ظهور قدرت‌های نوخاسته مهمترین عنصر تحولات نظام بین‌الملل هستند

به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، سید جلال دهقانی فیروز آبادی استاد روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی در همایش "نقش دنیای اسلام در هندسه قدرت جهانی"در سخنانی گفت: نظام بین الملل و نظم بین المللی در دوره گذار بسر می برد؛ زیرا پس از پایان نظام دوقطبی و فروپاشی نظم بین المللی حاکم بر آن، هنوز نظم بین‌المللی جایگزین، تکوین و تعیین نشده است.

وی افزود: نیروها و کنش‌گران متعدد و متکثری در تلاش برای شکل دهی به نظم و نظام بین الملل پسا دوقطبی هستند، به گونه ای که هر یک از بازیگران و قدرت های بین الملل در رقابت و تقلای شدیدی برای تعیین و تثبیت منزلت و موقعیت خود در نظم بین الملل در حال شکل گیری است.

این استاد دانشگاه علامه در ادامه تأکید کرد: آنها در تلاش هستند تا این دوره گذار را به صورتی مدیریت و هدایت کنند که به استقرار نظم و نظام بین الملل مطلوبشان منجر شود از این رو، بلوک های قدرت های مختلفی نیز تشکیل شده است که معطوف به مدیریت راهبردی این دوره گذار است. مدیریتی که با استفاده حداکثری از مقدورات و رفع آسیب ها، از فرصت ها به صورت بهینه بهره گرفته و تهدیدها و چالش ها را دفع کند.

دهقانی افزود :عقلانیت و مدیریت راهبردی ایجاب می کند که جهان اسلام به عنوان یک کل واحد یا مجموعه کشورهای قدرتمند نیز نقش تعیین کننده ای در ترسیم، تکوین و تثبیت نظم جهانی ایفا کنند. این نظم جهانی باید به تکوین، توسعه و تعالی تمدن نوین اسلامی منجر شود.

وی ادامه داد: پرسش اساسی آن است که الزامات مدیریت راهبردی تحولات دوره گذار برای استقرار نظم مطلوب جهت نیل به تمدن نوین اسلامی کدام است؟ این سوال کلی در برگیرنده چند پرسش جزیی تر و فرعی تر است که بیشتر به آن پرداخته می شود.

استاد روابط بین الملل دانشگاه علامه با بیان اینکه مدیریت راهبردی به صورت های متعددی تلقی و تعریف می شود، گفت: وجه مشترک همه این تعریف ها تعامل چهار عنصر و مولفه فرصت، چالش یا تهدید، مقدورات و محظورات است، به گونه ای که می توان گفت مدیریت راهبردی، دست کم در نظام بین الملل، عبارت است از، استفاده بهینه از فرصت ها و مقدورات و رفع تهدیدها و ضعف ها جهت انتقال از وضع و نظم موجود به وضع و نظم مطلوب با کمترین هزینه ممکن.

دهقانی تصریح کرد: بر این اساس، مدیریت راهبردی مستلزم و متضمن عقلانیت راهبردی، فرصت سازی، تهدید و آسیب زدایی، توان آگاهی و اقتدار افزایی و هزینه کاهی است.

وی افزود: عقلانیت راهبردی به معنای درک و شناخت درست فرصت ها، چالش ها، مقدورات، محظورات، و آسیب های موجود و تشخیص و تعیین وضع و اهداف مطلوب و بکارگیری ابزارها و ساز و کارهای مناسب و مشروع برای تحقق آنهاست. عقلانیت راهبردی افزون بر عقلانیت ابزاری شامل عقلانیت غایی، هنجاری، نظری و عملی نیز می شود، زیرا این نوع عقلانیت تنها معطوف به انتخاب و بکارگیری بهترین، مناسب ترین و کم هزینه ترین ابزار و راه رسیدن به هدف نیست؛ بلکه متضمن تشخیص و تعیین اهداف بهینه جهت رسیدن به غایت مطلوب، اقدام بر مبنای هنجارها و ارزش های مشروع و مقبول، شناخت واقعیت ها و بایدها و نبایدهای رفتاری نیز می باشد.

استاد روابط بین الملل دانشگاه علامه در ادامه تاکید کرد: در نبود هر یک از این عقلانیت ها، مدیریت راهبردی ناممکن یا دست کم ناقص است. فرصت سازی دومین عنصر و الزام مدیریت راهبردی است. فرصت سازی به معنای ترسیم و تبیین امکان های کنش و ایجاد شرایط مناسب برای محقق ساختن آنهاست.

دهقانی در ادامه اظهارداشت: در عرصه بین المللی فرصت سازی متضمن گفتمان سازی، هنجارسازی و نهاد سازی، تدوین و تعریف قواعد بازی و تعیین دستور کار جهانی است. دست کم مدیریت راهبردی مستلزم فرصت طلبی به معنای استفاده بهینه از فرصت های موجود در صحنه بین المللی است.

تهدیدزدایی معطوف به دفع خطرات برون‌زا است

وی در ادامه سومین الزام و عنصر مدیریت راهبردی را تهدید زدایی و آسیب زدایی دانست و افزود: تهدیدزدایی معطوف به دفع خطرات برون‌زا است. آسیب زدایی ناظر بر رفع ضعف ها و نقص های درون زا است. برآیند تهدیدات بیرونی و آسیب های درونی بدترین شرایط و بیشترین خطر را برای نظام مدیریتی و تصمیم گیری ایجاد می کنند. وضعیتی که بیشترین ضرورت را برای اعمال مدیریت راهبردی ایجاب می کند.

استاد روابط بین الملل دانشگاه علامه تصریح کرد: توان آگاهی و اقتدار افزایی چهارمین عنصر مقوم مدیریت راهبردی است. توان آگاهی متضمن شناخت توانایی ها، قابلیت ها و ظرفیت های بالقوه و به فعلیت رساندن آنهاست. افزایش توانایی ها، قابلیت ها و ظرفیت های بالقوه و بالفعل و استفاده بهینه از آنها به منظور تحقق اهدف لازمه اقتدار افزایی است. تبدیل و ترجمه منابع قدرت و اقتدار به تاثیر گذاری و شکل دهی به محیط انسانی، اجتماعی و فیزیکی جهت ایجاد شرایط و نتایج مطلوب از جمله لوازم دیگر اقتدار افزایی است.

دهقانی پنجمین عنصر قوام بخش مدیریت راهبردی را هزینه کاهی دانست و اظهارداست: تأمین اهداف و تحقق نتایج مطلوب با کمترین هزینه و بیشترین فایده مشروع یکی از مهمترین لوازم و الزامات مدیریت راهبردی است. بهره وری منابع قدرت به معنای کاهش هزینه فرصت و نتیجه دهی بهینه در کوتاه ترین زمان ممکن یکی از وجوه هزینه کاهی است. استفاده از سیاست مقیاس به معنای ائتلاف سازی و چند جانبه گرایی که هزینه های کنش را کاهش می دهد نیز وجه دیگر هزینه کاهی در عرصه بین المللی است.

وی در همین زمینه اضافه کرد: بر این اساس، مدیریت راهبردی تحولات دوره گذار نظام بین الملل را به این صورت می توان تعریف کرد که استفاده بهینه از امکانات و منابع ناشی از تحولات دوره گذار از طریق جهت دهی و شکل دهی به آنها و فرصت سازی، اقتدارافزایی، هزینه کاهی، تهدید و آسیب زدایی به منظور استقرار نظم جهانی مطلوب و برقراری تمدن نوین اسلامی از مهمترین مولفه های آن است.

استاد روابط بین الملل دانشگاه علامه با بیان اینکه دوره گذار در نظام بین الملل و سیاست جهانی بدان معناست که نظم و نظام پیشین فرو پاشیده، اما هنوز نظم نوین استقرار نیافته و نظام جدید قوام نیافته است، گفت: این به آن معناست که رقابت و تنازع بین نظم های مختلف و قائلین و عاملین آنها برای حاکمیت و غلبه یافتن در جریان است. هریک از این نظم های رقیب سعی می کند با تثبیت هژمونی خود دیگر رقبا را به حاشیه براند؛ از این رو، دوره گذار دارای مختصات و ممیزات خاصی است که آن را از دوران تعیین و تثبیت نظام متفاوت و متمایز می سازد.

وی تصریح کرد: تنازع گفتمانی بدان معناست که گفتمان های مختلف نظم جهانی که تلقی و تعریف متفاوتی از نظم و نظام جهانی دارند، برای هژمون شدن و تثبیت خود با یکدیگر، تنازع و تخاصم می کنند، زیرا در چارچوب گفتمان های مختلف و متعارض، نظم و نظام بین الملل به صورت متفاوت و متعارضی تعریف و تلقی می شود، به گونه ای که با حاکمیت یافتن یک گفتمان غالب، نظم و نظام بین الملل معنادار و مطلوب آن نیز تعیین و تحقق می یابد.

استاد روابط بین الملل دانشگاه علامه تأکید کرد: یکی از مهمترین مختصات دوران گذار در روابط بین الملل، تنازع گفتمان های نظم جهانی است. بر این اساس فرو پاشی شوروی و پایان نظام دو قطبی معلول شکست گفتمان سوسیالیسم یا کمونیسم روسی در تنازع با گفتمان لیبرالیسم غربی و آمریکایی بود. تلقی حاملان و قائلان به گفتمان لیبرالیسم آن است که اضمحلال گفتمان رقیب به مثابه هژمونی لیبرالیسم است. از این رو، از این تحول به عنوان پایان تاریخ یاد کردند؛ اما سیر تحولات نظام بین الملل نشان دهنده این واقعیت است که تنازع گفتمانی در سطح جهانی هم چنان ادامه دارد. این تنازع گفتمانی بین لیبرالیسم و اسلام سیاسی در جریان است.

دهقانی ادامه داد: ساختار نامتعین و هندسه نامنظم قدرت جهانی، دومین ویژگی قوام بخش دوران گذار در نظام بین الملل است. از آنجا که در دوره گذار الگوی توزیع قدرت بین کنشگران بین المللی بر هم خورده و الگوی نوینی نیز شکل نگرفته است، ساختار قدرت در نظام بین الملل ماهیت ژلاتینی و سیال دارد. افزون بر این، به علت عدم تعیین ماهیت، نوع و گفتمان قدرت غالب، در نظام بین الملل تکثر و تعدد ساختار های قدرت وجود دارد. به گونه ای که در این ساختار های متکثر و متعدد بازیگران متفاوت و متنوعی نیز به عنوان قطب های قدرت حضور دارند.

وی در ادامه اظهارداشت: سومین ویژگی دوره گذار، نظم و نظام بین الملل نامتعین است. عدم تعین و تثبیت نظم و نظام جهانی خود معلول تنازع گفتمانی و توزیع نامتعین قدرت در سطح جهانی است. به گونه ای که در دوره گذار تعریف و تلقی های متفاوت و متعارضی در مورد ماهیت نظم مستقر و نظام بین الملل موجود وجود دارد، البته همانگونه که توضیح داده شد، هر یک از این تلقی ها تابعی از گفتمان، منافع و علائق کنشگران مختلف جهانی است. برای نمونه نظام بین الملل موجود را تک قطبی یا هژمونیک، برخی دیگر آن را چند قطبی و گروهی دیگر یک- چند قطبی تعریف و تلقی می کنند. مهمتر آنکه کنشگران قائل به این نظم ها و نظام های مختلف در عمل نیز در صدد استقرار و تثبیت آن هستند.

استاد روابط بین الملل دانشگاه علامه افزود: به عنوان مثال  آمریکا که تلقی یک قطبی یا حتی هژمونیک از نظم بین المللی دارد در عرصه عمل نیز به گونه ای اقدام می کند که این نظم و نظام بین المللی تحقق یابد.

وی تصریح کرد: نظام بین الملل در حال گذار موجود، دستخوش تغییر و تحولات متعددی است که فرصت ها و چالش های همزمان و توامان برای جهان اسلام و کشور های مسلمان ایجاد می کند. به گونه ای که مدیریت راهبردی متضمن و مستلزم شناخت دقیق ماهیت عوامل تعیین کننده و سطوح این تحولات می باشد. به طور کلی این تحولات را در چهار سطح کارگزاری، ساختاری، گفتمانی و الگوی تعاملات می توان دسته بندی و تبیین کرد.

استاد روابط بین الملل دانشگاه علامه تأکید کرد:  یکی از مهمترین تحولات دوره گذار در نظام بین الملل موجود، ظهور بازیگران و قدرت های نوخاسته است. این بازیگران و قدرت های نوظهور در اثر افزایش قدرتشان در پی ارتقاء جایگاه و منزلت خود و به تبع آن نقش آفرینی بیشتر در نظام بین الملل هستند. این افزایش قدرت و ارتقا جایگاه بازیگران نوظهور در روابط بین الملل پیامد ها و نتایج گسترده و عمیقی در ابعاد مختلف ساختاری و کارکردی نظام بین الملل دارد، به ویژه آنکه این قدرت های نوخاسته رویکردها، جهت گیری ها، منافع، علائق و حتی جهان بینی های مختلف و متفاوتی دارند. این تفاوت ها و تمایزات خود باعث تلقی های متفاوتی از ماهیت، ساختار و کارکرد نظام و نظم بین المللی موجود و مطلوب می شود.

وی افزود: ساختار مادی نظام بین الملل در دوره گذار نیز در حال تغییر و تحول است. مهمترین عامل تعیین کننده ساختاری در سطح نظام بین الملل، چگونگی توزیع توانمندی ها و قابلیت های کشور های مختلف به ویژه قدرت های بزرگ است..

انتهای پیام/