نتیجه گسترش سرمایهداری و دموکراسی، «پایان تاریخ» است یا «پایان آمریکا»
- اخبار فرهنگی
- 18 مرداد 1393 - 10:17
خبرگزاری تسنیم - امیر صداقت فرد:
کتاب پایان عصر آمریکا تألیف چالرز. ای. کوپچان با ترجمه گروه بنیاد فرهنگی پژوهشی غربشناسی در 619 صفحه در سال 1383 توسط انتشارات بنیاد غربشناسی منتشر شده است. موضوع اصلی کتاب بررسی روابط خارجی آمریکا و چگونگی برقراری روابط سیاسی این کشور در طول سالهای متمادی است. در این کتاب، نویسنده روابط خارجی را به سه دوره تقسیم کرده است:
الف- دوران سنتی؛ از تشکیل تا جنگ جهانی اول
ب- دوران میانه؛ از جنگ جهانی اول تا فروپاشی شوروی
ج- دوران جدید؛ از فروپاشی شوروی تاکنون؛ که عصر جدید و تولد دوبارهی تاریخ آمریکا نام گرفته است.
چارلز کوپچان استاد دانشگاه جورج تاون در شهر واشنگتن و مدیر مطالعات اروپایی شورای روابط خارجی ایالات متحدهی آمریکا با طرح اندیشه حرکت تاریخ و تکامل به سوی پیشرفت، به بررسی جایگاه و نقش آمریکا در نظام بینالملل قرن 21 پرداخته و تصریح مینماید که این حرکت تاریخ، خود را به ساختارهای داخلی و بینالمللی بدون در نظر گرفتن توان و تمایل آمریکا تحمیل نموده و خواهد نمود. ایالات متحدهی آمریکا نیز مشمول و قربانی این حرکت اجتنابناپذیر تاریخ خواهد بود و قدرت نظامی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آن نمیتواند مانع این حرکت گردد و از این رو کتاب خود را زنگ خطر و هشداری برای آمریکا و جهان تلقی مینماید.
نویسندهی کتاب استراتژی آمریکا را در هشت فصل بیان نموده که عبارتند از:
فصل اول: استراتژی کارآمد و تناقض موجود در قدرت آمریکا؛
فصل دوم: نقشهی جهانی جدید آمریکا؛
فصل سوم: وعدهی واهی جهانیسازی و دموکراسی؛
فصل چهارم: ظهور اروپا؛
فصل پنجم: محدودیتهای جهانینگری آمریکا – نگاهی به گذشته؛
فصل ششم: محدودیتهای جهانینگری آمریکا – نگاهی به آینده؛
فصل هفتم: پس از سلطهی آمریکا؛
فصل هشتم: تولد دوبارهی تاریخ.
چارز کوپچان به یک حرکت تاریخی اجتنابناپذیر اشاره میکند که همواره به سوی تکامل و پیشرفت بوده است. این کتاب فرآیند و نتیجهی این حرکت قطعی – تکاملی روابط خارجی آمریکا را در دو حوزهی ذیل تبیین کرده است:
اول: عصر حاکمیت و یکجانبهگرایی ایالات متحدهی آمریکا به طور یقین دیر یا زود به سر خواهد آمد و اروپا و پس از آن آسیا در نتیجهی این سیر اجتنابناپذیر فراز و فرود قدرتها، دیر یا زود وارد عرصه و جرگهی قدرتهای جهانی خواهد شد.
دوم: فناوری اقتصادی و عوامل مؤثر در فرآیند تولید و توزیع، شکل ساختارهای اجتماعی و سیاسی و هویت جمعی جوامع بشری را در ادوار مختلف رقم خواهد زد. اینک با آغاز عصر سرمایهداری دیجیتال و اطلاعات که فرآیند ارتباطات بشری را به کلی دگرگون ساخته است به طور اجتنابتاپذیری ساختارهای سیاسی، اجتماعی و هویتی در داخل جوامع نیز تغییر خواهند نمود. این تغییر در داخل آمریکا در طول 3 دههی آخر قرن 20 در قالب کاهش مشارکت عمومی، هویت ملی آمریکایی و افزایش شکاف و گسلهای قومی، نژادی و زبانی تجلی نموده است.
حرکت تکاملی و چرخهایِ اجتنابناپذیر تاریخ نظام بینالملل به سوی چندقطبی شدن و بروز فناوری و اقتصاد دیجیتالی و ارتباطات فراگیر، چالشهای متعدد و متفاوتی برای آمریکا ترسیم میکند.
در 11 سپتامبر سال 2001، تروریستها برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی در نیویورک را منهدم کردند، این واقعه زنگ خطر جدی برای آمریکا بود؛ چرا که سیاستمداران و قدرتمندان در کنج آسودگی خیال حاصله از اقتدار آمریکا، آرمیده بودند، اما بعد از این واقعه، دفاع از میهن و مبارزه با تروریسم به اولویتهای اصلی ملی تبدیل شد. حادثهی 11 سپتامبر سبب شد تا ایالات متحده تهدیدهای مبهمتر اما جدیتر را در کانون توجه خود قرار دهد.
بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که اقتدار آمریکا ماندگار است، اما شواهد نشان میدهد که گسترش سرمایهداری و دموکراسی به «انتهای تاریخ» منجر خواهد شد که فوکویاما بسیار به آن اعتقاد داشت و آن را آموزه «پایان تاریخ» معرفی کرد.
بسیاری از مسائل بینالمللی و داخلی که در آمریکا اتفاق میافتد به آمریکا کمک مینماید تا از سقوط سرمایهداری جلوگیری نماید. یکی از مسائل 11 سپتامبر سال 2001 بود که برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی در نیویورک منهدم شد و آمریکا از این واقعه مسئله تهدید تروریست و هویتسازی را سرلوحه برنامههای خود قرار داد.
نویسنده در این کتاب سعی مینماید از گذشته عبرتسازی نماید برای آینده؛ چرا که به گفته هگل معتقد است که «هرکس از تاریخ درس نگیرد، تاریخ برای آنها تکرار خواهد شد». به اعتقاد کتاب «پایان عصر آمریکا» دغدغه و چالش اصلی، آینده دولت آمریکا است که باید به موضوعات تأثیرگذار بر روابط قدرت مثل: الف) تروریسم؛ ب) فقر؛ ج) دولتهای در حال انحطاط؛ د) دولتها و گروههای غیر رسمی در حال ظهور توجه ویژهای نماید و سیاست خارجی خود را اصلاح نماید تا قواعد بازی آینده بینالملل را به نفع خود تغییر دهند.
آمریکا در خلال دهه 1990 در صحنهی سیاست خارجی فعالیت چشمگیری داشت؛ آمریکا در این ایام به موضوعاتی نظیر پایان دادن به قتل عام بالکان، تحریم صدام، برقراری صلح در آسیای شرقی، ورود به درگیریهای خاورمیانه و ... نقش اساسی داشته است. اما در قرن جدید جهاننگری و هژمونی آمریکا اکنون رو به افول نهاده است و نظم و ثبات بینالمللی، منافع آمریکا را در بلندمدت با خطر جدی روبهرو میسازد.
انتهای پیام/