به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم به نقل از اندیشکده شورای سیاستگذاری خاورمیانه، کارشناس این اندیشکده با طرح این سؤالها که چه چیزی توافق با ایران را ممکن ساخت و مفهوم این توافق برای سایر کشورها چیست، به بررسی مقالات مختلف و رویکرد آنها به این توافق پرداخت. در این مقالات، خروج از انزوای نسبی، اعمال نقش بیشتر در منطقه و تغییر سیاستهای آمریکا از جمله دلایل ایجاد توافق ژنو بر شمرده شدهاند. همچنین، برخی از کشورهای عربی از این توافق استقبال کردهاند، اما عربستان همچنان نگران اصلی از این توافق و هژمونی ایران است.
ماه گذشته، گروه 1+5 توافق موقتی را با ایران به امضا رساندند که از روز 20 ژانویه به اجرا در آمد. در این توافق توقف بخش اعظم برنامه هستهای ایران در عوض لغو تحریمهای بینالمللی بر این کشور پیش بینی شده است. علیرغم تردید و بدبینی موجود پیرامون این توافق، برخی افراد وجود دارند که این معامله را به مثابه گام اول مناسبی تعبیر میکنند که راه را برای همکاری گستردهتر و عمیقتر هموار میکند. دو مسئله به طور خاصی در معرض گمانه زنیهای روزنامههای منطقهای قرار داشتهاند؛ نخست، آنچه این توافق را ممکن ساخت؛ دوم، مفاهیم آن برای سایر کشورها در منطقه.
شهیر شهید ثالث از الشرق الاوسط استدلال میکند که این توافق توسط خواست ایران مبنی بر خروج از انزوای کنونی، و نیز ایجاد تغییر از طرف آمریکا در برخی از مواضع خود به دست آمده است؛ او میگوید: «توافق ژنو فقط محصول تحریمها بر ایران نیست؛ تجدید موضع سیاستهای آمریکا نیز نقش مهمی را در این امر بازی کرده است. حال این سؤال باقی میماند که آیا برقراری روابط طبیعی بین آمریکا و ایران امکان دارد یا خیر؟ بی اعتمادی شدید و طولانی مدت بین این دو کشور و نیروهای سیاسی داخلی مخالف سازش در هر دو آنها، از جمله عواملی هستند که ادامه مسیر را دشوار میکنند. اما علائمی وجود دارد که نشان میدهد ایران در فرایند کنونی ارتباط با آمریکا به فراتر از مسئله هستهای مینگرد. شاید کنار رفتن آمریکا از سیاست چندین ساله خود در قبال برنامه هستهای ایران نیز در راستای همین هدف باشد».
علاوه بر این، در مقالهای که در العربیه منتشر شد، کاملیا انتخابی فرد استدلال میکند که ایران از برنامه هستهای به عنوان عاملی برای اعمال نقش بیشتر در منطقه استفاده میکند؛ او میگوید: «به نظر میرسد که موقعیت در سوریه و حضور دولتی که با تهران دوست است، برای تهران مهمتر از امضای توافق هستهای با قدرتهای غربی است. در اینجا، با توجه به لبنان و اسرائیل، منافع دوجانبهای برای ایران و آمریکا وجود دارد که با هم از در توافق در بیایند و بحران سوریه را حل کنند. با این حساب، ایران برای منافع آمریکا از اهمیت بالایی برخوردار است. ایران به این منظور با توافق هستهای موافقت میکند که برنامه هستهای جنجال برانگیز خود را محدود نموده و نقش پررنگتر و رسمیتری در منطقه بازی کند».
از طرف دیگر، سرمقالهای در نشریه سعودی اظهار میکند برای اینکه این توافق برای دولت ایران قابل قبول باشد، باید شامل بند مخفیای باشد. بنابر گزارش روزنامه سعودی، این بدان معنا است که کشفیات حقیقی بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی هرگز نباید عمومی شود؛ تقریباً قطعی به نظر میرسد که از طریق تحلیل سوابق و حرکت مواد شکاف پذیر، بازرسان آژانس به شواهد و مدارک دست پیدا میکنند. بنابراین، اگر برنامه سلاح سازی واقعاً وجود داشته باشد، آنها به خوبی میتوانند مسیر خود را به سمت تجهیزات کلیدی مخفی پیدا کنند؛ جایی که این فعالیتها انجام میشود. این مسئله سؤالی جالب را در مورد گفتگوهای ژنو به ذهن متبادر میکند که ما را به این نقطه میرساند. اگر واقعاً همه در این مذاکرات از ساخت بمب توسط ایران خبر دارند، آیا باز هم توافق جانبی مخفیای وجود دارد که وقتی، و به طور اجتناب ناپذیر، شواهد و مدارک در مورد این برنامه به دست آمد، بازرسان آژانس کشفیات خود را آشکار نکنند؟
تمام اینها برای عبداللطیف الملهم، مفسر خبری سعودی، بدان معنا است که در حال حاضر، توپ در زمین ایران است و اینکه دیگر نمیتوان از بی میلی جامعه بینالمللی برای تعامل با ایران به عنوان بهانه استفاده کرد؛ تهران در دوره ریاست جمهوری حسن روحانی به موقعیتی طلایی دست یافته است تا رفتار خود را تغییر داده و روابط خود را با همسایگان خود بهبود بخشد. ایران فرهنگی غنی با تاریخ هزار ساله دارد. ایران کشوری است غنی با منابع طبیعی فراوان، مانند نفت و گاز. ایران ظرفیت این را دارد که روابط اقتصادی خود را با همسایگانش افزایش دهد. ایران با قالیچه، زعفران و خاویار شناخته شده است. ایران میتواند این محصولات را به بازارهای حوزه خلیج فارس صادر کند، که میتواند به اقتصاد آن کمک فراوانی نماید. توپ هنوز در زمین ایران است و بر سر دو راهی قرار دارد. اختیار با تهران است که در مسیری قدم بگذارد که رفاه و خوشبختی مردمش را تضمین میکند یا به بازی خود ادامه داده و شلوغی را به سایر کشورها گسترش دهد.
در عرصه پر هرج و مرج ژئو استراتژیک خاورمیانه، چنین تغییراتی، هر چقدر که زیرکانه باشند، برای سایر کشورهای منطقه، مخصوصاً عربستان سعودی، که در بیان بد گمانی خود بی پرده سخن میگوید، عواقبی در پی خواهد داشت. بنابراین، تعجبی ندارد که بالنت آراس، در مقالهای برای العربیه بیان میکند که عربستان، به همراه سایر قدرتهای منطقهای مانند ترکیه و امارات متحده عربی، بازنگری و تجدید نظر در اتحاد و هم پیمانیهای استراتژیک خود را آغاز کرده است؛ او میگوید: «منطقه در حال تغییر به سمت ژئوپلوتیک جدید از اتحادهای انعطاف پذیر است. ترکیه، امارات متحده عربی و عربستان سعودی گروه بندی اولیهای را ایجاد میکنند تا مسیری را برای برنامه ریزی رویایی و اقدام سازنده در منطقه آغاز نمایند. این جایگزین با پیش بینیهایی در مورد اقدام انفرادی ناموفق مواجه میشود و در حلقه بد سگال اتحادهای انعطاف پذیر بیش از پیش گرفتار میشود».
می یمانی، در سر مقالهای برای دیلی استار (در لبنان)، توضیح میدهد که چرا عربستان سعودی در رابطه با تغییرات اخیر که پیرامون او رخ داده است، اظهار بد گمانی میکند؛ او می گوید«در طول این سه سال تحولات سیاسی در خاورمیانه، که از بهار عربی آغاز شد، عربستان سعودی تلاش کرده است با استفاده از هر وسیله لازم و ضروری، موقعیت برتر خود را در منطقه حفظ کند. حال سؤال مطرح در ذهن پادشاهی سعودی این است؛ آیا آمریکا صرفاً در مورد عمیقترین نگرانیهای آنها بی تفاوت خواهد بود یا سیاست آمریکا در منطقه این نگرانیها را تشدید خواهد کرد؟ ایران سنگ محکی خواهد بود برای روابط آمریکا و عربستان سعودی در سال 2014 و پس از آن. تنها مسئله برای عربستان، ظرفیت هستهای مفروض ایران نیست. معاملهای بر سر برنامه هستهای ایران، به نفوذ منطقهای حکومت ایران مشروعیت میبخشد، به طوری که طی چندین دهه اتفاق نیفتاده است؛ به این ترتیب، به اهداف هژمونیک آن کمک میکند. تهدید یا نگرانی عمیقتر این است که هدف نهایی ایران، رهبری بر مکه، یعنی مهد اسلام، میباشد.
مایکل یانگ، سردبیر روزنامه نشنال در امارات متحده عربی، به سعودیها در مورد موضع تهاجمی هشدار میدهد؛ بنابراین، به نظر نمیرسد با صلح و ثبات در منطقه خصومت و دشمنی داشته باشد؛ او میگوید: «حتی در منطقه هم جوار سعودیها، یعنی خلیج فارس، این شک و بدبینی پادشاهی عربستان لزوماً بین کشورها مشترک نیست. هم کویت و هم قطر از معامله هستهای با ایران استقبال کردهاند. وزارت امور خارجه قطر بیانیهای را منتشر کرد که در آن میگوید این معامله صلح و امنیت را در منطقه بهبود میبخشد؛ و این بیانیه بدون شک موجب شکایت سعودیها شده است. آمریکا و اروپا نیز به همراه بسیاری از کشورهای حوزه خلیج فارس از ارتباط با ایران استقبال میکنند و سعودیها نمیتوانند موضعی مخالف اتخاذ کنند؛ مخصوصاً از طریق اقداماتی که خصومت و دشمنی قبیلهای را تشدید میکند. او توضیح میدهد که چرا پادشاهی سعودی رفتار خود را در سوریه و لبنان تغییر داده است و حتی به تلاشهای خود برای به دست آوردن دست بالا در سوریه ادامه میدهد. تعدیل اهداف مختلف ریاض مزورانه خواهد بود، اما او میتواند ببیند که بسیاری از مسائل پیرامون او در حال تغییر است».
ایرانیها به نوبه خود چهرهای دوستانهتر به خود میگیرند، اگرچه تهدیدها خیلی پوشیده نیستند. محمود منشیپوری، نویسنده آکادمیک در روزنامه ایرانی تهران تایمز، اظهار میکند که هم عربستان سعودی و هم ایران از رابطه مبتنی بر همکاری سود بیشتری میبرند؛ به ویژه با توجه به سرعت بالای تغییر در توازن قدرت منطقهای؛ او میگوید: «ایران به عنوان رقیب منطقهای اصلی عربستان سعودی، به طور آشکارا در زمره منافع و نگرانیهای امنیتی عربستان سعودی بر شمرده میشود. همین مسئله در مورد ملاحظات ژئو استراتژیک منطقهای ایران صدق میکند؛ مخصوصاً با در نظر گرفتن ابهامات سیاسی در فضای پس از انقلابهای بهار عربی. یک شاخه اصلی از سیاست مستقل نفتی احتمالاً این باشد که آمریکا تعهدات نظامی خود را در منطقه خلیج فارس کاهش میدهد. این یک طرح خطرناک برای عربستان سعودی و اسرائیل خواهد بود. این سیاست موقعیت استراتژیک عربستان را تحلیل میبرد. در چنین شرایطی، سعودیها اگر روابط خصمانه خود را با همسایه شرقی خود، یعنی ایران، مورد تجدید نظر قرار دهند، اقدام بسیار خوبی انجام دادهاند. در این فضا است که نزدیکی ایران و آمریکا، اگر ادامه یابد، میتواند احتمالات و رویکردهای جدید را در سالهای آینده رقم بزند».
انتهای پیام/