واشنگتن و متحدانش باید حق ایران برای غنیسازی اورانیوم را بهرسمیت بشناسند
- اخبار رسانه ها
- 09 تير 1392 - 19:05
به گزارش خبرگزاری تسنیم، کمیته فرعی روابط خارجی مجلس نمایندگان امریکا روز 28 خرداد 1392 (18 ژوئن 2013) با برگزاری یک نشست استماع به تحلیل انتخابات ایران پرداخته است.
آنچه در ادامه میآید متن کامل سخنان «علیرضا نادر» از اندیشکده «رَند» در این نشست است. طبیعی است که انتشار متن کامل این سخنان به هیچ وجه بهمعنی تأیید لحن یا محتوای تحلیلهای گوینده نیست.
*******
عالیجناب «راس-لِتینِن»، از اعضای کمیته فرعی، از این که به من اجازه دادید امروز در مقابل شما درباره انتخابات ریاست جمهوری ایران و گزینههای سیاست پیشِروی آمریکا صحبت کنم تشکر میکنم.
انتخاب «حسن روحانی» به ریاست جمهوری نشان دهنده ناامیدی مردم ایران و مخالفت عمیق آنان با تصمیمات رهبر کشور است. انتخاب او انعکاسی از انکار سیاست مقاومت در رابطه برنامه اتمی ایران بود؛ سیاستی که رهبر ایران «آیتالله خامنهای» و «محمود احمدی نژاد» ، رئیس جمهوری ایران بهدنبال آن بودند و اجرای آن موجب انزوای رو به افزایش ایران و وخامت شرایط اقتصادی کشور شده است. نتیجه انتخابات همچنین نشان دهنده آن است که فشارهای آمریکا علیه ایران بالاخره جواب داده است. بحران اقتصادی ایران نقش مهمی در انتخاب «روحانی» داشت. پیشرفت ادامهدار ایران در برنامه اتمی برای این کشور هزینه بسیاری داشته است؛ این موضوع به نابودی عمیق اقتصاد بر اثر تحریمها انجامیده و موجب شده سطح متوسط استاندارد زندگی مردم ایران دچار تنزل شود. مردم ایران لطمات ناشی از تحریمها را متحمل شدهاند، اما حکومت هم تحت فشار شدیدی قرار گرفته است. وابستگی بیش از حد حکومت به درآمد حاصل از انرژی کشور را نسبت به تحریمهای بینالمللی آمریکا، که موجب کاهش صادرات نفت و گاز طبیعی شدهاند، آسیب پذیر کرده است.
ریاست جمهوری «روحانی» احتمالاً فرصت بهتری برای حل بحران اتمی از طریق دیپلماسی فراهم خواهد کرد. سابقه او در مقام مذاکره کننده اتمی توانا و فردی میانهرو در زمینه سیاست خارجی امیددهنده است. البته سیاست خارجی ایران در نهایت توسط رهبر کشور، «آیتالله خامنهای»، کنترل میشود، و از همین جهت تغییرات زیادی نخواهد داشت، برای مثال، خیلی بعید به نظر میرسد که ایران دست از حمایت از حکومت سوریه بردارد. بااینحال «روحانی» فرصت خوبی برای بازتعریف موضع ایران در برنامه اتمی در دست دارد. او همچنین مذاکره کننده اتمی و دیگر شخصیتهای کلیدی را تعیین میکند.
هنوز زمان و فضای زیادی برای موفقیت سیاست تحریم و فشار آمریکا وجود دارد. اما اگر ایران تصور کند تحریمها نه برای دستیابی به راهحلی دیپلماتیک بلکه بهجهت انفجار در حکومت و براندازی آن طرح شدهاند آنگاه مذاکرات بین ایران و گروه «1+5»، (آمریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه، چین و آلمان) به شکست خواهد انجامید. سیاست آمریکا باید بهسمتی تعادل پیدا کند که نهتنها بتواند از گزینه اعمال فشار استفاده کند بلکه راهی موقرانه برای سازش حکومت ایران را هم در بر بگیرد. واشنگتن و متحدانش باید آماده باشند تا به ایران راهی موافقتنامهای ارائه دهند که در آن حق ایران برای غنیسازی اورانیوم بهرسمیت شناخته شده باشد و بهازای محدودیتهای قابل تأیید بر برنامه اتمی از میزان تحریمهای سخت موجود بر کشور کاسته شود.
علاوه بر این آمریکا و متحدانش باید در تأکید بر نقض حقوق بشر در ایران جدیتر عمل کنند و در عین حال کانالهایی برای رابطه با مردم ایران باز کنند. واشنگتن باید قبل از پرداختن به تحریمهای جدید با «روحانی» تعامل پیدا کند. اگر حکومت به این موضوع جواب نداد آنگاه کشور با فشارهای شدیدتر مواجه خواهد شد.
قبل از برگزاری انتخابات، هدف اصلی حکومت ایران جلوگیری از تکرار وقایع پس از انتخابات پرشبهه سال 2009 و تظاهرات عمومی که با فشار وحشیانه مواجه شده بود. حکومت ایران، خصوصاً «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی»، انتخابات 2013 را انتخاباتی مهندسی شده تعریف کرده بودند که هدف داشت رئیس جمهوری را انتخاب کند که به نظام وفادار باشد. هدف اصلی [آیتالله] «خامنهای» هم برگزاری انتخاباتی باثبات و بیشبهه بود که بتواند در هالهای از مشروعیت قرار بگیرد.
انتخاب دوباره «محمود احمدی نژاد» به ریاست جمهوری در سال 2009 شکاف بین سیاست مداران ایران را عمیقتر کرد و به بزرگترین تظاهرات پس از انقلاب ایران در سال 1979 انجامید. تولد «جنبش سبز»، که از قبل این رخدادها حادث شد، پایههای نظام جمهوری اسلامی را لرزاند. لیکن «جنبش سبز» بهدلیل نبود رهبری قوی و نداشتن اهداف قابل شناسایی و واقع گرایانه از پا افتاد. از سال 2009 به بعد حکومت موفق شد فضایی از ترس و سرکوب ایجاد کند که در آن اعدام، تجاوز، شکنجه، زندان و تبعید برای فعالان دموکراسی طلب ایرانی دیده میشد. ازاینرو [آیتالله] «خامنهای» و «سپاه پاسداران» تلاش کردند با تهیه فهرستی از نامزدهای بیخطر و قابل قبول نارضایتی عمومی را سرکوب کنند. راهبرد حکومت ایران سرکوب وحشیانه رسانههای ایران و جامعه شهروندی را هم شامل میشد. بسیاری از روزنامه نگاران و فعالان، خصوصاً افرادی که با اصلاح طلبان و «جنبش سبز» ارتباط داشتند، مورد آزار قرار گرفتند و یا دستگیر شدند.
نکته دیگر این است که به نظر میرسد [آیتالله] «خامنهای» دنبال رئیس جمهوری بود که در مورد مسایل اصلی او را به چالش نکشد. رهبر ایران از سوی سه رئیس جمهوری که در زمان رهبری وی بر سر کار بودهاند با مشکلات و چالشهایی مواجه شده است. «علیاکبر هاشمی رفسنجانی» (1997-1989) ، معمولاً او را تحت الشعاع خود قرار میداد؛ «محمد خاتمی» (2005-1997) میخواست نظام سیاسی را اصلاح کند و در روند این کار از قدرت [آیتالله] «خامنهای» بکاهد؛ و «محمود احمدی نژاد»، (2013-2005)، از مفاهیم پوپولیستی و ملیگرایانهای حرف میزد که قدرت روحانیون را به چالش میکشید. [آیتالله] «خامنهای» برای استحکام بخشی به قدرت خود به تقویت «سپاه پاسداران» روی آورد تا این نهاد «رفسنجانی»، «خاتمی»، و «احمدی نژاد» را به حاشیه براند. امروزه «سپاه پاسداران» یکی از قدرتمندترین مهرههای اقتصادی، سیاسی و نظامی داخل ایران است. این نیرو که تحت رهبری [آیتالله] «خامنهای» قرار دارد یکی از در دست دارندگان کلیدی قدرت در نظام سیاسی ایران است.
[آیتالله] «خامنهای» همچنین از «شورای نگهبان»، نهادی که در قانون اساسی وجود دارد، استفاده میکند تا از انتخاب نامزدهایی که نظام را به چالش نمیکشند اطمینان حاصل کند. «شورای نگهبان» از میان نزدیک به چهل نامزد که تقریباً چهرههای شاخصی بودند تنها هشت نفر را تأیید صلاحیت کرد. ردّ صلاحیت «اسفندیار رحیم مشایی»، پدر عروس «احمدی نژاد» و جانشین محبوب او، مسئله تعجب برانگیزی نبود. «احمدی نژاد» از زمان انتخاب مجدد در سال 2009 مرتباً و علناً با [آیتالله] «خامنهای»، حامی پیشین خود، مخالفت کرده است. حامیان [آیتالله] «خامنهای» هم به ضدیت با «احمدی نژاد» برخاستهاند و او و «مشایی» را «جریان انحرافی» که قصد دارد جمهوری اسلامی را براندازی کند خطاب کردهاند. اما ردّ صلاحیت «رفسنجانی»، یکی از رؤسای جمهوری پیشین ایران، و یکی از پایه گذاران و ستون جمهوری اسلامی، بسیاری از مردم ایران را شگفتزده کرد.
«رفسنجانی» کسی است که انتصاب [آیتالله] «خامنهای» به مقام رهبری در سال 1989 را باعث شد. او در فاصله سالهای 1989 تا 1997 رئیس جمهور ایران بوده و وظایفی چون دبیر «مجلس خبرگان» (نهادی که وظیفه دارد رهبر را انتخاب کند) و ریاست «مجمع تشخیص مصلحت نظام» (نهادی که اختلاف نظرها میان شاخههای دولت را حل و و فصل میکند) را بهعهده داشته است. «رفسنجانی»، هرچند بسیار ثروتمند و فاسد خوانده میشد، ولی گزینه خوبی برای وضعیت موجود به حساب میآمد. او از کاهش تنش با جامعه بینالمللی و حتی تعامل با آمریکا صحبت کرده بود.
هشت نامزدی که نهایتاً باقی ماندند همگی به [آیتالله] «خامنهای» وفادار بودند، ولی بعضی، مثل «روحانی» تمایلات مستقلی از خود نشان میدادند. چهار نفر از این تعداد از جناح محافظهکار بودند و در سایه [آیتالله] «خامنهای» قرار داشتند: «سعید جلیلی» ، مذاکره کننده اتمی تندروی ایران، «علیاکبر ولایتی»، وزیر امور خارجه و مشاور کنونی رهبر، «محمدباقر قالیباف»، شهردار تهران و «غلامعلی حداد عادل»، سخنگوی پیشین مجلس و پدر عروس [آیتالله] «خامنهای».
از میان چهار نامزد دیگر تنها میتوان «حسن روحانی» و «محمدرضا عارف» را میانهروهای واقعی دانست. «روحانی»، بهطور اخص، بهنظر مخالف با شرایط حاضر بود. او که در زمان رئیس جمهور پیشین، «محمد خاتمی»، مذاکره کننده اتمی ایران بود از رویکردی عملگرایانهتر در قبال برنامه اتمی و بهطور کلی سیاست خارجی کشور صحبت کرده بود. او در تبلیغات انتخاباتی خود از "فضای امنیتی شده ایران "انتقاد کرده بود و گفته بود "مردم ایران شایسته زندگی بهتر و آزادانهتری" هستند. «عارف» برای تقویت آرای «روحانی» از رقابت کناره گیری کرد. شانس موفقیت «روحانی»، با احتساب حامیان کمپین او، کم تصور میشد.
از نقطه نظر محافظه کاران حاکم بر کشور، «روحانی» با «رفسنجانی» و «خاتمی» ارتباط نزدیکی داشت. او همچنین حمایت چشمگیر «جنبش سبز» سرکوب شده را با خود داشت که همین موضوع حکومت را نگران کرده بود. بااینحال نامزدهای محافظهکار با هم همکاری نکردند؛ آنها بهجای کناره گیری بهنفع یک نامزد محافظهکار همگی در رقابت باقی ماندند؛ و مردم ایران بهشکل چشمگیری در رأیگیری شرکت کردند.
همان طور که دیدیم [آیتالله] «خامنهای» پیروزی «روحانی» را پذیرفت. او نمیتوانست دستور دهد که شمارش آرا در شرایطی که مردم ایران بسیار ناامید بودند تحریف شود. شاید «روحانی» از جمله نامزدهای مدّنظر او نبود، ولی «روحانی» به نظام وفادار است و احتمالاً دنبال اصلاحات اساسی در جمهوری اسلامی نیست. از طرفی او میتواند انزوای ایران را با امتیاز دادن بهنفع حکومت کمتر کند و در عین حال به [آیتالله] «خامنهای» اجازه دهد وجهه خود را حفظ کند.
انتخاب «روحانی» واکنشی به فشارهای داخلی و خارجی، از جمله تحریمها است. بنا به گفته وزیر نفت ایران، صادرات انرژی ایران 40% کاهش یافته است. دولت میزان تورم را 30% گزارش کرده است، هرچند برخی اقتصاددانان بر این اعتقادند که تورم واقعی بیشتر از این رقم است. ریال، پول رایج ایران، تنها در سال 2012 هشتاد درصد از ارزش خود را از دست داد. معیشت بسیاری از مردم ایران، از جمله طبقه متوسط، در خطر جدی قرار دارد. سیاستهای [آیتالله] «خامنهای» و «احمدی نژاد»، خصوصاً در زمینه برنامه هستهای، جمهوری اسلامی را با تهدید نابودی مواجه کرده است.
نشانههایی وجود دارد که بیان میکند حکومت قبل از انتخاب «روحانی» آماده بود سازش کند. در جریان سومین مناظره تلویزیونی بسیاری از نامزدها، از جمله «ولایتی»، راهبرد مذاکراتی «جلیلی» را شدیداً مورد انتقاد قرار دادند. آنها خصوصاً «جلیلی» را به این متهم کردند که نهتنها چیزی به دست نیاورده بلکه تنها موجب افزایش تحریمها و انزوای دیپلماتیک شده است. این موضوع نشان دهنده مباحثات جاری درباره مسئله اتمی در لایههای بالای نظام است. «جلیلی» از خود دفاع کرد و گفت [آیتالله] «خامنهای» موضعگیری اتمی کشور را تأیید کرده است. ازاینرو انتقادهای «ولایتی» را میتوان نشانی از انتقاد ضمنی وی از [آیتالله] «خامنهای» به حساب آورد.
رهبران حکومت از انعطاف پذیری اتمی در صورت اتخاذ موضعی «عقلانی» از سوی آمریکا سخن گفتهاند. این موضوع غالباً بهرسمیت شناختن حق مسلم ایران برای غنیسازی اورانیوم از سوی «1+5» را شامل میشود. انعطاف پذیری گروه «1+5» درباره برنامه اتمی میتواند موجب شود ایران امتیازاتی در این زمینه بدهد. گروه «1+5» نباید حق غنیسازی اورانیوم را بهطور مستقیم به ایران اعطا کند. ایران باید با توقف یا کاهش سرعت برخی وجوه برنامه اتمی خود گامهای اعتماد سازانهای بردارد. «1+5» همچنین باید خواسته خود مبنی بر پذیرش بازرسی موشکافانهتر از تأسیسات اتمی ایران را همچنان حفظ کند. مسیر رو به جلو بهآسانی به دست نمیآید. اما گفتوگوهای درون ایران و انتخاب شدن «روحانی» نکاتی هستند که نشان میدهند تحریمها باعث شدهاند حکومت سیاستهای هزینهبردار خود را مورد بازبینی قرار دهد.
با اینهمه اشتباه است اگر به «روحانی» امید زیادی ببندیم. او یک مهره داخلی نظام است که به پایه گذاری حکومت کمک کرده است و در برخی مسندهای ارشد حکومتی حضور داشته است. او در بازه زمانی سال 1989 تا 2005 مشاور امنیت ملی بوده است و در همین زمان مذاکرات با سه کشور اروپایی موسوم به «ای.3» (انگلیس، فرانسه، آلمان) را هدایت کرده است. تا قبل از انتخاب شدن او در سمت نماینده [آیتالله] «خامنهای» در «شورای امنیت ملی» فعالیت داشته است. بسیاری از ایرانیها آنقدر واقعبین هستند که بدانند «روحانی» نمیتواند همهچیز را تغییر دهد. آنها به «روحانی» رأی دادند اما این موضوع از سر علاقه آنان به وی نبود بلکه درماندگی آنان برای تغییر در کشور دلیل اصلی این اتفاق بود. در میان هشت نامزد تأیید صلاحیت شده «روحانی» افراطیگری و تعصب کمتری داشت و بهترین فرصت برای بهبود جزئی شرایط در آینده را ارائه میداد.
نکته دیگر این است که با وجود بدبینی [آیتالله] «خامنهای» نسبت به افرادی که دنبال چالش هستند، معلوم نیست رهبر تا چهحد به «روحانی» اجازه نرمش خواهد داد. نهادهایی در ایران که از طریق انتخابات منصوب نمیشوند ــ رهبر، سپاه پاسداران، و گروههای فشار فوق محافظهکار ــ شاید تلاش کنند ریاست جمهوری «روحانی» را محدود کنند. باید منتظر بمانیم و ببینیم آیا «روحانی» از قدرت واقعی برخوردار خواهد بود یا خیر.
اعمال فشار بر حکومت ایران گزینهای است که جواب میدهد. بااینحال، آمریکا باید هوشیار باشد اجازه ندهد تحریمها به تنها وسیله راهبردی این کشور تبدیل شوند. تحمیل تحریمها یکی پس از دیگری و بدون راهبردی دیپلماتیک ممکن است حکومت ایران را متقاعد کند که واشنگتن دنبال از بین بردن نظام و براندازی آن است و قصد ندارد راهحلی برای بحران اتمی حاضر اتخاذ کند. شاید آمریکا واقعاً بتواند از نظر اقتصادی حکومت را به مرز انفجار برساند؛ اما این موضوع ضمانتی برای پایان بخشیدن به جاهطلبیهای اتمی ایران نخواهد بود. تحریم بدون دیپلماسی میتواند موجب حرکت حکومت تضعیف شدهای شود که به توانایی تولید سلاح اتمی نزدیک شده است.
آمریکا باید بسته پیشنهادی به ایران ارائه دهد که در آن نهفقط از رسیدن ایران به توانایی تولید سلاح اتمی جلوگیری شده باشد بلکه راهحلی موقرانه برای خروج حکومت ایران از بحران حاضر در آن وجود داشته باشد. این موضوع بهمعنی تعیین سقف بر غنیسازی اورانیوم ایران است. بهعوض گروه «1+5» حق ایران برای غنیسازی اورانیوم برای مصارف صلحآمیز را بهرسمیت خواهد شناخت و تحریمهای سخت را برخواهد داشت.
هر تحریم جدیدی که در آینده وضع شود باید طوری طراحی شود که بر محاسبات اتمی حکومت اثر بگذارد. همچنین تحریمها باید بهشکلی باشند که در صورت رسیدن به توافقنامه بین ایران و «1+5» بتوان آنها را برگرداند. این بدان معناست که تحریمها را نباید با مسایل مرتبط با حقوق بشر، دموکراسی خواهی یا رفتار ایران در منطقه تعریف کرد. علاوه بر این، آمریکا باید آزادی عمل داشته باشد تا در موارد لازم تحریمها را برای کشورهای طرف سومی که با موضوع موافقت کردهاند باطل اعلام کند. این موضوع به واشنگتن کمک خواهد کرد ائتلاف مؤثر بینالمللی را که موجب انزوای حکومت ایران شده حفظ کند.
در عین حال، آمریکا نمیتواند مسایلی را که به سیاست طولانیمدت موفق آمریکا در قبال ایران مرتبط میشود فراموش کند. برنامه اتمی ایران بهحق اهمیت زیادی برای امنیت ملی دارد. بااینهمه، آمریکا باید بهشکل فعالانهای برای دوران پس از [آیتالله] «خامنهای» در ایران خود را آماده کند. انتخابات ریاست جمهوری بهاندازه جانشینی رهبر ایران اهمیت ندارد. بهاحتمال زیاد ایران پس از درگذشت [آیتالله] «خامنهای» دستخوش تغییرات بزرگ و آشفتگی خواهد شد. لیکن خاتمه رهبری [آیتالله] «خامنهای» میتواند فرصتی برای دموکراسی خواهان باشد تا مسیر حرکت آینده کشور خود را ترسیم کنند.
با توجه به آنچه گفته شد مهم است که تحریمهای آینده تا جای ممکن حکومت را مدّنظر قرار دهند. تحریمها تاکنون موفق شدهاند حکومت را دچار مشکل کنند، اما موجب مشکلات و رنج برای مردم ایران هم شدهاند. آمریکا باید دنبال راههای خلاقانهتری برای هدف قرار دادن حکومت ایران باشد؛ تحریمهای اخیر «وزارت خزانهداری» بر امپراتوری تجاری [آیتالله] «خامنهای» یکی از مواردی است که در این زمره قرار میگیرد. علاوه بر این، آمریکا باید اطمینان حاصل کند که تحریمها به کمبود غذا و دارو نخواهد انجامید زیرا اگر این اتفاق بیفتد حکومت با استفاده از آن به تبلیغات منفی میپردازد و این امر حسننیت مردم ایران نسبت به آمریکا را خدشهدار خواهد کرد.
در نهایت آمریکا نباید اجازه دهد مذاکرات اتمی تمرکز بر نقض آشکار حقوق بشر توسط حکومت ایران را مهار کند. بعضی از مفسرین آمریکایی ادعا میکنند که سیاستی قوی از سوی آمریکا در زمینه حقوق بشر ممکن است حکومت را به این نتیجه برساند که آمریکا در زمینه مذاکرات چندان جدی نیست. اما [آیتالله] «خامنهای» و هوادارانش، که همیشه نسبت به نیات آمریکا تردید خواهند داشت، بهدرستی دریافتهاند که حکومت، که خود را بهعنوان دموکراسی اسلامی معرفی کرده است، در زمینه نقض حقوق بشر بسیار آسیب پذیر است. مقامات آمریکایی باید تا جای ممکن از مقامات رسمی ایران نام ببرند و در موردشان افشاگری کنند. همچنین مهم است که متحدان آمریکا و شرکای مهم تجاری ایران مثل هندوستان در زمینه حقوق بشر تهران را تحت فشار قرار دهند. انتخابات ریاست جمهوری سال 2013 نشان داد که جمهوری اسلامی، هرچند خودکامه است، نسبت به فشار پاسخگوست.
انتخاب شدن «روحانی» سیاست ایران را دچار تغییرات شگرف نخواهد کرد. بهاحتمال زیاد حکومت همچنان از «بشار اسد» در سوریه حمایت خواهد کرد؛ و اهداف اتمی خود را یکشبه کنار نخواهد گذاشت. اما اینک فرصت ارزشمندی پیشِروی آمریکا قرار گرفته است. آمریکا باید تا زمانی که تعاملات جدیاش را با دولت «روحانی» آغاز نکرده از اعمال تحریمهای جدید خودداری کند.
پیشبینی آینده ایران غیرممکن است ولی اینک زمان بهنفع آمریکا و مردم ایران به پیش میرود. آمریکا هنوز فرصت آن را دارد که بنبست اتمی را از راه دیپلماتیک حل و فصل کند و درعینحال به مردم ایران کمک کند آیندهای بهتر برای کشور خود ترسیم کنند. بار دیگر از عالیجناب «راس-لهتینن» ، که به من فرصت دادید امروز در برابر شما درباره این مسایل مهم صحبت کنم تشکر میکنم. منتظر سؤالات شما هستم.
منبع: پایگاه اطلاعرسانی ایران هستهای
انتهای پیام/*
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوماً بهمعنای تأیید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.