دیدن «من میخوام شاه بشم» عباس را ناراحت میکند؟
خبرگزاری تسنیم: قبل از «سینماحقیقت» به او زنگ زدم و گفتم که میخواهم آن صحنه را استفاده کنم، زیاد خوشش نیامد اما برایش توضیح دادم که چرا میخواهم از آن تصاویر استفاده کنم. اگر فیلم اکران سراسری شود و عباس بگوید این سکانس را حذف کن، این کار را میکنم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «من میخوام شاه بشم» به کارگردانی مهدی گنجی یکی از 11 مستند منتخبی است که توانست در سیوسومین جشنواره فیلم فجر شرکت کند. فیلمی که نامش در جشنواره «سینما حقیقت» به عنوان یکی از فیلمهای شاخص مطرح بود. گنجی توانسته در این مستند تمام مرزها را بین فیلمساز و سوژه که «عباس برزگر» است از بین ببرد و اعتماد او را در طی 3 سال فیلمبرداری جلب کند. اعتمادی که باعث شده است او خصوصیترین لحظات زندگیاش را با دوربین به اشتراک بگذارد و رازهای مگویش را به دوربین گنجی بگوید.
اما هنوز «عباس برزگر» فیلم «من میخوام شاه بشم» را به صورت کامل ندیده است. فیلمی که همه آنچه که برزگر هست را به نمایش گذاشته است.حال این سوال پیش میآید که واکنش برزگر به این فیلم چیست؟ از آن خوشش میآید؟ آیا میتواند قبول کند که مردم با تمام لحظات زندگیش آشنا شوند؟ آیا فیلمساز نباید در نزدیک شدن به سوژه حدودی را به عنوان مرزهای اخلاقی در ساخت فیلم مستند رعایت کند؟ این سوالات محور اصلی گفتوگوی ما با مهدی گنجی است. گفتوگویی که از داوریها در «سینما حقیقت» آغاز شد و پس از بررسی ناعدالتیهای جشنواره فجر در حق فیلمهای مستند به خواسته مستندسازان از رسانهها ختم شد.
تسنیم: سوالاتم را از جشنواره سینما حقیقت آغاز میکنم. جشنوارهای که تعدادی از مستندسازانی که اکنون فیلمشان در جشنواره فجر است، از آن ناراضی بودند. نظر شما در اینباره چیست؟
من خودم درچند روز اول بعد از اختتامیه جشنواره سینما حقیقت شاکی بودم اما به هر حال وقتی فیلمی را برای جشنوارهای میفرستید، میپذیرید که توسط هیئت داوران آن جشنواره داوری شود. نتایج جشنواره سینما حقیقت تقریبا مشخص بود چون ما به هر حال سلیقه همکاران خودمان را میشناسیم. از این موارد خیلی پیش آمده است. خاطرم هست در سالهای گذشته فیلمی به نام «سیانوزه» داشتیم که فیلمی جدید در سینمای ایران بود. این فیلم به سبک انیمیشن مستند بود اما داورها میگفتند این فیلم مستند نیست، در حالی که همان فیلم به 30 جشنواره بین المللی رفت و جایزه گرفت. در کتابهایی که بعدا چاپ شد گفته شده بود این فیلم سبک جدیدی از مستندسازی در ایران است. آن موقع چند سال شده بود که در مورد این سبک مستندسازی در جهان مقاله نوشته شده بود اما به هر حال این اتفاق افتاد.
به نظرم نباید شاکی بود. هر فیلمی که به جشنواره میفرستید ممکن است این اتفاق برایش بیافتد. فیلم من در جشنواره ایدفا بوده است.این جشنواره یکی از جشنواره های مهم سینمای مستند جهان است و بعضی آن را اسکار سینمای مستند می دانند. شاید تاکنون از ایران 5 فیلم بیشتر نداشته باشیم که در این بخش جشنواره ایدفا رفته باشند ولی با این حال «من میخوام شاه بشم» در جشنواره سینما حقیقت جایزه نگرفت.
ما در ایدفا جایزه نگرفتیم اما فیلممان در میان 10 فیلم پر بیننده بازار فیلم قرار گرفت و اکنون نیز در سایت ایدفا خبرش را گذاشتهاند. فیلمهایی که در این جشنواره میآیند قابل مقایسه با پرداکشنهای ما نیستند. ما در سینمای مستندمان به زحمت پرداکشن به معنی واقعی داریم. سینمای مستند آنها واقعا جلوتر از ما است.ایدفا بزرگترین مرکز فروش فیلم مستند در دنیا نیز است.
در حال حاضر حرفهای فیلم نمیسازیم
به نظرم در حال حاضر ما حرفهای فیلم نمیسازیم. ممکن است فیلمهای ما به لحاظ شکل و از نظر فنی حرفهای باشند اما شما زمانی فیلم حرفهای میسازید که مارکت برای فروش فیلم و پخش کننده آن موجود باشد و ورژنهای تلویزیونی و ورژنهای جشنوارهای فیلم مستند از هم جدا باشند. باید فیلم به فروش برود و پول برگردد و این پول دوباره به چرخه تولید مستند برگردد. ما متاسفانه در سینمای مستند این گونه نیستیم.
منظورم از پرداکشن عوامل حاضر در صحنه نیست. منظورم پروسه ساخت است. پرداکشن یعنی این که از زمانی که فیلم طراحی میشود تا زمانی که فیلم ساخته شود و پخش شود مراحل مختلفی را طی کند که فردی متخصص پخش بر آن نظارت داشته باشد.
من کارگردان که نمیتوانم فیلم پخش کنم، این یک تخصص است. این کار بسیار وقتگیر است. در حقیقت منظورم از پرداکشن سلسله مراتب تولید است. الزاما پول زیاد فیلم خوب نمیسازد. اگر دقت کنید بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ما با پول زیاد ساخته نشدهاند.
من فکر میکنم که «چ» فیلم ماندگاری در سینمای ایران نیست. فیلمهای ماندگار در سینمای ایران «ناخدا خورشید»و «شب یلدا»هستند. کم پیش میآید که فیلم خوب با پول خوب ساخته شود. فیلم خوب با فکر خوب ساخته میشود.
ما چون خوب آموزش ندیدیم از دنیای تولید و پخش بینالملی عقب هستیم. ما اصلا نمیتوانیم «فاند» بگیریم. نمیتوانیم خودمان را پرزنت کنیم، حتی بلد نیستیم یک سیناپس ساده بنویسیم که البته کار بسیار سختی است و در تخصص آدمهایی است که بسیار وسواس دارند.
در اینجا سیناپس فیلمی را میخوانید و میگویید عجب فیلم خوبی است اما فیلم را که میبینید اصلا خوب نیست و دروغ گفته است و یا برعکس آن نیز وجود دارد. این موضوع برای این است که در سیناپس از جملات شعاری یا احساسی استفاده شده است. من خودم دلم میخواهد بیشتر یاد بگیرم و این یاد گرفتن به من کمک میکند که سطح فیلمهای خودم را بالاتر ببرم. این را آماری نمیگویم، گرچه شاید اگر آمار بگیرند درست باشد.
حضور سینمای مستند ما در دنیا پر رنگتر از سینمای داستانی است. من فکر میکنم در دو، سه سال گذشته این گونه باشد چون سینمای داستانی ما کمرنگتر شده است.
تسنیم: افزایش کیفیت فیلمهای مستند در سالهای اخیر در جشنواره «سینما حقیقت» امسال به وضوح دیده میشد. فیلمهایی در این جشنواره بودند که شاید بتوانند بیش از خیلی از فیلمهای داستانی که امروز بر پرده سینماها اکران میشوند مخاطب جذب کند.
اگر به اندازه فیلمهای داستانی به فیلمهای مستند فضا داده شود، به نسبت هزینهای که برای فیلم شده است و با وجود اینکه ستاره در آنها نیست، به همان اندازه برای آنها مخاطب به سینما میآید. برای مثال یکی از اکرانهای فیلم من در جشنواره سینما حقیقت در سینما سپیده و در ساعت 11 شب بود، با این وجود بالکن و سالن پایین کاملا پر شده بود و عدهای روی زمین نشسته بودند. به نظرم اگر این امکان برای مردم وجود داشته باشد که بیایند و فیلمهای مستند را ببینند حتما فروش آن خوب خواهد بود البته به شرطی که شرایط برابر باشد.
در جشنواره فجر اتفاق جالبی برای فیلم ما افتاده است و آن این است که فیلم من در دو بخش حضور دارد. فیلم من هم در بخش مستند و هم در بخش هنر و تجربه است. در برنامه «یک فیلم یک سلام» همه فیلمهای بخش هنر و تجربه حضور دارند اما زمانی که من به آنها زنگ میزنم و میپرسم که رونمایی از فیلم من چه زمانی است، میگویند فیلم شما در این برنامه جا ندارد. 10 فیلم در بخش هنر و تجربه قرار دارد که دو تای آنها مستند هستند. برای فیلمهای داستانی برنامه معرفی میگذارند اما برای فیلمهای مستند این امکان وجود ندارد. باید پرسید چرا؟
همه فیلمها را با یک چشم ببینید
اگر این فیلمها در یک بخش هستند و اگر قبول کردیم که همه آنها به جشنواره فجر بیایند و اگر میخواهیم به آنها احترام بگذاریم باید همه را با یک چشم نگاه کنیم. سالها است فیلمهای سودای سیمرغ را در سالن اصلی اکران میکنند اما فیلمهای مستند را در زیرزمین. البته امسال بعد از نامه نوشتن توانستیم یک سانس برای پخش فیلمهای مستند در سالن اصلی بگیریم.با اینکه زمان اکران ساعت 13 است و احتمالا همه در حال غذا خوردن هستند اما بازهم همین خوب است. این یکی از کمکهای جشنواره به مستندسازان بود.
البته در تمام دنیا نیز همین است، اگر در یک جشنواره سینمای داستانی وجود داشته باشد، سینمای مستند زیر مجموعه آن قرار میگیرد. اما این که چند فیلم در یک بخش هستند و ما آنها را با دو چشم ببینیم و بینشان تفاوت بگذاریم بسیار جالب است.
اگر موضوع سر کیفیت است، من به همان اندازه برای پوسترم هزینه کردم که دیگران کردند. پوستر فیلم من هیچ کم و کاستی نسبت به بقیه ندارد. من راجع به فیلم حرف نمیزنم اما راجع به پوستر حرف میزنم، برای این که طراح پوستر من کسی است که سالها در این زمینه کار میکند، علی باقربیکی از بهترین طراحان پوستر ایران است که پوستر سینما حقیقت را نیز خود او طراحی کرده است.
مسئولان میگویند سینمای مستند در اولویت نیست
همه باید به یک چشم دیده شوند، امیدوارم که این گونه شود.درباره جوایز بخش فیلمهای مستند جشنواره فجر در کنفرانسی خبری از مسئولان سوالی پرسیده بودند که گفته بود سینمای مستند در اولویت نیست. زمانی که برای جشنواره سه بخش درنظر میگیرید و میگویید که سودای سیمرغ، هنر و تجربه و مستند، مگر میشود این سه بخش را با سه کیفیت متفاوت برگزار کنید؟
شاید بعضی از مدیران ما علاقمند به دیدن ستارهها هستند و آنها برایشان جذابتر هستند. البته شاید برای مردم عادی هم جذابتر باشند اما به نظرم وقتی ما جایی به نام کاخ جشنواره داریم باید همه را با یک چشم ببینیم چرا که در آنجا مطبوعات، اهالی سینما و ... میآیند و این فضا بسیار متفاوت است.
نگاه نابرابر در جشنواره جواب نمیدهد اما باز هم باید خوشحال بود که در جشنواره امسال توانستیم سینمای مستند را در سالن اصلی بیاوریم و اکران کنیم. امیدواریم سالهای بعد اوضاع بهتر شود.
بزرگترین مشکل ما تلویزیون است
امیدوارم که فضا برای سینمای مستند بازتر شود، جدای از جشنواره بزرگترین مشکل ما تلویزیون است. من فکر میکنم تلویزیون در تمام دنیا حامی پخش سینمای مستند است اما تلویزیون ایران علاقهای به پخش مستند جدی اجتماعی ندارد.
خوشبختانه در سالهای گذشته مردم با مستند بیشتر آشنا شدند البته آن هم به واسطه تلویزیون نبود، بلکه با شبکههای ماهوارهای این اتفاق رخ داد. مردم اکنون به دیدن سینمای مستند علاقمند هستند. ما چرا نباید از قابلیت فیلمهای مستند استفاده کنیم و مخاطب خودمان را بالا ببریم. من برای شبکه دو فیلمی ساختم که قرار شد ساعت 20 پخش شود ولی ساعت پخش آن را به 14تغییر دادند، در حالی که یک برنامه مشارکتی که موضوع آن جزیره کیش بود در ساعت 20 روی آنتن رفت؛ پس طبیعی است که مخاطب علاقهای به تلویزیون پیدا نمیکند.
امیدوارم با حضور امیر تاجیک در شبکه مستند اوضاع بهتر شود، البته اگر بتواند کار کند و پول داشته باشد. او قبلا مدیر تولید پرستیوی بود. هیچ یک از شبکههای تلویزیونی دنیا به اندازه ما سریال نشان نمیدهند.برای چی ما این سریالها را نشان میدهیم؟ سریالهایی که انتهای آن هیچ اتفاقی نمیافتد. باید سریال خوب بسازیم اما در کنار آن چیزهای دیگر هم بسازیم. در 5 سال گذشته برنامههای گفتوگو محور ما افت کرد و از طرف دیگر مستند هم ضعیف شد. دیگر کسی علاقهای به تولید مستند ندارد زیرا مستند برای تلویزیون ما در حد یک گزارش ویدئویی است.
تلویزیون ما باید رویکردش را عوض کند چرا که سینمای مستند پتانسیل بسیار خوبی به تلویزیون میدهد که مخاطب را بالا ببرد. فیلمهای مستند قابلیتهایی نظیر آموزش، آشنایی با دنیای جدید، انتقال پیامهای انسانی به تلویزیون میدهد. مردم دوست دارند که فیلم مستند ببینند.
امیدوارم با مدیریت جدید، تلویزیون سیاست خود را نسبت به مستند کمی تغییر دهد. آمدن امیر تاجیک به شبکه مستند شاید بارقه خوبی باشد تا تولید مستندهای تلویزیونی جان بگیرد، اگرچه مستند تلویزیونی هزینهبر است و تخصص میخواهد.
تسنیم: در صحبتهایتان راجع به آموزش و یادگیری روشهای پرزنت کردن گفتید. جشنواره سینما حقیقت امسال بخشی از کارگاههای خود را به این موضوع اختصاص داده بود. شما در این کارگاهها شرکت کردید؟
من سالها در این برنامه شرکت میکنم. به نظرم مهمتر از خود جشنواره سینماحقیقت، بخشهای جانبی آن هستند. یک برنامهای بود که برای آنآقای اووهاز شبکه EDN، مستند سازان اروپا، آمده بود. این آقا راجع به این که چطور در جلسات حضوری گرفتن کمک هزینه برای ساخت فیلم، فیلم خودمان را ارائه دهیم صحبت کرد. این کار بسیار تکنیکی است مثلا در جشنوارهها از قبل شاید نزدیک به 100 پروژه ثبتنام میکنند تا کمک هزینه بگیرند اما فقط قرار است به 2 پروژه کمک هزینه بدهند که هم میتواند کمک هزینه تولید، هم پیش تولید یا ... باشد. در آن جلسه که او صحبت میکرد بسیار خوب توضیح میداد که چگونه باید این کار را انجام دهیم. آن کارگاه یکی از بهترین برنامههایی بود که من رفته بودم، اگرچه شاید زمان آن کم بود.
تسنیم: چگونه عباس برزگر که شخصیت اصلی فیلم «من میخوام شاه بشم» است شخصیت اصلی فیلم شما شد؟ این فقط به دلیل پیشنهاد تهیهکننده بود یا خودتان هم دنبال چنین فردی بودید؟
تقریبا هر دوی اینها بود. سالها است که من راجع به پیشرفت، تاثیرگذاری در محیط اطراف زندگی انسان و موفقیت انسانها کار و مطالعه میکنم. در این بین سحر رضوی که تهیه کننده مستند من در اینباره هست، پیشنهاد داد که مجموعهای راجع به افرادی که در زندگیشان اتفاق بدی افتاده و آن اتفاق بد را با روحیه و جنم خودشان تبدیل به یک موقعیت بسیار مثبت کردند، تولید کنیم. برای این کار یک تحقیق انجام دادیم و 600 نفر را پیدا کردیم. از میان آنها جمعیت هدف کمتر شد تا به 13 نفر رسید. در نهایت من و علی همراز 13 قسمت 30 دقیقهای ساختیم. «نبض» همان مستندی است که قرار بود ساعت 20 پخش شود اما پخشش به ساعت 14 منتقل شد. البته چندین بار این مجموعه را پخش کردند، این مجموعه مستند یک لحاف پاره شده بود که هر وقت برنامه کم میآوردند آن را پخش میکردند.
آرزوی برزگر برای پادشاه شدن دلیل ساخت این فیلم است
یکی از پرسوناژهای این فیلم عباس برزگر بود. من وقتی او را دیدم یک فیلم 30 دقیقهای از او برای تلویزیون ساختم اما بعد از آن فکر کردم عباس برزگر ویژگیهایی بیشتر از یک فیلم تلویزیونی دارد. بعد از آن تصمیم گرفتم که این سوژه را ادامه دهم. آن چیزی که باعث شد که من فکر کنم این سوژه این قابلیت را دارد که کار را ادامه دهم، پیچیدگی شخصیت او و تلاشی که میکرد تا به آن چیزی که می خواست برسد، بود. البته یک تک جمله هم بود که برای من خیلی جالب بود. او داستان انشای کودکیاش را به من گفت. او در انشایش که موضوعش «در آینده دوست دارید چه شغلی داشته باشید؟» بود، گفته بود من میخواهم پادشاه ایران شوم. این جمله از یک کودک کلاس دوم چیز عجیبی است و نمیشود از کنارش گذشت. وقتی من دیدم که شخصی در سن 38 سالگی نیز طوری فعالیت میکند که میخواهد همان اتفاق برایش رخ دهد، قضیه برای من جدی شد و فیلم را کلید زدم.
نزدیک به3 سال ما روی مستند «من میخوام شاه بشم» کار کردیم و فیلم برداری را انجام دادیم. در همین مدت من به سوژهام، خانوادهاش و جهان فکریش نزدیکتر میشدم. تلاشم این بود که اینها همانگونه که هستند دیده شوند و من چیزی به آن اضافه نکنم. بنابراین به همه شخصیتهای فیلم اجازه میدادم که حرف بزنند. بعد از دو سال و نیم فیلمبرداری، مونتاژ را اسماعیل منصف انجام داد. حدود 6 ماه مونتاژ را با حوصله و دقت انجام دادیم چرا که ما در ابتدا به یک فیلم 120 دقیقهای رسیده بودیم که باید آن را کوتاه میکردیم و میترسیدیم که مخاطب جذب آن نشود.
تقریبا حدود 38 ساعت راش داشتیم که باید به یک فیلم 90 دقیقهای تبدیل میشد. من در مونتاژ روحیه محافظه کارانهای دارم اما روحیه «منصف» آرتیستیتر است، به همین خاطر قرار گیری ما در کنارهم بسیار به خوب شدن فیلم کمک کرد. بعد از مونتاژ نیز صداگذاری و بقیه موارد را انجام دادیم.
تسنیم: فیلم شما نقاط اوجی دارد که برای مخاطبان خیلی جذاب است. دعوای عباس برزگر با دخترش و گفتن راز مگویش به دوربین اتفاقاتی عالی برای فیلم شماست. چگونه توانستید این لحظات ناب را ثبت کنید؟
من سالها روی یک سبک از فیلم سازی به نام «فیلم سازی تک نفره» تحقیق کردم. تحقیقاتی که روی این پروژه انجام دادم در سایت «ومستند» وجود دارد.
مجموعه این تحقیقات در کنار این که من فیلمبرداری سینما خوانده بودم و بعدا تدوین هم یاد گرفته بودم، به من کمک کرد تا بدانم که چگونه میتوان از این سبک مستندسازی کمک بگیرم. سبکی که در فیلمهای شخصیت محور باعث میشود فیلمساز بسیار به آدمها نزدیک شود. درست است که در آن صحنهای که عباس با دخترش دعوایش شد یا آن صحنهای که او با پسرش صحبت میکرد و منجر به جر و بحث شد اتفاقات خاصی رخ داد اما فقط اینها نیست بلکه من سعی کردم در تمام فیلم چنین اتمسفری ایجاد کنم. در تمام فیلم این اتفاقات رخ میدهد.
من فقط با یک دستیار کار میکنم. البته ما در بعضی جاها یک عکاس هم داشتیم اما نمیشد هر جلسه عکاس را با خودم ببرم، چرا که فضا را حساس میکرد. من با خودم صدابردار نمیبرم و خودم صدابرداری میکنم. همه اینها برای این است که شخصی که جلوی دوربین است باید به عوامل پشت دوربین اعتماد کند.
به نظرم این گونه فیلمبرداری بسیار سخت است.چرا که ممکن است شما در جریان این گونه فیلمبرداری زیاد اشتباه کنید اما من سعی می کنم با این روش به آدمها نزدیک شوم و اعتماد آنها را جلب کنم.
البته فقط همین موضوع کافی نیست برخورد ما با سوژه و جلب اعتماد او بسیار مهم بود. عباس برزگر آدم بسیار باهوشی است. این که من چگونه توانستم اعتماد او را جلب کنم به صادق بودنم با او برمیگردد. من صادقانه با داستان برخورد میکنم برای مثال همان صحنه دعوا، اصلا ساختگی نیست. چگونه میشود چنین کاری انجام داد؟ من اصلا بلد نیستم بازسازی کنم.
این گونه فیلم ساختن -یعنی تنها فیلم ساختن- بسیار دلهرهآور است، چراکه تمام لحظههایی که مشغول کار هستی از خودت میپرسی آیا من درست کار میکنم؟ افرادی اطراف تو نیستند که با آنها مشورت کنی. اصولا فیلمبردار به کارگردان خط میدهد اما وقتی تنها هستی این اتفاق نمیافتد.
در عین حال که اینگونه کارکردن ضررهای بسیاری دارد چون ممکن است اشتباه کنی، یک وقتهایی ممکن است جواب دهد. به نظرم هر چه در این سطح از نظر فنی مجهزتر شویم بهتر است، چرا که باید هم فیلمبرداری کنیم، هم قاب را چک کنیم، هم صدابرداری و نورپردازی کنیم و هم حواسمان به سوژه باشد. به هر حال کار راحتی نیست اما ممکن است به تو کمک کند که به سوژه نزدیک شوی.
«فیلم سازی تک نفره» خوب است به این شرط که به سوءاستفاده و لوده بازی ختم نشود
من فکر میکنم با این گونه فیلمسازی در جامعه ایران که حجب و حیا در آن بسیار زیاد است، بتوان وارد لایههای زیرین شخصیتها شد. البته به این شرط که اولا سوء استفاده نکنیم و دوما کار را به لوده بازی نکشانیم، چرا که ممکن است وقتی وارد زندگی شخصی میشوید طنزهای بیهوده نیز به وجود بیاید.
طنزهای لحظهای در آن لحظه ممکن است برای بیننده جذاب باشد اما زمانی که از سینما بیرون میآید از یادش میرود. موفقیت یک فیلم در آن است که وقتی مخاطب از سینما خارج شد یک وقتی ناخودآگاه به آن فیلم فکر کند. این موضوع در سینمای داستانی نیز وجود دارد. به نظر من اگر از سینما بیرون آمدی و فیلم یادت رفت مهم نیست، اما آن فیلم باید یک چیزی در تو تهنشین کرده باشد که مثلا یک روزی و یه وقتی به سراغت بیاد.
تسنیم: عباس بعد از صحنه دعوا از شما نخواست که آن را در فیلم استفاده نکنید؟
دقیقا مدتی بعدتر از آنکه دعوا تمام شد از من پرسید آن صحنه را میخواهی استفاده کنی؟ عباس در آن لحظه میخواست از خود دفاع کند، همانطور که از دیالوگها مشخص است. من به او گفتم نمیدانم،بگذار فیلم را مونتاژ کنم و ببینم چه میشود. عباس فیلم اول من را دید، همان 30 دقیقهای که برای تلویزیون ساختم را میگویم. او بخشی از فیلم «من میخوام شاه بشم» را هم دیده است و قرار بود این هفته بیاید و کامل آن را ببیند اما نتوانست.
برزگر از وجود صحنه دعوا در فیلم خوشش نیامد
دقیقا قبل از جشنواره سینما حقیقت به او زنگ زدم و گفتم که میخواهم آن صحنه را استفاده کنم، زیاد خوشش نیامد اما برایش توضیح دادم که چرا میخواهم از آن تصاویر استفاده کنم و به او گفتم اگر آن صحنه از فیلم حذف شود، چه اتفاقی میافتد. اگر آن صحنه حذف شود شما دیگر همسر عباس را خوب نمیشناسید. فکر میکنید دخترش یک دختر روستایی معمولی است. شما آن بعد شخصیت عباس و رابطهاش با همسرش را هم نمیفهمید چون از آن جاست که میفهمید این واقعیتی در زندگی او است.
جدای از بار دراماتیکی که این صحنه برای فیلم دارد، در آن اطلاعات زیادی رد و بدل میشود و میفهمید که عباس چقدر دخترش را دوست دارد، چرا که میگوید من هرگز با او اینچنین صحبت نکرده بودم. دخترش که چیزهای جالبی از پدرش یاد گرفته است با آنها پدرش را مواخذه میکند. به نظرم اگر آن صحنه را حذف کنیم در جریان اطلاعاتی فیلم مشکل پیش میآید.
من به عباس اینگونه گفتم که درست است تو آن جا با دخترت دعوا میکنی اما در عین حال تو از خودت دفاع میکنی.
تسنیم: اگر عباس فیلم را ببیند و بگوید من فیلم را دوست ندارم و آن صحنه را حذف کن، چه کار میکنید؟
باید حذف کنم. هنوز فیلم اکران نشده است. اگر قرارباشد فیلم اکران سراسری شود و عباس بگوید همهی این سکانس رادر بیاور، من دوباره با او صحبت میکنم اما اگر راضی نشود مجبورم آن صحنهها را دربیاورم.
تسنیم: اگر بگوید کل فیلم مشکل دارد چی؟
نه اینگونه نیست. مطمئنم چنین حرفی نمیزند چون بخش اعظمی از فیلم را با همین تدوین دیده است.
تسنیم: این سکانس فیلم جزو یکی از تاثیرگذارترین قسمتهای فیلم است که تحسین همگان را در ثبت چنین لحظاتی بر میانگیزد و همین سکانسها است که به فیلم شما ارزشی خاص میدهد. اما یادم است در زمان اکران این فیلم در سالن سینما حقیقت برخی میگفتند فیلم شما با ثبت برخی لحظات و حرفها باعث شده است شخصیت عباس برزگر در نگاه مخاطبان مخدوش شود و این به لحاظ اخلاقی درست نیست چون در زندگی عباس تاثیر منفی میگذارد.
سوال بسیار خوبی است. آیا این فیلم شخصیت عباس را خرد میکند؟ اگر فکر میکنند این فیلم شخصیت او را خرد میکند من راه را اشتباه رفتهام.
تسنیم: اگر چنین اتفاقی افتاده باشد اشتباه بزرگی کردهاید. شما آبرو یک انسان را بردهاید.
نکته همین است، اگر قرار باشد فیلم اکران شود، آن وقت جلوی آن را میگیرم.
تسنیم: فیلم شما الان هم درچند جشنواره اکران شده است.
اکران جشنواره متفاوت است. در همه جای دنیا همینطور است. ما اکران گروه هنر و تجربه و اکران سراسری را برای فیلم در پیش رو داریم. اما اولا من باید بازخورد افراد را بگیرم و دوما از شما می پرسم مرز نزدیک شدن به آدم ها تا کجاست؟
تسنیم: دقیقا من میخواستم همین سوال را از شما بپرسم. به نظر شما مرز اخلاقی در پرداختن به چنین سوژههایی کجاست؟
در تمام دنیا نیز راجع به این موضوع هنوز صحبت میشود. ما فیلمهای زیادی در دنیا داریم که همانند این فیلم هستند و یا حتی بدتر هستند. انسان موجود پیچیدهای است و برای شناختن آن باید به او نزدیک شویم. شخصیت عباس بخشی از شخصیت من است.
من خیلی اوقات از چیزهایی که دوست داشتم نگذشتم و دیگران و دنیای اطرافم را به دردسر انداختم. مگر غیر از این است که اگر ما بخواهیم چنین شخصیتهایی را معرفی کنیم، باید خوب و بدشان را نشان دهیم؟
یک زمانی است که شما میگویید که به پرسوناژهای فیلم اجازه صحبت ندادید و یک پرسوناژ را یک سویه دنبال کردید و آن چیزی که خودتان دوست داشتید را از کار در آوردید. اگر این گونه باشد من همین الان فیلم را اکران نمیکنم. اما تمام تلاش من در این فیلم این بوده است که مخاطب با انسانی مواجه شود که ویژگیهایی مثبت دارد البته شاید به نظر شما ویژگی منفی هم داشته باشد.
خاطرم هست کسی که این فیلم را در آمستردام دیده بود به من زنگ زد و گفت با دیدن این فیلم مسیر زندگیام در حال عوض شدن است، یا یک خانمی در همین سینما سپیده بعد از دیدن فیلم بسیار ذوق زده شده بود و میگفت عجب شخصیتی، مگر میشود یک نفر این قدر قوی باشد؟ اما یک خانم دیگری آمد و به من گفت اصلا از فیلمت خوشم نیامد به خاطر این که تو شخصیت اصلی فیلم را مسخره کردهای.
آدمها یک موضوع را از جنبههای مختلف میبینند و هر چه موضوع پیچیدهتر باشد این گونه نگاه کردن بیشتر میشود، یعنی این که یک نفر خوشش بیاید و دیگری نه.
این یک فیلم تخت نیست، این فیلم لایه لایه است. یک نفر که فیلم من را در ایدفا دیده بود به من زنگ زد و گفت عجب فیلم سیاسیای ساختی. من فیلمی به این اندازه سیاسی تابحال ندیده بودم.
بجز فمنیستها کسی به من نگفته از عباس بدم میآید
من خودم دوست دارم بدانم زمانی که این گونه فیلم سازی را تجربه میکنم تا به آدمها نزدیک شوم، باید تا کجا پیش بروم؟ هر جا فیلم را اکران خصوصی کردم حتی در جلسه پرسش و پاسخ سینما حقیقت، از افراد مختلف پرسیدم که آیا شما از شخصیت عباس بدتان آمد؟ تاکنون کسی به من نگفته که از او بدم میآید. البته فمنیستها را کنار بگذارید، به جز آنها تاکنون کسی به من نگفته که از او بدم میآید. شاید کسی بگوید من از این کارش بدم میآید اما این در مورد کل شخصیت او نیست. او 200هزار یورو را پس میدهد، اگر به من این پول را بدهند و بگویند فیلم بساز من هرطور شده فیلم را میسازم تا پول را بگیرم اما عباس برزگر پول را پس داد.
او صادقانه به دخترش میگوید که چه رویاهایی داشته اما در زندگی نتوانسته به بخشی از آنها برسد. ما با یک آدم پیچیده روبهرو هستیم، آیا باید پیچیدگیهای او را حذف کنیم؟
من فکر میکنم نباید قانون صادر کنیم، باید بگذاریم این فیلمها شناور پیش بروند. من سعی کردم پایان فیلم تفکر برانگیز باشد تا فکر کنیم چرا این اتفاق میافتد و ما به ازاهای این شخصیت را در خودمان و حتی در جامعه پیدا کنیم.من یک جا این فیلم را اکران کردم و یک نفر گفت بعضی از سیاستمدارهای ما هم این گونه بالا آمدهاند.من این فیلم را چند بار در مراحل مختلف مونتاژ اکران خصوصی کردم.
اگر قرار باشد در مورد استیو جایز هم فیلم بسازم، سراغ پاشنه آشیلش میروم
تسنیم: همه این صحبتهایی که میشود در مورد یک سوال اساسیتر است و آن بحث اخلاق در سینما و بخصوص سینمای مستند است. در این موضوع هر کس نظر خودش را دارد . فیلمسازی میگوید من هر فیلمی میسازم به شخصیت اصلی فیلم نشان میدهم اگر او مشکلی نداشت فیلم را اکران میکنم، دیگری میگوید برای عدهای خاص پخش میکنم و از آنها بازخورد میگیرم و بعد اکران عمومی میکنم، عدهای هم هستند که اصلا به این حرفها اعتقادی ندارند و در نظر گرفتن مرز اخلاقی در فیلمها را نادرست میدانند. شما جزو کدام دسته از این افراد هستید؟
یک زمانی من این گونه فکر میکردم و میگفتم که من فیلم میسازم و آن را به پرسوناژها نشان میدهم، اگر راضی بودند فیلم اوکی است. اما این برای زمانی است که شما خیلی در عمق نرفتهاید. مثلا به من میگویند راجع به استیو جابز فیلم بساز. یکی میرود راجع به شکلگیری apple فیلم میسازد و میگوید که این آدم چقدر خلاق است اما من اگر بخواهم فیلم بسازم، راجع به چیزی میسازم که او خوشش نمیآید و پاشنه آشیل اوست. من میروم راجع به این که او رابطهاش با دخترش خوب نبود فیلم میسازم. رئیس اپل با آن همه قدرت در رابطه با دخترش مشکل داشت. این فیلم است. مگر غیر از این است که فیلم مجموعهای از تضادها است که در شخصیت به وجود میآید؟
در مورد مرزهای اخلاقی قانون دقیق و روشنی ندارم
در دنیا این گونه مرز اخلاقی قائل نمیشوند، چرا که من فیلمهایی دیدم که جنجال برانگیز بودند اما مرزهای اخلاقی را رعایت کرده بودند.من خودم میگویم قانون دقیق و روشنی ندارم اما به هیچ وجه راضی نیستم برای شخصیت فیلم دردسر درست کنم اما در عین حال دوست دارم شخصیت دیده شود. در تمام 5 فیلم آخری که ساختم صحنههایی وجود دارد که واقعی است و اصلا ساختگی نیست اما بعدش پرسوناژ فیلم گفته است که این قسمت را درآورید، به ویژه در آن فیلمهایی که میخواستم از تلویزیون پخش کنم و من این صحنهها را درآوردم. چرا این اتفاق میافتد؟ زمانی هست که شما درباره لحظهای شخصی صحبت میکنید که به شخص ضربه میزند اما یک زمان درباره لحظهای شخصی صحبت میکنید که کاراکتر را میسازد. اینها دو چیز متفاوت هستند. من اگر فکر کنم که این لحظه شخصی به کاراکتر ضربه میزند آن را حذف میکنم و اگر آن کاراکتر را بتوانم با آن لحظه پرورش دهم در فیلم استفاده میکنم. اما درکل من فکر میکنم باید گفتوگو کنیم.
یکی از دوستان نزدیک من راجع به یک نقاش خود آموخته خانم فیلم ساخت و در آن درباره او، رابطه ی او با همسرش و رابطه ی او با فرزندش حرف زد. همسر و فرزندان او بسیار استقبال کردند حتی این کارگردان برای این نقاش یک نمایشگاه نقاشی در پاریس برگزار کرد و فیلم خود را ساخت اما زمانی که فیلم تمام شد خانوادهی او گفتند که ما از فیلم خوشمان نمیآید و نباید پخش شود. خوب الان تکلیف کارگردان چیست؟
یک زمانی شما میخواهید خود را یک شخصیت آنکادر و اتو کشیده تلویزیونی نشان دهید، خوب من این گونه فیلم نمیسازم .
آن شخصیت خانم هیچ عیبی نداشت اما یک مقدار از درونیات رابطه خود با شوهرش گفته بود، به همین دلیل فرزندان او گفتند این فیلم نباید پخش شود و نشد. اما فیلم چیزهای جالب دیگری هم داشت.امیدوارم که فیلم من نیز چیزهای جالبی داشته باشد و مخاطب با دیدن آن یک بعدی به موضوع نگاه نکند بلکه به فکر واداشته شود. نباید فراموش کرد که در این فیلم ما با یک آدم فوق العاده باهوش، کاری، فعال و رویا پرداز طرف هستیم.
تسنیم: برخی میگویند در زمان فیلم سازی باید به تاثیر این فیلم روی جامعه و این که نظر مردم در مورد آن شخصیت بعد از اکران فیلم چگونه میشود فکر کرد.به نظر شما آیا مستند ساز باید به این موضوع فکر کند یا نه؟
احتمالا باید فکر کند.ما نمیتوانیم نسبت به آدمهای اطرافمان بیتفاوت باشیم حتی زمانی که او کاراکتر ما باشد. برای مثال خود من با پرسوناژهایم رفیق هستم و نسبت به آنها بعد از فیلم نمیتوانم بیتفاوت باشم. اما آیا این به این معنی است که ما باید آنها را همیشه خوب نشان دهیم؟
نه این دلیل نمیشود.فیلم نباید به ضرر آنها باشد اما خود ضرر هم بعدهای مختلفی دارد. زمانی هست در فیلمسازی که یک بخش از شخصیت را نشان میدهی و میگویی اگر دانایی ما نسبت به این بعد زیادتر شود، کمک میکند به این که این رفتار در جامعه کم شود.
به نظر من مساله اخلاق نسبی است و به فرد بستگی دارد
من فکر میکنم مساله اخلاق نسبی است و به فرد بستگی دارد. این موضوع نه تنها در بعد اجتماعی کاربرد دارد بلکه در میان روانشناسان نیز کاربرد دارد. مثلا کلبرگ، روانشناس میگوید آدمی را تصور کنید که زنش در حال مردن است و میرود برایش دارو بخرد، اما او به این دلیل که پول کافی نداشت دوا را می دزدد. کلبرگ این قضیه را برای افراد مختلف تعریف میکند تا قضاوت اخلاقی آنها را در مورد این فرد بشنود.
به همان اندازه که پاسخ این پرسش سخت است، صحبت درباره شخصیت فیلمها هم سخت است و نمیتوان قانون صادر کرد. اما امیدوارم بتوانم فیلمهایی بسازم که در عین حال که روی دنیای اطراف تاثیر گذار است و انسان را در آن بهتر کشف میکنم، کمک کنم که شرایط زیست انسانی را بهتر کنم.
تسنیم: برخی این معیار را در نظر می گیرند که آیا حاضرند این اتفاق برایشان بیفتد و از آنها این چنین فیلمی ساخته شود، مثلا میگویند اگر من جای عباس برزگر بودم چه کار میکردم؟ آیا حاضر بودم چنین اتفاقی برایم بیافتد؟
من نسبت به سینما و پرسوناژهای سینما آگاهیهایی دارم که شرایط را متفاوت میکند.من مشکلی با ساخت چنین فیلمی در مورد خودم ندارم. برای مثال یک روزی میخواستم راجع به خودم و جدا شدن از همسرم فیلم بسازم اما نتوانستم. نه این که نخواهم فقط نتوانستم. یعنی توانایی شوت کردن در یک لحظاتی را نداشتم. ای کاش توانایی داشتم و میتوانستم که این فیلم را بسازم و میگفتم که راجع به خودم هم ساختم و راجع به دیگران هم میسازم که این شائبه وجود نداشته باشد که میخواهم دیگران را قربانی کنم تا فیلم خوب بسازم.
حتی اگر خوشم نیاید اجازه میدهم از من فیلم بسازند
شاید آدم باید خودش را ابتدا جلو بگذارد. اگر فیلمی از زندگی من بسازند شاید خوشم نیاید اما طبیعی است که اجازه دهم تا فیلم وجود داشته باشد. من به این موضوع به عنوان یک شخصیت سینمایی نگاه میکنم. من فکر میکنم که اگر مردم تجربه تلخ زندگی من را در برههای از زمان ببینند شاید دیگر آن را تکرار نکنند. در حقیقت چون من به فیلم به عنوان یک رسانه تاثیر گذار نگاه میکنم، این گونه با آن برخورد میکنم.
اما ممکن است یک نفر بگوید که تو داری شخصیت را ضایع میکنی. نکته دیگر این است که مگر ما غیر از خوب و بد هستیم؟ واقعا ما نه فرشتهایم نه شیطان. ما آدمهای خاکستری دارای خوب و بد هستیم. حالا این که ما عادت کردیم همواره خوبی را در قاب سینمای مستند ببینیم و نه خوبی و بدی را کنار هم چه باید کرد؟
چه اتفاقی میافتد که فیلم «من میخوام شاه بشم» برای شما جذاب میشود؟ مگر غیر از این است که خوب و بد را کنار هم میبینید؟ آیا من به او گفتهام که این کار را بکن؟ من به او گفتهام که برو بزن در گوش دخترت یا آیا من به او گفتهام که مظلوم نمایی کن؟ اگر مخاطب چنین حسی دارد من اشتباه کردهام. اما من سعی کردم که این چنین نباشد. سعی کردم یک شخصیتی دارای نکات مثبت و منفی باشد که این دو کفه ترازو در حال بازی باشند و تعادل داشته باشد.
تسنیم: این که می گویید میخواستم در مورد خودم فیلم بسازم تا شائبهای در این مورد به وجود نیاید به نظرم ملاک درستی نیست. مهدی باقری هم در سینما حقیقت گذشته همین کار را کرد و بعضا با واکنشهای منفی مواجه شد. جامعه و دین ما این کار را تقبیح کرده است.
من فکر میکنم این به دلیل ساختار اجتماعی و سیاسی جامعه ما بوده است. دقت کنید خانههای ما اندرونی و بیرونی داشته است. آیا تاکنون به این فکر کردهاید که چرا؟در بین شاهها که دینی هم وجود نداشته است، بازهم این ساختار بوده است. به نظرم این ساختار ذهنی ما است و همه چیز باید پشت آن باشد.
اگر شما به عنوان بیننده فکر میکنید که شخصیت عباس برزگر کاریکاتور شده من اشتباه کردم. قرار نبوده ما فقط به عباس بخندیم بلکه قرار بوده که با آدمی مواجه باشیم که در عین حال که به بعضی رویاهای او میخندیم به جوانب دیگر او هم فکر کنیم. البته به رویاهای او میخندیم چرا که برای ما جدی نیست و البته برای او جدی است.
من در یکی از روستاها فیلم برداری میکردم. چندین وقت بود که آن جا بودم. یکی از روستایی ها برگشت به من گفت تا کی میخواهی اینجا خودت را علاف کنی؟ دست از این علافی بردار و کار درست و حسابی برای خودت راه بنداز. در حقیقت کار من برای او کاریکاتور بود همانند اکنون که رویاهای عباس برای شما کاریکاتور است.
نکته این جا است که ما فکر میکنیم که وقتی یک نفر آدم خوبی است که همه چیزش خوب باشد.من این معیار را قبول ندارم. من به شدت در مقابل این معیار میایستم. این موضوع این ثمره را خواهد داشت که هیچ وقت رئیس جمهور مملکت از مردم عذرخواهی نکند و بگوید که نکند وجهه من خراب شود. رئیس جمهور هیچ وقت معذرت خواهی نمیکند چرا که میگوید کل کارهای من زیر سوال میرود، در حالی که این گونه نیست.
تسنیم: من بیشتر در مورد حریم شخصی افراد صحبت میکنم.
فکر میکنم ما دو چیز متفاوت را با هم مقایسه میکنیم امری مثل دروغ گفتن در همه جای دنیا ناپسند و غیر اخلاقی است اما این که تو برای رسیدن به رویاهایت جلوی خانوادهات بایستی برای بعضیها بد است و برای بعضیها بد نیست.
من فکر میکنم یکی از دلایلی که سینمای جنگ ما جذاب نشد، چه برای دنیا و چه برای خودمان، این بود که ما همیشه قاب خوب برای جنگمان کشیدیم. جنگ هم مثل همه چیزهای دنیا خوب و بد داشت و ما همیشه سعی کردیم تبلیغات کنیم و خوبیهایش را نشان دهیم.
نتیجه این که وقتی فیلمی مثل فیلم مهدویان«آخرین روزهای زمستان» ساخته میشود و میبینید که پرسوناژ اصلی فیلم که شهید باقری است یک شخصیت نحیفی است، تعجب میکنید. شخصیت شهید باقری در کودکی یک شخصیت نحیف، گوشه گیر و ظریف بوده است در حالی که ما شاید تصور دیگری از قهرمانی مثل او داشته باشیم. شخصیتی که خوب و بد نداشته باشد باورش سخت است.
مگر شخصیت لئون در فیلم پرفشنال یک قاتل نیست؟ اما او یکی از جذابترین قاتلهای زندگی من است. البته آن سینمای داستانی است و شخصیت را خودمان میسازیم. حال اگر ما به ازای سینمای مستند آن را پیدا کنیم ممکن است عدهای خوششان بیاید و عدهای خوششان نیاید.
عدهای از مستندسازان هستند که میگویند ما کار خودمان را انجام میدهیم و به این کاری نداریم که طرف خوشش میآید یا ناراحت میشود. من نگاهم این نیست، چرا که اگر نگاه من این باشد شخصیت به من این اجازه را نمیدهد که این قدر به او نزدیک شوم. مگر این که بخواهی با نیرنگ پیش بروی که آن فقط یکبار جواب میدهد. وقتی برای یک پروژه سه سال با شخصیت کار میکنی اگر دروغ بگویی، او میفهمد.
اما این نگاهها در جامعه هست. شاید وقتش رسیده باشد که راجع به این دیدگاه میزگرد بگذاریم و صحبت کنیم. شاید با دیدن این فیلم وقتش رسیده باشد که دقیقتر راجع به آن صحبت کنیم. من هم مانند شاگردی که میخواهد چیزی را یاد بگیرد از آن گفتوگو ها یاد میگیرم. من فیلمساز باید بفهمم که آیا من مرز و حدودی دارم یا نه؟ و اگر مرزی دارم آن مرزها کجاست؟ آیا میشود این ها را به خط مشخصی تعبیر کرد و بگوییم که این خط معیار ماست؟
تسنیم: به نظر من ساختار فیلم شما فوق العاده بود. چه زمانی به این نتیجه رسیدید که از این ساختار استفاده کنید؟
بخشی از ساختار فیلم در موقع فیلمبرداری شکل میگیرد و بخشی دیگر نیز روی میز مونتاژ. من از لحظهای که میخواستم فیلمبرداری کنم حواسم بود که به گونهای فیلمبرداری کنم که فیلمبرداری من دیده نشود. کارگردان نباید در فیلم دیده شود. گرفتن پلان زیبا آن هم در عشایر هیچ کاری ندارد. من یک روز راف کات فیلم را به یک نفر نشان دادم و او به من گفت عجب پلانهای زیبایی گرفتهای، به او گفتم کجاها را میگویی؟ زمانها را یادداشت کردم و روز بعد آنها را حذف کردم.
این نوع فیلم نباید زیبا باشد بلکه همه چیز باید معمولی باشد، برای این که چیز دیگری وجود دارد که آن معمولی نیست. ابتدای فیلم شاید شما فکر کنید که یک فیلم تلویزیونی میبینید اما در ادامه آدمی جالب را میبینید که در طول فیلم برای شما بعد دیگری پیدا میکند.تلاشم این بود که در نور پردازی و کارگردانی به هیچ وجه تصنع نداشته باشیم.
دلم میخواست عباس در برزخ بماند
من برای این فیلم یک فیلمنامه تصویری داشتم. من میدانستم که میخواهم در آخر فیلم نشان دهم که هر کدام از اعضای خانواده عباس کار خودشان را انجام میدهند . مثلا همسرش قرآن میخواند یا پسرش گیتار میزند و ... .دلم میخواست عباس در یک برزخ بماند،برای این که زندگی پیچیدهتر از آن است که بشود در مورد آن قطعی صحبت کرد و به همین جهت میدانستم که خط فیلم چگونه است.
فیلمنامه را 11 بار بازنویسی کردم
این سکانس بندی که اکنون شما میبینید محصول مونتاژ و نوشتن فیلمنامه به دفعات مختلف است. من 11 بار فیلمنامه را نوشتم و در مراحل آخر فیلم، سکانس به سکانس و مرحله به مرحله برای آن دیاگرام کشیدم.
من در مونتاژ این فیلم به دو فیلم چشم داشتم، یکی از آنها «همشهری کین» بود که من آن را به همراه سینایی سکانس به سکانس بررسی کردم و جزئیات آن را کامل میدانم. دومین فیلمی که من به آن توجه داشتم «ملکه ورسای» بود که در مونتاژ به آن بسیار چشم داشتم و آن را هم روی کاغذ آوردم و نوشتم که فیلم نسبت به زمان چگونه پیش میرود.
فیلمنامه من دقیقا کلاسیک است
در ادامه برای فیلم خودم هم دیاگرام کشیدم و دیدم که فیلمم یک جاهایی ایراد دارد. با تغییراتی در فیلم، سکانسها را جابهجا کردم و به کمک اسماعیل منصف سعی کردم داستان فیلم دقیقا کلاسیک باشد و نقاط عطف داستان درست در جای خود قرار گیرند، دقیقا مثل یک فیلم داستانی.
در صدا هم این ایده را داشتیم. صداگذاری این فیلم خیلی طول کشید.حسن مهدوی و رضا گدازگر کار صدای این فیلم را انجام دادند. سعی کردیم صداهای ما بسیار معمولی باشد، البته به جز 2 یا 3 جا که در فضای ذهنی و رویاهای شخصیت میرویم. در بقیه فیلم صداگذاری را با دقت انجام دادیم اما کارمان به گونهای است که شما فکر میکنید خیلی ساده است.
تسنیم: تاکنون «من میخوام شاه بشم» در چند جشنواره دیده شده است و میخواهید آن را به چند جشنواره دیگر بفرستید؟
ما با ایدفا شروع کردیم. در نوامبر (پاییز) اولین نمایش جهانی این مستند در جشنواره آمستردام برگزار شد که استقبال خوبی هم از آن شد. استقبال به گونهای بود که در چند سانس ما بلیط برای خریدن نبود. البته در این جشنواره جایزه نگرفتیم اما حضورمان حضوری پر افتخار هم برای سینمای مستند ایران و هم برای مرکز گسترش و هم برای خود من بود. به هر حال راه پیدا کردن یک فیلم به بخش مسابقه این جشنواره افتخار مهمی است.
آنجا مارکت بزرگی به نام docs for sale دارد که بزرگترین مارکت سینمای مستند دنیا است که در روزهای جشنواره برگزار میشود. ما در آن مارکت، هم توانستیم فیلم را ارائه دهیم و هم تهیه کننده فیلم خانم رضوی با پخش کنندهها برای پخش فیلم مذاکره کردند تا بتوانیم فیلم را پخش جهانی کنیم.ما توانستیم پوستر خوب برای فیلم طراحی کنیم و لینکهای آنلاین برای فیلم درست کنیم تا فیلم از این جهت دیده شود.
ایدفا جزو آخرین جشنوارههایی است که در سال 2014 برگزار شد و جشنواره های 2015 نیز هنوز برگزار نشدهاند. تاکنون فیلم ما در دو جشنواره دیگر پذیرفته شده است. ما هنوز در آمریکا فیلم را پخش نکردیم، باید ببینیم آیا جشنوارههایی مثل full frames و ... فیلم را قبول میکنند یا نه ؟
شاید بعد جشنوارهای این فیلم بد نباشد اما مهمتر از آن این است که ما به این فکر کنیم که فیلم بازگشت سرمایه داشته باشد. الان دنبال این هستیم تا پخش کننده خوبی پیدا کنیم.
به نظرم جهانی بودن بسیار مهم است. این که فیلم ابتدا در کجای دنیا پخش میشود بسیار اهمیت دارد. یکی از جشنوارههایی که فیلم ما را پذیرفته میلینیوم بلژیک و دیگری پلنت داکس لهستان است.
تسنیم: و حرف آخر؟
امیدوارم فضا به گونهای شود که مستند بهتر دیده شود. رسانههای ما بیشتر به سینمای داستانی علاقمند هستند.البته باید پول درآورد و ستارهها هم پول دربیارتر هستند اما به نظرم بهتر است تا به فیلمهای مستند هم بپردازند. مثلا بگویند 5 درصد از صفحات، وقت و انرژیمان به مستند اختصاص پیدا کند.
انتهای پیام/