توزیع ناعادلانه ثروت در جامعه ایران؛ به بحران اجتماعی منجر شده

توزیع ناعادلانه ثروت در جامعه ایران؛ به بحران اجتماعی منجر شده

بحث بر سر اولویت اقتصاد یا فرهنگ؛ گفتگو با مصطفی کیایی، کارگردان جوان سینمای ایران را سرانجام به بحث درباره مفاسد اقتصادی و آقازاده‌ها کشاند.

خبرگزاری تسنیم:

«عصر یخبندان» یک نمونه قابل توجه از سینمای اجتماعی «به درد بخور» است. فیلم کاملا به روز و معاصر و پر از نشانه های زیستن در حال و هوای این یکی دو سال اخیر جامعه ایران است و این برای یک فیلم اجتماعی، به خصوص در میان انبوه فیلم های بی زمان و مکان امسال جشنواره امتیاز کمی نیست. در عین حال «عصر یخبندان» حد و مرز نزدیک شدن به موضوعات داغ و ملتهب اجتماعی روز را تا پشت دیوار متهم شدن به سوءاستفاده‌گری حفظ کرده است . از طرف دیگر، «عصر یخبندان» ادعاهای بزرگ بزرگ هم ندارد، بلد است که حد و اندازه‌اش را در حد یک فیلم مخاطب‌گرای اجتماعی روز حفظ کند، فلسفه پردازی نمی کند و تئوری های فضایی در مورد زمین و آسمان نمی دهد. اما هیچ کدام از این ها به اهمیت نگاه تروتازه و تحسین برانگیز فیلم به اجتماع جدید ایرانی نیست و «عصر یخبندان» را همین نگاه زنده و سرپا نگه داشته است. کیایی در فیلمش به درستی روی چند مصیبت اجتماعی فراگیر تمرکز می کند، اما به شیوه مد شده این سالهای سینمای اجتماعی ایران راه حل نجات جامعه را تنها در امر تقلیل یافته گفتگو، تساهل و هر چیز بی‌ربط و محافظه کارانه دیگری که نهایتا به چیزی جز یک ژست توخالی منتهی نمی شود نمی‌داند. «عصر یخبندان» بازگشت بزرگی به عصر آرمان‌هاست، تا آنجا که قدمی از آرمان‌های جمعی یک جامعه سالم عقب نمی‌نشیند، آن‌قدر آرمانگراکه که در انتهای مسیرش ، وقتی آدم‌ها اسیر ساختار اجتماعی سفت و سخت نمی‌شوند خود برای برپاداشتن عدالت قیام می‌کنند.

«عصر یخبندان» پیچش‌های به لحاظ سیاسی و اجتماعی قابل‌توجهی دارد، عناصر کلیشه‌ای معمول روایت سینمای ایران از اجتماع در چند جای فیلم با جابه‌جایی مناسبی روبرو می‌شود، اما به جای اینکه خیلی صریح و سریع فیلم را به مرز پایگاه مقاومت برکشیم، باید بینیم که در خلال این جابه‌جایی ها و پیچش‌ها عملا دوباره چه روایتی دنبال می‌شود.دوباره همان داستان قدیمی، مردی که به همسرش نمی رسد و زن خیانت می کند، درنوردیدن اعتیادهای جدید از همه مرزهای تن و روح آدمی و دوباره بهرام رادانی که آن قدر شنیع «بد» است که ما در زندگی روزمره هرگز با او رودررو نخواهیم شد.

و این همان چیزی است که «عصر یخبندان» را تبدیل به فیلم بدی می کند. فیلمی که خیال می کنیم در حال جایگزینی روایت تازه به جای روایت های بی کارکرد و هزاربار گفته شده قبلی سینمای ایران درباره اجتماع است، اما عملا با تکرار دوباره آن با ژست و قالبی جدید، امکان جایگزینی روایتی جدید را به تعویق می اندازد.
این همان ماجرایی است که درباره فیلم «خط ویژه» هم رخ داد. هر دو فیلم در مرز تبدیل به یک فیلم اجتماعی مهم در تاریخی سینمای ایران ایستادند و عقب نشستند. اما چرا این اتفاق، این مقاومت در برابر روایت های قدیمی و جایگزینی آنها با روایتی جدید در فیلم کیائی اتفاق نمی افتد.

کیائی جهان بینی مشخصی ندارد و هر دو فیلم او به شدت در حال رنج بردن از عدم این انسجام جهان‌بینی هستند. هنوز تکلیف او با خودش، دنیا و آدم‌ها مشخص نیست. سوال های بی‌جواب زیادی هنوز در ذهن او هست که پشتوانه نظری مشخصی برای پاسخگویی به آنها در ذهن او نیست.

با او در مورد این نگاه‌های اجتماعی فیلمش گفتگو کردیم.

تسنیم: آقای کیائی، محور اساسی دو فیلم اخیر شما مقوله‌ای پردامنه و پرسابقه در ادبیات دینی و سیاسی و فرهنگی ایران است. جنگ دائمی فقر و غنا. حتما در جریانید که ادبیات جامعه هنری و سیاسی ما پیش از انقلاب تا اندازه زیادی تحت تاثیر ادبیات چپ بود و با همین زمینه، آثار زیادی در سینما و ادبیات ایرانی درباره این جنگ تاریخی تولید شد.  امسال هم در جشنواره فیلم فجر ما با دو فیلم «رخ دیوانه» و «عصر یخبندان» مواجه بودیم که هر دو در پس‌زمینه مقوله «عدالت اجتماعی» قدم می‌زدند.اما هر دو در مسیری متفاوت. شروع «رخ دیوانه» هم با همین تقابل بود. تقابلی که در نهایت به عنوان یک سوءتفاهم جلوه داده شد.در ابتدای فیلم این‌طور تصور می‌شد که  آدم هایی از طبقه پایین اجتماع  به خاطر ثروت اندوزی بیش از حد یک عده دیگر فقیر شدند و در پایان فیلم، این دیوارکشی جعلی کنار می‌رفت، ما می‌فهمیدیم که آدم‌های ثروتمند نیز مصائب و مشکلاتی مثل فقرا دارند و در نهایت  آدم های فقر و ثروت مند با یکدیگر در برابر طمع‌ورزی متحد می‌شوند. در عین حال «عصر یخبندان» چیزی دقیقا برعکس این برداشت اجتماعی را می‌گوید. معتقد است که بر حسب طبقه اجتماعی آدم‌ها می‌توان ویژگی‌های فرهنگی و رفتاری آدم‌ها را پیش‌بینی کرد. و این شرایط بد اقتصادی عده‌ای در جامعه ناشی از رفتار بی حساب و کتاب قشر مرفه است. اما هر دو اینها به نظر من از یک ناحیه ضربه می خورند. هم در فیلم «عصر یخبندان» و هم در «رخ دیوانه» ساختار اجتماعی غایب است.حتی در خط ویژه ساختار پررنگ تر است. اما در عصر یخبندان واقعا خبری از بستر و شرایطی که موجب پدید آمدن این دوگانه شده است نیست.

من معتقدم ریشه خیلی از مفاسد یا معضلاتی که در جامعه اتفاق می افتد ساختار اقتصادی ناکارآمد است و همین ساختار ناکارآمد اقتصادی باعث می شود که آدم هایی مانند فرید رشد کنند. وضعیت اقتصادی موجب می شود مرد خانواده مجبور می شود برای تامین معاشش 17 ساعت کار کند و در خانواده فاصله ایجاد بشود و اتفاقاتی از جنس آدم قصه‌ی «عصر یخبندان» رخ می‌دهد. بحث اقتصادی است که موجب می شود برای اینکه یک جوان به ارزوهایش برسد وارد سیستمی شود تا بتواند توقعات مالی همسرش را برآورده کند. بحث مهم در این برهه از تاریخ بحث اقتصادی است یعنی شرایط اقتصادی که در آن هستیم. طبیعی است که با این تحلیل من معتقدم که شرایط اقتصادی نوع کنش و واکنش آدم‌ها را در جامعه تغییر می دهد حتی روابط را هم تغییر می دهد. با اعتقاد به این مسئله سراغ نوشتن عصر یخبندان رفتم.

شرایط به هرحال تاثیرگذار است و کسی نمی‌تواند این را رد کند. الان همسر من در کار دارو است و داروهای تک نسخه ای و سرطانی وارد می کنند. یک شیرخشکی است که برای بچه های 5 ماهه ای می‌گیرند که دچار سرطان شده است. به خاطر تحریم این شیرخشک ها وارد نشد و یا با روش های مختلف تعداد کمی وارد می شد. همسر من می گفت هر روز مادران زیادی می آمدند و گریه می کنند تا یک عدد از آنها به دستشان برسد. طبیعی است که این مادر برای زنده ماندن فرزندش، دیگر هیچ نقشی ندارد و فقط، شرایط است که این اتفاق را ایجاد کرده است. این آدم در این شرایط سعی می کند با هر قیمتی آن دارو را تهیه بکند. حالا شاید یک سال بتوان آن را تهیه بکند اما در سال های بعد باید چه کار بکند؟ منظورم این است که حتی درمان آدم ها در شرایط مختلف تغییر می کند. این شرایط که به نظر من ریشه در اقتصاد دارد عامل اصلی خیلی از فسادهایی است که در جامعه اتفاق می افتد. من با این دید سراغ این‌کار رفتم. فکر می کنم بی عدالتی ما واقعا به سمت مسائل اقتصادی برمی‌گردد. یعنی مسئله اقتصادی مسئله خیلی مهمی در جامعه است.حالا دلایل مختلفی دارد که چرا اقتصاد ما به اینجا رسیده است که کارشناسی است و در حیطه صحبت های من نیست اما چیزی که الان در برآیند جامعه است این است که مسائل اقتصادی در همه مسائل جامعه ریشه دوانده است و می‌بینید که هرجای یک اتفاقی می افتد ریشه آن به مسئله اقتصادی باز می‌گردد.

تسنیم: متوجه هستم که این شرایط از دید شما چه قدر مهم بوده است. اما منظورم این است که بستر ساختارمندی که این شرایط را پدید آورده است غایب است. درسینمای ایران فقر یا اعتیاد؛ نشان داده می شود اما ربطی به شرایط اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی دهه 90 ایران ندارد.  ما بعد از «خط ویژه» امیدوار بودیم که یک فیلمساز اجتماعی آمده که در فیلم هایش تاریخ و جغرافیای فعلی جامعه ایران حاضر است. اما در «عصر یخبندان» این تمرکز روی ساختارها کمرنگ شده است . ما درگیر فردیت آدم ها می شویم، متوسل می‌شویم به روان‌شناسی فردی و وزن جامعه‌ای که این آدم‌ها در آن زندگی می کنند کم شده است.

این تاکید به نظر من در فیلم وجود دارد.نوع ارتباطات و فضایی که در فیلم وجود دارد حتی آن نمونه‌ای که در آرایشگاه زنانه حضور دارد کاملا مشخص است که نشان می‌دهد که اتفاقات برای چه دوره‌ای  است. اما از منظری هم حرف شما درست است. چون من یک دید دیگری در «عصر یخبندان» داشتم که با «خط ویژه» فرق داشت. و آن هم این‌ بود که تمام این مسائل اجتماعی در نهایت به انسان و معنای واقعی انسان باز گردد. روابط انسانی برای من در این فیلم اولویت داشت.

ببینید ما در یک دوره تاریخی هستیم که به نظر من خیلی مهم است و جامعه یک گذار از سنت به مدرنیته دارد که لاجرم است و تمام دنیا هم این گذار را پذیرفتند. اما یک چیزهایی است که مدرنیته نباید به آن آسیب برساند و آن هم روابط انسانی و خانواده است. این بار در بحث من، آقازاده ها مهم نبودند و شاید اگر به قبل بر می‌گشتم فرید را آقازاده معرفی نمی‌کردم. فرید نمونه‌ای از آدمهایی است که در این شرایط اقتصادی بد مثل قارچ رشد کردند که لزوما همه آنها آقازاده نیستند بلکه ممکن است یک ادمی از یک جای دور آمده باشد و در یک شرایط خاص به موقعیتی رسیده باشد. قضیه بازگشت به سمت خانواده برای من مهم بود.

ما با تمام آسیب‌ها و مشکلاتی که داریم در نهایت گرمای زندگی را وقتی می‌گیریم که با یکدیگر باشیم. این همان چیزی است که بعد از سال‌ها در سینمای امریکا تازه به آن رسیدند و فکر می‌‌کنم هیچ سینمایی مانند سینمای آمریکا اینقدر اخلاق گرا و خانواده مدار نیست. طیف گسترده ای از فیلم های آمریکایی اینگونه شده و با این هدف فیلمسازی می کنند. در فیلمهایشان وقتی کسی خیانت می کند، مخاطب در نهایت احساس بدی از آن خیانت پیدا می‌کند. شما به سریال‌های ماهواره‌ای بعضی کشورها نگاه نکنید که روابط پنهان و استعمال مواد‌مخدر را جذاب نشان می‌دهند. دنیا دیگر به این نتیجه رسیده است که حفظ روابط خانواده خیلی مهم است. حتی می‌بینیم در این NGO های ترک مواد مخدر جدا از اینکه روی فردی که دچار مواد مخدر است کار کنند، کلاس هایی هم برای خانواده‌ها برگزار می شود. چون دیگر به این نتیجه رسیده اند که خانواده می تواند برای فردی که اعتیاد دارد، کاری بکند. عنصر خانواده عنصر خیلی مهمی است و با این هدف فیلم «عصریخبندان» را ساختم.

تسنیم:‌در پاسخ به سوال متوجه شدم که تقدم اقتصاد بر دیگر شئون اجتماعی و فردی زندگی آدم‌ها، یک اصل پذیرفته شده برای شماست. خب این بحث تقدم اقتصاد یا فرهنگ بحث ریشه‌داری است. برخلاف فیلمسازانی که نظریه دارند اما در فیلمشان، اثری از نظریه‌شان نیست، اینجا در «عصر یخبندان» به طرز واضحی اثرات این نظریه را می‌بینیم. شما واقعا معتقدید که راه اصلاح جامعه ایران اقتصاد است.

خیلی از مشکلاتی که در فیلم به آن اشاره می شود از این منظر است.درست می‌گویید، من فکر می‌کنم که ریشه اقتصادی از بحث فرهنگی خیلی مهم‌تر است. بحث فرهنگی در یک اقتصاد ناکارآمد و شرایطی که عدالت اجتماعی وجود ندارد و توزیع ثروت به طرز ناعادلانه‌ای رخ می‌دهد، مساله‌ای را حل نمی‌کند. من در این فیلم به فاصله خانواده ها اشاره کردم و اینکه ممکن است چه مشکلاتی ایجاد کند و چگونه ممکن است به تن فروشی منجر شود. یکی از دوستان من فیلم مستندی در این رابطه کار کرده بود و تحقیقات زیادی هم در این رابطه داشت. وقتی فیلم را دیدم متوجه شدم بالای 90 درصد از این افراد به خاطر مسائل اقتصادی، تن فروشی می‌کنند. یعنی زن و شوهری که شوهر اعتیاد دارد، فرزند دارد، توان اداره زندگی ندارد و در شرایطی هستند که درآمد 400 هزار تومانی دارد و با آن باید اجاره خانه و خرج تحصیل فرزند را بدهند. میزان توان این آدم چه قدر می تواند باشد؟ برای گذراندن زندگی مجبور است به محل دیگری برود و تن فروشی کند تا بتواند خرج زندگیش را در بیاورد و اتفاقا از این کارشان راضی نیستند پس در چنینی شرایطی بحث فرهنگی نیست. این درست است که انسان ها به میزان ایمانشان، فرهنگ خانواده یا مقاومتشان این مسئله تغییر کند. ممکن است که ادمی باشد که برود در خانه های شمال شهر کار کند اما آن راه برایش سهل الوصول تر و پردرامدتر است. همه اینها ریشه در مسائل اقتصادی دارد. در دو دهه اخیر شرایط کشور ما به خاطر بحث تحریم ها ، شرایط اقتصادی و سیاسی چنین خروجی داشته است که ما الان در جامعه می بینیم.

خیلی وقت ها، دیگر نمی توان به آماری که اخبار یا بعضی افراد خاص ارائه می‌دهند اعتماد کنیم بلکه کافی است که یک مقدار در جامعه خود باشیم تا فضای کامل جامعه را ببینیم.  بحث تریبون رسمی و غیر رسمی را من بارها مطرح کرده‌ام.چیزی را تریبون رسمی از جامعه به ما معرفی می‌کند که با جامعه تفاوت دارد. شاید دلیل اینکه فیلم هایی مانند خط ویژه دیده می شود این است که حرفی‌ را می‌زند که در جامعه فراوان است، اما تریبون رسمی آنها را نمی‌بیند و  فقط کافی است که جامعه را بهتر ببینیم. کافی است که چهار بار وارد بانک بشویم تا با این نظام بانکی اشنا شویم. شرایطی مثل این  در شوروی هم بود. بعد از فروپاشی رشوه خیلی زیاد شده بود اما همه می‌گفتند خیر اصلا رشوه وجود ندارد. اما من دوستانی داشتم که می گفتند در آن زمان حتی برای مهر پاسپورت باید 50 دلار رشوه می دادیم. بنابراین تریبون رسمی با آنچیزی که در جامعه است متفاوت است.

این کار من به عنوان فیلمساز نیست که در فیلمم تحلیل کنم یا راه حل ارائه دهم بلکه من می توانم یک برشی را در قالب سینما ارائه بدهم و به اندازه ای که توان دارم و در حد جهان بینی خودم، یک پیشنهادی را هم ارائه بدهم.

تسنیم: پیشنهاد «عصر یخبندان» هم اقتصادی است؟ به نظر نمی‌رسد...

پیشنهاد من در عصر یخبندان نوعی فراموشی است یعنی من در این فیلم پیشنهاد می کنم که خدا هم از خطاهای بنده های خود می گذرد, بهتر است که ما هم «خارهای» همدیگر را تحمل کنیم.  چیزی که در جامعه ما از بین رفته است فراموشی و گذشت است. می شود برخی خطاها را فراموش کرد تا فرم خانواده را نگاه داشت. این پیشنهاد من بود. ممکن است این فراموشی در پایان فیلم، کمی گل درشت به نظر برسد اما من از اینکه بگویند این مسئله گل درشت شده است ترسی نداشتم چون حرفی است که به آن اعتقاد داشتم و می خواستم بگویم می شود فراموش کرد. آنجا که خود «منیر» به این نتیجه می رسد که غلط کردم یعنی خدا او را بخشیده است و همسرش هم برای حفظ خانواده، او را ببخشد.

کاراکتر بابک که فرهاد اصلانی آن را بازی ‌میکند را دیگر کمتر می‌بینیم و همین است که ما از قتل‌های ناموسی زیاد می‌شنویم. یادم است بعد از نشست رسانه ای فرهنگسرای انقلاب که برای فیلم «عصریخبندان» گذاشته بود؛ یک آقایی آنقدر صبر کرد تا من با همه حرف بزنم بعد آمد پیش من و گفت که این فیلم، قصه‌ی زندگی من بود و من می خواستم بگویم آقای کیایی، یا برای خودش این اتفاق افتاده است یا برای یکی از نزدیکانش! و چطور می‌شود اینقدر قصه‌ واقعی باشد. آن آقا مهندس بود و میگفت که من سه شیفت کار می کردم و فکر می کردم این چیزی است که خانواده من به آن احتیاج دارد اما بعد از یک مدت احساس کردم چیزهای مشکوکی وجود دارد و وقتی تحقیق کردم دیدم که موضوع همین است. او می‌گفت 98 درصد شواهد، مرا به همین موضوع خیانت می‌رساند اما من منتظر بودم که ان 2 درصد، صحیح باشد چون دوست نداشتم عشقم به زن و بچم و باورهایم به هم بریزد. حتی نوع تفکر مرد ایرانی تغییر کرده است و وقتی نگاه می کنیم ریشه ان به مسئله اقتصادی باز می گردد.

تسنیم: آقای کیائی، جدای از پیشنهاد ویژه شما برای حفظ خانواده، شما پیشنهاد یا بهتر بگویم راه‌حلی هم برای حل همان معضلی که ابتدا در موردش صحبت کردیم، تحقق عدالت اجتماعی دارید. این اتفاق در «خط ویژه» هم رخ داد. شما حل معضل اقتصادی را به قهرمان های قصه می سپارید و می گویید توزیع عادلانه ثروت با این ساختارهای فعلی ممکن نیست، باید قهرمان‌ها، انقرادی به حرکت درآیند و راسا عدالت خشن و خونین را در جامعه اجرا کنند.

بحث من توزیع عادلانه ثروت نیست. بحث من این است که بخشی از مسئله اقتصادی ساختار و سیستم است. سیستمی که ترکیبی از قوانین و مسائل اقتصادی یا مجازات‌ها است که به تبع آن مجازات ها و برخورد‌های قانونی هم صورت می‌گیرد. متاسفانه ما هیچ حافظه تاریخی خوبی از سپردن مفاسد اقتصادی به قانون نداشتیم. ما می گوییم اگر قانون مجازات نکند روزی می رسد که مردم با آن برخورد می کنند. اگر سیستم قوانینی برای برخورد با این ادم ها داشت این ادم ها اصلا رشد نمی کردند. این مسئله به دولت، مجلس، قوه قضائیه  باز می گردد. متاسفانه خیلی از آدم ها آلوده این قضیه شدند و هر هفته می‌شنویم یک نفر از این آدم ها گرفتار این قضیه شده است. آنقدر آلودگی در سیستم اقتصادی وجود دارد که هیچ راهکار‌ قانونی برای آن نیست. خیلی وقت ها هم برخوردها سیاسی است یعنی در یک دوره ای اینطور بوده است که نباید گفته شود اما در یک دوره هم می گویند که جناح سیاسی طوری است که باید گفته بشود. اینطور نیست که بگوییم در برابر جرایم اقتصادی یک قانون قوی وجود دارد که برخورد درست و یکسانی با مجرمان اقتصادی دارد. به نظر من این یک نوع نقد قوانین است یعنی اگر قانون در برابر اینها ایستادگی نکند مردم بلند می شوند. به نظر من مبارزه با مفاسد اقتصادی باید از دل مردم اتفاق بیافتد. ما اگر قوانین داشتیم که امثال فرید رشد نمی‌کرد  و این اتفاقات عجیب و غریب در کشور رخ نمی داد.

اما یک نکته دیگر را هم می‌خواهم در این باره بگویم. نمی دانم دلیل این مسئله چیست اما در کشور ما مطبوعات ،مخاطبان و منتقدان ما سراغ مسائلی رفتند که لذت فیلم دیدن را از آنها می گیرد. من می توانم 10 تا از بزرگترین آثار سینمایی جهان را نام ببرم که در آمریکا ساخته شده است و طرف آمده است کسی را کشته است اما این جهان فیلم است و چرا ما می خواهیم آن را به ترویج بی قانونی یا ... ربط بدهیم. در صورتی که این جهان فیلم و لذت دیدن آن فیلم است. اینکه ادم بد از بین می رود اشکالی ندارد اما ما به آن نگاه فرامتنی می کنیم. اگر اینطوری باشد باید بگوییم نصف فیلم های بزرگ سینما این مسائل را ترویج می کنند.

با این نگاه ما جهان بیرون و جهان سینما را با هم قاطی می‌کنیم که این لذت فیلم دیدن را از ما گرفته است. فیلمساز با دنیای خودش قصه خودش را به ما معرفی می کند اما در ایران می گویند می خواسته که هرج و مرج را ترویج کند. اینکه یک نفر در فیلم کسی را می کشد برای من شاید یک مفهومی داشته باشد و چیزی پشت آن باشد یعنی من بگویم چون سیستم ناکارامد است قهرمان تصمیم گرفت خودش آن آدم را بکشد. این دلیل نمی شود که بگوییم فیلمساز بی قانونی را ترویج می کند چون این دنیای فیلمساز است . ما لذت تعریف فیلم در دنیای فیلم را از خودمان می گیریم. درگیر مسائل فرامتنی و خارج از سیستم هستیم حتی گاهی مسائلی را از فیلمساز می خواهیم که اصلا لزومی ندارد فیلمساز آن را ارئه کند.

فیلمساز برای خود یک دنیا دارد من همیشه می گویم درست است فیلم های من اجتماعی هستند اما من در وهله اول می گویم که سینما سرگرمی است. سینما جذابیت است یعنی باید یک پکیج جذاب داشته باشیم. استاندارها خوب باشد، تصویر، رنگ، کارگردانی، بازیگری و قصه خوب ببینیم. من کمتر نقدی را خواندم که گفته باشد کشش نداشته از ابتدا تا انتهای کارهای من را ببیند. اینکه یک فیلم آنقدر کشش داشته باشد مخاطب را از ابتدا تا انتها با خود همراه کند یک نقطه قوت است. هرکسی هم اگر محتوای فیلم من را دوست نداشته باشد ولی این کششی که فیلم دارد باعث می‌شود از ابتدا تا انتهای آن را ببیند. این دنیای من است. توصیه من برای کسانی که حرفی برای گفتن هم دارند این است که اول فیلمشان را جذاب بسازند. در سینما کسی نباید اجازه داشته باشد به ساعتش از روی خستگی نگاه کند.

جذابیت فقط کمدی نیست اینکه بتوانیم دغدغه های خود را در یک فضای جذاب معرفی کنیم خیلی اهمیت دارد. من فکر می‌کنم توقع از سینما زیاد است یعنی اینکه سینما مسائل اقتصادی، سیاسی و ... را بیان کند و راه حل بیان کند عجیب است. البته می شود نگاهی هم داشت و باید در حد خودش پیشنهادی به مخاطب بدهد و بگوید شرایط اینگونه است. الان دوره ای نیست که با تلفن برویم سر قرار. زن و مرد حتی می‌توانند در خانه که نشسته اند با دیگران حرف بزنند یا عکس هایشان را برای هم رد و بدل کنند و فضا تغییر کرده است، اینکه بتوانیم این را نشان دهیم در فیلم می تواند جذاب باشد.

تسنیم: وقتی از یک مسئله اجتماعی حرف می زنید. مرز اینکه در وادی سرگرم کردن مخاطب باشید یا اینکه چه قدر به واقعیات پایبند باشید چه قدر است؟

این یعنی اینکه در گونه ای از فیلمسازی قرار بگیریم. مثلا یک فیلم فضایی بسازید یا تخیلی یا در ژانر وحشت بسازید دائم باید به این فکر کنم چه موضوعی بسازم که ایرانی باشد یعنی قصه ما شبیه فیلم های امریکایی نباشد چون فرهنگ آنها با ما متفاوت است. ممکن است به خاطر نوع کتاب خواندن یا تفکر ما خیلی از فیلم های تخیلی که می سازیم جواب ندهد اما اینکه نزدیکی به فضای رئال و ارتباط گرفتن مخاطب با آن برای ما مهم است.  فیلمسازی مانند اصغر فرهادی است که استادانه فعالیت می کند و خیلی به رئال و تطابق جزئیات واقعیت با فیلم تاکید دارد. اما من سینما را کمی نمایشی تر می بینم واعتقاد به بازی و فضای رئال دارم و فکر می کنم سینما نباید فرم نمایشی خود را از دست بدهد. در فیلم ضد گلوله واقعیتی بیان می شود که تم فانتزی در آن وجود دارد و این نمایشی یک تفکر است که تا زمانی که سعادت نداشته باشی شهید نمی‌شوی. این دزی است که دست فیلمساز است و رفت و برگشت بین فضای واقعی و نمایشی چیزی است که من به آن توجه دارم. تازه من دز قصه‌ی بابک را کم کردم یعنی دزی که در واقعیت اتفاق افتاده بود را کمتر کردم تا مخاطب پس نزند و شاید هم اگر می خواستم آنرا نشان دهم، نمی‌توانستم نشان دهم.

انتهای‌پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران