بار اصلی تغییر فرهنگ به دوش مراکز آموزشی و رسانههاست
- اخبار فرهنگی
- 30 تير 1393 - 14:17
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، ایرج داداشی، دارای مدرک دکترای پژوهش هنر مدرس دانشگاه هنر تهران است. این استاد دانشگاه و پژوهشگر هنر اسلامی که مدیریت پژوهشگاه اندیشه و هنر اسلامی و دبیری همایش حکمت و هنر شیعی را در سابقه کاری خود دارد معتقد است، دنیای مدرن استعداد عجیبی در تقلیل همه امور و مفاهیم به پایینترین سطح وجودی آن دارد و تقریباً نافی همه آن چیزهایی است که ادیان الهی هزاران سال بر انسان عرضه داشتهاند.
داداشی میگوید که دنیای مدرن نگرش دنیایی، سکولار و بشرانگار دارد و فقدان امر قدسی و جهل به مبادی مابعدالطبیعی را با ادعای پیشرفت و تکامل به خورد انسان میدهد و از معتقدان خود کبوترانی میسازد که شهپرهایشان کنده شده و توان پرواز بالاتر از پشت بام مدعیان مدرنیته را ندارد. اینها از نظر داداشی اموری فرهنگی هستند که غرب به دیگران حقنه میکند! آنگونه که خودش میگوید این وضعیت دنیای جدید باعث شده که او به سراغ منابع اصیل حکمت اسلامی و دانشهای کهن برود، زیرا این نوع منابع یکی از راههایی است که میتوان از طریق آنها به احیا و تداوم هنر به معنای اصیل کلمه دست یافت.
این پژوهشگر هنر و حکمت اسلامی میگوید: اگر در هنر تکیه را بر مباحث استتیک(حسی) بگذاریم، در یک مطالعه تطبیقی، شاید نزدیکترین تعبیر بدان در فلسفه اسلامی، اتکا به «حوایج نفسانی» باشد که از اساس نکوهیده است. یا اگر بر تقلید و بازنمائی طبیعت تکیه کنیم که به طور واضح در سنت هنری ما ناپسند است. البته هر هنرمند اصیلی از عقل و علم مایه میگیرد، البته نه علم و عقل به معنای مدرن آن. هنرمند سنتی با پارسائی، وجود خویش را مجلای تجلی الهی میکند و از خویشتن خویش اثری به جا نمیگذارد؛ در حالی که هنر جدید تماما حضور نفسانی هنرمند است و بیان خویشتن او، با تظاهرات لایههای زیرین نفس یا نبوغ فردی وی.
به گفته داداشی امروز کار فرهنگی و هنر صرفا کنشی خاص با هدف تأثیرات روانشناختی و ارضای حس زیبائیشناختی یا بیان مفهومی است، در حالی که هنر سنتی یا هنر دینی و اسلامی اساسا برای گشایش دریچهای به سوی ملکوت صورت میگیرد. آنچه در ادامه میآید بخش اول گفتوگوی تفصیلی تسنیم با ایرج داداشی با محوریت ضرورت اصالت فرهنگ و عناصر نهفته در شعار سال 93 است. بخش دوم این گفتوگو در فاصله اندکی پس از بخش نخست منتشر خواهد شد:
*تسنیم: با توجه به نامگذاری شعار امسال توسط مقام معظم رهبری با عنوان «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی» میخواهیم تحلیل شما درباره این عنوان را بدانیم؟ به نظر میرسد ایشان فرهنگ را به عنوان یک زیربنا مطرح کردند و میخواهند روی «اصالت فرهن» تاکید کنند، با این تحلیل موافقید؟
مقام معظم رهبری چون مسائل، وقایع و رویدادهای جامعه را از منظر بالا نگاه میکنند و اشراف به همه ابعاد و وجوه امور دارند، این کاستی را به خوبی رصد کردهاند. یکی از نگرانیهای همیشگی ایشان مسأله فرهنگ است. با شناختی که از وضعیت جامعه دارند، و از آنجا که عزم ملی و مدیریت جهادی، خود حرکتی فرهنگی است، برای ایجاد خط مشی متولیان امور، در جهت اهتمام و توجه بیشتر به فرهنگ، امسال را این گونه نامیدند.
فرهنگ روح جامعه است
ببینید! فرهنگ یکی از وجوه مهم در مباحث مربوط به جامعه انسانی محسوب میشود و باید بگویم که فرهنگ، همانند روحِ جامعه است. به عنوان مثال انسان مجموعهای از جان، روان، تن، خرد و آگاهی، تجارب، عادات و وضعیت روحی و روانی و جسمانی است که در مجموع ذات انسانی را تشکیل میدهد و همه اینها منشی به او میدهد که تمام رفتارهایش بر اساس آن شکل میگیرد. پس هر فردی با احساسات، عواطف، افکار، پیشینه، روحیه، و تجارب در کنار دیگران قرار گرفته است. این مشترکات با دیگران حالت اجتماعی او را شکل میدهد. تمام این روحیات، احوالات، خصایل، خویها، منشها، آگاهیها و ناآگاهیها، تواناییها و ناتوانیها، حدود و مرزها، مقررات و قوامین، بایدها و نبایدها، خلاصه همه آنچه یک پیکره انسانی با آن حیات دارد و با عالم و آدم مواجه میشود، رشد میکند و میبالد و در هوای آن تنفس میکند، هم در وجود فرد انسانی، و هم در وجود گروههای انسانی، فرهنگ نامیده میشود.
فرهنگ در بنیادها ثابت است ولی در روند توسعه دائما تغییر میکند
بنابراین، فرهنگ هر چند در بنیانها ثابت و مستحکم است ولی در جهت توسعهای خود ثابت نیست و دائم در حال تغییر و تحول و رشد و تکامل است و مثل جانِ انسان که با تجربهها و آگاهیها نو و تازه میشود، عظمت پیدا میکند. مولوی شعر زیبایی دارد: «جان نباشد در خبر جز آزمون/ هر که را افزون خبر جانش فزون...» یعنی هر چه آگاهی بیشتر باشد، انگار آدمی جانِ بزرگتری دارد. به همین شکل فرهنگ با آگاهی و تجربه رشد پیدا میکند. معنی این حرف این نیست که ما یک نظام فرهنگی ثابت و غیرمتغیر نداریم که همواره همان بماند، البته طبعاً اصول اموری ثابت هستند. منظور من از این گفته بیشتر وجه توسعهای فرهنگ را در برمیگیرد که آن را با مثال جان آدمی بیان کردم
فرهنگ جانِ پیکره جامعه بشری است که همه امور انسانها را در اجتماع تدبیر میکند
کاملا. فرهنگ جانِ پیکره جامعه بشری و مجموع انسانها بوده و هست، همان گونه که روح و جان همه اعمال و کنشهای انسانی را تدبیر میکند، فرهنگ در مرتبه اجتماع بشری، همه امور را میان انسانها تدبیر میکند و آنها را به سوی تعالی حرکت میدهد. لذا فرهنگ اهمیت زیادی دارد. در ادوار گذشته، فرهنگ به معنای ادب جامعه و مجموع انسانها بوده است. شما نگاه کنید، امروز اگر در جامعه از سوی فردی کار ناهنجاری صورت گیرد به او میگویند که چه قدر بیفرهنگ است همان گونه که در قدیم به جای این واژه از بیادب استفاده میکردند. در فلسفه مدرسی (مسیحیت میانه) اصطلاحات ادب الهی، ادب نفس و ادب زمین داشتهاند. زیرا که انسان خدا را در همه جا حاضر میدید؛ انسان و نفس انسان حرمت داشت، لذا انسان به هر کاری دست نمیزد؛ زمین حرمت داشت، کشاورز بیمهابا زمین را چپاول نمیکرد؛ مردم برای نان احترام قائل بودند و به عنوان برکت از آن یاد میکردند. امروزه به تمام این موضوعات و مسائل فرهنگ یا culture میگویند.
فرهنگ، تعیین کننده حرکت اجتماع است؛ رو به جلو یا عقب؟
پس فرهنگ است، که برای افراد جامعه تعیین میکند با دیگران چگونه مواجه شوند و در چه جهتی حرکت کنند. از این رو چون فرهنگ جهت حرکت اجتماع را تعیین میکند؛ رفتار، کنش و برخوردهای افراد در جامعه موجب پیشرفت و پسرفت فرهنگ در اجتماع میشود. البته در برههای از دوره معاصر، برخی دانشمندان علوم اجتماعی، کلمه فرهنگ را با توسع معناییای که دارد بیشتر به جای دین و برای کمرنگتر کردن مفهوم دین به کار بردند که توضیح آن را به وقت دیگری میسپارم.
همان گونه که جان و روان انسان از برخی چیزها متأثر میشود و آن چیزها میتواند آدمی را شادمان یا غمگین کند یا امیدوار یا ناامید کند، فرهنگ هم میتواند به خاطر تأثر از برخی چیزها دچار تعالی یا تدانی شود یا در راه درست تکامل قرار گیرد یا در مسیر غلط انحراف. یعنی فرهنگ به عنوان جانِ اجتماع، امر بزرگی است که میتواند از اعتدال خارج یا به عبارتی دچار بحران شود. وقتی از اعتدال خارج شویم حرکتمان به سوی پیشرفت و کمال به درستی صورت نمیگیرد. به همین دلیل است که مقام معظم رهبری به مسئولان و ملت این موضوع را متذکر شدهاند. اگر ما این واقعیت را نادیده بگیریم که اساساً انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی بوده است، این غفلت باعث میشود تمام زحماتی که در 50 سال اخیر از ابتدای حرکت امام خمینی (ره) در پانزده خرداد تا شکلگیری انقلاب اسلامی و تا امروز کشیدهایم، مهدور شود؛ پس باید برای حفظ و تعالی فرهنگ به دنبال راهحل اساسی بود.
*تسنیم: مدتها است که مکررا این موضوع توسط مسئولان فرهنگی کشور ما گفته میشود که «انقلاب ما ، یک انقلاب فرهنگی بوده است»، بسیاری از امکانات و کارها هم در اختیار همین مسئولان فرهنگی است اما میبینیم نسبت به سالهای آغازین انقلاب و آن فضای فرهنگی که در سالهای نخست وجود داشت، فاصله زیادی داریم. البته بخش مهمی از آن به خاطر تهاجم فرهنگی غرب است که نمیتوان آن را نادیده گرفت ولی به هر حال به کمکتاریهای ما هم ارتباط دارد؟ نظر شما درباره دلایل این پغفلت از فرهنگ و در نتیجه پسرفت فرهنگی چیست؟
وقتی انقلاب اسلامی رخ داد، دغدغه مردم و امام خمینی(ره) مسائل فرهنگی بود، زیرا که مردم از لحاظ اقتصادی تا حدودی تأمین بودند و امرار معاش زندگی برای اکثر آنها دشوار نبود. به همین علت به صراحت میتوان گفت که انقلاب ما انقلاب فرهنگی بوده و هست؛ باید بدانیم که انقلاب اسلامی در کشور ما رخ داد ولی هم کشور و هم جهان را متحول کرد، به طبع آن کسانی که از این انقلاب ضرر کردهاند، بیکار نمینشینند و برای توقف آن دست به کار میشوند. بعضی از این جماعت، دشمنان خارجیاند و برخی داخلی. بعد از وقوع انقلاب، از سوی دشمنان خارجی با 8 سال جنگ روبهرو شدیم، که ناگزیر اقتصاد مملکت را دچار بحران کرد و مجبور شدیم برای نجات اقتصاد کارهایی انجام دهیم. اما پرداختن به مسأله اقتصاد به این معنا نبود که مدیران اجرایی فرهنگ را فراموش کنند و تنها اصلاح اقتصاد را اصل و مبنای کار خود قرار دهند.
غفلت، از نفسپرستی ناشی میشود که دشمنترین دشمن ما است
البته من اعتقادی ندارم که برخی غفلتها، عمدی بوده است. زیرا در جریان اداره کشور با توجه به کوهی از مشکلات و موانع و مسائل، که هر دولتمردی باید با آن مواجه شود، برخی امور ناخواسته از توجه و التفات محروم میمانند. غفلت ناشی از اعمال و احوال نفس است و از آنجایی که هر یک از ما به نوعی تحت تاثیر نفسانیاتمان هستیم، طبعاً غفلت هم رخ داده است. پس غفلتی اگر باشد از دشمنترین دشمنان ما یعنی نفس ماست. به هر حال عدهای دچار غفلت شدند و دشمن هم از این غفلت استفاده کرد.
در جنگ اقتصادی مرزها مشخص است، اما در جنگ فرهنگی مرزبندی مشخصی وجود ندارد
ما با خود و با جهان در نسبتها و مواجهاتی هستیم. یکی از مواجهات ما در جامعه جهانی، مواجهه اقتصادی است و دومین آن که خیلی هم حائز اهمیت است، مواجهه فرهنگی است. در بُعد اقتصادی، حریف کاملاً روبهروی شما قرار دارد و مرزها مشخص است، اما در بُعد فرهنگی مرزها ناشناخته است، همانطور که جان انسانها مرزبندی نمیشود، جان اجتماع هم غیرقابل مرزبندی است. زیرا که همیشه در حال تغییر، تحول، رشد و تکامل است و این تغییرات در درون آدمی رخ میدهد و اگر کسی بخواهد با شما معارضه کند از درهای مختلف وارد خواهد شد. مواجهه با این هجمه فرهنگی قدرت تشخیص و بصیرت بالایی میخواهد و نوعی مبارزه است برای همین از آن به عنوان جنگ نرم تعبیر میشود.
*تسنیم: به عنوان یک پژوهشگر فرهنگی و هنری فکر میکنید پاشنه آشیلهای ما در حوزه فرهنگ کدامند و چه نوع اصلاحاتی میتواند ما را از نظر فرهنگی تقویت کند؟
با سروسامان دادن مسائل اقتصادی، در شرایط کنونی اصلاً نمیتوانیم بهانهای بیاوریم و بحث فرهنگ را نادیده بگیریم؛ امروزه از جنگ نرم یا همان جنگ فرهنگی زیاد سخن گفته میشود، برای مقابله با این نبرد باید کارهای بنیادی زیادی انجام داد؛ یکی از این مسائل بنیادی بحث تعلیم و تربیت در دانشگاهها است و دیگری رسانهها و کار رسانهای و تبلیغاتی درست و دقیق. اگر ما تحت نظام تعلیم و تربیت ویژهای قرار نگیریم، چیزی از این آموزههای کلی فرهنگ در جامعه به ما منتقل نمیشود و ما هم نمیتوانیم جامعه را تحت تاثیر قرار دهیم. چون فرهنگ از طریق تعلیم و تربیت در جامعه بسط و گسترش پیدا میکند. از سوی دیگر رسانهها با نوع فعالیت و اطلاعرسانیشان جامعه را تغییر میدهند به جهت خاصی میبرند.
باورها، عقاید و اندیشههای نسل جوان امروز زود شکل میگیرد و باید مراقب بود تا دشمن چه دشمن بیرونی که منافعاش به خطر افتاده چه دشمن درونی که همین نفس اماره ماست، با هجمه فرهنگی خود آنها را جذب نکنند. دشمن به خوبی میداند که نیاز جوان امروز چیست و فرهنگ آن را نشانه میگیرد. بنابراین مراکز آموزشی، رسانهها و وسایل ارتباطی در توسعه یا توقف فرهنگ نقش اساسی دارند، باید فرهنگ را در مسیر اصلی آن که از نظر ما مسیر دین اسلام و ارزشهای الهی است هدایت کرد.
ادامه دارد...
انتهای پیام/