به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم به نقل از پایگاه خبری العهد، آیا ما در آغاز حرکت قطار توافق برسر حل مسالمتآمیز بحران سوریه توقف کردهایم یا در مسیر حرکت این قطار چالشها و موانعی وجود دارد که اجازه حرکت به قطار را نمیدهد؟ آیا همچنان بحران سوریه در نتیجه سناریوهای مختلف در شرایط سخت و خطرناک به سر میبرد که سرانجام باید یکی از آنها خود را بر این کشور تحمیل کند؟
بدون شک فضای استراتژیکی که بحران سوریه در ابعاد داخلی، منطقهای و بین المللی در آن به سر میبرد از آغاز بحران، یعنی طی دو سال و نیم قبل شاهد تحولات و متغییرهای اساسی و مهمی بوده است.
این متغییرها را میتوان به شرح زیر خلاصه کرد:
یک: از زمان آزاد سازی شهر «القصیر» در استان «حمص»، بحران سوریه شاهد تحولات استراتژیک در ابعاد میدانی بود، تحولاتی که نشان داد، نظام سوریه میتواند زمام ابتکار عمل در عرصه میدانی را به دست گیرد و در عمل نیز مشاهده کردیم، این نظام در ادامه توانست با قدرتِ انگیزه و مبارزه دستاوردهای مهمی را در «غوطه شرقی» و «غوطه غربی» دمشق، استان حمص و حلب محقق کند. این امر به نظام سوریه این احساس را القا کرد که توانایی تغییر معادله داخلی را دارد و با طرحهای سیاسی بین المللی مطرح از جمله مشارکت در کنفرانس ژنو 2 جهت حل این بحران میتواند تعامل کند. این امر باعث شد تا قدرت هم پیمانان منطقهای و بین المللی سوریه نیز افزایش یابد و آنها توانایی بیشتری برای تعامل سیاسی با دشمنان محور مقاومت داشته باشند.
همچنین این پیروزیها دلیل تازهای در خصوص ناتوانی گروههای مسلح و در ورای آنها طرفهای منطقهای و بین المللی حامی آنها جهت تحقق پیروزی در برابر نظام سوریه بود، طرفهایی که تمامی امکانات را برای گروههای مسلح تامین کردند، بدون آنکه به نتیجه قابل ذکری دست یابند. مساله مهمتر اینکه گرایش نظام از وضعیت دفاعی به تهاجمی دو مساله مهم و استراتژیک را یاد آوری می کند:
اول: شکست اهداف غربی، سعودی و ترکی در سوریه که مهمترین این اهداف سرنگونی نظام در سوریه در راستای ایجاد تغییر ریشهای در جایگاه و نقش منطقهای این کشور بود.
دوم: انتقال به مرحله به شکست کشاندن کامل محور مقاومت و فروپاشی آن.
اما روند امور به گونهای رقم خورد که بالعکس به جای فروپاشی محور مقاومت شاهد فروپاشی هم پیمانان غربی و عربی و منطقهای علیه سوریه بودیم. نشانههای فروپاشی واضح این ائتلاف را میتوان در موارد زیر ملاحظه کرد:
الف: تضاد ایجاد شده میان آمریکا و نظام سعودی.
ب: ایجاد شکاف و اختلاف قابل ملاحظه میان نظام قطر و عربستان سعودی، اگرچه تاکنون بسیاری از این اختلافات به طور کامل علنی نشده است، ناظران به روشنی اختلاف محاسبات و تحلیلهای دو کشور را ملاحظه میکنند.
ج: ایجاد شکاف و اختلاف مشابه میان ترکیه و نظام سعودی در پی موضع گیری هریک از این دو طرف در قبال جماعت اخوان المسلمین از یک سو و آینده نظام سوریه از سوی دیگر.
د: آشکار شدن اختلاف دیدگاه میان کشورهای غربی درباره نظام سعودی به خصوص درباره نوع نگاه به این نظام و چگونگی تحلیل آن از حل بحران سوریه.
و: بیثباتی نقش اردن در قبال بحران سوریه که از فشارهای متناقض از سوی عربستان سعودی، آمریکا و رژیم صهیونیستی نشات میگرفت. این امر دارای پیامدهای داخلی در این کشور داشت و با محاسبات پیچیده منافع داخلی و ملی این کشور ارتباط پیدا میکرد. در حالیکه این کشور به دلیل قرار گرفتن در میان عراق، سوریه و فلسطین اشغالی از جایگاه جغرافیایی حساس و استراتژیکی برخوردار است.
ن: معارضان سوری در نتیجه بحرانهای ساختاری و ارتباطات متناقض خارجی همچنان در حالتی از پراکندگی و اختلاف به سر میبرند. این پراکندگی و اختلاف فقط معارضان سیاسی را در برنمیگیرد، بلکه وضعیت میدانی این معارضان را نیز در بر میگرفت. در این خصوص میتوان به ملاحظات زیر اشاره کرد:
الف: تعداد گروههای مسلح بالغ بر هزاران گروه است، اما در تمام نقاط برسر کسب قدرت و نفوذ با یکدیگر در رقابت و نزاع به سر میبرند.
ب: این گروهها دارای مرجعیتهای سیاسی متنوعی هستند.
ج: این گروهها با مخالفان سیاسی مشکلات عملی و ریشهای دارند که کمترین آنها بیاعتمادی به این معارضان است.
د: شروط آمریکا برای حمایت از «ارتش آزاد سوریه»، سرنگونی نظام سوریه و ارائه جایگزین مناسب برای این نظام است که این امر (موضوع سرنگونی) شامل گروههای سلفی جهادی مسلح فعال در سوریه مانند «داعش» و «جبهه النصره» نیز میشود که از جمله گروههای وابسته به سازمان القاعده و نظام سعودی هستند. این درحالی است که در تفاهمات میان آمریکا و روسیه بر سر بحران سوریه نیز تاکید شده، این گروهها خطری مشترک تلقی میشوند و رهایی از آنها ضروری است.
چهار: عقب نشینی آمریکا از توجیه اقدام نظامی علیه نظام سوریه به بهانه استفاده از سلاحهای شیمیایی شاخصهای مهمی را درباره دو مساله مهم نشان داد:
اول: عدم آمادگی واشنگتن جهت تحمیل دخالت خارجی در راستای تغییر روند بحران به نفع خود وهم پیمانانش.
دوم: دولت اوباما راه حل سیاسی را ترجیح داد تا دستکم بحران را به حداقل برساند، زیرا عدم استفاده از راه حل سیاسی به عاملی جهت وقوع رویارویی کامل در منطقه مبدل میشد، به خصوص آنکه مشخص شد، آمریکا در مهار پیامدهای چنین بحرانی ناتوان است.
پنچ: در مقابل نظام سوریه و هم پیمانانش همبستگی خود را حفظ کردند. در این راستا شاهد تحولات مهم و استراتژیکی هستیم که مهمترین آنها عبارتند از:
الف: وجود تفاهم جدی میان روسیه و آمریکا جهت یافتن راه حل صلح آمیز برای بحران سوریه از طریق برگزاری کنفرانس ژنو 2.
ب: ایجاد فضایی جدید در روابط میان آمریکا و ایران که بر اساس ضرورت یافتن راه حل سیاسی برای پرونده هستهای ایران استوار است.
ج: بازنگری بسیاری از کشورهای مرتبط با بحران منطقه از جمله کشورهای عربی حوزه خلیج فارس در سیاستهای خود جهت سازگاری با فضای بین المللی و منطقهای جدید.
د: دست و پا زدن عربستان سعودی و غوطهور شدن بیش از پیش این کشور در مشکلات داخلی در سایه ناتوانی در شناخت و فهم تحولات جدید و سازگاری با آنها که این امر باعث شد تا شاهد اقدامات سیاسی انفعالی و غیر برنامهریزی شدهای ازسوی ریاض باشیم.
و: گرایش قابل ملاحظه غرب به سمت معارضان داخلی پس از دوران چشم پوشی بلند مدت از آنها.
در سایه این تغییرات و متغییرها تلاش آمریکا و روسیه برای براگزاری کنفرانس ژنو 2 همچنان ادامه دارد و تلاش و تمایل آمریکا در این خصوص جدی است. جدیت این امر پس از افشای دیدگاههای توام با خشم آمریکا از رفتارعربستان مشخص شد. نشانه دیگری که در این خصوص وجود دارد، لحن و روش جدید «اخضر ابراهیمی»، فرستاده ویژه سازمان ملل در امور است. او طی اظهاراتی دیدگاهایی توام با محکومیت و خشم در قبال نظام عربستان سعودی و برخی از ارکان معارضان سوری را مطرح کرد.
درست است که دیدگاه عربستان سعودی و برخی از ارکان معارض نظام سوریه میتواند فواید تاکتیکی و مذاکرهای برای واشنگتن داشته باشد، اما این امر در صورت استمرار میتواند مانع و تهدیدی مهم برای دولت اوباما و فضای بین المللی جدید به وجود آورد و موجب شود تا ما با یکی از احتمالات زیر روبه رو شویم:
اول: اینکه عربستان سعودی تصمیم بگیرد تا از تصمیم خود مبنی بر عدم مشارکت در کنفرانس ژنو 2 عقب نشینی کند، اما دیدگاهایش مبنی بر شکست و سرنگونی نظام سوریه را از درون حفظ کند تا از این طریق واشنگتن را راضی نگه دارد و خود را به عنوان مانعی در برابر راه حل سیاسی نشان ندهد و از سوی دیگر هدف مورد نظر خود مبنی بر واگذاری مسئولیت به شکست کشاندن کنفرانس و مذاکرات را بر دوش دیگران را تحقق بخشد. آنچه که واضح است این است که بحث جاری درباره مشوقهایی است که نظام سوریه را راضی کند تا از مواضع سطح بالا و انعطاف ناپذیرش صرف نظر کند.
دوم: اینکه عربستان سعودی بر دیدگاهش اصرار میورزد و در واقع در برابر گرایش بین المللی و منطقهای قرار میگیرد اما نمیتواند زمان زیادی مقاومت کند و خود را در آینده دور یا نزدیک در معرض شکست استراتژیک میبیند، آن هم در زمانیکه سوریه در مرحله انتقالی پیچیده و سرشار از خطراتی قرار دارد.
به هرحال به نظر نمیرسد که درگیریهای فعلی برسر سرنوشت برگزاری کفرانس ژنو 2 باشد، بلکه بحث فعلی درباره راه حل های پیشنهادی است که عربستان سعودی درباره آنها بسیار مشوش و نگران است، بنابراین عربستان تلاش میکند تا از طریق پافشاری؛ راه حلهای متناسب با منافع خاص خود را تحمیل کند، راه حلهایی که در آنها نشانههای شکست ملاحظه نشود. این همان دلیل اصلی درگیریها و اختلافات کنونی است.
این موجب میشود تا سناریوهای متعددی مطرح شود که مهمترین آنها عبارتست از:
الف: حفظ ساختار نظام فعلی ونهادهای نظامی و امنیتی سوریه .آنچه که مورد اختلاف باقی میماند سرنوشت «بشار اسد»، رئیس جمهوری سوریه و برخی دیگر از سران این کشور است.
ب: سرنوشت ارتش آزاد سوریه و مساله ادغام آن با ارتش فعلی این کشور.
ج: مقابله با گروههای سلفی جهادی مسلح، به خصوص پس از انهدام سلاحهایی شیمیایی سوریه.
د: ارائه نوعی از حکومت خودگردان و یا تشکیلات خودگردان گسترده به ساختارهای فرقهای و نژادی مقیم در سوریه، در راستای مناقشههای بسیاری که درباره دشواری بازگشت به روند دولت ائتلافی انجام میشود.
و: تدوین موازنههای قدرت در حکومت جدید و برقراری رابطه میان این ساختارها شبیه روابط موجود در لبنان، بنابراین در اینجا سخنان زیادی درباره فرقهها و طوایف سوری مطرح میشود.
و در حالیکه انتظار نمیرود، درباره خطوط کلی به طور کامل توافقاتی حاصل شود، بحث و مذاکره بر سر جزییات نیز به مذاکرههای کوتاه یا بلند مدت سپرده میشود. وضعیت میدانی نیز با ادامه درگیری مسلحانه به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از مذاکرات سیاسی مواجه خواهد بود.
انتهای پیام/