به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم به نقل از پایگاه خبری المنار لبنان، ایران در به رسمیت شناخته شدن برنامهای هستهایش از سوی محافل غربی و بین المللی و ترسیم مجدد خطوط جبهه مقابل به رهبری آمریکا و گشودن مجدد دروازههای بین المللی به روی خود موفق شد.
بدون تردید شرایط جدیدی پیش آمده که از لحاظ سیاسی و اقتصادی اوضاع را برای ایران تسهیل و امکان گشایش دربهای بسته منطقه را فراهم میکند، در حالی که پیش از این سیاست تقابل با آمریکا تمام دربها را به روی ایران بسته بود و متحدان واشنگتن محاسبات غیر قابل بازگشت روی آن باز کرده بودند، ولی در این اواخر به صورت ناگهانی در نیمه راه تنها ماندند.
نشانههای توافق ژنو
1- شتاب آمریکا برای حل و فصل مسئله هسته ای ایران
توافق ژنو میان ایران و شش کشور قدرتمند، روشنترین تعبیر از معادله قدرت منطقه و بین المللی است که برای هر یک از قدرتهایی که این توافقنامه را امضا کردهاند، زیر پا گذشتن آن بسیار دشوار است. ایران نمیتواند توافق با قدرتهای بین المللی را در زمینه تداوم برنامه هستهایش بدون پرداخت هزینههای سنگن زیر پا بگذارد و قدرتهای بین المللی به ویژه آمریکا نیز نمیتوانند این مسئله را نادیده بگیرند که برنامه هستهای ایران تبدیل به پروژه مستقلی شده است که نمیتوان آن را به سادگی از بین برد.
همچنین باید اعتراف کرد که سیاست تحریمها به تنهایی برای مهار ایران کافی نیست، این تحریمها تبدیل به باری روی دوش متحدان آمریکا ( اروپا، ترکیه و دیگر طرفهایی که خواستار استثنا برای واردات نفت ایران هستند) شده است، بنابراین به ناچار باید با تهران وارد گفتوگو شد و باید به برخی منافع این کشور بعد از باز شدن مسیرهای پیچیده در برابر واشنگتن در منطقه، اعتراف کرد.
واضح است، «حسن روحانی»، رئیس جمهوری ایران همانطور که خود را در برابر رأی دهندگان به ایجاد راه حل سیاسی برای برنامه هستهای ایران از طریق اتخاذ سیاست نرمش و پایبندی بر اصول متعهد کرده بود، آمریکا نیز آن را فرصتی یافت که نباید از دست بدهد.
این مسئله از همان ابتدا واضح بود: «باراک اوباما»، رئیس جمهوری آمریکا سپتامبر گذشته وزیر «جان کری»، امور خارجهاش را به شرکت در نشست نیویورک در مورد پرونده هستهای ایران مکلف کرد و خود نیز با رئیس جمهور ایران تماس گرفت و بر امکان رسیدن به توافق در این پرونده تاکید و بر حضور وزیر خارجهاش در مذاکرات ژنو پافشاری کرد.
اظهارات و اقدامات آمریکاییها طی سالهای گذشته در قبال ایران به دور از تهدیدات و دیکتههای معمول بود، آمریکا در سایه کاهش توان فشار و تحرکات خود در جهات متعدد، دیگر قادر نبود این مسیر ناهموار و چالش برانگیز را ادامه دهد و سیاست تحریمها علی رغم پیامدهای اقتصادی فراوان در به زانو درآوردن ایران با شکست مواجه شده بود و هرگونه اقدام نظامی علیه ایران نیز تا اطلاع ثانونی غیر ممکن نشان میداد، بنابراین آمریکا باید مطابق سیاستهای قدرتهای بزرگ دیگر از جمله روسیه و چین و حتی آلمان انگلیس حرکت میکرد و حتی فراتر از این طرف آمریکایی در رسیدن به راه حل با ایران عجله کرد و در چارچوب زمانی محدودتر و کوتاهتر از مهلتی که خود تهران مشخص کرده بود، وارد عمل شد و دلیل آن به سیاستهای داخلی و خارجی دولت آمریکا باز میگردد.
دولت آمریکا میخواهد مقابل اقدامات جمهوریخواهان کنگره را شد کند که از ابتدای دسامبر شمشیر خود را برای تحمیل تحریمهای بیشتر بر ایران از رو بستهاند. باراک اوباما این اقدام جمهوریخواهان را به شکست کشاندن مذاکرات و رسیدن به گزینه جنگ برشمرده و علنا گفت که ملت آمریکا نمیخواهد وارد جنگ علیه ایران شود، همان طور که مسائل داخلی و مهمتر از همه بودجه و بدهیهای آمریکا که ممکن است، طی چند ماه آینده دولت را به تعطیلی بکشاند، در صدر مسائل و مشکلات است و در حوزه سیاست خارجی نیز صرف نظر از پرونده ایران، رئیس جمهوری آمریکا بسیار نگران نشان میدهد، چرا که اوباما تاکنون تمام اهداف مورد نظر خود در عرصه سیاست خارجی را محقق کند و مهمترین این اهداف ایجاد مقدمات لازم برای عقب نشینی و خروج از افغانستان است که نیاز به فراهم آوردن اوضاع آرام با قدرتهای منطقهای تاثیرگذار از جمله ایران است و شاید دلایل پیش بینی نشده دیگری نیز در این امر دخیل باشند.
به خاطر تعجیل آمریکا، فرانسه نتوانست در مقابل اراده حل و فصلی که خواستار امتیازدهی به نفع ایران بود، ایستادگی کند و طبق اظهارات «جان کری»، وزیر خارجه آمریکا این توافق طی چند هفته و نه چند ماه حاصل شد، همان طور که رژیم صهیونیستی نیز نتوانست علی رغم فشارهای علنی و تلاش برای بسیج طرفهای آمریکایی حامی اسرائیل بر تصمیم واشنگتن تاثیرگذار باشد.
2- ایران، مقاومت و تحقق اهداف
جمهوری اسلامی ایران الگوی پایداری و بردباری در راستای تحقق اهداف خود است. برخی آن را در مورد مسئله هستهای محدود میکنند؛ ولی همه باید به خاطر داشته باشند که مسئله هستهای محور درگیری میان ایران و غرب و آمریکا نیست. مبانی جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر حمایت از قضیه فلسطین، به رسمیت نشناختن رژیم صهیونیستی، حمایت از مقاومت لبنان و فلسطین و مخالفت با استکبار آمریکا، انگیزه اصلی سیاستهای تحریم و مهار علیه ایران از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران است که در آن زمان برنامه هستهای موضوع مورد مناقشه و اشکال نبود.
برنامه هستهای محور نمادین درگیری با غرب بود که طبق دیدگاه جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر استقلال علمی، تکنولوژیک و سیاسی است. ایرانیها بر شروط خود در مذاکرات هستهای پافشاری کردند، نه به این خاطر که سرنوشت نظام جمهوری اسلامی ایران با پایین آوردن درصد غنی سازی یا سرنوشت اورانیوم غنی شده 20 درصدی یا فعالیت نیروگاه آب سنگین اراک و فوردو دستخوش تغییر میشود؛ بلکه مسئله اصلی به رسمیت شناختن حقوق این کشور و اجبار غرب به تسلیم در برابر منطق قوانین بین المللی و نه منطق زور و تحریمها بود. توافق ژنو به عنوان گام اول برای حرکت به سمت توافق هستهای همه جانبه و نهایی، برای به دست آوردن امتیاز و رسیدن به حقوق حقه و منزلت در برابر غرب ضروری است.
3- انزوای رژیم صهیونیستی
مذاکرات ایران و شش کشور از شکاف بیسابقه میان منافع آمریکا و رژیم صهیونیستی پرده برداشت، عربها طی دههها درگیری با رژیم صهیونیستی برای بیطرف کردن آمریکا یا جلب نظر آن برای اعمال فشار به رژیم صهیونیستی برای عقب نشینی از برخی اراضی عربی یا توقف شهرک سازی در تحقق این مسئله ناکام ماندند؛ ولی ایرانیان - به صورت عمدی یا غیر عمدی – از طریق رویارویی رو به جلو آمریکا را در مقابل دو گزینه قرار دادند: اولویت بخشیدن به منافع خود در قبال منافع رژیم صهیونیستی که در صورت حل و فصل پرونده هستهای این منافع صهیونیستی است که از میان میرود یا همراهی با صهیونیستها تا آخر راه، بدون تردید آمریکاییها منفعت خود را انتخاب کردند، چرا که توافق با ایران یک مسئله اساسی است و عنوان «چتر هستهای ایران وجود اسرائیل را تهدید میکند" به این اندازه برای صهیونیستها حائز اهمیت نیست.
در حال حاضر صهیونیستها از انزوای رژیم خود سخن میگویند و برخی دلیل آن را اسلوب عوام فریبانه «بنیامین نتانیاهو»، نخست وزیر رژیم صهیونیستی در جبهه گیری علنی علیه توافق هستهای ایران و غرب میدانند و بر این باورند که اسرائیل باید بعد از اینکه واشنگتن، تلآویو را تنها گذاشت، اقدامات متناسب با منافع خود اتخاذ میکرد.
در این بین برخی از صهیونیستهای رادیکال همچنان رویای اقدام نظامی و تعرض به ایران را در سر میپرورانند، این در حالی است که محافل رژیم صهیونیستی به طور رسمی اعتراف کردهاند که دیگر نمیتوان بدون آمریکا به ایران حمله کرد.
اگر بگوییم که متوسل شدن رژیم صهیونیستی به گزینه انتحاری برای شعلهور ساختن آتش جنگ در منطقه و به شکست کشاندن توافق جامع میان ایران و شش کشور غربی بعید به نظر میرسد، بنابراین تحرک فعلی رژیم صهیونیستی تنها در چارچوب اعمال فشار برای بالا بردن سقف شروط توافق جامع یا به دست آوردن امتیاز بالاتر از آمریکا ارزیابی میشود، همانند امتیازی که رژیم صهیونیستی در مقابل عدم ورود به جنگ دوم خلیج فارس در سال 1991 میلادی از آمریکا و کشورهای غربی گرفت.
4- نگرانی عربستان سعودی
سعودیها همانند صهیونیستها نسبت به توافق ژنو آشکارا ابراز نگرانی نمیکنند. به رغم اینکه این توافق احتمال بروز جنگ در منطقه را بسیار ضعیف کرده و این به نفع تمام کشورهایی است که طی سه دهه درگیر سه جنگ بودهاند. اصولا برنامه هستهای ایران متناسب با معیارها و استانداردهای بین المللی است و نگرانی و ناراحتی عربستان سعودی تنها در چارچوب رقابت کلاسیک آن با ایران ارزیابی میشود.
به راحتی میتوان دریافت که سعودیها نگران بمب هستهای ایران نیستند و همگان نیز میدانند که ساخت بمب هستهای جزو برنامه ایران نیست، چرا که این مسئله نه تنها باعث ایجاد و احساس امنیت برای مالک آن نمیشود، بلکه یک بار اضافی بر دوش دارنده این سلاح است.
اعتراف آمریکا به نقش منطقهای ایران مشکلی اصلی ریاض است که میخواست به تنهایی در کانون توجهات واشنگتن قرار داشته باشد و در این زمینه مشارکت ایران را بر نمیتابد. علاوه بر این آثار پیشرفتهای جمهوری اسلامی ایران در یک زمینه در زمینههای دیگر نیز مشهود است و شاید این دلیل حساسیت طرفهای منطقهای باشند که نتوانستند با همکاری آمریکا جایگاه ایران را از بین ببرند.
به نظر میرسد که اطمینان بخشیهای اخیر جان کری به مسئولان عربستان سعودی کافی نبوده است. ریاض سیاستهای فعلی خود در مورد ایران بر مبنای این فرضیه که تهران تحت تاثیر تحریمهای بین المللی سقوط خواهد کرد، را بنا نهاده بود و به نظر میرسد که در مورد عقب نشینی از این مسئله حسابی برای خود باز نکرده بود، به ویژه در سالهای اخیر اینگونه تصور میکرد که ایران اصولا بخشی از مشکلات منطقه است و نه بخشی از راه حل و در حال حاضر عربستان به دنبال دلایل به رسمیت شناخته نشدن نقش خود است. این گزینه برای آل سعود دارای هزینه است، چرا که تداوم برداشت از واقعیتهای سیاسی با ذهنیت غیر قابل انعطاف آنها برای مدیریت اختلافات با همسایه حائز اهمیت کار ساز نیست، به خاطر اینکه سیاست باید در چارچوب واقعیت باشد و نه آرزوها و رویاها.
مسئولان عربستان سعودی سیگنالها و نشانههای زیادی در مورد امکان مانع تراشی در برابر نزدیکی ایران و آمریکا با ابزارهای متعدد ارسال کردند، شاید یکی از آنها حمایتهای بیشتر از گروههای تروریستی مسلح در سوریه بدون توجه به آثار و پیامدهای بحران این کشور که در سومین سال آن به سر میبرد و بسیج گروههای مخالف ایران در کشوری غیر از کشورهای منطقه باشد؛ ولی بیشتر آنها اشاره ضمنی و کنایهای به تلاش برای دستیابی به سلاح هستهای در واکنش به برنامه هستهای ایران بود.
«محمد بن نواف بن عبد العزیز»، سفیر عربستان سعودی در لندن گفت که «همه گزینهها روی میز مطرح است» و این اظهارات مقامات آمریکایی که در مقابله با برنامه هستهای ایران می گفتند، همه گزینهها روی میز است، را تداعی میکند.
همچنین این مسئله داستان واقعی که پدر بزرگها و پدرانمان برای ما روایت کردهاند، را به خاطر ما میآورد که مضمون آن این است: در گذشته جوان لبنانی متدینی به همراه تعدادی از همشهریهای خود به یکی از کشورهای آمریکای لاتین و به احتمال زیاد آژانتین مهاجرت میکند، آنها در یک کارخانه مشغول به کار میشوند، به ذهن جوان متدین خطور میکند که از مدیرش در مورد امکان توقف کار برای نماز سوال کند، چرا که ادای نماز وی با ساعات کاریش تداخل داشت، مدیر از او در مورد زمان نماز و مدت به جا آوردن آن با کار پرسید و چون مشکلی در این امر ندید، با خواسته جوان موافقت کرد و حتی بیشتر از آن زمانی که جوان درخواست کرده بود، به او وقت داد و علی رغم تفاوت آنها در دین ارج و قرب جوان نزد مدیر بیشتر شد. جوان لبنانی حدود یک ساعت از وقت کار را صرف نماز میکرد و این باعث حسادت دوستانش که نماز نمیخواندند شد، آنها نیز به مدیر پیشنهاد استفاده از «ساعت نماز» را دادند، ولی او با زیرکی دریافت که آنها نمیخواهند نماز بخوانند، چرا که از ابتدا هیچ اهتمامی در این زمینه نشان نداده بودند، از این رو آنها را از این کار منع کرد.
اگر عربستان سعودی به دنبال برنامه هستهای است؛ علی رغم قانونی بودن آن بسیار دیر جنبیده است و در هر صورت نمیتواند آن را به بهانه سلاح هستهای ایران که دیگر موضوعیت ندارد و با این مبنا که ما نیز میخواهیم انرژی هستهای داشته باشیم، کند. چرا که ایران برنامه هستهای دارد که اجرای آن در سالهای اخیر موجب پیشرفت علمی و صنعتی آن شده و در واقع این کشور در چارچوب یک نهضت علمی یکپارچه و سراسری عمل میکند و در این راه درست نمیداند که دهها میلیارد دلار برای رقابت منفی هزینه کند.
دولت ایران برای تقویت روابط دو جانبه با عربستان سعودی پیش دستی کرد و آن را در رأس اولویتهای سیاست خارجه خود قرار داد ( حتی در دوره احمدی نژاد تهران برای عادی سازی روابط میان طرفین 12 طرح به سران شورای همکاری خلیج فارس پیشنهاد کرد، ولی این شورا هیچ واکنشی به آنها نشان نداد) ولی ریاض هنوز از اسارت تفکر مقابله با ایران که سیاست سابق آمریکا در قبال ایران بود و هم اکنون به آل سعود تسری پیدا کرده، آزاد نشده است، آیا این موضوع در سایه تحولات جاری به سرانجام خواهد رسید؟
به فرض اینکه توافق ژنو به ضرر عربستان سعودی یا هر طرف عربی دیگر باشد، این مسئله نیازمند بازنگری است. منافع همه طرفها در این است، چرا که گزینههای دیگر پر هزینه و ویرانگر است و انرژی امت عربی و اسلامی را در جای نادرست صرف میکند.
درست است که توافق هستهای در ژنو منجر به فراهم کردن فضای باز سیاسی از جانب غرب برای ایران و حضور تاثیر گذار تهران در منطقه خواهد شد، ولی همین مسئله میتواند با همکاری سایر طرفها باعث حل و فصل بحرانهای طاقت فرسای منطقهای باشد، که از جمله آنها میتوان به بحران سوریه، شرایط تأسف بار عراق، رکود سیاسی لبنان، شرایط تهدید آمیز بحرین و دیگر مسائل اشاره کرد و حل این مشکلات میتواند فضای تنفس بدون هرگونه آلودگی و معظل را برای تمام کشورهای منطقه فراهم کند.
انتهای پیام/