به گزارش خبرنگار گروه "رسانههای دیگر" خبرگزاری تسنیم، بر سر پذیرش قطعنامه 598 هنوز مباحث بسیاری گفته میشود.برخی اعتقاد دارند که پذیرش آن از سوی امام(ره) تحمیلی بود. یعنی برخی شخصیتهای سیاسی و نظامی دوران دفاع مقدس آن را به حضرت امام (ره)تحمیل کردند و جام زهر را به ایشان نوشاندند.
رازهای پذیرش قطعنامه 598 و پایان 8 سال جنگ عراق علیه جمهوری اسلامی ایران همچنان آشکار نشده و هنوز در پشت پردهای از ابهام قرار دارد.
درباره پذیرش این قطعنامه سخن بسیار گفته شده است اما هر شخصی که درباره آن سخن گفته و رازی را آشکار کرده درمقابل فردی دیگر موضوعی متفاوتی را درباره دلایل پذیرش آن مطرح کرده است که هنوز چندگونه سخن گویی درباره قطعنامه 598 ادامه دارد و روشن نشده است که سرانجام چه شد که حضرت امام (ره) تن به پذیرش این قطعنامه داد.
فرماندهان دوران دفاع مقدس در این باره سخن گفتهاند و جانشین فرمانده کل قوا در زمان جنگ هم همینگونه اما سخنانی متفاوت با دلایلی گوناگون.
آیت الله هاشمی رفسنجانی روایتی دارد از پذیرش قطعنامه از سوی حضرت امام(ره)، برخی فرماندهان دوران جنگ از جمله محسن رضایی هم روایتی دیگر.
اما هنوز پس از گذشت بیش از 25 سال از پایان جنگ میبینیم افرادی تازه وارد این بحث شده و مسائل تازهای را هم با خود میآورند.
مسائل تازه، مباحث تازه و پرسشهای تازه هم به همراه خود دارد.اما در این میان متولی اصلی این موضوع همچنان نامشخص است.
سازمانی، ارگانی و نهادی که در زمینه جنگ و دفاع مقدس تحقیق کرده باشد و بتواند با سند و مدرک رازهای دفاع مقدس را پس از 25 سال آشکار کند و به نسل جوان کنونی و آینده کشور ارائه دهد و حتی آنهایی را که در آن سالها کم یا زیاد در این نبرد مقدس نقش داشتهاند آگاه سازد که چه شد حضرت امام قطعنامه 598 را پذیرفت؟
کامران غضنفری محقق و پژوهشگر و نویسنده کتاب «راز قطعنامه» یکی از همان افرادی است که در جلسه هفتگی انصار حزبالله با موضوع «تحریف در بینات انقلاب به بهانه نفی افراطی گری» در همین زمینه سخن گفته است.
غضنفری در سخنانش به بخشی از سخنان امام خمینی (ره) اشاره کرد و گفت: در تاریخ 21/3/62 ایشان فرمودهاند: اگر بعضی از منحرفین و منافقین بین مردم بیفتند و بگویند که جنگ را تمام کنید شما هم قبول کنید بدانید که اسلام در خطر کفر است. اگر چنانچه امروز ما یک کلمه عقبنشینی کنیم، اگر ملت ما یک قدم سستی به خودش راه بدهد و عقبنشینی کند، نوامیس، اموالش، جانهای جوانهایش، همهاش به باد خواهد رفت. همچنین در تاریخ 10/4/63 امام خمینی (ره) میفرمایند: آنهایی که به ما میگویند سازش کنید، آنها یا جاهل هستند یا مزدور. سازش با ظالم یعنی که دست ظالم را باز کن تا ظلم کند. این خلاف رأی تمام انبیاء است.
مولّف کتاب «راز قطعنامه» در ادامه گفت: امامخمینی(ره) در 18/12/63 بیان کردند: اینان ندیدند که مادران و پدران شجاع ایران، فرزندان و نور چشمان خود را از زیر خروارها خاک بیرون میکشند و فریاد جنگ جنگ تا پیروزی سر میدهند و از دستاندرکاران مقابله به مثل و از سلحشوران جبههها ادامه جنگ را طلب میکنند؟! درود خدا بر این ملت شجاع و مؤمن که جان میدهد و تن به سازش و تسلیم نمیدهد؛ همچنین در تاریخ 16/5/65 میفرمایند: سازش و صلح تحمیلی بدتر از جنگ چه معنا دارد؟ کیست که نداند صلح با این حزب به رسمیت شناختن حزب بعث است که با قتل و جنایت بر یک کشور اسلامی حکومت میکند و کیست که نداند این امر از بزرگترین گناهان است و از واضحترین خیانتها به مسلمین است.
غضنفری گفت: با این تفاسیر، جناب آقای هاشمی رفسنجانی، فکر میکنید این شعارهای به زعم شما آرمانگرایانه افراطی را چه کسانی سر میدادند. گوینده این جملات کسی جز روحالله الموسوی الخمینی رضوانالله تعالی علیه نیست.
مولّف کتاب «راز قطعنامه» با تأکید بر اینکه سوالی که مطرح میشود این است که چه شد امام خمینی(ره) که با چنین دیدگاهی از اول جنگ تا پایان جنگ این مسیر را مستقیم جلو میرود بدون اینکه ذرهای از این مسیر منحرف شود، افزود: درست 10 روز بعد از 13تیرماه 67 یعنی 23 تیرماه پذیرش قطعنامه به ایشان تحمیل میشود و دقیقاً اوضاع 180 درجه تغییر میکند؟!
وی ادامه داد: چه پیش آمد در حالی که 10 روز قبل از آن امام(ره) مردم را جهت حضور در جبهه و مقابله با آمریکا و اذناب آمریکا دعوت میکنند و میفرمایند غفلت از مسائل جنگ خیانت به رسول الله(ص) است و خائن به رسول الله جایگاهش در درک جهنم خواهد بود، چگونه میتوان قبول کرد؟ در جلسه 23 تیرماه 67 چه اتفاقی میافتد؟ آقای هاشمی چند تن از مسئولین دیگر را با خودش همراه میکند و به نزد امام میروند. قبل از این جلسه هم آقای هاشمی به کرّات سراغ امام خمینی(ره) رفته بود و با اصرار هر چه تمامتر از ایشان خواسته بود که آتش بس را بپذیرند و صلح انجام شود ولی حضرت امام خمینی(ره) سرسختانه مقاومت کرده و پاسخ رد میدادند.
مولّف کتاب «راز قطعنامه» با بیان اینکه محسن رضایی نقل میکند که در یکی از جلسات که آقای هاشمی به امام اصرار میکند باید بپذیرید و ما مجبوریم قطعنامه را امضاء کنیم، گفت: امام ناراحت میشوند و پاسخ منفی میدهند. در جلسه دیگری آقای هاشمی، منتظری و دیگران را همراه خود کرده بود و نزد امام آمده بود تا اینکه شروع میکنند راجع به بدی اوضاع مملکت صحبت کنند، امام بلند میشوند و جلسه را ترک میکنند و به حرفهای آنها اعتنایی نمیکنند.
وی تأکید کرد: در جلسه 23 تیر که آخرین جلسهای بوده که نهایت فشار را آقای هاشمی رفسنجانی بر حضرت امام وارد میکند و ایشان را وادار به پذیرش قطعنامه میکند. پنج، شش گزارش را جلوی حضرت امام میگذارند. یک گزارش از فرماندهی وقت سپاه، یک گزارش از فرماندهی ارتش، گزارشی از نخست وزیر وقت راجع به اوضاع اقتصادی و گزارشی از وزیر اقتصاد و گزارشی از رئیس برنامه و بودجه آقای روغنی زنجانی که در گزارش خود بیان کرده بودند که کفگیرمان به ته دیگ خورده است و دیگر اصلاً پول نداریم و گزارشی هم آقای سیدمحمد خاتمی - که آن زمان مسئول تبلیغات ستاد کل بود - آورده بود مبنی بر اینکه مردم دیگر به جبههها نمیروند و از جبههها استقبال نمیشود و یک گزارش مفصل هم خود آقای هاشمی تهیه کرده و ارائه میکنند - به این دلیل در یادداشتهای خود ایشان هم اشارهای نمیشود.
وی ادامه داد: حالا با این گزارشها که همگی دستانشان را به نشانه تسلیم بالا برده بودند حضرت امام با اتکا به چه کسی میخواستند مقاومت را ادامه دهند؟! تمام اینهایی که به آنها اعتماد کرده و تا آن موقع به آنها تکیه کرده بودند، همگی دستانشان را بالا برده بودند. این جاست که میفرمایند من این جام زهر را سر میکشم. و در جایی دیگر میفرمایند: قبول این مسئله برای من از زهر کشندهتر است.
غضنفری اظهارداشت: بعد آقای هاشمی در چند مصاحبهای که سالهای اخیر داشتهاند، میگویند امام(ره) از پذیرش قطعنامه خیلی خوشحال بود و به من گفتند این از الطاف الهی بود که من قطعنامه را پذیرفتم.
مولّف کتاب «راز قطعنامه» با طرح این سؤال که آیا به واقع چنین بود، اظهارداشت: ایشان تا دو روز بعد از پذیرش قطعنامه هیچ چیزی نتوانستند بخورند، از قول حاج عیسی مستخدم امام نقل میکنند بعد از دو روز یک استکان چای که برای امام میآورد، حضرت امام او را بغل میکنند و یک ساعت تمام گریه میکنند؛ نقل میکنند همان روز اول این قدر امام افسرده و ناراحت شده بودند که توان اینکه از جایشان بلند شوند و به رختخواب بروند، نداشتهاند؛ آیا با این وضعیت امام خوشحال بود؟! مرحوم توسلی، از اعضای دفتر حضرت امام، نقل میکند که بعد از اینکه امام قطعنامه را پذیرفت دیگر تا آخر عمر ایشان من یک لبخند بر لبهای امام ندیدم.
وی گفت: امام بعد از پذیرش قطعنامه تا روز رحلت دیگر با هیچ گروه و شخصی که برای دیدار میرفتند صحبت نکردند. و همه صحبتهایشان را قطع کردند. شما در صحیفه امام جستجو کنید از روز قبول قطعنامه تا زمان رحلت حتی یک سخنرانی از امام پیدا نمیکنید.
وی ادامه داد: بنده به چند نمونه اشاره میکنم. آقای روغنی زنجانی در گزارشی که برای حضرت امام مینویسد و در آن ذکر میکند ما دیگر پولی در بساط نداریم که خرج کنیم، آقای محسن رضایی نقل میکند که چند وقت بعد میرحسین موسوی نخستوزیر به من گفت که این چیزی که روغنی زنجانی گزارش داده است، نظر دولت نبوده یعنی تلویحا میگوید که این گزارش روغنی زنجانی است که داده شده است.
مولّف کتاب «راز قطعنامه» اضافهکرد: بگذریم از اینکه چند سال بعد آقای روغنی زنجانی هم مصاحبهای میکند و به این وسیله پته همدیگر را روی آب میریزند و دست همدیگر را رو میکنند. روغنی زنجانی میگوید که این خود میرحسین موسوی بود که به من گفت این نامه را بنویسم.
وی تصریحکرد: بهزاد نبوی که خودش وزیر صنایع سنگین در آن زمان بود، طی مصاحبهای در سال 87 میگوید که در مورد دلایل پایان جنگ هیچ گاه اشاره نشد که کشور از نظر اقتصادی توان تهیه نیازهای جبهه را ندارد. به هیچ عنوان دلیل پایان جنگ، اقتصادی نبوده است.
غضنفری گفت: آقای محسن رضایی در مصاحبهای عنوان میکند که ما در طی 8 سال جنگ حدود 180 میلیارد دلار نفت فروختیم. از این مقدار چیزی حدود 20 الی 22 میلیارد آن فقط هزینه جنگ شده است. این یعنی چه؟! با اینکه این قدر حضرت امام از سال اول فریاد میزدند که جنگ باید در راس امور باشد، همه توجهات مردم و مسئولین کشور باید معطوف به جنگ باشد.
مولّف کتاب «راز قطعنامه» تأکید کرد: من به خاطر دارم در آن سالها موضوعی بین بچهها به شوخی رایج بود که میگفتند تنها کسی که به این حرف امام گوش میکند صدام است! و او به این حرف امام واقعا عمل کرد. ما به طور متوسط طی 8 سال جنگ فقط حدود 12 درصد بودجه کشور را هزینه کردیم. آیا این بدان معنی است که جنگ مسئله اصلی کشور بوده است و یا اینکه در نظر آقایان مسئول در آن زمان، جنگ نه تنها اصل نبوده که فقط یک مسئله فرعی و دست چندم تلقی میشده است.
وی یادآور شد: آقای هاشمی در مصاحبهای در سال 61 بعد از قضایای فتح خرمشهر و عملیات بیتالمقدس اعتراف جالبی میکند و میگوید: ما در جنگ 10 الی 15 درصد بودجه را به این امر اختصاص دادهایم، اما عراق حدود 80 درصد بودجهاش را برای جنگ مصرف میکند. بعد اشاره میکند که اگر در زمان صلح هم همین مقدار را به نیروهای مسلح اختصاص میدادیم پذیرفتنی بود.
مولّف کتاب «راز قطعنامه» ادامه داد: بعد آقایان برای امام ادله آوردند که کفگیرمان ته دیگ خورده است و دیگر قرانی برای پشتیبانی جبههها نداریم. موضوع و ادله دیگری که مدعی شدند یکی اینکه آقای سید محمد خاتمی عنوان میکند دیگر مردم از جبههها استقبال نمیکنند. جناب رفسنجانی در صحبتی که با امام دارد این جمله را به امام میگوید که مردم دیگر به جبههها نمیآیند و از جبههها استقبال نمیشود.
غضنفری افزود: آیا راست میگفتند. ما مواردی از شواهد و قرائن مختلف دال بر کذب بودن این ادعا را در کتاب آوردهایم که به چند مورد آن اشاره میکنم: حضرت امام در نامه 25 تیر ماه 67 خطاب به مسئولین کشور بعد از پذیرش قطعنامه مینویسند که مسئولین سیاسی میگویند از آنجا که مردم فهمیدهاند پیروزی سریع به دست نمیآید، شوق رفتن به جبهه در آنها کم شده است؛ آقای هاشمی در جلسه 11 دی سال 1366 به فرماندهان جبهه شمالغرب میگوید: الان ما یک میلیون سرباز داریم که باید تدارک شوند.
مولّف کتاب «راز قطعنامه» اظهارداشت: دو ماه قبل از قبول قطعنامه در یادداشت 5 اردیبهشت 67 ایشان در کتاب خود مینویسند در جلسه شورای عالی پشتیبانی جنگ درباره اعزام نیرو به جبهه بحث شد. گفتند سطح اعزام خوب است؛ این اعتراف خود آقای هاشمی رفسنجانی است. باز ایشان در 24 آذر سال 66 طی مصاحبهای با کیهان گفته بود: مانورها نشان داد که از نظر نیروی انسانی رزمنده غنی هستیم؛ فرمانده پایگاه مقداد سپاه تهران در تاریخ 28 آذر 66 مصاحبه میکند و میگوید: در سال جاری آمار اعزام نیروهای داوطلب به جبهه فقط از غرب تهران نسبت به سال گذشته 120 درصد افزایش داشته است.
وی گفت: سخنگوی سپاه در آذر ماه 66 میگوید: امسال اعزام نیرو از استان خراسان نسبت به سال گذشته بیش از سه برابر افزایش داشته است؛ بعد آقایان به حضرت امام گفته بودند که دیگر مردم به جبهه نمیروند و از آن استقبال نمیکنند؛ آقای رفیقدوست وزیر سپاه در مصاحبهای بعد ازجنگ میگوید: زمانی که قطعنامه را پذیرفتیم، در بهترین شرایط عدّه و عدّه بودیم. ما هیچ وقت در جنگ مشکل عدّه و نیروی انسانی نداشتیم.
مولّف کتاب «راز قطعنامه» افزود: رئیس جمهور وقت (مقام معظم رهبری) در هفته اول فروردین سال 67 میگویند از ابتدای جنگ تا امروز هر زمان که مسئولان جنگ به مردم حتی به اشارهای نیاز جبههها را اعلام کردهاند مردم با کمال شوق و رغبت بدون اندکی درنگ به جبههها شتافته و سنگرها را پر کردهاند، مردم ما هر چه پیش میرویم نسبت به ادامه دفاع مقدس خود مصممتر میشوند.غضنفری با بیان اینکه آقای هاشمی در یادداشت 2 مرداد 67 یعنی چند روز بعد از پذیرش قطعنامه مینویسد: آقای محسن رضایی آمد و از سرعت جذب نیروهای مردمی راضی است، تصریحکرد: در یادداشت 15 مرداد 67 مینویسد: ظهر آقای شمخانی آمد(او همان کسی است که چند سال پیش در یک برنامه تلویزیونی گفت ما در آخر جنگ چون مردم به جبهه نمیآمدند و نیرو نداشتیم مجبور شدیم قطعنامه را بپذیریم!) و طرح عملیات سپاه را آورد و گفت:300 گردان نیرو حاضر است و باز هم آمدن نیرو ادامه دارد.
وی ادامه داد: گزارش بعدی که به امام دادند گزارش فرماندهان نظامی ارتش و سپاه بود و گفتند: دیگر نمیتوانیم ادامه دهیم. آقای محسن رضایی نامهای در تاریخ 2 تیر سال 67 به آقای هاشمی مینویسد و او هم برای امام میبرد. در آن نامه مفصل میگویند تا پنج سال دیگر هیچ پیروزی نداریم. ممکن است در صورت داشتن وسایلی که در پنج سال به دست میآوریم، قدرت عملیات انهدامی یا مقابله به مثل را داشته باشیم و بعد از پایان سال 70 اگر ما 350 تیپ پیاده و 2500 تانک و 3 هزار توپ و 300 هواپیمای جنگی و 300 هلیکوپتر و 4-5 میلیارد بودجه داشته باشیم و به شرطی که بتوانیم آمریکا را هم از خلیج فارس بیرون کنیم، میتوان گفت به امید خدا میتوانیم عملیات آفندی داشته باشیم.
غضنفری افزود: حضرت امام جواب اینگونه افراد و طرز تفکر و بینشها را جلوتر داده بودند. امام میفرمایند که اشتباهشان در همین است که خیال میکنند زیادی جمعیت و زیادی اسلحه کار را انجام میدهد و نمیدانند که این چیزی که کار را انجام میدهد بازوی قوی افراد است.
وی ادامه داد: ما در کتاب «راز قطعنامه» بعد از اینکه این نامه محسن رضایی را آوردیم یک سوال از او کردیم و گفتیم آقای محسن رضایی! جناب عالی مگر در نامه دوم تیر 67 این موضوع را ننوشتهای، پس چطور شد که یک ماه بعد از نگارش این نامه در مرداد سال 67 پیغام برای امام(ره) میفرستی که آقا ما الان آماده حمله به بصره هستیم.
مولّف کتاب «راز قطعنامه» همچنین افزود: چطور شد مرداد سال 67 درخواست عملیات آفندی کردی و یک دفعه عملیات آفندی 5 سال به جلو افتاد؟ شما که تا یک ماه قبل از آن میگفتی ما از شلمچه یک قدم هم نمیتوانیم جلوتر برویم. مگر بنا نبود در اسفند 66 در محور جنوب عملیات کنید و مگر قرار نبود یک عملیات در اسکله البکر و الامیه داشته باشید؟چرا آن دو عملیات را لغو کردید؟ حالا چه شده که یک ماه پس از قبول قطعنامه میگویید عملیات آفندی داشته باشیم و بصره را تصرف کنیم؟
وی تأکید کرد: آقای رضایی، مشکل شما نداشتن توپ و تانک و هواپیما و هلیکوپتر و بودجه و غیره نبود، مشکل شما از دست دادن اعتقاد و ایمان بود.و مشکل شما از دست دادن روحیهتان بود. مشکل شما این بود که از چند سال قبل به گفته خودتان به دنبال صلح شرافتمندانه بودید! در راستای خطی که آقای هاشمی پیش میرفت و شما پایتان را جای پای ایشان میگذاشتید.
غضنفری با بیان اینکه سرکشیدن جام زهر از طرف حضرت امام دلیل دیگری هم داشت، افزود: عدهای در این تفکر بودند که چطور میشود حضرت امام را از مواضعش عقبگرد داد. لذا بر آن شدند تا کاری کنند که نقاط برتری که در دست ماست از دسترس نیروهای رزمنده ما بیرون شود و عراق اینها را بازپس بگیرد تا ما دیگر در جبهه دست برتر را نداشته باشیم. وقتی ما فاو، شلمچه و جزایر مجنون را نداشته باشیم. آن قدر راحت میشود به امام گفت که ما هیچ برگ برندهای از عراق نداریم که هیچ، عنقریب ممکن است لشکر دشمن بیاید و بخشهایی از خاک کشورمان را بگیرد. پس لطف کنید از سرسختیتان دست بردارید و کوتاه بیایید و بپذیرید!
مولّف کتاب «راز قطعنامه» یادآور شد: سال 1366 عملیات بزرگی را برای غرب کشور معروف به عملیات حلبچه طراحی کردیم و تقریبا اکثریت نیروها را به غرب کشور گسیل داشتیم و تنها درصد ناچیزی نیروها را در جنوب و در فاو نگه داشتیم. آن موقع سردار رشید نسبت به این کمبود نیروها در فاو هشدار داده و گفته بود که عراق در تدارک حملهای گسترده به فاو است و این در حالی بود که ما نیروی کمی برای نگهداری فاو در آنجا مستقر کرده بودیم. خلاصه اینکه پس از خالی شدن جبهه جنوب صدام حمله کرد و فاو را بازپس گرفت و حدود 1200 نفر از رزمندگان در آنجا به شهادت رسیدند. اینگونه بود که موقعیت ما در جنوب غرب کشور به هم ریخت.
مولّف کتاب «راز قطعنامه» در ادامه اظهارداشت: آقای محسن رضایی در سال 1387 طی مصاحبهای میگوید که ایران قطعنامه 598 را یک سال قبل به صورت مشروط پذیرفت؛ ولی بنابر دلایلی آن را اعلام نکرد. لذا از هر نوع اظهار نظر منفی در مقابل قطعنامه جلوگیری شد. در جلسات خصوصی با سران کشورها آن را یک قدم مثبت تلقی میکرد و فعالیتهای مقدماتی در سازمان ملل را برای پذیرش آن شروع کرده بود.
وی اضافه کرد: بعد آقای هاشمی در مصاحبه با سایت آینده در سال 90 به این صحبت آقای رضایی اشاره میکند و میگوید این برخلاف واقعیت است. همان روزی که تصمیم به پذیرفتن گرفتیم و با امام مطرح کردیم و ایشان پذیرفت، اعلام کردیم. شاید نظرشان در بین خودشان باشد.
وی در پایان خاطرنشان کرد: جز این است که بناست جوری عمل شود که ما این مناطق را یکی یکی از دست بدهیم و بعد بیاییم به امام خمینی فشار وارد کنیم که بله عراق دارد همینطور پیشروی میکند و ما توانایی مقاومت نداریم و باید قطعنامه را بپذیریم؟! این چیزی است که بعضی از آقایان از اینکه مردم بدانند به شدت احتراز میکنند، این یکی از مطالب بسیار مهم بحث پایان جنگ و پذیرش قطعنامه است.
منبع: جهان نیوز
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.