجیع قرار دهیم. بیشتر اینکه حضور شوروی در افغانستان بر-حسب پیش بینی دورهٔ ناخوشی کوتاه مدّت رویدادهای منطقهای از دیدگاه ما و منافع امنیّتی ما عامل مثبتی است. پاسخ خانم گاندی اینگونه بود: «دیکسیت! این یک نظریّه نیست. این سیاست دولت است. بنابراین نیازی به عکسالعملی از جانب من نداری.»
پس از مدّتی طولانی، در بارهٔ تصویری اندیشیدم که از هند دارم، وقتی به وطن باز می-گردم؛ یعنی اگر کسی قرار است کشور را با پایتختش داوری کند. و اینها برداشتهای من بودند:
(1) تسلّط فراگیر غیراخلاقی طبقهٔ متوسط بالا بر زندگی عمومی، سیاست و اقتصاد.
(2) کیفیّت سیاست و سیاستمداران فرد را بهشدّت میلرزاند و متنفّر میکند –هیچ ایده-آلگرایی و هیچ احساس تعهّد ملّی
(3) طبقهٔ متوسط پائین خسته و ناامید از مسابقهٔ خرگوشی.
(4) فاصله بین زندگی شهری و روستایی و بین افراد در دو نیمه [شهری و روستایی] اساسی برای یک انقلاب دیگر هند میسازد.
(5) شیوهٔ حکومت مراکز سیاستگذاری هند تحت تاثیر تغییر و تحوّلی بنیادگرایانه قرار خواهد گرفت. آدم فقط امیدوار است خیلی خشن و شکننده نباشد.
اگر تا آخرین اصلاحات زنده باشم پلی بر دورانی خواهم زد که از کشمکشها و منازعات آزادیخواهانه تا انقلابی در مقابل آنان که به انگیزهها و اهداف همان منازعات خیانت کردند، امتداد یافته باشد. گمان میکنم شاهد چنین هیجاناتی بودن میتواند عملی باشد، ولی تأسّف بار است.
برای نهار به اقامتگاه تابیو سفیر روسیّه رفتم. میهمانی خداحافظی سفیر لهستان دکتر ادوارد بارادزیج (Dr Edward Baradziej) بود. نهار شامل سرخ کردنیهای معمولی و خاویار و گوشت فراوان بود. عصر همان روز میهمانی خداحافظی دیگری برای همان لهستانی برگزار شد. احساس عجیبی از زندگی در خانهٔ شیشهای به من دست داد با مایعی درحال سوختن که از اطراف میبارید؛ باران داغ خشونت و عصبانیّت همهٔ آن چیزی است که رخ میدهد و از آوریل 1978 در افغانستان داشته است اتّفاق میافتاده است.
سومیت چاکراوارتی (Sumit Chakravraty) از روزنامهٔ پاتریوت (Patriot) اینجاست. روز 19اکتبر برایش یک میهمانی دادم. لئونید میتروخین، مشاور شوروی در کمیتهٔ مرکزی PDPA، دست نوازشی بر روزنامهنگار زن ایتالیایی همراه سومیت کشید ولی توفیقی نیافت. زن ایتالیایی اگر چه عضو حزب کمونیست ایتالیا بود روی میتروخین خط کشید.
تاکا یاما (Taka Yama)، روزنامه نگار آساهیشیمون ساکن مسکو آنجا بود و داشت با جزئیّات تمام گفتگوهای سر شام را در دفترچهاش یادداشت میکرد. احساس کردم سر به سرش بگذارم ولی میهمانی سفارتی اجازهٔ چنین کارهایی را نمیدهد. خراب کردن شهرت کسی بخاطر میهمان نوازی کمی بدتر از ازدستدادن پاکدامنیتان در رسوم دیپلماتیک است.
موتوانی، رئیس هندی ایندستریالاستیت (IndustrialEstate). ارتش ساختمان اداری ایندستریال استیت را اشغال کرده و همه را از جمله مدیر استیت را بیرون انداخته است. نامهای محکم و زشت به دانش، عضو دفتر سیاسی و وزیر صنایع نوشتم که ظاهراً منجر به نتایجی شد. مردیکههای ارتش از بیشتر ساختمان خارج شدهاند ولی هنوز چندتایی از اتاقها را در اختیار دارند. موتوانی همچنین از «زمستان بدون زن» شاکی بود. در این زمینه نتوانستم خیلی کمکش کنم. مشتاق برگرداندن همسرش بود اگرچه از او بخاطر تحصیل فرزندانشان جدا شده بود. به وی گفتم روی ایجاد اصلاحات در ایندستریال استیت کار کند.
رضوی، متخصص جدید معدن، اواخر اکتبر آمد و مرا ملاقات کرد. گفتگو با وی نگاهی دلکش به درون روان مسلمان هندی بود. میگوید: «جناب! همان لحظه که با»
وعلیکمالسّلام «پاسخ سلام همکاران افغانم را دادم، به قلبشان راهم دادند. گفتند یک مسلمان هندی نه فقط یک دوست، بلکه یک برادر هم هست.» پرسید: «چطور میتوانم به این نزدیکی اسلامی پاسخ گویم؟» به او گفتم پاسخت باید ابتدا مانند یک هندی و سپس مثل یک مسلمان واقعی باشد.
کی این مردیکهها دست ازین عقیدهٔ «امت» برمیدارند؟ هندو عقیدهٔ اَمّه (Amma) ی خودش را دارد و مسلمان، اُمّه (Umma)اش را. خدا همهٔ ما را حفظ کند. خشونت اطراف کابل افزایش یافته است. تبادل آتش بسیار زیاد و صدای انفجار بمب بار دیگر نزدیک خیرخانه و دارالامان. کاخ چلستون هم مورد حمله قرار گرفته است. از صبح هیجدهم اکتبر باران میباریده است. هنوز خیلی سرد نشده ولی بسیار مرطوب است. جمعیّت کابل از 250000 نفر در اواخر 1977 به 5/1 میلیون نفر در اکتبر 1982 افزایش یافته است. شهر به سختی میتواند این فشار انسانی را تحمّل کند. جدا از قیمتها که دارد بالا میرود، تولید برق و آب، امکانات پزشکی، بهداشت و آموزش، تحت تأثیر منفی قرار گرفته. وزارت خارجه قرار است رسماً به هیأتهای سیاسی چه چیز بگوید تا بپذیرند و خودشان را با «خاموشیهای کلّ زمستان» وفق دهند؟
کارمندان طبقهٔ متوسط دولت و خلقیها بطور برنامه ریزی شدهای با حضور در کلاس-های عقیدتی یا پیوستن به گردهماییهای آموزشی حزبی نسبت به دستورات دولت در مورد وظایف شبانه بیاعتنایی میکنند. فرماندهی عالی ارتش روسیّه در افغانستان در مورد نقش نیروهای افغانی ناخشنود است. نیروهای افغانی در پنجشیر، پغمان و قندهار با بیلیاقتی و ناشایستگی عمل کردند. زمستانی طولانی، سخت و بیثبات در پیش است.
بحث زیادی در این مورد وجود دارد که چه کسی برای شرکت در نشست کشورهای غیرمتعهّد در مارس 1983 در دهلی خواهد رفت، کارمل یا کشتمند؟ بعضی شخصیّتهای دولتی و حزبی افغانی نمیخواهند کارمل خودش را در معرض انتقاد کشورهای غیرمتعهّد یا پناهندگان افغانی در هند قرار دهد. جالب و در عین حال غمانگیز است که توجّه داشته باشیم حتّی حزب جمهوری دموکراتیک و خود دولت هم درمورد خودشان اطمینان ندارند که به رهبرشان اجازه دهند با جامعهٔ بینالمللی غیرسوسیالیست مواجه شود.
حسابداران رسمی سفارتمان کانا (Kanna) و آنادانام (Annadanam) که سرمایه گذاری بخش غیردولتی در افغانستان را بعهده دارند به ما میگویند کشاورزی، اصلاحات ارضی، صنعت- همه چیز- در حالت رکود بهسر میبرد. باید بگویم برنامههای I T E C مربوط به خودمان و متخصّصان هم بدلیل اینکه افغانها در دادن اجازه نامههای سیاسی برای افراد و گرفتن خانه برای آنها در کابل تاخیر میاندازند، که بسیار اعصاب خوردکن است، از کار رضایت ندارند. ولی «آدم میگذرونه چون باید بگذرونه.»
20 تا 30 اکتبر
25اکتبر روز ملّی اتریش. کاردار اتریش یک کارندار شگفتآور است. او ساده لوحی گمشده در جنگل افغانستان است. وی بیشتر وقتش را به توجّه به شاهمحمددوست، وزیر خارجه، میگذراند و کاملاً نسبت به دانش وزیر صنایع و عضو دفتر سیاسی بیتوجّه بود تا اینکه دانشجو، قائم مقام وزیر خارجه، اتریشی را به کناری کشید و با درس بالبداههای او را در مورد اختلافهای حزبی، سلسله مراتب حکومتی سوسیالیستی و اهمیّت اعضای دفتر سیاسی در کشورهای سوسیالیستی آموزش داد.
دانشجو همچنین درخواست جالب غیر معمولی هم از من کرد. کسی به کشتمند، نخست وزیر که کاملاً کچل است – بگذار بگویم سه چهارم طاس است – گفته است تونیک موی پانتین (PANTEEN) ساخت هند جاهای خالی کلّهاش را بهبود میبخشد. درخواست دانشجو: «عالیجناب! میتونین چند تا بطری پانتین تهیّه کنین؟» سفیر هند که همیشه آمادهٔ بهبود روابط هندـــ افغانستان به هر وسیلهٔ ممکن است پاسخ داد: «حتماً آقای قائم مقام وزیر خارجه!» تلکسی به سواشپاوان سینگ در وزارت امور خارجه زده شد تا دوازده بطری پانتین بفرستد. به استناد تلکس شپاوان امیدوارم روز سوم نوامبر برسد. تونیک مو، عاملی مؤثّر در سیاست. اگر موهای باقیماندهٔ آقای کشتمند پس از استفاده از پانتین بریزد امیدوارم مجبور نشوم متقابلاً برای حفظ روابط هندـــ افغانستان سرم را از ته بتراشم. یکصد سال قبل مورد قبول واقع نشدن یک هدیه یا مداوا از سوی یک سفیر در این کشور به قیمت سرش تمام میشد. باید شکر گزار ترحّمات قانونی بینالمللی اواخر قرن بیستم باشیم.
اگرچه به سومیت چاکراوارتی قول ملاقات با کارمل داده شده بود ولی این دیدار صورت نگرفت زیرا کارمل روز بیست و دوم برای یک روز به هرات رفت. تجمّعاتی که در آن به سخنرانی پرداخت تحت شرایط کنترل با ملاحظات بسیار شدید امنیّتی بودند. افراد هم از پیش انتخاب شده بودند و وفاداریشان تضمین شده بود. نیروهای لشکر هفدهم ارتش افغانستان، اعضای حزب شهر هرات و اعضای حزب مجتمعهای صنعتی هرات، حضّار گردهماییها بودند.
اما از نظر کارمل و حزبش اقدامات مخاطره آمیز کارمل خارج از کابل رو به بهبود کامل است. دیگر رهبران هم چنین دیدارهایی داشتهاند و شورشیان نتوانستهاند هیچکدام از برنامهها و دیدارهای آنها را مختل کنند. شبکهٔ اطّلاعاتی و ظرفیّت شکنندگیشان البته که میبایستی ضعیف و رو به تحلیل باشد که رژیم کارمل توانسته است چنین سفرهای دورهای را سازماندهی کند. تنها حرکت پس از برنامه این بود که بعضی از رهبران مذهبی که در هرات از کارمل استقبال کردند در طول حدود چهل و هشت ساعت پس از بازگشت کارمل کشته شدند.
سومیت چاکراوارتی بجای ملاقات با کارمل با دکتر زیری و نخستوزیر کشتمند ملاقات کرد. مصاحبههای وی در صفحهٔ نخست بصورت خبر دو ستونه در 24 و 25 اکتبر روزنامهٔ پاتریوت منتشر گردید که برای روحیّهٔ نامطمئن دولت افغانستان و PDPA خوب بود.
خشونت شهری رو به افزایش بودهاست. قتلهای پراکنده و انفجار در کابل، قندهار، جلال-آباد و هرات ادامه داشته، بعضی از برخوردهای بین خلقیها و پرچمیها منجر به تیراندازی این دو به سوی یکدیگر شده است. گزارشهایی دریافت شده مبنی بر اینکه در پی خودکشی ودود، فرماندهٔ سپاه مرکزی، بر درگیری جناحی درون ارتش بیش از حدّ افزوده شده و اینکه شورویها این درگیری را با مجازاتهای نظامی مشخّصی زیر خاکستر پنهان نگاه داشتهاند.
کشتمند، نور و نجیب، رئیس اطّلاعات، از کارمل خشنود نیستند زیرا تلاش میکند خلقی-ها بویژه گلابزئی، وزیر داخله را آرام کند. بنظر میرسد فرقهگرائی درون خود جناح پرچم رو به گسترش است. شورویها باید همان احساسی را داشته باشند که شاعر اردو «ذوق» داشت وقتی که از دربار بهادرشاه ظفر لقب استادی دریافت کرد.
درست هنگامی که میخواستند سال 1982 را به عنوان سال پایان جناح گرایی در PDPA اعلام کنند، اختلافهای حزبی بار دیگر دارد وارد خانه و کاشانهشان میشود. گزارشهایی هم از کارمل و کشتمند میرسد که با بعضی رهبران شورشی وزیری، شینواری و آفریدی [از قبایل پشتون] دیدار داشته و تلاش کردهاند آنها را بطرف خود بکشند ولی هنوز به نتیجهٔ مشخّصی نرسیدهاند. امّا خود ملاقاتها به تنهایی از نظر PDPA گامی به جلو است.
از 27 اکتبر تعطیلات طولانی آغاز میشود. دوسرا (Dussehra)، محرّم، تولد گورو ناناک و غیره. ولی من مجبورم کار کنم زیرا قرار است ضیاءالحق و خانم گاندی یکم نوامبر دیدار داشته باشند. روز 26 اکتبر با دوست دیدار داشتم و پیامی طولانی برای ناتوار سینگ ارسال کردم. 24 اکتبر با بریالی برادر کارمل ملاقات کرده بودم که عضو علیالبدل دفتر سیاسی است. هر دوی آنها در مورد گفتگوی مستقیم با پاکستان اشتیاق داشتند. امیدوار بودند مذاکرات کوردووز منتهی به چنین گفتگو-هایی شود ولی در مورد تمایل پاکستان که آنها آنرا دمدی مزاج میدانستند بسیار بیاعتماد بودند. آنها به این نتیجه هم رسیده بودند که آمریکاییها علاقمند به پیشرفت مذاکرات سازمان ملل نیستند. براساس گفتهٔ ایشان سازمان ملل میخواهد پریشانی اتّحادشوروی در امر افغانستان زنده باقی بماند. بریالی به من گفت: این درخواست را به خانم گاندی منتقل کنم که به ضیاءالحق بگوید افغانستان بسیار خواهان آن است که روابطش را با پاکستان عادّی سازد. اگر دخالت از جانب پاکستان متوقّف شود و تضمینهایی وجود داشته باشد که بار دیگر شروع نخواهد شد، افغانستان با روسیّه در مورد بیرون کشیدن نیروهایش گفتگو خواهد کرد. افغانستان حتّی رنگ و نقش دولت PDPA را آنگونه تغییر خواهد داد که اعضای غیر حزبی و دیگر افغانها با دیدگاههای متفاوت سیاسی را هم شامل شود، در صورتی که اینها مخالف انقلاب ثور نباشند. البته درخواست اجازه به هیچکدام از رهبران شورشی مستقر در پاکستان یا ایران برای پیوستن به دولت افغانستان هیچگاه مطرح نخواهد شد. دوست تمامی اینها را بار دیگر نزد من تأیید کرد. من همهٔ اینها را برای هرگونه بهره برداری به دهلی انتقال دادهام. بسیار تردید دارم ضیاءالحق به این گفتگو پاسخ گوید یا خانم گاندی به نکتهٔ بیشتری بپردازد تا وی را نسبت به حسن نیّت افغانستان متقاعد کند و او [خانم گاندی] هم تا زمانی که روسها در آن کشور باقی بمانند حق دارد نسبت به وکالت از جانب طرف افغانی با احتیاط سخن گوید.
دوست نگرانی خود را در مورد اسنادی که قرار است در نشست آینده کشورهای غیرمتعهّد در مارس 1983 در دهلی به تصویب برسند ابراز داشت. او گفت هند بایستی تلاش کند از مشاجرهٔ پیرامون نام افغانستان در اسناد بپرهیزد. طیّ نشست وزاری خارجهٔ کشورهای غیرمتعهّد در فوریه1981 در دهلی، پاکستان و بعضی کشورهای دیگر با گنجاندن نام «جمهوری دموکراتیک افغانستان» در قطعنامه مخالفت کردند. بنابراین اجباراً فقط «افغانستان» ذکر شد. امّا افغانستان اینگونه با گذر از کنار قضیّه در دهلی به مقصودش رسید که در صورت اسامی شرکت کنندگان در ابتدای سند نشست وزرای خارجهٔ کشورهای غیرمتعهّد عنوان رسمی «جمهوری دموکراتیک افغانستان» ذکر شود. ارجاع بعدی صرفاً محدود به «افغانستان» شد.
دوست همچنین میخواست ترتیب تقدّم و تأخّر پیششرطهای حلّ مسئلهٔ افغانستان در مقایسه با قطعنامهٔ نشست وزرای خارجهٔ کشورهای غیرمتعهّد در فوریه1981 دهلی نو تغییر کند. دوست گفت ذکر خروج نیروهای شوروی بعنوان عاملی مقدّم بر عوامل دیگر چیز مطلوبی برای افغانستان نیست. او اضافه کرد شاید تمامی عوامل لازم برای راه حلّی سیاسی را بتوان بطور همزمان ذکر و عنصری جدید را در صورت امکان بر آنها افزود و آن حمایت از مذاکرات سازمان ملل بوسیلهٔ کوردووز بعنوان گامی در مسیر صحیح است. باردیگر من همهٔ اینها را به ناتوار سینگ منتقل کردم. آقای ج. پارتا سارتی و دبیر امور خارجه راسگوترا از من خواستهاند پیش نویس اوّلیّه مربوط به افغانستان را برای قطعنامهای که قراراست در پایان نشست جنبش غیرمتعهّدها در مارس 1983 صادر شود تهیّه کنم.
در حال تهیّهٔ پیشنویس هستم و تا اواسط نوامبر آنرا به دهلی ارسال خواهم کرد. امّا کاملاً اطمینان دارم جزئیّات مورد علاقهٔ دولت افغانستان که دوست، وزیر خارجه، به من منتقل کرد برای اکثریّت کشورهای غیرمتعهّد قابل پذیرش نخواهد بود. هند بعنوان رئیس در ایجاد فرمولی فراگیر در مورد افغانستان و کامبوج با وضع نامساعد و سختی مواجه خواهد شد. این دورنما با توجّه به تجربهٔ هیأت هندی در نشست عمومی ماه گذشتهٔ سازمان ملل در نیویورک و نیز نشست CHOGM در فیجی در اواسط اکتبر بنظر حتمی و اجتناب ناپذیر میآید. گزارش ک. اس. باجپایی دبیر وزارت خارجه از انزوایمان در نشست فیجی هم همین را میگوید.
صحبت از نشست غیرمتعهّدها شد. وقتی روشن شد که نشست نمیتواند در بغداد برگزار شود پیشنهاد هند بعنوان محلّ برگزاری نشت مطرح شد. پاسخ افغانستان نه تنها مثبت، بلکه امدادگر و هواخواهانه بود. دوست، وزیر خارجه به من گفت اگر کنفرانس در عراق برگزار میشد بینشهای اسلامی مخالف روشن فکری و اصلاحات برای افغانستان ناراحتیهای فراوانی بوجود میآوردند. عراق تحت فشار برخورد با ایران نمیتوانست نقش متعادلی در ازبین بردن موارد اختلاف جدال بر-انگیز ایفا نماید.
هند با سابقهٔ برجستهای که در جنبش داشت و با درخشش خانم گاندی، میتوانست ریاست مؤثّرتری برای جنبش برعهده بگیرد و انحرافهای احتمالی آنرا تصحیح کند. افغانستان بویژه خشنود از این تغییر محلّ کنفرانس به دهلی نو بود.
سفیر جدید عراق، الحُبّه روز بیست و سوم برای ملاقاتم آمد. وی نسبت به اتّحادشوروی بسیار خردهگیر بود: دوستی غیر قابل اعتماد که میتواند تو را به سقوط بکشد. به آنها خیلی زیاد اعتماد نداشته باش. ببین چگونه با ما در جنگمان با ایران رفتار کردند. ببین در افغانستان چه دارند میکنند. اصلاً رفتار خوبی ندارند. من با این گفته پاسخ دادم که هرکدام از ما، کشورهای در حال -توسعه و غیرمتعهّد باید اطمینان داشته باشیم که به مردیکههایی مثل روسها و آمریکاییها با سیاستها و رفتارهامان فرصت ندهیم تا در نیرنگهایشان گرفتار آییم؛ جنگ شما و دعوت افغانستان اموری هستند که چنین فرصتهایی را فراهم میآورند. عکس العمل حُبّهای سفیر! شما خیلی ساده-اید. موضوعات پیچیدهتر از آنند که من و شما هر دو میدانیم. هر دوی ما از سر دوراندیشی پذیرفتیم که دنیای پیرامونمان بسیار پیچیده و بیاندازه ژرف است. باید ازین نظر صبور باشیم و اینکه نبایستی برای تحلیل جریانات مغزمان را خیلی زیاد به زحمت بیاندازیم. بهاین ترتیب صلح جهانی از رویداد-های ناگوار اضافی بین حبّه و من نجات یافت و عراق از خطر درگیری دیگری با یک کشور غیر-متعهّد دیگر جست.
چارلز دونبار، کاردار ایالات متّحده به دیدار من آمد. کتاب (The Grain Merchants) - (بازرگانان غلّه) نوشتهی دام نورگن (Dam Norgen) را که جلوهٔ جالبی از رفتارهای شرکتهای غلّه و حبوبات، همچنین پیرامون سیاستهای بینالمللی غلّه و حبوبات است به من داد. دونبار گفت ایالات متّحده نسبت به پیشرفتهای کوردووز در ایران، افغانستان و پاکستان مشتاق است. پذیرفت که شورشیان علیرغم فعّالیّتهای جسته و گریختهشان در ماههای سپتامبر و اکتبر در حالت تدافعی قرار گرفتهاند. وی به من گفت احمدشاهمسعود، رهبر شورشیان در پنجشیر با مشکلاتی روبروست زیرا نیروهای شوروی و افغانی محصولات را در پنجشیر سوزاندهاند و این عمل شورشیان را با کمبود موادّ غذایی اوّلیّه، علوفه و دارو روبرو کردهاست. مسعود با نوشتن نامههایی به ایالات متّحده و بریتانیا درخواست کمک کرده است. همین وضعیّت در پغمان، هرات و قندهار هم وجود دارد. فقط در ولایات جنوب شرقی هممرز پاکستان شورشیان هنوز تحت تأثیر کنترل پاکستان هستنند. دونبار با طعنه گفت: «البته، ما در این زمینهها هیچ کاری به این کارها نداریم.» دونبار در مورد اعتصابها و تظاهرات در کارخانه نسّاجی جگدلک (Jagdalak) نزدیک کابل هم برای من گفت و اینکه با اعتصابها بجای گلوله با آب پاش مقابله شدهاست. فکر میکرد این رفتار ملایم از سوی دولتی که تحت نظارت شوروی است شگفتانگیز است. به او گفتم روسها درسهای سالهای 79-1978 در افغانستان را خوب آموختهاند. آنها عمداً محتاط و معتدل عمل میکنند و نه فطری و غریزی. و نه اینکه میانهرو شدهاند به این دلیل که غرایز بشری در آنها زنده شده باشد.
دونبار نیز بیان کرد که اوایل اکتبر مصوّبهٔ سنای ایالات متّحده در مورد تأکید بیشتر بر حمایت از شورشیان که موجب انگیختهشدن پاسخی چنین سخت در افغانستان شده است تنها حالت پیشنهادی دارد و اینکه این مصوّبه زاویهای سیاسی بومی دارد. [و نه تأثیری در سیاست خارجی– در حقیقت میخواهد بگوید این یک رفتار حزبی است. م.]
دموکراتها و لیبرالها نمیخواهند حزب جمهوریخواه و محافظهکاران در سیاستهای آمریکا امتیاز انحصاری موضوع افغانستان را در دست خود داشته باشند. مصوّبه از سوی سناتوری پیشنهاد شد تا منافع لیبرالها در سیاست آمریکا پیرامون موضوع افغانستان را تثبیت کند و توجّه مدام ایشان [لیبرالها] را در مورد افغانستان گوشزد نماید. طبق نظر دونبار آنچه که در انتخابات پائیز و زمستان امسال اعضای کنگره خواهد گذشت، موجب افزایش کمک به شورشیان را فراهم نخواهد آورد. برای یک لحظه فکر کردم حدّاقل برای زمان حال این نظر درست نباشد. در آینده اگر حاکمیت PDPA در اینجا تثبیت گردد، ممکن است چنین کمکهایی کم شود. همانطور که آمریکا با گذشت زمان در سیاستهایش نسبت به آنگولا، نامیبیا، موزامبیک و غیره عمل کرد.
ادامه دارد...
انتهای پیام/