روز آرام «سینما حقیقت» بعد از طوفان «از ایران؛ یک‌ جدایی»

روز آرام «سینما حقیقت» بعد از طوفان «از ایران؛ یک‌ جدایی»

خبرگزاری تسنیم:دیروز روز آرامی برای جشنواره سینما حقیقت بود.اگر نمایش صبح‌گاهی «از ایران؛ یک جدایی» را نادیده بگیریم. ایوبی هم به سالن سینما فلسطین آمد و نتوانست فیلم را ببیند.ازدحام جمعیت به شدت بالا بود.بعداز ظهر نقد و بررسی آرام چند مستند برگزارشد

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نشست نقد و بررسی فیلم‌های سایه روشن به کارگردانی محمدرضا جهان پناه، «شاهجهان» به کارگردانی حسن نقاشی، «بعد ازفراموشی» به کارگردانی آرش رییسیان و معرفی فیلم مستند «برای من خورشید هرگز غروب نمی‌کند» ساخته مینا راد از فرانسه، شب گذشته با حضور مازیار فکری ارشاد منتقد سینما در سالن شماره 3 سینما فلسطین برگزار شد.

مازیار فکری ارشاد درباره فیلم سایه‌های روشن به کارگردانی محمدرضا جهان پناه گفت: به لحاظ ساختاری، تنوع بصری و گرافیکی شروع فیلم بسیار درخشان است اما هرچه به مقطع ورکشاپ می‌رسیم، تنوع بصری کمتر می‌شود و بیشتر شاهد سکون هستیم. در کل فیلم به لحاظ بصری و گرافیک شناخت خوبی به مخاطب می‌دهد.

فکری ارشاد افزود: آن طور که می‌دانم این هنرمند در عرصه بین المللی شناخته شده‌تر از کشور خودمان است. زمانی که وارد آتلیه یعقوب امدادیان می‌شویم، تازه متوجه می‌شویم که ایشان چه کسی هستند و نکات کنجکاوی برانگیزاننده را جزو نقاط مثبت فیلم می‌دانم. یکی از نکات ویژه فیلم که در آن موفق بوده، نمایش هوشمندانه ارتباط هنرمند با محیط پیرامون خودش است.

حسن نقاشی کارگردان فیلم «شاهجهان» درباره ساخت فیلم خودش گفت: زمانی که می‌خواستم این پروژه را شروع کنم با خودم به شدت فکر کردم که ایده اتفاقات فیلم از آن چیزی که ما در کتاب‌های درسی خود خوانده‌ایم، گرفته شده باشد.

حسن نقاشی افزود: تلاش کردم که یک وزن قصه گو برای فیلم پیدا کنم که با ریتم قصه گوی خود در فضا آشنایی زدایی کند و شرایطی را به وجود بیاورم که مخاطب ترغیب شود تا بیشتر مشروطه را بشناسد و اگر مخاطب با این شخصیت گره بخورد، در کلیت اثر شخصیت را‌‌ رها نمی‌کند و تا پایان ماجرا همراه او است.

وی ادامه داد: تصمیم گرفتم این قضیه را در سکانس‌ها طوری پچینم که ماجرا در ابتدای فیلم مبهم باشد و کم کم شخصیتی در فیلم بیاید که لایه‌های ماجرا را باز کند. سعی کردم داستان مشروطیت را از نگاه خودم نشان دهم نه آن نگاه کلاسیکی که همیشه وجود داشته است.

این مستندساز افزود: بسیاری از کسانی که فیلم من را دیده بودند، به من توصیه می‌کردند فیلم را با مرگ پرویز شاهجهان تمام کنم اما واقعیت ماجرا این نیست. من وقایع مستندی از فوت شاهجهان داشتم که مجبور بودم آن‌ها را توضیح دهم. ترجیح دادم در دقیقه 30 فیلم شخصیت اصلی من فوت می‌کند و باقی فیلم به تاثیراتی که او در زندگی بعد از خودش می‌گذارد، می‌پردازد.

حسن نقاشی بیان کرد: قرارداد من برای تولید این مستند 25 دقیقه بود اما 45 دقیقه شد و من دوست داشتم تا 60 دقیقه هم برسد، چون خیلی از چیز‌ها را به خاطر کمبود زمان در فیلم نگفته‌ایم.

فکری ارشاد در نقد مستند «شاهجهان» گفت: شخصیت شاهجهان با نریشن روی فیلم، اطلاعاتی به ما می‌دهد که با در کنار هم قرار دادن آن‌ها ناگهان در دقیقه‌های پایانی گشایشی بر زندگی این شخصیت اتفاق می‌افتد. نامه‌هایی که دوستان، همسر و آدم‌های مختلف برای او نوشته‌اند و ما به صورت نریشن متن آن نامه‌ها را می‌شنویم و با عکس‌هایی که از این شخصیت در آن دوره و زمان موجود است، به شکل بطنی جلو می‌رویم و ناگهان می‌بینیم در وسط زندگی شخصیتی هستیم که چندان هم‌شناختی از آن نداریم.

وی ادامه داد: این آدم در نقطه‌ای از تاریخ و انقلاب مشروطه نقش بسیار موثری دست کم در منطقه زندگی خود داشته است. این روند برای گشایش ماجرا از نکات مثبت این مستند بود.

این منتقد بیان کرد: ایده کارگردان «شاهجهان» را که از نگاه خود به ماجرای مشروطه پرداخته و نه از دیدگاه کلاسیک، می‌پسندم. کارگردان در فیلم، شخصیتی که چندان شناخته شده نیست را دست مایه کار خود قرار داده و این بهانه‌ای برای شنیدن و دیدن روایات شخصی کارگردان است.

وی ادامه داد: از یک جایی به بعد در فیلم این شخصیت نه اینکه به حاشیه برود بلکه کمرنگ می‌شود که به این بهانه بررسی و تحلیل کارگردان از تاریخ مشروطه را به صورت نریشن می‌شنویم.

آرش رئیسیان کارگردان «بعد از فراموشی» در ادامه این نشست گفت: ماجرا از جایی آغاز شد که پیمان سلطانی بر اساس آشنایی قبلی که با من داشت، به من مراجعه کرد. او از من درخواست کرد به علت نبود توجه کافی نسبت به قطعه وطنم ساخته و پرداخته خودش، آن را دوباره بسازم. اطلاعات نادرستی از این قطعه باقی است و مهم‌ترین آن این است که همه فکر می‌کنند این قطعه اولین سرود ملی ایرانی است اما این طور نیست.

وی ادامه داد: در حقیقت پیمان سلطانی شناسنامه‌ای از کار خود از من می‌خواست که همراه با آلبوم موسیقی این اثر، دو اثر دیگر هم در فیلم مورد توجه قرار می‌گیرد.

رئیسیان اظهار کرد: من در انتخاب کارشناسانی که در فیلم با آن‌ها به گفتگو پرداختیم، دخیل نبودم و این خواسته پژوهشگر و تهیه کننده کار بود. اگرچه نتیجه این فیلم را دوست دارم اما روند ساخت فیلم به من تحمیل شد. شاید اگر با سلیقه خودم این فیلم را می‌ساختم از کار‌شناسان دیگری استفاده می‌کردم که بتوانم با تناقض‌هایی که در گفته‌های آن‌ها به وجود می‌آورم، قضاوت را برعهده مخاطب بگذارم.

این مستندساز در پایان اشاره کرد: هدف سفارش دهنده این بود که حقانیت کار خود و تعلق این قطعه را به خود به همگان ثابت کند و اصرار داشت که در فیلم استنادهای بیشتری صورت گیرد و البته به او حق می‌دهم.

فکری‌ارشاد در ادامه این نشست گفت: با اینکه رئیسیان با گفتن این مطالب من را خلع سلاح کرد و دست و پای من را برای نقد فیلم خود بست اما باید به این اشاره کنم که مستندهایی با تم پژوهشی و تاریخی مانند این مستند، در کشور ما ساختار ثابت و مشخصی دارند.

وی افزود: یک سری نشانه‌هایی است که همه فیلم‌ها از آن‌ها استفاده می‌کنند؛ از جمله نظرات کار‌شناسان در رابطه با موضوعی که فیلم به آن پرداخته است و در این مستند به صورت متداول و مکرر شاهد آن بودیم و این نکته‌ای است که این فیلم را از مستندهای هم تراز خود متمایز می‌کند.

مینا راد کارگردان فیلم «خورشید برای من هرگز غروب نکرد» نیز در معرفی اثر خود گفت: فیلم را در مدت زمان 5 هفته فیلمبرداری کردم که بعد از آن هم 3 هفته در حال مرتب کردن و چیدمان آن بودم.

وی ادامه داد: این مستند را براساس فلسفه سینماحقیقت ژان گوژن ساختم که به رابطه میان فیلمساز و موضوعی که از آن وام می‌گیرد، اهمیت زیادی می‌دهد. در این سبک احترام به واقعیت جایگاه خاصی دارد؛‌‌ همان طور که نقش دوربین و حضور آن هم هرگز فراموش نمی‌شود.

راد افزود: چیزی که در ساخت این مستند برای من اهمیت داشت احترام به دو شخصیت اصلی بود زیرا آن‌ها نابینا بودند و اتفاقاتی که در اطرافشان رخ می‌داد را نمی‌دیدند. من ازنابینابودن این افراد سوء استفاده نکردم و قسمت‌هایی از زندگی خصوصی آن‌ها را که مایل به گفتن آن نبودند، در فیلمم نیاوردم وبه خواسته آن‌ها احترام گذاشتم که این احترام دو جانبه بود.

این مستندساز بیان کرد: مستند من حکایت خانواده‌ای است که از ایران به فرانسه مهاجرت می‌کنند. پسر کوچک خانواده در مدرسه معروف نابینایان در اصفهان که با پروتستان‌های آلمانی راه اندازی شده بود، می‌رود و در آنجا تحصیل می‌کند که از‌‌ همان ابتدا عاشق وکالت بوده است. از مادر خود تقاضا می‌کند تا برای خواندن درس وکالت به فرانسه بروند و این اتفاق برای آن‌ها می‌افتد.

می‌نا راد توضیح داد: پسر بزرگ‌تر خانواده در رشته معماری و طراحی شهری درس می‌خواند و کم کم او نیز قدرت بینایی خود را از دست می‌دهد و با ماشین بریل آشنا و مکانیک ماشین‌های بریل می‌شود. با این کار در تمام فرانسه از شهرت خوبی برخوردار می‌شود و بعد از آن به تراشکاری می‌پردازد.

وی در پایان گفت: برادر کوچک‌تر در رشته وکالت در یکی از دانشکده‌های فرانسه به نام «لنا» تحصیل می‌کند و بعد از آن به یک دیپلمات تبدیل می‌شود و به عنوان نماینده فرانسه در اتحادیه اروپا مشغول به کار می‌شود.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران