به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نمایش «راکب» نمایشی به نویسندگی جمشید خانیان و کوروش زارعی و با بازی حسن اردستانی، وفا طرفه، محمد یوسفی، الهام رسولی، سعید برجعلی، سیدمیثم موسویان، فائقه حاجمحمدی، کوروش زارعی است که توانسته با روایتی موسیقایی و استفاده از حرکات آیین «زار» مخاطبان بسیاری را به سوی خود جذب کند. میزگرد این نمایش با حضور کوروش زارعی کارگردان و بازیگر، سعید برجعلی، بازیگر و حسین اصیلی، مسلم شیرعلی، حسن سبحانی از اعضای گروه موسیقی نمایش در خبرگزاری تسنیم برگزار شد.
*تسنیم: «راکب» نمایشی آیینی است که این روزها شما آن را در سالن چهارسوی تئاترشهر روی صحنه دارید، نمایشی با نگاهی به یک نمایشنامه غربی که از فیلتر آیینها و مناسک شرق عبور کرده است. نگاه کوروش زارعی برای روی صحنه بردن نمایش «راکب» چگونه بوده است؟ نقشی در نمایش وجود دارد که از ابتدای نمایش با یک دستمال زمین را پاک میکند و این کار تا انتهای نمایش ادامه دارد، چرا؟
«راکب» با نگاهی آزاد، توسط جمشید خانیان و بنده با افرادی شرقی رو صحنه رفته است. در نمایشهای کلاسیک یونانی انسانها در مقابل خدایان هستند و خدایان برای رسیدن به اهدافشان انسانها را قربانی میکنند. در صورتی که در شرق ما مسلمانان برعکس هستیم، مانند زمانی که خداوند به حضرت ابراهیم دستور میدهند که اسماعیل را به قربانگاه ببر و او را مورد آزمون الهی قرار بده و ابراهیم در آستانه قربانی کردن اسماعیل است، خداوند گوسفندی میفرستد و اینجا تقابل دیدگاه و فرهنگ شرقی ما مسلمانان و غربیها به وجود میآید.
ما در نمایش «راکب» این کار را کردهایم، در نمایشنامه شرقی ما شخصیتی به نام رازیانه(همان دختر بچه) را داریم که در نمایشنامه آنتیگنه ایسمنه است. در واقع رازیانه خلاف ایسمنه حرکت کرده و خونها را پاک میکند. در این جا ما ایسمنه را یک دختر نوجوان و معصوم در نظر گرفتیم تا در واقع در تضاد با خصوصیات کلینگ قرار میگیرد، نشان میدهد که این آدم نمیخواهد جنگی صورت بگیرد و این خونها را پاک میکند. او میخواهد که همه چیز در صلح باشد، مسئلهای که در دنیای امروز به آن احتیاج داریم، دنیای امروز در واقع پر از ظلم، خونریزی و نابود کردن انسانهای بیگناه شده و هر روز توسط قدرتهای بزرگ انسانهای بسیاری به قتل میرسند. ما در «راکب» به دنبال دنیای بدون ظلم و صلح کامل هستیم و در اینجاست که نگاه شرقی و ایرانی با نگاه سوفوکل در آنتیگنه تفاوت میکند.
*تسنیم: پایان نمایش کلینگ خان بزرگ لیردف دوباره به پشت پرده باز میگردد و همان حرکات ابتدای نمایش را انجام میدهد، در پایان بندی نمایش چه مقصودی را دنبال میکردید؟
نمایش پایان خاص و خوشی ندارد و نمایش در انتها دوباه به نقطه آغاز باز میگردد. رازیانه در پایان هنوز خونهای ریخته شده روی زمین و دستان کلینگ را پاک میکند، اما پاک نمیشود، خان بزرگ لیردف در سایه و حجاب ابتدای نمایش قرار میگیرد، چرا که هنوز حزوا از درون او خارج نشده است و میگوید « من تو را رها نمیکنم، تو با کارهایی که کردهای مستوجب عقوبتی سختتر از آنچه که الان هست باید باشی» و کلینگ دوباره به نقطه ابتدا باز میگردد و مداوا نمیشود و با جنون خود زندگی میکند تا این جنون ذره ذره گوشتهای تن او را آب کند و او به خاطرات جنایتهایی که کرده است با زجر از این دنیا برود.
چنین اتفاقی در زمان حال نیز در حال رخ دادن است مانند شرایط فعلی حسنی مبارک در مصر، او خواستار این است که هرچه زودتر جانش را بگیرند اما عقوبتی او را درگیر کرده است که این عقوبت گریبانش را گرفته و ذره ذره نابودش میکند. تلاش کردیم یک نمایش کاملا ایرانی و آیینی را بیافرینیم و با یک نگاه امروزی و با استفاده از داشتههای ایرانی خود داستان آنتیگنه را شرقی کنیم. به همین دلیل باید بگویم این نمایش کاملا مستقل است و با تمام نمایشهایی که تاکنون آدابته شدهاند، متفاوت است.

*تسنیم: در نمایش شاهد آن هستیم که موسیقی حتی در کوچکترین اتفاقات نیز تاثیر دارد و به نوعی نسبت به آن واکنش نشان میدهد و حتی در زمان تاریکی صحنه نیز ذهن تماشاگر را درگیر خود میکند، آیا موسیقی استفاده شده در نمایش به طور کامل از آیین «زار» وام گرفته شده است؟
همه سازهای استفاده شده در نمایش در مراسم «زار» وجود دارد و گروه موسیقی تنها کمی به خاطر اجرای نمایش در ریتمهای موسیقی دخل و تصرف کردهاند. ریتم در زمانهای خاص به کمک نمایش میآید. اساس موسیقی «زار» همان چیزی است که در نمایش شنیده میشود و کمی از نظر ریتمیک تغییر داشته است. حرکاتی که در حین مراسم«زار» دیده میشود در اصل پردهای از حالات درونی بیمار و باباتچ است. قالب حرکات در واقع زائیده ذهن بنده است. مجلس «زار» یک مجلس درمان است، زمانی که فرد دچار جنزدگی میشود و به نوعی ارواح خبیثه بر او سیطره و حلول پیدا میکنند بابا زار یا ماما زار که روانشناسان حاذقی هستند مانند یک روانشناس عمل میکنند و آن بیماری که دچار باد زار و باد جن است را درمان میکنند.
در مراسم «زار»، شب اول، شب تشخیص است، یعنی بابازار، با بیمار و جنی که درون بیمار است کلنجار میرود تا میفهمد که آن جن کیست، از کجا آمده و چه میخواهد؛ این بخش خیلی مهم است و چالشهای عجیبی دارد، این چالشها گاهی تا سرحد مرگ مریض یا خود بابازار را پیش میبرد، یعنی اگر باد، قدرتش از بابازا و ماما زار بیشتر باشد حتی آنها را نیز زمینگیر میکند. من در کودکی این مجلس را از پشت یک پرده دیدهام که باد زار به بابا گفت«دست از سر من بردار و برو مگرنه از وسط دو نیمت میکنم»، در جزیره قشم، بندر لنگه، تیاب میناب و... هنوز این مراسم برگزار میشود.
اگر بابازار قدرتمند و سوار بر باد زار باشد، او را در سیطره خود قرار میدهد و مجبورش میکند که بگوید از کجا آمده و چه چیزی میخواهد تا فرد را رها کند.
شب دوم این مراسم خواستهای باد و جن است که بابا، باد را وادر میکند که در ازای دریافت خواسته خود دست از سر بیمار بردارد، پس از آن شب سوم، شب سفره انداختن است که تمام خواستههای باد برآورده میشود و گوسفندی قربانی میکنند تا خون گوسفند را با گلاب مخلوط کنند و به بادزار بدهند تا مجلس به خوبی و خوشی به اتمام برسد. این قربانی کردن به نوعی همان فلسفه قربانی کردن در دین اسلام است. نوع درمان در مجلس «زار» با درمان یک روانپزشک تفاوت میکند، چراکه در این مجلس، موسیقی، آوازها و غناهای موسیقیایی هستند که در واقع جو مراسم را بوجود میآورند. موسیقی مانند امواج دریاها برای بادها و زارها عمل میکند و وقتی موسیقی همراه با بوی عطر خوشی که توسط گلاب در فضا پیچیده است نواخته میشود، بادهاو زارها را سوار بر این فضای موسیقایی میکند تا آنها در مجلس «زار» حضور خودشان را در وجود بیمار اعلام کنند و در اینجا بابا با این کار جن را مهار میکند و بیمار را با استفاده از موسیقی و رقصهای مختص به آیین بهبود میبخشد.
تمام طراحی حرکتهای بازیگران نمایش زائیده ذهن بنده است و طراحیهایی است که از دریافتهای من از متن بوده و از آن در طراحی میزانسنها استفاده کردهام. هر باد و هر زار به شکل یک حیوان وجود دارد و با خوی درنده و وحشی نشان داده میشود. فضا و روح نمایش نیز با توجه به این مسئله یک فضای خشن است که درواقع خود باد «زار» کاملا وحشی است. سعی کردم در طراحی و کارگردانی هر کدام از کاراکترها به واسطه آنچه جنهای تسخیر کننده کلینگ خواهان آن هستند به عنوان میزانسن و طراحی حرکات بدنی به سمت حیوانات ببرم، به عنوان مثال کهور یک پلنگ، دهیر اسب، بیبی شهمر مانند یک آهوی ظریف، کلینگ یک شیر زخم خورده و بابازار مانند یک شاهین که بالهای خودش را بر سر این شخصیت باز کرده است عمل میکند و حزوا مانند یک ببر وحشی به دنبال انتقام است.
*تسنیم: در پیشبرد اتفاقات نمایش دکور و فضاسازی به کار کمک میکنند، اما احساس میشود که شما در طراحی دکور و نور صحنه را به دو بخش مساوی تقسیم کردهاید و در یک بخش بادبانهای کشتی و در یک بخش، بااستفاده از نور با صحنهای خالی صاب صحنه را تشکیل میدهند.
اصلا نخواستهام دکور، نور و دیگر اجزای صحنه را از یکدیگر جدا کنم، چراکه همه اینها درهم تنیده شدهاند و موسیقی در جای جای نمایش، ایجاد سایه اجنه و زارها توسط بادبانها و نورهایی که به نوعی درونیات کسان نمایش است همه با یکدیگر مکمل هم هستند. اگر ما میبینیم تکو در جایی از نمایش به باباتچ میگوید «این گشته داره تو خیالم راه میره بابا و داره منو قلقلک میده» در پس زمینه تکو بادها و زارها در قالب یک سری سایه ظاهر میشوند و نقش آفرینی میکنند و در اصل بازیگر و دکور با یکدیگر همخوانی پیدا میکنند. در همین راستا نور، بازیها، موسیقی، طراحی صحنه نمایش در هم تنییده شدهاند تا مفهوم مورد نظر نمایش را به مخاطب القا کنند. با ورود هر یک از شخصیتها تغییر در هارمونی نمایش دیده میشود.
تاکنون هر نمایشی در مورد مجلس «زار» روی صحنه رفته است، تنها از این آیین دیالوگ گفته شده است، اما اینبار ما گفتهها را به عینیت تبدیل میکنیم. ما رنگهایی را در صحنه به کار بردهایم تا زارها را از ماورا به روی زمین بکشانیم و خصوصیات آنها را نشان دهیم. این ویژگی «راکب» است که فضای آیین «زار» را برای اولینبار به صورت فیزیکی نشان میدهیم.
*تسنیم: موسیقی تقریبا در تمامی لحظات نمایش حضور دارد و همان طور که گفتید برای خودش یک شخصیت مجزا را ایفا میکند. تعریف شما از جایگاه موسیقی در این نمایش چیست؟ آیا این نمایش را در جشنواره آیینی سنتی نیز روی صحنه میبرید؟
جمشید خانیان نمایشنامه «راکب» را براساس فضای موسیقایی مجلس زار نوشته و موسیقی در این نمایش به عنوان یک کاراکتر عمل میکند و این موسیقی است که قصه را پیش میبرد. موسیقی در «راکب» به عنوان مکمل شخصیتهای نمایش، کارگردانی و آنچه نویسنده به رشته تحریر درآورده است، نقش آفرینی میکند و یک هنر تزئینی نیست و باید گفت که موسیقی اساس کار ما است و باید هم زنده نواخته شود، چراکه باز پخش کردن موسیقی در این نمایش جوابگو نیست.
در طول دوران کاری خود تنها در دو جشنواره حضور پیدا کردم، یکی جشنواره تئاتر فجر که ویترین تئاتر کشور است و جشنواره تئاتر دفاع مقدس که جزء دغدغههای من محسوب میشود. طرحی را نیز با سیدحسین فداییحسین در مورد دفاع مقدس به نام «موزه جنگ» داریم که در حال نگارش است. من دغدغه تئاتر جنگ را دارم، چرا که جوانان این مملکت جان خود را دادند تا امثال کوروش زارعیها به راحتی کار و زندگی کنند. خونشان را دادند تا ما در آرامش زندگی کنیم و بر گردن ما دینی دارند که باید برایشان کاری انجام دهیم. امیدوارم توفیق این را داشته باشم که در این مسیر بتوانم سالها کار کنم.

کشور یک طیف گسترده فرهنگی دارد، دور از ذهن نیست که در نقطه نقطه این مرز و بوم آیینها و مراسمهای مختلفی را داریم. نکته اعظم زندگی مردم در کشورهای مختلف آیینها و سنتهای آنها است. ما فرهنگهای بسیاری را در این کشور چه مذهبی و غیر مذهبی که البته در نهایت همه این آیینها ریشهای از مذهب را با خود همراه دارند و کارکرد خاص خودشان را دارند. هر کس بتواند در زمینه نشان دادن فرهنگ و آیین ایرانی خودمان احیاگری کند میتواند در قلمرو نمایشهای آیینی پا بگذارد. این نمایشها میتواند با استفاده از خرده فرهنگ و خرده داستانهای بومی ما شکل بگیرد ویا میتوان به ادبیات کلاسیک مانند شاهنامه فردوسی، اشعار عطار و مولانا و... مراجعه کرد که ادبیات منظومی در کشور ما داشتهاند و در درون خود قصهها و جاذبههای نمایشی بسیاری دارند. در بخش تئاتر آیینی جای کار بسیار داریم.
امیدوارم هنرمندان ما به سمت نمایشهای ایرانی بیشتر سوق پیدا کنند، ما با استفاده از داشتههای خود میتوانیم حرفهای زیادی را در عرصه هنرهای نمایشی بزنیم، اگر به داشتههای خود تکیه کنیم میتوانیم در تئاتر جهان مطرح شویم. اگر به این فکر باشیم که آثار شکسپیر و چخوف را همان طور که هست اجرا کنیم کاری را از پیش نبردهایم چرا که آنها خودشان از ما این کار را بهتر بلدند چون برای خودشان است. اما اگر این آثار را از فیلتر شرقی عبور دادیم و آن را تبدیل به یک کار جدید با مؤلفههای مورد نظر خودمان کردیم، میتوانیم حرکتی نو را در عرصه نمایش شکل دهیم. آنقدر جاذبههای نمایشی در فرهنگ خودمان وجود دارد که زیاد نیازی به کار اقتباسی کردن نیست.
*تسنیم: برخی افراد و به طبعه آنها برخی رسانهها برای کارهایی با محوریت دین، برچسب کار مناسبتی را به آنها میزنند و به نوعی سعی در تخریب آن دارند. گویی در نشست خبری نمایش «راکب» نیز یکی از افراد نسبتهایی را به شما داده است که باعث تعجب همگان شده و افرادی از این دست همواره به دنبال ایجاد فضایی برای تخریب افراد تئاتری در حوزههای مختلف کاری چه مذهبی و چه اجتماعی و چه بخش نمایشهای ایرانی هستند، واکنش شما نسبت به بچسبهایی که به شما زده میشود، چیست؟
سالهاست که در عرصه تئاتر فعالیت میکنم وخدمتگذار اهل بیت(ع) بوده و هستم. این برچسب به من خورده است و بدون شک به آن افتخار میکنم که به من هنرمند مذهبی کار بگویند. نمایش «راکب» را کار کردم تا بگویم کوروش زارعی کارش را بلد است، امتحان پس داده و برنده هشت جایزه جشنواره بینالمللی تئاتر فجر در زمینه بازیگری و کارگردانی است. نمایشهای بنده در کشورهای خارجی روی صحنه رفتهاند و افتخاراتی را کسب کرده است. اگر من نمایش مذهبی کار میکنم برای با عشق به ائمه (ع) و دلم کار میکنم، این اعتقادات من است که باعث افتخار من است.
«راکب» مانند کارهای گذشته من نیست، بلکه یک نمایش مدرن، متفاوت و سخت است که از دست هر کسی هم بر نمیآید. شاید خوب نباشد انسان زیاد از خودش صحبت کند اما خداوند را شاکرم که به بنده یک توانمندیهایی داده است تا آن را در راه او خرج کنم. افرادی مثل من چوب دو سر طلا هستند، قسم جلاله میخورم که بالاترین مبلغ قرارداد یک نمایش مذهبی کوروش زارعی 50 میلیون تومان برای نمایش «مسافران کوفه» بوده است.

زمان تعیین بودجه، وقتی به امثال من میرسند بودجه نیست اما برای آقا و خانم ایکس بودجه نامحدود وجود دارد. حال هرکس میخواهد باور کند یا نکند، اصلا مهم نیست، چون کوروش زارعی کار خودش را بلد است و میداند روی صحنه چکار کند، الحمدالله این را به همه نشان دادهام و هیچکس نمیتواند اسمی روی کوروش زارعی بگذارد و در فکر تخریب او باشد. من نزدیک به هشت سال به دلایلی که خیلی از دوستان تئاتری میدانند نمیتوانستم کار کنم، آخرین نمایش من در تئاترشهر نمایش «شب مویهها» در زمان شریف خدایی در سالن شهید قشقایی بود. ویترین افتخارات من تکمیل است و باید بگویم که من میتوانم در بخشهای مختلف تئاتر کار خوب تحویل بدهم.
نمایش «راکب» را روی صحنه بردم تا بگویم کوروش زارعی تمام نشده و اگر بخواهد کار غیر مذهبی هم انجام دهد بهتر از خیلیها کار میکند، هر چند «راکب» نیز در خود ریشههایی از مذهب و اخلاقیات را دارد و بسیاری از جشنوارههای خارجی نیز خواهانش هستند. تئاتر تنیده در دین، مذهب و اخلاق است و همواره از زمانی که بوجود آمده است با آیینها و مناسک همخوانی داشته است. تمام حرفها، نگاهها و پیامهایی که شما در یک اثر نمایشی میبیید در نهایت به انسان محوری، اخلاق محوری و ارزشهای انسانی میرسد. اینها مسائلی است که دین از جامعه اسلامی میخواهد، پیامبر اکرم (ص) میفرمایند که «من مبعوث شدم تا اخلاق را در جامعه توسعه بدهم.» تمام پیامبران، ائمه و انسانهای خوب آمدند تا اخلاق را ترویج کنند. تئاتر چیزی جز حرکت بر مدار دین و مذهب نیست.
*تسنیم: آقای برجعلی از نظر بصری تلاشهای بسیاری را انجام دادهاید، شما نقشی که در نمایش برعهده دارید را چطور میبینید.
برجعلی: برادری کهور کشته میشود و او میآید تا پادشاه آن شهر شود و وقتی که وارد آن شهر میشود با برادر کوچکش مقابله میکند و طی ترفندی که کلینگ، خان بزرگ لیردف میزند ناخودآگاه دو برادر کشته میشوند. در صحنه بعد کهور به صورت زار راکب خان بزرگ لیردف شده و خاک را از او طلب میکند. طی تعاملی که با کارگردان نمایش داشتیم این شخصیت را تنومند دیدیم و به همین دلیل به دنبال یک عامل خارجی بودیم، تا به پلنگ رسیدیم. حرکات کهور به سمت حرکات پلنگ رفت تا وحشی و قوی بودن کهور را به تصویر بکشیم. در تئاتر بازیگر هرچه قدر سختی بیشتر بکشد، کارش لذت بخشتر میشود، اما به دلیل سابقه کار در حرکات موزون توانستم به راحتی حرکاتی که زارعی در نظرش بود را به تصویر بکشم.
*تسنیم: همانطور که بحث شد موسیقی در نمایش «راکب» نقشی مهم را ایفا میکند، این تلاش و گروه شما بود که این امر را محقق کرد. آقای سبحانی مختصری درباره خودتان و سازهایی که در این نمایش برای به وجود آوردن فضای آیین «زار» به وجود آوردهاید سخن بگویید؟
سبحانی: نام گروه ما آنامیس است که در شهرستان میناب هرمزگان فعالیت میکنیم. این گروه از تعدای پیشکسوت و جوان هنر موسیقی و نمایش تشکیل شده است و حدود 10 سال است در زمینه ساخت و اجرای موسیقی فولکلور فعالیت میکنیم. نمایشنامه «راکب» فضای بومی منطقه شرق استان هرمزگان (لیردف باسک) که نزدیکترین همسایه شرقی به میناب است را دارد و ما نیز به جهت توانایی و تجربه کافی در زمینه اجرای موسقی بومی این منطقه توفیق همکاری با گروه نمایش آیین را داشتیم.
اصیلی: پایه و اساس موسیقی هرمزگان ریتم میباشد که با سازهای کوبهای منطقه توسط نوازندگان با تجربه نواخته میشود، دهل و کروپی از سازهای کوبهای ما میباشد و با استفاده از اینها ریتمها و فضاهای خاص نمایش را به وجود میآوریم. ساز عود برای ملودی و پرکردن فضاهای درونی نمایش استفاده شده است و در جاهایی از کار در نقش یک کاراکتر خیالی ظاهر میشود. میروک(قیچک) ساز زهی منطقه شرق استان هرمزگان میباشد که قوم بلوچ بیشتر در مراسمات و ساخت قطعات آوایی از این ساز به عنوان ملودی استفاده میکنند. در «راکب» میروک(قیچک) که توسط استاد مهرداد ذاکری به طور خاص و حرفهای به فضای نمایش نواخته شده است.
انتهای پیام/