برگههایی که اسرائیل با شکست غزه از دست داد
- اخبار بین الملل
- 07 شهريور 1393 - 00:04
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، روزنامه لبنانی البناء مقالهای را به قلم امین حطیط تحلیلگر مسایل راهبردی منطقه در مورد پیامدهای شکست رژیم صهیونیستی در جنگ غزه منتشر کرده است. در این مقاله آمده است: اسرائیل جنگ خود با غزه را در راستای طرح فراگیر صهیو- آمریکایی به اجرا گذاشت، طرحی که شامل ضربه زدن به تمام محور مقاومت بود. اجرای این طرح در شمال به عهده داعش و در جنوب به عهده اسرائیل گذاشته شده بود.
اسرائیل تصور میکرد که بر اساس شرایط منطقهای و بینالمللی زمان برای ناکارآمد کردن محور مقاومت فرا رسیده است، آنها تصور میکردند که بعد از بین بردن محور مقاومت در غزه می توانند غزه را به پایگاهی برای از بین بردن مقاومت لبنان تبدیل کنند، چرا که به اعتقاد اسرائیل این حزبالله بود که در جنگ دفاعی در سوریه نقش اساسی داشت. به همین علت بود که آنها روی پیروزی عناصر داعش در عرسال لبنان حساب باز کرده بودند، این پیروزی میتوانست نتایج حمله اسرائیل به حزبالله لبنان را تضمین کند و این حزب را بین دو آتش اسرائیل در جنوب و تروریستهای داعش در شمال قرار دهد.
قبل از اینکه در مورد پیروزی تاریخی و راهبردی محور مقاومت فلسطین در غزه توضیح بدهم، لازم است که در مورد روند اوضاع در لبنان در پی شکست داعش در منطقه عرسال نکاتی بیان شود. داعش ضمن همراهی و همدستی با برخی گروههای لبنانی طرح تروریستی خود را به اجرا گذاشته بود. این طرح به دنبال تسلط بر منطقهای بود که یک پنحم مساحت کل لبنان را شامل میشود. این منطقه در شمال مسیر طرابلس -عرسال و عکار قرار داشت و داعش تصور میکرد که برای ایجاد امارت اسلامی در داخل اراضی لبنان مناسب است. بر اساس تصورات داعش این منطقه گذرگاهی برای دستیابی این تروریستها به دریای مدیترانه خواهد بود. این موضوع در اعترافات یکی از عناصر تروریستی داعش به دست نیروهای امنیتی لبنان افتاده است.
نتیجه درگیریهای عرسال بر خلاف آن چیزی بود که این طرح تروریستی به دنبال آن بود، محیط پیرامونی عرسال و نیروهای مردمی بومی این منطقه موفق شدند اوضاع را برای مدتی کوتاه ثابت نگه دارند و همین مدت کافی بود تا ارتش نیروهای لازم را برای مقابله با این طرح به منطقه اعزام کند. آنها بعد از مدتی که کنترل اوضاع را دست داشتند، موفق شدند تمامی بخشهایی که تحت کنترل تروریستها بود را از دستشان خارج کرده و آنها را در عرسال محاصره کنند. این اقدام به خودی خود یک دستاورد بود و کسی در موفقیتآمیز بودن اقدام نظامی آن تردیدی ندارد. اما متاسفانه این اقدام در داخل لبنان به دست کسانی افتاد که آن را حجیم نشان داده و به صورت عملی راضی به مذاکره با تروریستها شدند، این در حالی بود که تصمیم رسمی و اعلام شده مقامات رسمی کشور غیر از این بود. این موضوع باعث شد تا تروریستها از قبضه ارتش نجات پیدا کنند. با این وجود میتوان گفت که ضربه عسال از لحاظ نظامی شکست خورد و تروریستها در رسیدن به هدف خود از این حمله و دستیابی به آبهای آزاد و ایجاد امارت به ظاهر اسلامی و محاصره مقاومت از شمال ناکام ماندند.
اما در غزه در مدت 50 روز جنگی پیچیده درگرفت که اسرائیل در ابعاد محتلف آن را دنبال کرد و تمام توطئهها و طرحهای خود را به اجرا گذاشت و انواع راههای مبارزه را آزمایش کرد، اما با این وجود در رسیدن به اهدافش ناکام ماند. این جنگ با آتش ویرانگر دشمن آغاز شد تا مقاومت را تسلیم کند، خانههای زیادی ویران شد، اما اراده فلسطینیها از بین نرفت. برعکس این آتش مقاومت بود که رژیم صهیونیستی را از لحاظ روانی متزلزل کرد و بر خلاف انتظاراتشان، در ابعاد سیاسی و نظامی و حتی اجتماعی آنها را دچار تردید کرد. وقتی اسرائیل عرصه نبرد را به درگیریهای زمینی کشاند، نیروهای مقاومت در برابر آنها ایستادند و در روی زمین و زیر تونلها و خندق ها با آنها جنگیدند. آنها اسرائیل را مجبور کردند که دیگر از تهدید غزه به حمله زمینی دست بردارد و دیگر هم آن را به اجرا نگذارد. در مرحله بعدی جنگ فرسایشی از سوی اسرائیلیها آغاز شد. تروریسم صهیونیستی در این مرحله بالاترین میزان ویرانگری را در غزه آغاز کرد، اما با این وجود مقاومت در برابر این تحولات پایدار بود و با موشکها و راکتهای خود آسمان سرزمینهای اشغالی را موشک باران کرد، این روند بحران اسرائیل را افزایش داده و بر فروپاشی روحی و روانی آنها افزود.
اسرائیل برای این مرحله از تجاوز خود به غزه چندین هدف تعیین کرده بود، اما به هیچ یک از این هدفها دست پیدا نکرد. درست است که اسرائیلیها به صورت رسمی این اهداف را بیان نکردند، اما ناظران سیاسی میدانند که هدف اسرائیل از آغاز این جنگ از بین بردن محور مقاومت فلسطین و مجبور کردن ساکنان نوار غزه به شانه خالی کردن از حمایت مقاومت و خلع سلاح آن بود. این تحولات میتوانست غزه را نیز به کرانه باختری دیگری تبدیل کند و آن را به عرصهای برای هماهنگیهای امنیتی خود تبدیل کره و زخمهای بیشتری بر جسم فلسطین وارد کند.
در مقابل گروههای مقاومت اسلامی فلسطین از جمله حماس و جهاد اسلامی خواستههای اسرائیل را رد کردند، آنها به رد این خواستهها اکتفا نکردند، بلکه به گونهای به آن پاسخ دادند که اسرائیلیها عادت به شنیدن این پاسخ از سوی فلسطینیها نداشتند. آنها به اسرائیل گفتند: « شما جنگ را با تصمیم خود آغاز کردهاید، اما این جنگ با تصمیم ما و بر اساس شرایط ما به پایان خواهد رسید.» این سخن اسرائیل و تمامی رژیم های منطقهای و بینالمللی که این رژیم را در جنگ غزه یاری میکردند، غافلگیر کرد. آنها تصور می کردند که ظرف چند روز که از تعداد انگشتان دست تجاوز نمیکند، مقاومت فلسطین در غزه از بین خواهد رفت. شرط قرار دادن از سوی مقاومت عبارتی بود که اسرائیلیها طاقت شنیدن آن را نیز نداشتند، چه برسد به اینکه در مورد آن مذاکره کنند یا حتی آن را قبول کنند.
بعد از 51 روز درگیری توافق یا تفاهم بین دو طرف برای آتش بس امضا شد و گذرگاهها باز شد و صفحه هفت سال قحطی و محاصره غزه که ساکنان این منطقه را در زندان بزرگ قرار داده بود، به پایان رسید. در این مدت نگهبانان اسرائیلی و عرب این زندان بزرگ مانع از آن میشدند که اهالی غزه بتوانند با آزادی زندگی کنند یا مانند دیگر انسانها به نقاط دیگر مسافرت کنند.
به طور خلاصه میتوان گفت که آتشبس با شرایط مقاومت اجرا شد و در مقابل اسرائیل نتوانست هیچ یک از اهداف خود را محقق کند. این بدان معناست که متجاوز و آغازگر این جنگ شکست خورده است، چرا که اهداف خود از این حمله را محقق نکرده. اما کسی که به آن حمله شده، موفق شده اهداف خود را بر متجاوز تحمیل کند. به این ترتیب شرایط مقاومت که در واقع همان حقوف ملت غزه بود به دست نیروهای مقاومت اسلامی به رسمیت شناخته شد.
پیامدهای پیروزی مقاومت فلسطین در جنگ غزه
الان کار به جایی رسیده که مقاومت در این حمله پیروز شده و اسرائیل شکست خورده است، در این مرحله شاید بهتر باشد پیامدهای این جنگ نه تنها در عرصه فلسطین بلکه در ابعاد محور مقاومت منطقهای بررسی شود، چرا که این محور عامل ذیربط در این پیروزی است و این پیروزی به علت راهبرد این محور و تهدیداتی که اسرائیل علیه آن انجام میدهد، به آن مربوط میشود.
در این راستا ابتدا باید به این نکته اشاره کنم که این پیروزی یک پیروزی راهبردی برای محور مقاومت بود، این پیروزی از جنس همان پیروزی سال 2006 در لبنان بود، به این ترتیب شومی ماههای ژولای و آگوست بار دیگر برای دومین بار در طول هشت سال اخیر دامن اسرائیل را گرفت، شومی که تنها بر اسرائیل تاثیرات منفی ندارد، بلکه در درجات مختلف تمام آن گروههایی که در مقابل مقاومت ایستادند یا در برابر این حملات سکت کردند را در بر گرفته است.
امین حطیط در ادامه به برخی پیامدهای این شکست اشاره کرده و آن را در چند مورد بر شمرده است:
1- اسرائیل بیش از پیش در دایره ناتوانی که مقاومت لبنان تلآویو را وارد آن کرده بود، غرق شد. به این ترتیب دیگر هیچ عاقلی باور نمیکند که اسرائیل ارتشی دارد که میتواند تمامی مصوبات کابینه خود را به واقعیت تبدیل کند.
2- دیگر صحبت از بین بردن مقاومت یا خلع سلاح آن یا مهار کردن آن نوعی توهم به شمار میرود که غیر از افراد ابله یا دیوانه آن را مطرح نخواهند کرد. این موضوع تنها در چارچوب فلسطین نیست، بلکه تمامی محور مقاومت را شامل میشود که رویکردهای ضد اسرائیلی دارند. این روند میتواند تمام کسانی که در کنار اسرائیل قرار گرفته و خود در خدمت منافع این رژیم قرار دادهاند را بترساند.
3- اسرائیل مجبور خواهد بود در مورد فواید جنگ زمینی به صورت کلی تجدید نظر کند، چرا که مقاومت این نبرد را در روی زمین و زیر آن از طریق تونلها به خوبی بلد است و بر اساس طرحهای ابتکاری مقاومت لبنان به خوبی آن را به اجرا می گذارد. این اعتقاد، انقلابی در روند دیدگاههای نظامی اسرائیل ایجاد خواهد کرد و ممکن است آنها تصمیم بگیرند دیگر به طور کلی حمله زمینی به مقاومت را متوقف کنند یا اینکه آنها را در چارچوبی بسیار محدود قرار دهند.
4- این جنگ بار دیگر مهر بطلانی بر نظریه بازدارندگی اجتماعی زد که اسرائیل در سالهای اخیر به دنبال تثبیت و تقویت آن در جامعه صهیونیستی بود. این جنگ نشان داد که تمام تدابیری که برای اداره جامعه در زیر آتش موشکهای مقاومت از سوی کابینه اسرائیل اتخاذ شده، شکست خورده است، چرا که در طول این 51 روز تمامی مراکز اداری و خصوصی در نیمی از سرزمینهای اشغالی به حالت تعطیل درآمد و فرودگاهها بسته شد و مسافرتهای هوایی نیز معلق شد و تمام ساختارهای جبهه داخلی و گنبد آهنین یا مانورهای جبهه داخلی رژیم صهیونیستی که هفت بار پیاپی دنبال شده، نتوانسته تاثیری در این روند داشته باشد و روحیه اسرائیل را بالا نگه دارد و آنها را از لحاظ روانی در برابر موشک باران اسرائیل تقویت کند.
5- شکست در غزه نشان داد که اسرائیل نمیتوان بار جنگ فرسایشی بلند مدت را به دوش بکشد، به این ترتیب این یک برگه طلایی است که میتوان همواره اسرائیل را با آن تهدید کرد. به این ترتیب مقاومت غزه نیز مهر تاییدی بر معادله موازنههای بازدارندگی زد که پیشتر مقاومت لبنان آن را ایجاد کرده بود و اسرائیل را از تصمیم آزادانه و راحت برای آغاز جنگهای بعدی باز میدارد.
6- باید آشفتگی و اوضاع نابسامان مقامات سیاسی رژیم صهیونیستی که در نتیجه این جنگ ایجاد شده بود، ثبت و ضبط شود، آشفتگی که کودتایی بر ضد عادتهای مقامات سیاسی اسرائیل به شمار می رود، پیشتر آنها معمولا در زمان جنگ با یکدیگر متحد میشدند، اما جنگ غزه نیز مانند جنگ لبنان در سال 2006 اختلافات آنها را آشکار کرد و همین موضوع میتواند زمینهساز تشکیل کمیته تحقیق برای بررسی این شکست و براندازی کابینه کنونی رژیم صهیونیستی شود و حتی زمینههای انتخابات زودهنگام پارلمانی را نیز مطرح میکند.
بر اساس آنچه گفتیم میتوان نتیجه گرفت که مقاومت غزه پیروزی را در ابعاد راهبردی برای امت اسلام رقم زده که میتوان روی آن حساب کرد، این پیروزی در مسیر دستاوردهای محور مقاومت بر ضد اسرائیل قرار میگیرد و بار دیگر تاکید میکند که هر تهدید به جنگی که اسرائیل در آینده علیه یکی از ساختارهای مقاومت صورت دهد، تهدیدی غیر واقعی است. به این ترتیب دیگر برگه تهدید به جنگ به صورت نهایی از دستان اسرائیلیها خارج شده است، برگهای که در سال 2006 کم کم از دست این رژیم خارج میشود.
انتهای پیام/ع