محمدی: داعش و القاعده پیادهنظام و مجری راهبردی آمریکا در منطقه
خبرگزاری تسنیم: با توجه به اظهاراتی که مراکز فکری و استراتژیک و افراد برجسته آمریکا راجع به توانمندیهای بسیج و نیروهای مردمی و مقاومت مطرح میکنند، داعش نمیتواند در برابر این گروهها تحمل و مقاومت زیادی از خود نشان دهد.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، با توجه به تحولات منطقه و اوضاع خطرناک آن، خبرگزاری تسنیم میزگردی را با موضوع "تحولات منطقه و چشمانداز آن" برگزار کرده و قصد دارد سلسله نشستهایی تخصصی را در این زمینه با حضور کارشناسان برگزار کند.
«هادی محمدی» کارشناس راهبردی مسائل منطقه بر این باور است که آمریکا بهدلیل فقدان سرمایه لازم به جنگ نیابتی روی آورده است و بهناچار به یک راهبرد مدیریت جنگهای محدود اکتفا کرد.
وی جریانهای تکفیری و تروریستی را پیادهنظام و مجری راهبردی آمریکا در منطقه دانست و ابراز داشت که آمریکا برای اینکه شرایط مناسب را برای بازیگران منطقهای ایجاد کند، یک دوره کاملاً آشکار مدیریت نسبی این جریانهای تکفیری را به بازیگران منطقهای همچون ترکیه، قطر، اردن، و عربستان واگذار کرد.
از سوی دیگر، «اسماعیل بندیداریان» کارشناس مسائل ترکیه و منطقه پیشبینی کرد که منطقه در آینده شاهد بازیهای پیچیدهتری خواهد بود، بهعقیده وی، امکان ماندن داعش صفر است. چون بیداری مردم این امکان را نمیدهد.
متن این میزگرد از نظر خوانندگان میگذرد
آمریکا بهدلیل فقدان سرمایه لازم به جنگ نیابتی رو آورده است
آمریکاییها از سال 2012 میلادی، راهبرد دفاعی امنیتی خود را در منطقه از راهبرد قبلی دو جنگ همزمان که زمان آقای بوش و رامسفلد وزیر دفاع این کشور، دنبال میکردند یکباره تغییر دادند. مبنای استراتژیک آمریکا در آن زمان، مدیریت جنگهای محدود نامگذاری شد که از طریق بازیگران کوچک، برای مدیریت رقبای آمریکا یا مخالفان این کشور در منطقه در مدیریت آمریکایی قرار میگرفت. آمریکا یک قدرت هژمون جهانی است بنابراین این کشور نسبت به تحولات خاورمیانه نمیتواند بدون برنامه باشد و از طرفی بهدلیل مشکلات اقتصادی و بهدلیل پیچیده شدن اوضاع منطقه و فقدان سرمایه لازم برای اقدام مستقیم، ناچاراً به یک جنگ نیابتی و به یک راهبرد مدیریت جنگهای محدود اکتفا کرد.
جریانهای تکفیری پیادهنظام و مجری راهبردی آمریکا
قبلا هم آمریکاییها در افغانستان نظریههای امنیتی جدیدی تحت عنوان خرید امنیت از طریق همکاری با قبایل و گروههای منتسب یا غیرمنتسب به طالبان در افغانستان مطرح کردند که هزینههای مالی آن را کشورهای عربی میدادند. این پروژه که پول را در اختیار دیگران بگذارند و سرباز افغانی و بومی افغانستان برای نیروهای آمریکایی و یا منافع آمریکایی، امنیت سازی کند، از دوره قبل کلید زده شد. در این استراتژی، پیادهنظام مجری راهبردی آمریکا جریانهای تکفیری بودند. آمریکا برای اینکه شرایط مناسب را برای بازیگران منطقهای ایجاد کند، یک دوره کاملاً آشکار مدیریت نسبی این جریانهای تکفیری را به بازیگران منطقهای همچون ترکیه، قطر، اردن، و عربستان واگذار کرد. از آنجایی که اولویتهای هریک از این بازیگران با همدیگر تفاوت داشتند، شکاف بین این بازیگران موجب شد که پروژه مدیریت تروریسم بهعنوان پیادهنظام جنگهای محدود، کارکرد لازم را برای آمریکا ایجاد نکند. منازعه قطر و ترکیه از یک طرف، و منازعه عربستان و اردن موجب شد که طرحهای آمریکا ناکام بماند، بهعنوان مثال هدفگذاریهایی که آمریکاییها در سوریه کرده بودند، بهدلیل همین اختلال مدیریتی ناکام ماند.
آمریکاییها تدریجاً به این نتیجه رسیدند که باید برای تضمین بیشتر موفقیتهای خودشان در سطح منطقه و عبور از سیاست فرسایش رقیب، خودشان رأساً مدیریت تحولات را بهعهده بگیرند. حداقل یک دلیل واضح این مسئله این بود که آمریکاییها بهشدت نگران رخدادهای جنوب شرق آسیا بودند. آنها میدیدند که چین بهسرعت در مؤلفههای اقتصادی و تجاری در حال سبقت گرفتن است. آمریکاییها شاهد این بودند که چینیها که قرار بود در سال 2020 میلادی سبقت در مؤلفه اقتصادی و قدرت تجاری را نسبت به آمریکاییها ثبت بکنند، خیلی زودتر از موعد مقرر این شرایط را پشت سر گذاشتند و اشتهای خود را برای ورود به عرصههای آرام نظامی و تسلیحات نظامی نشان دادند. آمریکاییها احساس کردند که از این قافله بهدلیل اشتغال در خاورمیانه در حال عقب افتادن هستند، به همین دلیل آمریکاییها علاقمند به این هستند که موضوعات بحرانی خاورمیانه با سرعت بیشتری به سامان برسد تا ضمن تحقق هدفهای اصلی این کشور در منطقه، بتوانند انرژی خود را صرف جنوب شرق آسیا بکنند و با تمرکز بهتری به جنوب شرق آسیا بپردازند. از طرف دیگر آمریکاییها شرکایی در سطح منطقه دارند که این شرکا از قابلیت کافی و شایستگیهای خودکفا چندان برخوردار نیستند. عربستان با شرایط حاکمیتی قبیلهای و عشیرهای، شرایط قابل اعتمادی برای آمریکا از این جهت که شریک این کشور در تحولات باشد برخوردار نیست. عربستان علیرغم صدها میلیارد دلار امکانات که در زمینه تسلیحات و تجهیزات نظامی برخوردار است، نتوانسته یک برند نظامی برجسته را به خود اختصاص بدهد، بهعکس مصر و ترکیه که از شرایط خوبی از لحاظ نظامی برخوردار هستند و برندهای نظامی خوبی را در اختیار دارند، با مشکلات دیگری مواجهند و ضمن اینکه جمع کردن این شرکا کنار هم برای اینکه بتوانند کارگزار آمریکا باشند، خیلی امکان پذیر نیست.
بازبینی در دکترین امنیتی نظامی آمریکا/ راهبرد حداقلی و حداکثری آمریکا برای منطقه
تقریباً از ابتدای سال جدید میلادی، شاهد یک بازبینی در دکترین امنیتی نظامی آمریکا هستیم. این بازبینی شامل دو مؤلفه بود: مؤلفه اول تکیه اصلی به پیادهنظام تکفیری و پتانسیل گروههای تروریستی بهنحوی که بتوانند منافع خاورمیانهای آمریکا را تضمین کنند. به این معنا که کشورهای ناهمسو با آمریکا و ناهمگون با سیاستهای آمریکایی که در یک رقابت جدی با این کشور به سر میبرند توسط این گروهها در دو سطح راهبردی حداقلی و حداکثری، دچار فرسایش یا حذف بشوند.
راهبرد حداقلی یعنی اینکه اگر آمریکا نتواند مشکل جدی برای این کشورها ایجاد کند حداقل کاری کند که پتانسیلهای این کشورها بهشدت فرسایش پیدا کند و این کشورها تا حد تجزیه هم پیش رود.
راهبرد حداکثری تمرکز کردن روی مؤلفههایی که آمریکاییها برای این گروهها تعیین کرده از قبیل کمک تسلیحاتی، آموزش و مدیریت مالی بهشکلی که بتوانند در مقابل دولتهایی مثل سوریه و عراق، از شرایطی برابر یا غلبهدار برخوردار باشند و بتوانند معادله را برای براندازی بهنفع خود تغییر دهند.
یک پایه این بازبینی و استراتژی جدید، فعال سازی پیادهنظام تروریستی و تکفیری در سطح منطقه بود که این اتفاق افتاد. امکاناتی که آمریکا مستقیماً در اختیار این گروهها قرار داد، متمرکز کردن سیستم آموزشی و پادگانی آنها در اردن و ترکیه، در ماههای اخیر رایزنی و اقدمات لازم برای آن صورت گرفت. بنابراین پتانسیل توانمندی نظامی گروههای تروریستی، فوق العاده افزایش یافت برای اینکه بتوانند چالش سازی جدی بکنند یعنی حداقل بتوانند تجزیه و حداکثر براندازی کنند.
مؤلفه دوم این راهبرد، متمرکز بر نوعی ساماندهی نهاد نظامی ائتلافی در منطقه بود. ضمن اینکه آمریکاییها همیشه این دغدغه را نسبت به ناتوانیهای این بازیگران که با هم در تنافر هستند، داشت. ولی آمریکاییها ناچار بودند که به هر حال سرنوشت امنیتی و نظامی منطقه را رها و این منطقه را ترک کنند، بلکه بتوانند یک پیکره نظامی قدرتمند هم ایجاد کنند تا کنار این پیادهنظام بتواند تحولات کلان را تحت تأثیر قرار بدهند.
قبلاً ما ادبیات مشخصی را در نشستهای ناتو در قطر، امارات یا در استانبول تحت عنوان ناتوی عربی مطرح و ملاحظه میکردیم. این مطلب قبلاً هم توسط مقامات غربی و ناتو و برخی از مقامات کشورهای منطقه مطرح میشد. اماراتیها بهشدت علاقمند به این ادبیات بودند و با ناتو همکاری میکردند. قطریها بهشدت علاقمند به نقش آفرینی در ناتو بودند. البته عربستان آشکارا علاقمندی خود را به نقش آفرینی در ناتو نشان نمیداد.
مشغول شدن سوریها و عراقیها بهترین هدیه برای رژیم صهیونیستی
آنچه در سطح منطقه بهعنوان یک تصویر در منطقه شاهد آن هستیم این است که آمریکا و اسرائیل احساس میکنند که روند تحولات با پتانسیل افزایی برای تروریستها شرایط بسیار مطلوبی است.اسرائیلیها احساس خوبی نسبت به وضعیت امنیتی منطقه دارند. آنها احساس میکنند با فروپاشی ارتشهای منطقه، آرامش بیشتر دارند. تنها نگرانی آنها حزبالله در لبنان و ایران است. مشغول شدن سوریها و عراقیها بهترین هدیه برای رژیم صهیونیستی است.
آمریکاییها با تقویت جدی تروریستها امیدوارند که بتوانند سرنوشت منطقه را از جهت معادله امنیتی تغییر بدهند. حوادث سوریه و عراق نشان میدهد که یک طرح حداقلی در سوریه و عراق مبتنی بر تجزیه قرار میگیرد. کنگره آمریکا طرح تجزیه عراق را مطرح میکنند. کاخ سفید اعلام کرد اگر دولت عراق بازیگران حشد شعبی را حذف نکند یا مشارکت گستردهتری به گروههای سیاسی ندهد، این کشور نسبت به تسلیح و بهکارگیری نیروهای بومی و عشایر و کردهای عراق رأساً اقدام میکند و نسبت به دولت مرکزی، رفتار حذفی را در پیش میگیرد که این همان مفهوم لایحه تجزیه در کنگره است. معنای این رخداد با اشغال رمادی و تدمر و حرکت طوفانی جبهه النصره در ادلب خیلی پررنگ و واضحتر میشود. آمریکاییها با پتانسیلی که جبهه النصره و باقیماندههای ارتش آزاد در جنوب سوریه انجام دادند و اسرائیل و اردن بهشدت در یک اتاق فرماندهی آن را فرماندهی کردند، اطمینان داشتند که خیلی راحت میتوانند تهدیدی جدی برای دمشق ایجاد کنند. از محور شمالی نیز با پتانسیل گستردهای که اولاً در اختیار النصره از محور هاتای به جسر الشغور و ادلب قرار گرفت و یا کمکهای تسلیحاتی گستردهای که در اختیار داعش گذاشته شد و آمارهای قابل توجهی نیز از آن در رسانههای ترکیه منتشر شد، این آمارها نشان داد که تصمیمی سیاسی امنیتی برای تجزیه و براندازی در منطقه وجود دارد. باطل السحر این پروژه ایران و همپیمانانش، تفکر بسیجی مبتنی بر مرجعیت در عراق و مقاومت در لبنان است. آمریکاییها به این پروژه بسیار امید بستند و به همین دلیل در روند آزادسازی الانبار و یا حتی در موضوع اشغال الرمادی، چراغ سبز یا اقدامات همسوی این کشور با داعش صورت گرفت. الآن هم همین کارشکنی آمریکاییها برای خریدن زمان وجود دارد تا آزادسازی مناطق اشغالی عراق توسط داعش بهکندی به پیش برود و آنها بتوانند از این ظرفیت اشغال شده توسط داعش، برای پروسه سیاسی خود استفاده کنند. لذا در نشست پاریس تنها گزاره جدی قابل اهتمام این بود که میگفتند که دولت عراق باید در پروسه سیاسی گروههای سنی را بازی دهد. همین خواسته را نیز از سوریه دارند. کافی است که آمریکا بتواند با هشدار و اخم خود به طرفهای عراقی و سوری، زمان ایجاد کند و بتواند از این نقاط اشغالی جدید در سوریه و عراق استفاده سیاسی کند. یک فرایند جدید برای عراق تولید کند و یا ژنو جدیدی برای سوریه به وجود بیاورد. این حداقل دستاورد برای آنها است.
پاکسازی قلمون به بخش مهمی از پروژه براندازی ضربه زد
این تصویر و شرایطی است که فعلاً وجود دارد و دستخوش تغییرات شده است. برخی از مؤلفهها در تغییرات جدید مطرح است و آن اینکه قلمون تقریباً از سیطره جریانهای تروریستی که بخش مهمی برای امنیت سازی برای اسرائیل به شمار میرود، بیرون میآید. قلمون بخش مهمی از نقطه پیوند پتانسیلهای تروریستی و سیاسی در لبنان با داخل سوریه است. این منطقه سکوی پرش بهسمت براندازی و امنیت سازی برای اسرائیل و سکوی از بین بردن مقاومت لبنان بود. لذا ما در این منطقه هم النصره را میبینیم هم ارتش موسوم به ارتش آزاد و هم گروه تروریستی داعش در شمال. پاکسازی قلمون به بخش مهمی از این پروژه براندازی ضربه زد.
کمک لحظهای آمریکا به داعش در فرودگاه حبانیه عراق/ مرگ پتانسیل پیادهنظام آمریکا در استان الانبار
درباره عراق هم باید گفت که عملیات آزادسازی الانبار و الرمادی، با تأکتیک جدید نظامی توسط نیروهای ترکیبی ارتش، بسیج و نیروهای پلیس به اجرا در میآید که خود این، نوعی گیج کنندگی را برای ناظران کلان این تحولات به وجود میآورد. آنها احساس میکردند که نیروهای مردمی بهسمت الرمادی میروند و فضای درگیری و امکان ادامه جنگ وجود دارد ولی نیروهای حشد شعبی و پلیس در یک عملیات گسترده مثل فتح المبین از جهت جغرافیایی هم در صلاح الدین در ادامه پاکسازیها و هم در مثلث بین بغداد ــ تکریت و الرمادی که منطقه بیشهزار و قابل استتار برای گروههای تروریستی داعش هست و مناطق بسیار مناسبی برای عملیات ایذایی تروریستها به صلاح الدین و الانبار است، شرکت دارند. آمریکاییها میبینند که نیروهای امنیتی و مردمی ابتدا سرپلهای جابهجایی و پشتیبانی تروریستها را هدف قرار میدهند و از سوی دیگر آزاد سازی الرمادی نیز بهخوبی و مطمئن در حال پیشروی هست. جالب توجه آنجاست که بدانید که آمریکاییها سعی میکنند که با حضور اطلاعات عملیاتی در فرودگاه حبانیه، شرایط را بهشکل لحظهای مدیریت کنند و به داعش کمک کنند اما با واکنش نیروهای مردمی مواجه میشوند که حتی به آمریکاییها هشدار میدهند که در صورت پرواز هواپیماهای آنها از این منطقه آن را هدف قرار میدهند. آمریکاییها هم متعاقباً به نیروهای عراقی هشدار میدهند که حق پرواز بر فراز رمادی ندارند تا شرایط آزاد سازی را طولانی کنند. اما آمریکاییها از روند فعلی راضی نیستند. زیرا از بین بردن داعش در مثلث راهبردی بهخوبی پیش میرود و بهزودی باید شاهد مرگ پتانسیل پیادهنظام آمریکا در الرمادی و کل استان الانبار هم باشیم.
دست برتر نیروهای مردمی عراق در برابر داعش
چشمانداز این تحولات با توجه به اظهاراتی که مراکز فکری و استراتژیک و افراد برجسته آمریکا راجع به توانمندیهای بسیج و نیروهای مردمی و مقاومت مطرح میکنند این است که داعش نمیتواند در برابر این گروهها تحمل و مقاومت زیادی از خود نشان دهد، بنابراین آمریکاییها تلاش میکنند که زمان پایداری النصره و داعش و تروریستها را بیشتر کنند. آنچه قطعی است، این است که هم النصره در سوریه و داعش در عراق با یک پدیده قدرتمندی مثل بسیج روبهرو هستند و تنها راه ناکام گذاشتن راهبرد اسرائیلی و آمریکا و رژیمهای ارتجاعی عرب همین بسیج است. شرایط امروز سوریه نسبت به چند هفته گذشته بسیار تغییر کرده است. ما هم در سوریه و عراق با یک شیب هوشمند و محاسبه شدهای در حال برداشتن گامهای مطمئنی برای حذف داعش و النصره در عراق و سوریه هستیم و ممکن است که ما با وضع ایجابیتری خیلی سریعتر در عراق روبهرو شویم و بعد از آن در سوریه این شرایط را شاهد باشیم.
ورود با قدرت روسها به پروندههای منطقه
نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد این است ریسکی که روسها بعد از پیچیده شدن اوضاع در اوکراین داشتند و تلاش میکردند بهنحوی از شدت رفتاری و موضع گیریهای خود در خاورمیانه بهنفع آمریکاییها بکاهند و نوعی نرمش را به اجرا بگذارند، این سیاست روسها با آمریکا به نتیجه نرسیده و روسها هم حداقل طی دو هفته گذشته، سرعت حضور و اثرگذاری خود در مسائل خاورمیانه مثل سوریه، عراق و حتی یمن را افزایش دادند و این مسئله هم یکی از مؤلفههای مؤثر و شتاب دهنده تحولات خاورمیانه را که همسو با خواستههای آمریکا نیست نشان میدهد.
حمایتهای صریح آمریکا از رژیمهای تروریستی
برای آمریکاییها مهم این است که کشورهای منطقه به چه میزان در خدمت پیشبرد سیاستهای آن هستند. برای آمریکا هیچ مهم نیست که دولت اسلامی داعش شکل بگیرد. اگر داعش بتواند خواستههای این کشور را برآورده بکنند، هیچ مشکلی با آن ندارند. امروز تمام کسانی که همپیمان آمریکا هستند چه شاخصهای علمی و آکادمیک حکومتی را داشته باشند چه نداشته باشند، دست به این اقدامات تروریستی و ضدبشری میزنند، اما آمریکاییها هیچ مشکلی با این کشورها ندارند، بهعنوان مثال رژیم صهیونیستی بیش از شش دهه است که شکل گرفته و مبانی آن بر قتل و نسلکشی و جنایت استوار است. حتی پیش از تشکیل این رژیم، محافل صهیونیستی کارشان ترور و آدمکشی بوده است. غرب بهخوبی به ماهیت آدمکشی و جنایتکار رژیم صهیونیستی آگاه است، اما از آنجا که این رژیم یک کارکرد برای آن تعریف شده، مورد حمایت غرب است. امروز خود آمریکاییها صراحتاً حمایت از تروریسم و جنایتهای ضدبشری را انجام میدهند و حتی حاضرند این پرده را کنار بگذارند و هزینه این رسوایی را پرداخت کنند اما از طریق همین تروریستها یا نظامهای دیکتاتوری اهداف خود را محقق کنند. این همان چیزی است که در سوریه و لبنان و عراق آشکارا شاهد آن هستیم. آمریکاییها خیلی آشکار از سرکوب ملتی در یمن که میخواهند مستقل باشند، حمایت میکنند، زیرا مردم این کشور میخواهند نظام دستنشانده منصور هادی را کنار بگذارند و بهخاطر همین در معرض شدیدترین سرکوبها و کشتارها قرار میگیرند. برای آمریکاییها مهم این است که منافع این کشور تأمین شود. اگر لازم باشد آمریکا پادشاهی سعودی را در خلال چند ثانیه کنار میگذارد. اگر این نظام سعودی که عقبماندهترین رژیم و تروریستترین رژیم است، اگر منافع آمریکا را تأمین نکند ممکن است در عرض چند ثانیه برنامه براندازی در این کشور به اجرا گذاشته شود. آمریکاییها از طریق یک فریبکاری فرهنگی و اجتماعی سعی میکنند مردم منطقه را نسبت به حقیقت فریب دهند، اما نمیتوانند موجی را که در منطقه ایجاد شده صددرصد کنترل کنند.
داعش و القاعده مجری راهبردی آمریکا برای برهم زدن مرزهای سیاسی منطقه
از گزارههایی که در مواضع مقامات آمریکایی میشنویم، درست معانی معکوسش را باید دریافت کرد. وقتی آمریکاییها در ابتدای حمله داعش به عراق میگویند که موضوع مبارزه با داعش 10 الی 15 سال طول میکشد، باید بفهمیم که آنها برای عراق از طریق داعش برنامهای 15ساله دارند. آنها میخواهند داعش باقی بماند تا برنامههایشان را عملی کند. آنچه مسلم و قطعی است و دارای علایم بسیار زیادی هم است، این است که پیادهنظام و مجری راهبردی نظام آمریکا برای بر هم زدن مرزهای سیاسی منطقه از طریق تروریسم و داعش و القاعده است. امروز رسماً آقای ابومحمد جولانی سرکرده النصره با الجزیره مصاحبه میکند و میگوید: "ما هیچ مشکلی با آمریکا نداریم". آمریکا و اسرائیل هیچ دغدغهای از همکاری با القاعده ندارند و برای آنها مهم حداقل تجزیه سوریه و حداکثر براندازی نظام این کشور است و ما میبینیم که آمریکا خدمات پزشکی و لجستکی در اختیار تروریستها میگذارد و اسرائیلیها اطلاعات جابهجایی ارتش سوریه در حوزههای پیرامونی النصره را در اختیار این گروههای تروریستی میگذارند.
استفاده از ظرفیت جنگافروز داعش برای ورود به پروسه سیاسی عراق
در عراق این راهبرد خیلی دشوار به نتیجه میرسد. استفاده از ظرفیت تنشساز و جنگافروز داعش برای ورود به پروسه سیاسی عراق بهعنوان یک هدف حداقلی برای آمریکاییهاست، زیرا یک پتانسیل بهنام بسیج مردمی عراق که در مؤلفههای آمریکا نبود در حال نقش آفرینی در این کشور است. آمریکا یک گزینه و یا یک دسته از گزینهها را فقط برای پیشبرد اهداف خود روی میز نگذاشته است. آمریکا از گزینههای متفاوت و متضاد برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکند. اگر امروز حتی ضروری باشد که عربستان تجزیه شود این اتفاق میافتد. اما وقتی که میشود با همین مجموعه بدون دستکاری در مرزهای سرزمینی عربستان، اهداف آمریکا تأمین شود و حتی میشود یک مأموریت جدید به این رژیم داد، این کار را انجام میدهد. آمریکاییها وقتی که میتوانند پیکره یک ائتلاف نظامی را برای حمله به یمن از طریق ستون فقرات سعودی پایه ریزی کنند این کار را میکنند و این اشتها را نشان میدهند که از همین ائتلاف برای سوریه و عراق هم استفاده کنند. اما آمریکا اگر اولویت ایجاب کند، متناسب با شرایط لحظه نسبت به موضوع خاص تصمیم میگیرد. بهعنوان مثال آمریکاییها برای این سناریو که عراق را از دست بدهند، فکر میکنند و همزمان برای سناریوی تجزیه این کشور نیز فکر میکنند. در سوریه هم اینگونه است، لذا آنها فقط به تجزیه و براندازی فکر نمیکنند، میدانند که مقاومت سوریه و بازیهای پیچیدهای وجود دارد که آنها را غافلگیر میکند. لذا آمریکاییها مجبورند سناریوهای اختصاصیتری را هم در نظر بگیرند. هنوز ترکیه و آمریکاییها در تحلیل رفتار داعش در شمال حلب سردرگم شدهاند. ترکیه انواع خدمات به داعش میدهد و بعد داعش در شمال حلب به گروههای اخوانی که یار و غار این کشور هستند، حمله میکند. آمریکاییها حاضرند به داعش در سوریه حمله کنند ولی در عراق این کار را نمیکنند. جابهجایی ادوات نظامی تروریستها در سوریه در مقابل دیدگان چشم آمریکا بهخاطر این است که تروریستها در جهت تحقق اهداف آنها عمل میکنند. ممکن است اتفاقات منطقه جزو محاسبات آمریکاییها نباشد و یا حتی اگر هم وجود داشته باشد، محاسبات تلخ و نتایج تلخ باشد. آمریکاییها دلشان نمیخواهد که عربستان بینیاش به خاک مالیده شود. اما وقتی مردم یمن مقاومت میکنند، ناچار است که این محاسبه را هم در نظر بگیرد. بنابراین آمریکاییها خودشان را برای حالتهای مختلف آماده میکنند. اگر بتوانند بر کل کشوری دسترسی پیدا کنند، دیگر بهدنبال تجزیه آن نیستند. اگر نتوانند این کار را بکنند، شروع به سهمخواهی از طریق گروههای سیاسی این کشور میکنند.
اولویت اصلی اسرائیل برای منطقه تجزیه است
اسرائیل بهشدت بهدنبال تجزیه کشورهاست. دلایل امنیتی، نظامی و ذاتی در این خواسته این رژیم نقش دارد. اسرائیل بهخاطر اینکه موجودیت خود را بدیهی و طبیعی جلوه بدهد، حاضر است که صدها نظام طایفهای در منطقه شکل بدهد و بگوید که من هم جزو همین نظامها هستم. لذا اولویت اصلی اسرائیل تجزیه است، اگر نتواند این کار را کند، به تشکیل یک نوار امنیتی برای خود اکتفا میکند. اسرائیل با استفاده از ارتش آزاد سوریه و النصره یک نوار امنیتی برای خود ایجاد میکند، ولی اشتهای تجزیه و براندازی نظام سوریه را نیز دارد و آن را در دستور کار خود قرار میدهد. این رژیم طرف مقابل خود را مقاومت میبیند. در رایزینیهای آمریکا با اسرائیل، این رژیم سعی میکند به آمریکاییها بقبولاند که یکی از گزینههای آنها تجزیه باشد.
* * * * * * * * * * * * * *
استثمار و استعمار دو دلیل اصلی رخدادهای منطقه
اسماعیل بندیداریان کارشناس مسائل ترکیه و منطقه در پاسخ به این سؤال "بعد از گذشت چندین سال از بحران سوریه و پیشروی گروههای تروریستی در عراق و سوریه آینده منطقه را به چه سمت و سویی میبینید، و تحلیل و ارزیابی شما در این مورد چیست؟" گفت:
اتفاقاتی که اکنون در خاورمیانه شاهد آن هستیم، یک دفعه رخ نداده است. در دنیا دولتی داریم بهنام آمریکا که از ترکیبی از قدرتهای مختلف و اهداف مختلف تشکیل شده است و حتی آرم پلیس خود را خود تهیه نکرده و از هستی دیگران تغذیه میکند. دیروز برخی از کشورها مثل انگلیس و آلمان ابرقدرت بودند، امروز آمریکا. در خاورمیانه باید دید منشأ این رویدادها چیست. وقتی علت استثمار و استعمار باشد، این اتفاقات همیشه خواهد بود. گروههای تکفیری و پدیدههایی مثل داعش فقط وسیلهاند. اصل مطلب استثمار و استعمار و تاراج هستی دیگران توسط گروهی که در رأس آنها آمریکا و همپیمانان آن قرار دارد و در مقابل نیز مقاومت آنهایی که میخواهند هستی خود را حفظ کنند.
داعش پدیده اسرائیل و آمریکا است
اگر ما بدانیم که به وجود آورنده داعش کیست، میتوانیم ماهیت آن را درست تحلیل کنیم. داعش پدیده اسرائیل و آمریکا است.
داعش از 11 سال قبل وجود داشته است. پدیده امروز نیست. در تمام کشورهای منطقه ما با گروههای خیلی عجیبتر نیز که بهنوعی نام اسلام را یدک میکشند، مواجه خواهیم شد. باید بدانیم که علت به وجود آمدن این گروهها چیست و اینها به چه سمتی پیش میروند.
آمریکا به متحدان خود نیز رحم نمیکند
دلیل غفلتی که در عراق نسبت به داعش صورت گرفت، سرگرمیهای این کشور توسط آمریکا بود. اشغال عراق از سوی آمریکا بهبهانه صدام نابودی زیرساختهای این کشور، عراق را بهشدت سرگرم کرد. آمریکا اجازه نفس کشیدن به سوریه و عراق و امثال لیبی و یا مصر نمیدهد. ما در آینده در منطقه شاهد بازیهای پیچیدهتری خواهیم بود، اما در عین حال، بیداری مردم نیز بیشتر خواهد شد. دیدیم که آمریکا بر سر متحدان خود مثل قذافی چه آورد و ملاحظه کردیم بر سر کشورهایی که دیروز خدمتگزار آمریکا بودند، چه رخ داد.
امکان باقیماندن داعش صفر است/ داعش سبب فروپاشی عربستان میشود
امکان ماندن داعش صفر است، چون بیداری مردم امکان ماندن به آن را نمیدهد. آمریکا دریافته که اسلام در حال گسترش است لذا با استفاده از همین اسلام برای نابودی اسلام میکوشد. برای همین بوکوحرام، داعش و غیره را ایجاد کرده است. مردم منطقه در آینده با دادن بهای سنگین و مواجه شدن با بلایای بیشتر، صاحب کشور خودشان میشوند و به خودشان میآیند. داعش سبب فروپاشی عربستان میشود و این کاخها یکدفعه فرو میریزد.
انتهای پیام/ر*