به گزارش گروه "رسانههای دیگر" خبرگزاری تسنیم، مطلب پیش رو، سومین بخش از کتاب "ملیتا، سفرنامه مصور لبنان" است که به قلم "احمد قدیری" نگاشته شده است. در شرایط حساس امروز منطقه و در شرایطی که حوادث و تحولات اخیر دولتی و انفجارهای تقریباً روزمره لبنان در صدر اخبار جهان است، شناخت دقیق این کشور کوچک مدیترانهای اهمیت مضاعفی یافته که متن حاضر را خواندنیتر میکند.
چهار شنبه- 17 شهریور- 28 رمضان
ساعت نه صبح، پس از صبحانه و مطابق برنامه به سمت مرز اراضی اشغالی در جنوب لبنان حرکت میکنیم.
▲از مناظر جادهی ساحلی بیروت تا صیدا
▲قلعهی تاریخی صیدا، ساخته شده به دست صلیبیون در سال 1228 میلادی
در جادهی ساحلی از شهر صیدا [1] گذر کرده، به شهر انصار میرویم تا بازدیدی داشته باشیم از پشت صحنهی فیلم ایرانی «33 روز» به کارگردانی جمال شورجه. در ابتدای جادهی منتهی به محوطهی فیلم برداری، ماکت یک تانک مرکاوا[2] را مشاهده میکنیم که ابتدا گمان میبریم از غنایم جنگ 33 روزه است!
[1]. سومین شهر بزرگ لبنان بعد از بیروت و طرابلس، با اکثریت سنی است که قدمتی 7 هزار ساله دارد.
[2]. در عبری به معنای ارابه، نام تانک فوق پیشرفتهی اسرائیلی است.
با ورود به محوطهی روستا وارد مدرسهای میشویم که برای فیلم به صورت نیمه مخروب در آمده. گروه فیلم برداری بالای بام است و مشغول آماده سازی صحنهی شلیک یک موشک ضد تانک.
▲عوامل فیلم «33 روز» در حال آماده سازی صحنه
ده دقیقهای به تماشای کار و انتظار شلیک میگذرد که با توجه به امکان معطلی زیاد، سوار بر اتوبوس به نقطهای دیگر در همان نزدیکی رفته و ماکت در حال ساخت یک مرکاوای دیگر و یک نفربر اسرائیلی را که دو فرد لبنانی در حال تکمیل بدنهی آناند از نزدیک مشاهده میکنیم.
▲کودکان انصار، سرگرم بازی
با خروج از شهر و شهرستان صور در استان «جنوب»، وارد شهرستان «بِنت جُبَیل» در استان «نَبَطیه» میشویم و در روستای «عیناتا» کنار مزار شهدا توقف میکنیم.
▲▼مزار شهدا
با ورود به محوطهی زیر گنبدِ بارگاه و پس از قرائت فاتحه، فردی نظامی از سربازان حزب الله که ابتدا گمان میکردیم از نگهبانان منطقه است، دقیقهای از خصوصیات منطقهی جنگی میگوید بیآنکه اجازهی عکس برداری از او را داشته باشیم. با اتمام سخنان کوتاهش، بعد از چند دقیقه به دنبال او که سوار بر موتور تریل سفیدی است، به شهر بنت جبیل[1] میرسیم که در جنگ 33 روزه، کمینگاه مرکاوا و البته نقطهی اوج درگیری و تحت شدیدترین حملات هوایی بود. با توقف اتوبوس در کنار جاده، پیاده میشویم و از بقایای یک ساختمان با خاک یکسان شده در کنار مسجدی کوچک و سفید به منظرهی یک محوطهی پست و وسیع پوشیده از گیاه مینگریم و در عین حال به سخنان راوی ممنوعالتصویر توجه میکنیم که نیروهای حزب الله چگونه سی و پنج نفر از نظامیان اسرائیلی را به هلاکت رسانده و بیست تانک مرکاوا را نیز گرفتار و منهدم کردند.
[1]. در این شهر بود که سید حسن نصرالله در 4 خرداد 1379 (روز بعد از فرار نظامیان صهیونیست از جنوب لبنان) در سخنرانی حماسی خود، اسرائیل را از خانه عنکبوت سستتر خواند. این سخن آنچنان صهیونیستها را خشمگین کرده بود که در طول جنگ 33 روزه بارها سعی کردند در اقدامی نمادین، پرچم اسرائیل را در محل این سخنرانی برافراشته نمایند، اما برای لحظهای هم موفق به انجام آن نشدند.
▲ویرانههای جنگ همچنان باقی است
▲فرد نظامی، در حال تشریح صحنهی نبرد
با اتمام توضیحات شکارچی مرکاوا، به مسجد امام علی(ع) در چند متری آن ویرانه میرویم و نماز شکستهی ظهر و عصر را به امامت وی میخوانیم. مطابق توضیحی که بر سنگنوشتهی درب ورودی حک شده، مسجد را امیر قطر[1] اهدا نموده است!
[1]. حمد بن خلیفه آل ثانی متولد 1952 است. وی تحصیلات مقدماتی را در قطر سپری کرد و پس از آن در آکادمی علوم نظامی انگلستان مشغول به تحصیل شد. پس از آن به کشورش بازگشت و در سال 1971 با درجه سرهنگ دومی در نیروهای مسلح قطر به فعالیت پرداخت و فرماندهی گردان یک این کشور به وی واگذار شد. در سال 1972 زمانی که پدرش، خلیفه بن حمد آل ثانی، قدرت را در قطر به دست گرفت، وی نیز ترفیع مقام یافت و به عنوان فرمانده کل نیروهای مسلح قطر برگزیده شد اما نهایتاً در سال 1995 با کودتا علیه پدرش، قدرت را در دست گرفت. وی که تاکنون طراح و مجری توطئههای بسیاری علیه محور مقاومت در منطقه بوده و روابط پیدا و پنهانی با دولتمردان اسرائیلی داشته است در 4 تیر 92 رسماً قدرت را به فرزندش، تمیم، واگذار کرد.


از آنجا دیگر توقفی نداریم تا پارک مرزی «حدیقه ایران» در روستای مرزی «مارون الرأس»[1] . جایی بسیار دیدنی است. ایران در یکصد متری مرز لبنان و فلسطین اشغالی، پارک زیبایی را بر روی شیب یک تپهی کم ارتفاع بنا کرده [2] . چندین آلاچیق یک شکل و یک اندازه نیز وجود دارد. محیط این پارک مرزی منطبق بر نامش است و در جایجای آن پرچم ایران و تابلوهای معرفی استانهای کشور به چشم میخورد. علاوه بر آن، تصویر چهرهی برخی شخصیتهای فعلی و قبلی نظام و حزب الله، نظیر امام، آقا، شهید بهشتی، دکتر چمران، احمدی نژاد، امام موسی صدر و سید عباس موسوی در گوشه و کنار آن به چشم میخورد. در شمال پارک یک سکوی ده متری است که بالای آن یکی-دو دوربین تلسکوپی نصب شده.
[1]. روستایی که اسرائیل در جنگ 33 روزه، عملیات زمینی را از آنجا آغاز میکند و در مجموع 15 تانک مرکاوا و همچنین 3 بالگرد آپاچی خود را در این منطقه از دست میدهد.
[2]. این بنا نیز همچون و دیگر بناهای اهدایی ایران، به دست پرتوان سردار حسن شاطری معروف به حسام خوش نویس، طراحی و عملیاتی شده است. بازسازی مناطق شیعه نشین لبنان بعد از جنگ 33 روزه را که با دو هدف عمدهی رفع ویرانیهای جنگ و نیز تقویت موضع شیعیان در لبنان اجرایی شده بود، ستاد بازسازی لبنان به ریاست حسن شاطری بر عهده داشت. وی در 25 بهمن 91 بر اثر بمباران منطقهی ریف دمشق توسط جنگندههای اسرائیلی به شهادت رسید.
▲ورودی حدیقه ایران، منطقهی مارون الرأس، شهرستان بنت جبیل، استان نبطیه
بچهها همه بالای سکو میروند و من نزدیک شدن به مرز را ترجیح میدهم. تا جایی که محیط و محوطهی پارک اجازه میدهد پایین رفته از یک مرزبان لبنانی که در ساختمان چوبی نگهبانی در کنار همکارش نشسته است، از چگونگی نزدیک شدن به نقطهی صفر مرزی سؤال میکنم. تا جایی که راه دارد همراهیام میکند. آن سوی مرز و در انتهای دره، جادهای خاکی وجود دارد که سرتاسر آن از جانب اسرائیل با حصار و سیم خاردار پوشیده شده. جالب است که اسرائیل تا خود جاده را زیر کشت برده و همین سبزی زمین، به وضوح مرز را مشخص میکند. با دقت در نقطهای دورتر در فاصلهای کمتر از یک کیلومتر با مرز، «کریات آویویم»، شهرک صهیونیست نشین، نیز به چشم میخورد.
▲کریات آویویم - جادهی مرزی، قابل مشاهده در سمت چپ تصویر
همانطور که به مرزبان همراه خود -که خالکوبی نقش ذوالفقار روی ساعد دستش مشخص است- میگویم: «این زراعت نشان میدهد آن طرف حصار مین گذاری نشده». با تأیید این مطلب، اضافه میکند که «در عوض طرف ما مین گذاری شده است».
هم آن کِشت، به نوعی پیام دارد و هم این پارک. مزرعهی تا بیخِ مرز آمده، علاوه بر پیامهای توسعهطلبانه، حاوی این معنا است که ما (اسرائیل) از آن طرف مرز احساس ناامنی نمیکنیم که تا اینجا جلو آمدهایم. ساخت پارک هم که پرچمهای ایران بر فراز سکوهای آن افراشته شده، به این معنا است که چکمهی ایران روی گلوی اسرائیل قرار دارد.
با تشکر و خداحافظی از همراهی آن سرباز به سیر خود ادامه میدهم و در این بین پرچم سرخ «یا حسین» را که از بالای سقف یک سکو در اهتزاز است مشاهده میکنم. بعداً متوجه میشوم این پرچم، مستقیم از حرم امام حسین(ع) به اینجا آورده شده.
▲تا فتح قدس و اقصی، یک یاحسین دیگر
▲پارک مرزی - تسبیح یادگاری سید هاشم صفیالدین در دست نگارنده
بعد از یکی دو ساعت حضور در حدیقه ایران و صرف ناهار در آلاچیقهای آن، به سمت «بوابه الفاطمه» حرکت میکنیم. در مسیر مارون الرأس تا روستای «کَفَرکیلا» و درحالیکه خودروهای نیروهای «حافظ صلح» سازمان ملل UNIFIL ) [1]) به چشم میخورد، خانههای بسیاری را در کنار جادهی مشرِف به سرزمین اشغالی میبینیم که یقیناً مخفی گاه موشکهای حزب الله است. صاحبان پمپ بنزینهای کم مشتری و کوچک -با یک یا دو پمپ- هم احتمالاً نقش دیدهبان را برعهده دارند. با گذر از جادهی موازی با مرز به سمت شمال، به نقطهی صفر مرزی بوابه الفاطمه در کَفَرکیلا میرسیم.
[1]. United Nations Interim Force in Lebanon - «نیروی موقت سازمان ملل متحد در لبنان» که از 1357 در این کشور حضور دارند.

▲در مسیر کفرکیلا - سمت راست تصویر: لبنان، سمت چپ: فلسطین اشغالی
در بدو پیاده شدن چند چیز جلب توجه میکند: مرزی که در یک قدمی آن هستیم، مرزبانان مسلح سازمان ملل در خاک لبنان، یک زارع صهیونیست سوار بر تراکتور خود و همچنین نقش کوچک چهار پرچم حزب الله، لبنان، ایران و فلسطین رو به جاده روی چمن و در کنار هم.
▲کاظم دارابی را از پرواز تهران بیروت ندیدیم تا امروز که در بخشی از مسیر صیدا تا مارون الرأس در اتوبوس همراه ما بود
حصارها با سیم خاردار، برق فشار قوی، سلاحهای هوشمند و نیروهای سازمان ملل -یا به تعبیر حزب الله، «جاسوسهای اسرائیل»- محافظت میشوند. اینجا را دیگر اسرائیل تا خود مرز (نیم متری آن) زراعت کرده. در دویست متری مرز و مزرعه، بالای تپهی رو به رو، حدود پنجاه ویلای شهرک اسرائیلی «متولا» [1] بر شیب یک تپه، و یک پادگان نهفته در زیر خاکِ صدر همان تپه دیده میشود. اینجا واقعاً خطر اسرائیل را میتوان با گوشت و خون احساس کرد. هر دو مکان (حدیقه ایران و بوابه الفاطمه) فوقالعاده دیدنی است و من به دلیل نیاوردن باطری دوربینم از هتل، اکنون به جای عکس گرفتن، توفیق و فرصت بی واسطه نظاره کردن را دارم؛ کاری که تا قبل از این، از مجرای لنز دوربین بدان مشغول بودم.
[1]. شمالیترین شهرک در فلسطین اشغالی، بدون احتساب بلندیهای جولان در سوریه
▲بوابه الفاطمه - نیروهای سازمان ملل مستقر در خط مرزی در تصویر مشاهده میشوند
▲یادمان بازسازی منطقه
▲شهید حسن شاطری معروف به حسام خوش نویس
▲«کریات متولا» شهرک صهیونیست نشین در آن سوی مرز - بالای ویلاها و بر فراز تپه، پادگان اسرائیل قابل رؤیت است
▲نمای نزدیک پادگان و منازل شهرک متولا
ده دقیقه توقف، سر میآید و به مکانی دیگر در شهرستان «نبطیه» میرویم. وارد منطقهی کوهستانی «اقلیم التفاح» شده با گذر از روستای «جرجوع» و صعود از پیچ و خمهای بسیارِ جادههای «جبل صافی»، به ورودی باغ موزهی تازه تأسیس «ملیتا» میرسیم.[1]
[1]. این مکان که در ارتفاع 1050 متری از سطح دریا است با 60 هزار متر مربع فضای باز باغها و جنگلها و 5 هزار متر مربع بنای داخل آن با همکاری 50 معمار و با صرف 150 هزار ساعت کار، در نهایت در 31 اردیبهشت 1389 افتتاح شد.
▲نگارهای در مسیر صعود به جبل صافی
▲بر فراز جبل صافی - ماشینهای پارک شده در جلوی ورودی ملیتا
منبع:مشرق
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.