به گزارش خبرگزاری تسنیم، خاویر زانتی در گفتوگو با شبکه TG1 نگاهی به دوران طولانیمدت حضورش در اینتر و همچنین مربیانی که در این مدت با آنها کار کرده، انداخت. او گفت: داستان زندگی من در اینتر، یک داستان عاشقانه بیپایان است. من هرگز دست از تشکر از خانواده موراتی (رئیس باشگاه) و هواداران به خاطر محبتی که از روز اول به من نشان دادند نمیکشم. اینتر خانوادهای است که عشقم به آن حقیقی است.
زانتی در پاسخ به سوالی درباره مربیانی که طی 2 دهه حضورش در جوزپه مهآتزا داشته است، خاطر نشان کرد: روبرتو مانچینی آن سرمربی بود که من زیر نظرش دوره جدیدی را در اینتر آغاز کردم و باید بگویم که کارش عالی بود. مارچلو لیپی هم هر آنچه لازم بود انجام داد تا اینتر را به تیمی بزرگ تبدیل کند اما متاسفانه او به هدفش نرسید. البته این تقصیر او نبود چون شرایط در دوره مربیگری او بسیار پیچیده شده بود. من از اظهارنظر او که گفته بود میخواسته به پشت بازیکنان اینتر لگد بزند، آزرده خاطر شدم. به نظر من اینگونه اظهارنظر کردن راه مناسبی برای توصیف رفتار با بازیکنان این تیم نبود. هر کسی ممکن است اشتباه کند اما مهم این است که از چه راهی برای تصحیح اشتباهات آن فرد استفاده شود.
زانتی افزود: برای هکتور کوپر هم متاسفم، چون دوره مربیگری او در اینتر پایان خوشی نداشت. او یک مربی قابل اعتماد و با ظرفیت بود که در روز آخر اسکودتو را از دست داد.
کاپیتان اینتر سپس بدترین سرمربی دوران بازیگریاش در این تیم را انتخاب کرد. وی تصریح کرد: در یک سالی که مارکو تاردلی هدایت تیم را بر عهده داشت، وضعیت ما بسیار سخت و پیچیده شده بود. ما در دربی 6 - صفر به میلان باختیم و آن روز یک چیز از هم پاشید. اینکه آیا تاردلی بدترین مربی اینتر بود یا نه را نمیدانم اما مطمئنم او مربی بود که کمترین علاقه را نسبت او داشتم.
زانتی از ژوزه مورینیو هم به عنوان بهترین مربیاش در اینتر نام برد. مورینیو همان مربی بود که زانتی همراه وی در سال 2010 در سری A، لیگ قهرمانان اروپا و جام حذفی ایتالیا را برد. زانتی خاطرنشان کرد: مورینیو یک قهرمان بود که در 2 سال مربیگریاش در اینتر به ریزترین جزئیات توجه میکرد. او همیشه در قلب هواداران اینتر خواهد ماند.
مدافع نراتزوری در آخر یکی از جالبترین خاطرات دوران بازیگریاش در اینتر را فاش کرد. او گفت: سال 2010 وقتی قهرمان لیگ قهرمانان اروپا شدیم، جام را با خود به رختکن بردم، کنار کمدم گذاشتم و شروع به حرف زدن با آن کردم. به جام گفتم « مدتها بود دنبالت میگشتم و بالاخره به چنگات آوردم».
انتهای پیام/