نگاهی به اپرای «اشک‌ها و لبخندها»؛ موسیقی راه ارتباطی محبت می‌شود


خبرگزاری تسنیم: شخصیت‌های نمایش هر جا که می‌خواهند حرف های عاطفی خود را منتقل کنند؛ به موسیقی پناه می برند، موسیقی در این نمایش موزیکال راه ارتباطی عشق می‌شود.

خبرگزاری تسنیم _ یاسر شیخی یگانه: تالار وحدت در سال 1346 ساخته شد. تالاری که طراحی آن بر اساس مدل نمونه اپراهال وین ساخته شده و مختص برگزاری اپرا است. اما جالب این که کمترین بخش از اجراهای این تالار به برگزاری اپرا اختاص دارد. چندین سال پیش لوریس چکناواریان با همراهی ارکستری بزرگ اپرای رستم و سهراب را در تالار وحدت به روی صحنه برد، اپرایی که خواننده های حرفه ای اپرا در اجرای آن حضور داشتند.

بعد از گذشت سال های زیادی از برگزاری اپرای رستم و سهراب، مهر امسال شاهد برگزاری اپرای «اشک ها و لبخندها» در تالار وحدت بودیم. برگزاری این اپرا یا بهتر است بگوییم تئاتر موزیکال، می تواند نقطه آغازی دوباره برای به روی صحنه رفتن اپراهای بزرگ باشد.

البته برخی ها معتقدند که «اشک ها و لبخندها» بیش از آن که یک اپرای واقعی باشد، تئاتری موزیکال است. اما به هر حال همین برنامه هم در این قحطی اپراها، غنیمتی است.

یکی از نکات مثبت در اجرای «اشک ها و لبخندها» استفاده از امکانات صحنه ای تالار وحدت به بهترین شکل ممکن است. صحنه تالار وحدت این امکان را دارد که ارکستر در طبقه زیرین قرار بگیرند و موسیقی مورد نظر را اجرا کند، در حالی که هم زمان نیز گروه نمایشی بر روی صحنه به اجرای برنامه می پردازد. علاوه بر این، صحنه تالار وحدت این امکان را دارد که صحنه های مختلف با طراحی های گوناگون از قبل آماده شود و در هنگام اجرا، کل دکور صحنه در کمتر از چند ثانیه تغییر کند.

روایت اشک ها

ارکستر با رهبری بردیا کیارس در پایین صحنه قرار می گیرد و حکایت با ترک دیر از سوی ماریا آغاز می شود. ماریا دختری پر از شور و شوق و البته اهل موسیقی است و بودنش در دیر موجب دردسرهای بسیاری شده، به گونه ای که همه به این نتیجه رسیده اند که ماریا متعلق به دنیای خارج از دیر است. به همین دلیل مادر مقدس از ماریا می خواهد تا دیر را ترک کند. این آغاز اشک های ماریا است.

ماریا باید به نزد خانواده ای برود که هفت فرزند سرکش دارد. این بچه ها تا کنون 12 معلم را از دور خارج کرده‌اند. حال این که ماریا باید معلم خانگی این بچه های سرکش باشد.

بچه های سرکش را موسیقی رام می‌کند

ماریا با سازش وارد خانه «کاپیتان فون تراپ» می شود. استقبال سرد بچه ها. ماریا اما با موسیقی و خواندن ترانه ای برای بچه ها سرزندگی تازه ای در آنها ایجاد می کند. آموزش نت های موسیقی در همان ابتدا پیوندی موسیقایی میان بچه ها و ماریا ایجاد می کند. دو، ر، می، فا، سل، لا، سی، این ها رمز ارتباط محبت آمیز ماریا و بچه ها است.

کاپیتان فون تراپ به گونه ای خشک و بی روح که مختص مردان نظامی است با بچه هایش برخورد می کند. در ادامه داستان همین موسیقی و ترانه هایی که ماریا به بچه ها می آموزد موجب نزدیکی بیشتر کاپیتان و بچه هایش می شود. در جایی از نمایش وقتی که بچه ها مشغول خواندن ترانه ای جذاب هستند، کاپیتان تحت تاثیر قرار می گیرد و با بچه ها شروع به خواندن می کند. این نخستین جرقه برای پیوندی دوباره میان بچه ها و کاپیتان است. کاپیتانی که محبت کردن به بچه ها را فراموش کرده و در حال ازدواج کردن با زنی از اهالی وین است.

فستیوال زاگرب

ماکس اهل موسیقی و یکی از دوستان کاپیتان است که برای مهمانی به خانه کاپیتان می آید. او متوجه ترانه خوانی بچه های کاپیتان می شود. ماکس تصمیم می گیرد تا گروه بچه های کاپیتان را به فستیوال موسیقی زاگرب ببرد تا در این فستیوال ترانه هایشان را اجرا کنند. البته کاپیتان با این قضیه مخالف است. ماکس پیش بینی می کند که گروه کُر بچه های کاپیتان که موسیقی را از ماریا آموخته اند، پدیده فستیوال زاگرب شوند.

گل یخ

ترانه خواندن بچه ها، خاطره های گذشته را در دل کاپیتان زنده می کند. خود کاپیتان اهل موسیقی بوده و در گذشته آواز می خوانده است. همین زنده شدن خاطره ها موجب می شود که کاپیتان قطعه ای را برای بچه ها بخواند که در گذشته با همراهی همسرش آن را خوانده است.

ماریا عاشق می‌شود و به دیر باز می‌گردد

در این میان که موسیقی تاثیر خود را در بچه ها و کاپیتان نهاده، ماریا یک شبه و به طور ناگهانی تصمیم می گیرد که به دیر بازگردد. علت این کار ماریا عشق است. در این مدت ماریا عاشق کاپیتان شده و برای فرار از این عشق و برای این که مزاحم ازدواج کاپیتان نشود؛ تصمیم به بازگشت به دیر می گیرد.

اما مادر مقدس از پذیرفتن ماریا سر باز می زند. مادر مقدس از ماجرای عشق ماریا با خبر شده و از ماریا می خواهد تا به خانه کاپیتان بازگردد و در راه عشق گام بردارد. ماریا هم بالاخره راضی به بازگشت شده و هنگام برگشتن متوجه می شود که کاپیتان نامزدیش را با زن اهل وین به هم زده است. علت این کار هم عشق کاپیتان به ماریا است.

رفتن به فستیوال

اپرای اشک ها و لبخندها گاهی به صحنه کنسرت تبدیل می شد. در واقع خاصیت اصلی اپرا هم همین است. در برگزاری یک اپرا، موسیقی بیش از بخش نمایش تاثیر گذار است. در بخشی از اپرای اشک ها و لبخندها، نمایش به صحنه برگزاری کنسرت در فستیوال زاگرب تبدیل می شود. مجری گروه خانواده کاپیتان فون تراپ را برای اجرا در فستیوال زاگرب معرفی می کند.

تماشاگران دست می زنند و خانواده کاپیتان متشکل از بچه ها، ماریا و خود کاپیتان به روی صحنه می آیند. در این اجرا خانواده کاپیتان فون تراپ اجرایی را به نمایش می گذارند که مقام نخست فستیوال را هم به خود اختصاص می دهد.

رهایی

در پایان این نمایش موزیکال هم کاپیتان به همراه خانواده اش از چنگ نیروهای ارتش می گریزد. آنچه در این نمایش موزیکال بیش از هر چیزی به چشم می آید «عشق» است. در راه این عشق نیز موسیقی بیش از هر چیزی پر رنگ است. هر جا که شخصیت های نمایش می خواهند حرف های عاطفی خود را منتقل کنند؛ به موسیقی پناه می برند. در واقع موسیقی راه ارتباطی عشق می شود.

انتهای پیام /