مبارزه نمایشی آمریکا و حکام عربی

خبرگزاری تسنیم: حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای اظهارات مقامات آمریکایی در خصوص تشکیل ائتلافی با عنوان مبارزه با داعش را پوچ، تو خالی و جهت‌دار خواندند و با بیان شواهدی از کذب‌بودن و تناقض ادعاها و مواضع و رفتار مقامات آمریکایی، سخن گفتند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، رهبر معظم انقلاب هنگام ترخیص از بیمارستان، نکات مهمی در خصوص مسائل منطقه و دخالت‌های آمریکا بیان کردند.

  حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای اظهارات مقامات آمریکایی در خصوص تشکیل ائتلافی با عنوان مبارزه با داعش را پوچ، تو خالی و جهت‌دار خواندند و با بیان شواهدی از کذب‌بودن و تناقض ادعاها و مواضع و رفتار مقامات آمریکایی، در خصوص مسأله دعوت از ایران به این ائتلاف تأکید کردند: "حرکتی که در عراق انجام شد و کمر داعش را شکست، کار آمریکایی‌ها نبود، بلکه کار مردم، ارتش و نیروهای مردمی عراق بود و خود آمریکایی‌ها و داعش نیز این واقعیت را می‌دانند."
  طی چند روز اخیر، رسانه‌های غربی و برخی رسانه‌های داخلی مکرراً بر موضوعی تأکید داشتند که آمریکا، مهم‌ترین قدرت تأثیرگذار منطقه‌ی خاورمیانه را به ائتلاف نمایشی ضد داعش، که در حال شکل‌گیری است، دعوت نخواهد کرد. این در حالی است که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی، با بیان قسمتی از رایزنی‌های عدیده‌ی ایالات متحده برای جلب نظر جمهوری اسلامی ایران در همکاری با آن کشور برای مبارزه با داعش و پاسخ رد قاطعانه از سوی کشورمان به آن‌ها، برخی از پشت‌پرده‌های وارونه‌سازی و دروغ‌گویی آمریکاییان را برای افکار عمومی منطقه و جهان روشن ساختند.
  از سوی دیگر، شکل‌گیری ائتلاف جهانی مبارزه با داعش در حالی اتفاق افتاده که:
  1. آمریکا و تعدادی از این کشورها در گذشته جزء حامیان و پشتیبانان اصلی تشکیل و تقویت گروهک تروریستی داعش بوده‌اند.
  2. این کشورها از این گروهک برای جنگ نیابتی در یمن، سوریه و عراق استفاده کرده‌اند.
  3. این کشورها در شروع حمله داعش به عراق و اشغال موصل، هیچ موضع‌گیری جدی و عملیات محدود نظامی علیه این گروهک نداشته‌اند، بلکه آمریکا در آن اوضاع با استفاده از ابزار داعش برای فشار، دنبال تغییر در دولت عراق بوده و عربستان از تروریست‌ها به‌عنوان انقلابیون و حرکت مردمی یاد می‌کرده است.
  4. در زمان حمله داعش و سقوط موصل، آمریکایی‌ها در عین داشتن قراردادهای نظامی با عراق، حتی از واگذاری تجهیزات و تسلیحات نظامی به دولت نوری مالکی برای مقابله با تروریست‌ها خودداری و تنها هواپیمای جنگنده واگذاری را پس از حملة داعش از کشور عراق خارج کردند.
  5. زمزمه تشکیل ائتلاف جدید در مرحله‌ای سر داده شد که تروریست‌ها وارد مرحلة عقب‌نشینی و شکست شده و توان پیشبرد اهداف نیابتی را از دست داده و بر عکس وارد مرحله تهدید حامیان دیروز شده‌اند.
  بنابراین تشکیل این ائتلاف، پیش از آن‌که به‌دنبال نابودی تروریست‌ها باشد، به‌دنبال مدیریت بر روند پدید آمده و جلوگیری از افتضاحاتی است که می‌تواند سبب رو شدن نقش برخی از کشورهای ائتلاف در شکل‌گیری و حمایت داعش، شود.
  حملات هوایی اخیر آمریکا به بعضی مواضع داعش و پیگیری ائتلاف نمایشی ضد داعش که تحت عنوان "نشست صلح و امنیت عراق" در روز دوشنبه، مورخ 24 شهریورماه، در پاریس و با شرکت حدود 30 کشور برگزار شد، از سه عامل کلیدی نشئت می‌گیرد که مهم‌ترین آن‌ها، داعیه‌ی آمریکا در دفاع از حقوق بشر، مبارزه با تروریسم، ارزش‌های جهان‌شمول، داعیه‌ی رهبری داشتن و ترویج ارزش‌های آمریکایی و اقناع ظاهری افکار عمومی برای نشان دادن پایبندی به این ارزش‌هاست.
  البته این ائتلاف پیش از این هم در شکل‌دهی طالبان در افغانستان و سپس حمله به آنان نشان داده که تنها به‌دنبال استفاده ابزاری از این گروهک‌ها بوده و لذا حامیان دیروز می‌توانند به دشمنان امروز تبدیل شوند. مارهای تکفیری که در آستین سران برخی کشورهای ائتلاف امروزی به افعی تبدیل شده‌اند، چنان‌چه به این کشورها برگردند می‌توانند صاحبان آستین‌های مادر را هم نیش بزنند. همان‌گونه که پیش از این، خانم بی‌نظیر بوتو که در خلق طالبان نقش محوری داشت، با اقدامی ‌تروریستی به خط پایان رسید.
  عامل دیگری که می‌تواند به شکل‌گیری این روند شتاب دهد، تلاش آمریکا و متحدان امروز او برای نفوذ به سوریه و عراق به بهانه مبارزه با تروریست‌ها است، یعنی در حالی که این کشورها با کمک تروریست‌ها موفق به نفوذ نشده‌اند، به بهانه مبارزه با تروریسم درصدد توسعه نفوذ به این کشورها بر آمده‌اند. به عبارتی داعش برای این کشورها، ابزاری برای همه فصول به‌حساب می‌آید.
  از این‌رو، تلاش داریم در جهت تبیین بیانات معظم‌له، تصمیم حکیمانه‌ی ایشان در مخالفت همکاری با آمریکایی که خود در ایجاد و هدایت گروه‌های تروریستی ازجمله داعش همواره نقشی اساسی داشته است را مورد تحلیل قرار دهیم.
  در این راستا، اشاره‌ای کوتاه به اصول حاکم بر گفتمان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران داشته و به اهم دلایل و اهداف آمریکا از ژست سیاسی مبارزه با داعش در منطقه‌ی خاورمیانه و به‌ویژه در کشورهای عراق و سوریه، که جزء حلقه‌ی محور مقاومت در منطقه محسوب می‌شوند، خواهیم پرداخت. در کنار این مباحث، چرایی لزوم عدم همکاری ایران با آمریکا در مبارزه علیه داعش، براساس تحولات منطقه و اصول گفتمان حاکم بر سیاست خارجی کشورمان را به‌طور مختصر بررسی می‌نماییم.
  
       به‌دنبال چند هفته هیاهوی تبلیغاتی، ائتلاف جهانی مبارزه علیه داعش با محوریت آمریکا تشکیل شد تا با حمله به مراکز این گروهک بعثی تکفیری، ادعای مبارزه با تروریسم را پیش برد، اما جالب این‌که این ائتلاف دارای ویژگی‌هایی است که از همین الان می‌توان این ادعا را شکست‌خورده تلقی کرد، چراکه کشورهایی در این ائتلاف شرکت دارند که خود در پدیدآوردن و حمایت از داعش مشارکت فعال و آشکار داشته و هنوز هم به‌صورت راهبردی، داعش را ابزاری برای تحقق اهداف منطقه‌ای خود به‌حساب می‌آورند.
   کشورهایی چون آمریکا، عربستان، قطر و اردن بی‌پروا در اتصال بازماندگان رژیم بعث عراق به پیکره نیروهای تکفیری از سال‌های 2005 به بعد نقش برجسته‌ای داشته‌اند و این گروهک از زمانی که به‌عنوان القاعده در سرزمین رافدین و دولت اسلامی عراق، فعالیت می‌کرده است در یمن به نیابت از آل‌سعود علیه مردم معترض به علی عبدالله صالح می‌جنگیده و از سال 2011 هم با ورود به سوریه، تحت عنوان دولت اسلامی عراق و شام، سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا و بخشی از این ائتلاف یعنی عربستان، قطر، امارات و اردن را پیش می‌برده است. همان‌گونه که پس از شورش در عراق و اشغال موصل، آمریکایی‌ها تنها به نظاره نشستند و دولت نوری مالکی را دعوت به پذیرش تمامی نیروها ازجمله جریان بعثی تکفیری کردند و با وجود حضور گستردة نظامی در خلیج‌ فارس و داشتن توان عملیاتی، هیچ اقدامی علیه تروریست‌های دست‌پرورده خود نداشتند و سعودی‌ها از حرکات تروریستی در عراق به‌عنوان انقلاب مردمی یاد کردند و حمایت اردن، قطر و امارات از تروریست‌های بعثی تکفیری تشکر دختر صدام‌حسین از این کشورها را به‌دنبال داشت.
   اما پس از آن‌که گروهک تکفیری داعش با همکاری نیروهای بعثی با حمله علیه مسیحی‌ها و ایزدی‌ها و توسعة مناطق اشغالی به سمت حوزه‌های نفتی و شمالی و سر بریدن خبرنگار آمریکایی و... عدم پایبندی خود به هرگونه هنجار و قاعده نیابتی را نشان داد و با اعلام خلافت اسلامی و تعیین حدود سرزمین‌های مورد ادعای این خلافت، زنگ خطر را برای اربابان دیروز به صدا در آورد، اولین زمزمه‌های تنبیه این ولیدة ناخلف به هوا برخاست.
   تروریست‌های بعثی تکفیری در جنایات آشکار علیه بشریت و هم‌چنین رو کردن اهداف و توهمات که فراتر از منطقه بوده و بر سرنوشت کشورهای مسلمان که باید به خلافت ابوبکر بغدادی گردن می‌گذاشتند و تأثیرگذار می‌شد و دامن اروپائیان را نیز می‌گرفت، موجب صدور قطعنامه علیه این گروهک و رقم خوردن فضای سنگین و بروز دغدغه‌هایی شد که حتی پادشاه عربستان را به اعلام هشدار نسبت به خطر آیندة این گروهک تروریستی برای اروپا و آمریکا واداشت.
   بریدن سر دو خبرنگار آمریکایی که در آن تحقیر آمریکا و انگلیس به‌صورت پررنگ موج می‌زد، تیر خلاصی بود که اربابان دیروز را به فکر واداشت تا برای مهار داعشی‌ها چاره‌اندیشی کنند و این در حالی بود که روند قدرت تروریست‌ها سیر نزولی یافته و پس از شکست در آمرلی وارد مرحله سرنوشت‌سازی شده بود.
   به‌عبارتی پیش از شکل‌گیری ائتلاف ادعایی، ارتش عراق با حمایت کشورهایی چون ایران و روسیه و مهم‌تر از آن همراهی نیروهای مردمی نه تنها جلوی تهاجم تروریست‌های وحشی را سد کردند، بلکه با ضد حمله علیه آن‌ها، روند آزادسازی مناطق و پیشروی را آغاز و ضربات مهلکی را به ماشین نظامی تروریست‌ها وارد کردند.
   
در نشست پاریس چه گذشت؟
   به‌دنبال اعلام راهبرد جدید آمریکا در نبرد با داعش، شماری از همپیمانان این کشور در اقدامی نمایشی در پاریس گردهم آمدند تا مانند گذشته دنباله‌روی خود را از سیاست‌های واشنگتن نشان دهند. "کنفرانس صلح و امنیت عراق" مانند ده‌ها کنفرانس مشابه که طی این سال‌ها به بهانه مقابله با تروریسم برگزار شده، سرشار از اظهاراتی شعاری بود و در واقع تکرار همان حرف‌های مقامات آمریکا به‌شمار می‌رفت.
   شرکت‌کنندگان در این کنفرانس بر لزوم مقابله با تروریسم در جهان به‌ویژه در عراق و سوریه تأکید و اعلام کردند برای این منظور نباید حتی لحظه‌ای را از دست داد. ازجمله مواردی که مورد تأکید شرکت‌کنندگان قرار گرفت، معرفی ائتلاف جدیدی متشکل از 25 کشور بود که قرار است جبهه بین‌المللی مقابله با تروریسم را شکل دهد. این کشورها در واقع همان‌هایی هستند که در این کنفرانس شرکت و موافقت خود را با طرح 4 ماده‌ای آمریکا برای مقابله با داعش در عراق و سوریه اعلام کردند.
   بیانیه پایانی این کنفرانس که مورد حمایت اتحادیه اروپا و سازمان ملل قرار گرفته، گواه این مدعا است. بر اساس بیانیه مذکور اعضای ائتلاف در بیرون‌راندن تروریست‌ها از منطقه که شامل حمله به مواضع آن‌ها در عراق و سوریه می‌شود، همکاری می‌کنند. این موضوع نخستین مورد از طرح ضدتروریستی 4 ماده‌ای "باراک اوباما" است. این همکاری هم‌چنین در دیگر موارد ازجمله پشتیبانی از دولت عراق برای مقابله با داعش و نیز ارسال تجهیزات نظامی مورد نیاز ارتش عراق و نیروهای پیشمرگه با مفاد اعلام‌شده از سوی رئیس جمهوری آمریکا همخوانی دارد.
   کشورهایی که در این ائتلاف حضور دارند عبارتند از: بحرین، بلژیک، کانادا، چین، چک، دانمارک، مصر، فرانسه، آلمان، انگلیس، عراق، ایتالیا، ژاپن، اردن، قطر، کویت، لبنان، هلند، نروژ، عمان، روسیه، عربستان، اسپانیا، ترکیه و آمریکا. با نگاهی به این فهرست مشخص می‌شود به‌جز چند کشور مهم و کلیدی در منطقه و جهان که واقعاً از قدرت و توان هماهنگی بین‌المللی برای مبارزه با تروریسم برخوردارند، باقی کشورها فاقد این توان هستند. در واقع در این ائتلاف از کشورهایی نام برده شده که بیشتر از هر چیز به‌عنوان همپیمانان منطقه‌ای آمریکا شناخته می‌شوند و تنها خاصیت آن‌ها نیز پیروی بی‌چون و چرا از تصمیمات کاخ سفید است.
   این در حالی است که در این میان نام کشورهای با نفوذ و قدرتمند منطقه مانند ایران و سوریه که در عمل به مقابله با تروریست‌ها پرداخته‌اند و از قابلیت بسیار بالایی در حل بحران عراق دارند، به چشم نمی‌خورد. کشورهایی مانند کویت و قطر که تنها به‌خاطر دلارهایشان شناخته می‌شوند چه نقشی می‌توانند در نبرد با تروریست‌ها ایفا کنند؟ آیا بدون حضور بازیگران مؤثر منطقه‌ای می‌توان مدعی تشکیل ائتلافی بین‌المللی برای مقابله با یک خطر روز‌افزون به نام داعش شد؟ آمریکا تلاش دارد با تشکیل یک گروه از همپیمانان منطقه‌ای خود و نادیده گرفتن ایران و سوریه جبهه جدیدی به‌عنوان مبارزه با تروریسم در منطقه باز کند.
   جالب این‌جا است کشورهایی که تا کنون حامی گروه‌های معارض در سوریه بوده‌اند، به این ائتلاف پیوسته‌اند. علت این است که این گروه‌ها بعدها با تشکیل داعش نقش خنجر دولبه‌ای را برای غرب و همپیمانانش بازی کرده و آن‌ها را به وحشت انداخته‌اند.
   با توجه به این واقعیت‌ها باید گفت، صرفنظر از حضور برخی کشورها، کنفرانس پاریس گردهمایی پر زرق و برق آمریکا و دوستان برای یادآوری اهداف و منافع مشترک و تکرار شعارهایی کلیدی بود و ارتباطی با یک تلاش بین‌المللی برای مقابله با پدیده شوم تروریسم در منطقه نداشت. زیرا در این صورت به‌جای حرافی و یارکشی، باید با اذعان به نقش مهم قدرت‌های منطقه‌ای و استفاده از تجارب و قابلیت‌های آن‌ها، گام‌هایی عملی در این راستا برداشته می‌شد.
   
تغییر تاکتیک آمریکا چیست؟
   آمریکا در یک تغییر تاکتیکی، برای تأمین امنیت حکومت‌های وابسته‌ای چون عربستان و اردن که اخیراً از سوی داعش تهدید شده‌اند و پاک‌کردن نقش خود در ساماندهی به گروه‌ها تروریستی، از اذهان عمومی، تصمیم حمله به داعش را اتخاذ کرده است.
   پس از مدتها که گروهک تروریستی داعش، منطقه خاورمیانه را تحت تأثیر اقدامات خود قرارداد، غرب و در رأس آن آمریکا درصدد مقابله با آن‌ها برآمدند. هرچند غرب در شکل‌دهی این گروهک تروریستی و گروهک‌های دیگر از این جنس در منطقه، نقش اساسی را داشته است، اما اکنون با ژست خیرخواهانه به‌دنبال نابودی آن‌ها می‌باشد.
   در چند ماه گذشته اسنادی مربوط به نقش مدعیان حقوق بشر در شکل‌گیری داعش منتشر گردید. ادوارد اسنودن، کارمند سابق آژانس امنیت ملی آمریکا، فاش کرد که سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا، انگلیس و موساد، با همکاری یکدیگر گروه "دولت اسلامی عراق و شام" را تشکیل دادند. طبق اسناد اسنودن، سرویس‌های اطلاعاتی این سه کشور، با استفاده از استراتژی که از آن با نام "لانه زنبور سرخ" یاد می‌شود، این سازمان تروریستی را تشکیل دادند تا قادر باشند تمامی افراط‌گرایان جهان را در یک‌جا جمع کنند.
   هر‌چند افشا این مسأله در خصوص غرب تازگی ندارد. پیش‌تر نیز آمریکایی‌ها برای مقابله با شوروی، به حمایت از افراط‌گرایان در افغانستان پرداختند و بدین‌ترتیب طالبان شکل گرفت. پس از خروج شوروی از افغانستان، طالبان به‌عنوان "تروریسم بد" مطرح گردید و در حال حاضر نیز نزدیک به 14 سال است که با آن‌ها می‌جنگد. در رابطه با داعش و جبهه النصره نیز مسأله به همین شکل است.
   سقوط بشار اسد دلیل موجه‌ای برای حمایت از گروه‌های تروریستی داخل سوریه، به دولتهای غربی داده بود. رویکرد غرب در این مسأله، همان دیدگاه ماکیاولی در رابطه با "هدف وسیله را توجیه می‌کند" می‌باشد. هرچند تصور عموم بر آن بود که حمایت از داعش برای سقوط دولت سوریه می‌باشد، اما با انتشار اسناد اسنودن، اهداف بلند‌مدت این مسأله نمایان شد. آمریکایی‌ها تصور می‌کردند با حمایت از داعش، ضمن آن‌که سقوط دولت اسد را رقم خواهند زد، می‌توانند بیداری اسلامی در منطقه را فروکش نمایند.
   بر اساس اسنادی که اسنودن منتشر کرده، تنها راه‌حل برای حمایت و پشتیبانی از کشور یهودی، "تشکیل یک دشمن در نزدیکی مرزهای آن است". این امر بیانگر آن است که غرب اهدافش از سرمایه‌گذاری بر روی داعش، به کوتاه‌مدت و بلند‌مدت تقسیم می‌شوند. هدف کوتاه‌مدت شکل‌گیری نظمی جدید در منطقه با از میان بردن بشار اسد و اهداف بلندمدت حفظ رژیم صهیونیستی می‌باشد.
   البته مسائل دیگری همچون اسلام‌هراسی و تحت فشار قراردادن جمهوری اسلامی ایران، حول همین اهداف قرار دارد. سؤال اصلی که در اینجا مطرح می‌گردد آن است که با توجه به اقدامات اخیر آمریکا در حمله به مواضع داعش در عراق و مطرح کردن این ادعا که برای نابودی داعش در سوریه تلاش می‌کند؛ آیا اهداف غرب در حمایت از داعش تغییر کرده است و یا این‌که مطرح شدن چنین مواردی از سوی آمریکا، سیاستی جدید از سوی این کشور است؟ به عبارت دیگر آیا این موضوع تاکتیک ایالات متحده می‌باشد و یا این‌که واقعاً استراتژی این دولت است؟
   به نظر می‌رسد ایالات متحده بر اساس راهبرد خود، به تغییر در تاکتیک‌های خود در برخورد با داعش رسیده است. در ذیل مواردی که منجر به این تغییر تاکتیک شده است می‌پردازیم. البته باید دانست که استراتژی آمریکا در شکل‌دهی به گروههای فرقه‌ای در جهان اسلام، برای رسیدن به اهداف خود، تغییر نمی‌کند، بلکه این تاکتیک‌ها هستند که به کمک استراتژی اصلی می‌آیند.
   - داعش به‌عنوان تهدید جدی علیه کشورهای حامی غرب در منطقه تبدیل شده است. کشورهای عربی حامی غرب در منطقه، از دو جهت برای آمریکا اهمیت دارند. اول آن‌که آن‌ها تأمین‌کننده امنیت صدور انرژی از این منطقه می‌باشند. وابستگی اقتصاد کشورهای توسعه‌یافته به منابع انرژی، روز‌به‌روز بیشتر می‌شود. در واقع دولت‌های غربی برای حفظ خود در مدار توسعه؛ به منابع انرژی نیاز دارد.
   هم‌چنین آن‌ها به‌خوبی می‌دانند که نفت و گاز سایر مناطق جهان، خیلی زودتر از منطقه غرب آسیا پایان می‌یابد. بنابراین به دولتهایی در این منطقه نیاز دارند که تداوم صادرات سوخت ادامه یابد. دوم آن‌که این کشورها مجری برنامه‌ها و اهداف غرب در منطقه می‌باشند. به‌عنوان مثال، دولتهای محافظه‌کار عربی، نقش مهمی را در مقابله با نفوذ جمهوری اسلامی ایران بر عهده دارند. هم‌چنین در صلح اعراب و رژیم صهیونیستی، باز هم تکیه اصلی غرب بر این دولتها می‌باشد. در صورت سقوط دولت‌های عربی، قطعاً آمریکا با مشکلاتی راهبردی روبه‌رو می‌شود. همان‌طور که این مسأله در رابطه با سقوط حسنی مبارک در مصر به‌وجود آمده است.
   بنابراین منفعت غرب در حفظ این دولت‌هاست. در حال حاضر گروهک داعش تهدیدی برای دولت‌های عربی می‌باشد. با اعلام خلافت از سوی گروهک داعش، آن‌ها تصرف شهرهای عربستان سعودی را هدف بعدی خود خواندند. هم‌چنین تهدید کردند که با تصرف مکه،کعبه را ویران می‌نمایند. از سوی دیگر این گروهک تروریستی دیگر کشورهای عربی همچون اردن را نیز تهدید کرد.
   آن‌ها با انتشار فیلمی، اعلام کردند پادشاه اردن فردی فاسد است و ده‌ها تن مواد منفجره برای از بین بردن نظام پادشاهی اردن کنار گذاشته‌اند. بدین‌ترتیب به نظر می‌رسد هر چند کشورهای عربی در تقویت داعش نقش اساسی را داشته‌اند، اما این گروهک به هیچ مرز جغرافیایی پایبند نمی‌باشد. این بدین‌معناست که آن‌ها درصدد قدرت گرفتن در تمامی کشورهای اسلامی می‌باشند و در این میان به کشورهای حامی خود نیز چشم دوخته‌اند.
   مطرح‌شدن مسائلی همچون تشکیل خلافت اسلامی از سوی داعش، در جهت همراه نمودن مردم منطقه با آن‌ها می‌باشد، که تا حدودی در این مسأله موفق بوده‌اند. فعالیت سلفی‌ها در کشورهای انقلابی منطقه، این هشدار را برای مردم منطقه به همراه داشت که در صورت انقلاب، دورانی از هرج و مرج آن‌ها را فرا خواهد گرفت.
   داعش نیز سعی داشت با اقدامات غیرانسانی خود، مردم انقلابی منطقه را به سمت محافظه‌کاری پیش برند. هر‌چند در دوران کوتاهی آن‌ها به اهداف خود رسیدند و مردم کشورهایی همچون اردن حفظ حکومت را بهتر از انقلاب دانستند اما این مسأله تداوم نیافته و موج جدیدی از خواسته‌های انقلابی، بار دیگر کشورهای عربی منطقه را فرا گرفته است. مصداق این مسأله در حرکت دوباره مردم یمن مشاهده می‌نماییم. بنابراین نه تنها غرب به هدف خود که همان جلوگیری از گسترش بیداری اسلامی در منطقه بود، دست نیافت؛ بلکه هم‌اینک کشورهای حامی خود را در معرض خطر می‌بیند. خطری که از سوی گروهک تروریستی داعش شکل گرفته است.
   - غرب در تحولات منطقه، پس از بیداری اسلامی، خود را بازنده می‌بیند. بیداری رخ‌داده در منطقه، به نفوذ و تفوق گفتمان جمهوری اسلامی ایران کمک کرده است. غرب تلاش نمود با سرمایه‌گذاری در سوریه و سرنگونی حکومت این کشور، توازن قوا را به منطقه بازگرداند. پیش‌بینی‌های غرب در مسأله سوریه محقق نشد و در حال حاضر تهدید اصلی نظام سوریه از بین رفته است.
   در چنین اوضاعی، تلاش آمریکا آن است که با ادعاهایی همچون حمله به مواضع تروریست‌ها در سوریه و عراق، اذهان عمومی را منحرف سازد. در واقع اکنون که منطقه با بحران امنیت از سوی داعش مواجه شده است، اوباما تلاش می‌کند تا با نزدیکی به دولت سوریه و عراق، نقش خود را در ساماندهی به گروهک‌های تروریستی از اذهان عمومی پاک کند.
   با این امید که شکست‌شان در سوریه فراموش شود و در نهایت اعلام نمایند که منطقه به‌وسیله آن‌ها توانسته به آرامش برسد. این حربه آمریکا برای اقناع افکار عمومی می‌باشد. افکار عمومی که از آن به‌عنوان "رای عام" و "عقل اجتماعی" یاد می‌کنند، همواره نقش به‌سزایی در شکل‌دهی و شکل‌گیری محاسبات و معادلات سیاسی در عرصه جهانی داشته است.
   ایالات متحده هم‌اکنون مورد بازخواست افکار عمومی قرار دارد. جامعه جهانی به‌دنبال پاسخ به این سؤال می‌باشند که چرا آمریکا با حمایت از این تروریست‌ها در سوریه، به رشد آن‌ها کمک نمود و حالا قصد مقابله با آن‌ها را دارد.
   باید در نظر داشت ادعاهای آمریکا در خصوص حمله به مواضع داعش و ساماندهی ائتلاف منطقه‌ای و جهانی علیه آن‌ها، تاکتیک این کشور برای خروج از موارد گفته شده است. استراتژی اصلی غرب در منطقه، دامن‌زدن به اختلافات فرقه‌ای و مذهبی، کمک به گروه‌های تروریستی در این زمینه و جلوگیری از شکل‌گیری بیداری اسلامی در سایر کشورها می‌باشد.
   
ترکیب تعامل و تقابل آمریکا در مواجهه با داعش‌
   نکته‌ی کلی که در خصوص مبارزه‌ی آمریکا با گروه‌های تروریستی باید بدان توجه داشت این است که سیاست واشنگتن در قبال گروه‌های تروریستی، همواره‌ ترتیب و ترکیبی از ایجاد، تعامل و تقابل با این گروه‌ها بوده است. به‌عنوان مثال، در گذشته آمریکایی‌ها برای مقابله با شوروی و در راستای دستیابی به اهدافشان، به حمایت از افراط‌گرایان در افغانستان پرداختند و بدین‌ترتیب، القاعده و طالبان شکل گرفت و پس از خروج شوروی از افغانستان و با حمله به برج‌های دوقلو، سیاست آمریکا از تعامل به مقابله با القاعده و طالبان، تغییر جهت یافت. حمله به افغانستان در سال 2001 در این چارچوب قابل ارزیابی است.
   براساس برخی اسناد افشا شده، گروه تروریستی داعش با حمایت‌های مالی، سیاسی و لجستیکی آمریکا و برخی هم‌پیمانان منطقه‌ای آن کشور، ایجاد شده و برای اشغال کشورهای اسلامی و کشتار مسلمانان ایفای نقش می‌کند. اما اکنون ایالات متحده درصدد تقابل و نابودی این گروه با ژست خیرخواهانه است. دلایل فراوانی در این تغییر رویکرد آمریکا نهفته است که به‌طور خلاصه به آن می‌پردازیم:
   آمریکایی‌ها نیروهای داعش را برای بی‌ثباتی در منطقه حمایت کردند و تحت آموزش‌های خود قرار دادند. قدرت‌گرفتن گروه‌های تروریستی در سوریه و عراق و توسعه‌ی دامنه‌ی فعالیت آن‌ها در منطقه، نتیجه‌ی حمایت‌های آمریکا و هم‌پیمانان منطقه‌ای این کشور در سال‌های گذشته است.
   آمریکا در ابتدا با حمایت‌های مالی، سیاسی و ایدئولوژیک برخی از حکام مرتجع عرب، به تشکیل و ارسال کمک‌های نظامی به گروه داعش و مخالفین بشار اسد در سوریه با هدف ضربه‌زدن به یکی از حلقه‌های محور مقاومت و تغییر موازنه‌ی قدرت به ضرر ایران در منطقه اقدام نمود، اما به‌دلیل عدم درک قدرت مؤثر و تعیین‌کننده‌ی جمهوری‌اسلامی ایران، پس از گذشت چند سال و صرف هزینه‌های گزاف، در واقع جنگ نیابتی را به همراه هم‌پیمانان منطقه‌ای خود در سوریه، به محور مقاومت باخت و نتوانست دولت بشار اسد را برکنار نماید.
   تا جایی که آن‌ها در حال حاضر موفق به گسترش قلمرو، گسترده‌تر‌کردن منابع ثروتشان و انباشت جنگ‌افزارهای نظامی به‌منظور کشتن وحشیانه‌ی مخالفان خود و نابودی نیروهای نظامی شده‌اند.
   آمریکا نیاز داشت با اضافه‌کردن ایران به این اتحاد تصنعی، از برگ برنده‌ی خوش‌نامی و حمایت صادقانه‌ی ایران از مسلمانان در سطح افکار عمومی منطقه، نهایت بهره را ببرد. استفاده‌ی ابزاری از ترفند مبارزه با داعش در قالب ائتلافی نمایشی است که در تضاد با اهداف و اصول گفتمان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار دارد.
   دلیل دیگر این‌که داعش در چند ماه اخیر، ضمن تصرف مناطق وسیعی در جنوب سوریه و شمال عراق، که امکانات مالی و لجستیکی بیشتری را در اختیارش قرارداده است، با عبور از برخی خطوط قرمز آمریکا و هم‌پیمانان آن کشور در منطقه، درصدد تغییر معادلات در عرصه‌ی میدانی عراق و سوریه بوده و از این‌رو، به برخی شهرهای اقلیم کردستان حمله نمود که این مسأله در تضاد با منافع منطقه‌ای آمریکا بوده است.
   از سوی دیگر، تصاویر منتشرشده از سر بریدن دو نفر آمریکایی به ‌دست تروریست‌های داعش (حتی با فرض جعلی‌بودن تصاویر) نیز تأثیر اساسی در تهییج افکار عمومی آمریکا داشته و به‌نوعی تحقیر قدرت آمریکا توسط مزدوران داعش در افکار عمومی جهان به‌شمار می‌رود لذا سیاست‌مداران آمریکایی برای حفظ ظاهر هم که شده، نمی‌توانند نسبت به افکار عمومی آمریکا بی‌اعتنا باشند و با گرفتن ژست سیاسی مقابله با تروریسم، ضمن تطهیر سیاست‌های نادرست خود در منطقه، به‌دنبال گوش‌مالی دادن، تضعیف و کنترل داعش در طولانی‌مدت هستند. با این وسیله، آمریکا که در دستیابی به تغییر نظام سوریه ناکام مانده و جنگ نیابتی را به محور مقاومت باخته است، به همراه هم‌پیمانان خود، مدعی است بنا دارد ائتلاف ضد داعش را شکل دهد تا در واقع از این طریق بتواند بن‌بستی که با مخالفت‌های روسیه و چین در شورای امنیت سازمان ملل با آن مواجه شده بود را در قالب ائتلاف علیه داعش، جبران نماید و با این حربه، اهداف خود را در منطقه پیگیری کند. ذکر این نکته نیز لازم است که تجارب گذشته نشان داده است که آمریکا در مبارزه با گروه‌های تروریستی، هیچ‌وقت در راستای نابودی کامل آن گروه‌ها گام برنداشته و همیشه ظرفیت فعال استفاده از این گروه‌ها را برای خود محفوظ نگه داشته است.
   
اهداف آمریکا از تشکیل ائتلاف نمایشی ضدداعش‌
   آمریکا اهداف متعدد اعلامی و پنهانی را از ایجاد ائتلاف نمایشی علیه داعش دنبال می‌کند. آمریکا با استفاده از افراط‌گرایان خشنی همچون داعش، هم‌زمان در راستای پروژه‌ی اسلام‌هراسی، چهره‌ای خشن و غیرانسانی از اسلام رحمانی را به جهانیان معرفی می‌نماید و از سوی دیگر، قصد دارد چهره‌ی مخدوش خود را در قالب رفتار ابزاری مبارزه علیه داعش و تروریسم، ترمیم کند.
   هدف از شکل‌گیری ائتلاف به رهبری آمریکا، بازگشت این کشور به منطقه، به‌ویژه عراق و سوریه، به بهانه‌ی مبارزه با داعش است؛ به‌ویژه که پس از توافقنامه‌ی امنیتی از عراق خارج شده و این چندان مطلوب آمریکا نبوده است. داعش که اساساً یک پروژه‌ی غربی-عربی است، به‌منظور اعمال محدودیت بر نفوذ ایران در عراق و چه‌بسا سراسر خاورمیانه و هم‌چنین ضربه‌زدن به محور مقاومت، طراحی و ایجاد شده است. از این‌رو، یکی دیگر از اهداف ائتلافی که علیه داعش به رهبری آمریکا شکل گرفته، برنامه‌ریزی برای نوع جدیدی از اشغالگری است.
   در تحلیلی دیگر نیز می‌توان به نظر آنتونیو گرامشی اشاره نمود که هر هژمونی، پادهژمون‌های خود را می‌سازد. بنابراین تأسیس پدیده‌هایی همچون داعش و سایر گروه‌های تروریستی توسط آمریکا و مبارزه علیه آن‌ها را می‌توان پادهژمون‌سازی‌های مصنوعی به‌منظور پیشگیری از هرگونه تحول واقعی در نظم جهانی توصیف کرد.
   سابقه‌ی آمریکا و هم‌پیمانان آن کشور در منطقه نشان می‌دهد که هدف اصلی از این نمایش، پیگیری اهداف واقعی طرح خاورمیانه بزرگ برای تجزیه‌ی کشورهای منطقه و چینش حاکمیت‌های سیاسی جدید و ایجاد سرزمین‌های کوچک در منطقه است تا از این طریق، منافع راهبردی آمریکا در منطقه تأمین شده و امنیت رژیم صهیونیستی بهتر تضمین شود. آمریکا دستیابی به این مهم را در بی‌ثباتی، آشوب‌زدگی، هرج‌ومرج، ایجاد شبه‌دولت‌ها و تضعیف حاکمیت‌های مستقر کنونی در کشورهای این منطقه دنبال می‌کند و در پوشش ائتلاف ضد داعش، قصد دارد تا حضور نظامی خود در منطقه را افزایش دهد.
   سابقه‌ی آمریکا و هم‌پیمانان آن کشور در منطقه نشان می‌دهد که هدف اصلی از این نمایش، پیگیری اهداف واقعی طرح خاورمیانه‌ی بزرگ برای تجزیه‌ی کشورهای منطقه و چینش حاکمیت‌های سیاسی جدید و ایجاد سرزمین‌های کوچک در منطقه است تا از این طریق، منافع راهبردی آمریکا در منطقه تأمین شده و امنیت رژیم صهیونیستی بهتر تضمین شود.
   سخنان اخیر دولتمردان آمریکا مبنی بر احتمال حمله به مواضع داعش در سوریه و حمایت از مخالفین میانه‌رو بشار اسد، پرده از توطئه‌ی شومی برمی‌دارد که یکی دیگر از اهداف این ائتلاف، هماهنگی به‌منظور سرنگونی بشار اسد در سوریه است تا از این طریق، با ضربه‌زدن به یکی از حلقه‌های محور مقاومت، با تحت فشار قراردادن ایران، موازنه‌ی قدرت در منطقه را به ضرر ایران تغییر دهند. یکی از راه‌های عملیاتی‌شدن این توطئه‌ی شوم آن است که هواپیماها و پهپادهای آمریکایی می‌توانند با ورود به داخل سوریه، اطلاعات مهمی را از نیروهای نظامی ارتش سوریه جمع‌آوری کنند و بعضاً با هدف قراردادن فرودگاه‌ها، پایگاه‌های نظامی سوریه و سامانه‌ی دفاع هوایی آن کشور به بهانه‌هایی چون اشتباه در محاسبه یا تعقیب تروریست‌های داعش و... معادلات میدان جنگ سوریه را به نفع تروریست‌ها، در جهت سقوط حکومت بشار اسد، تغییر دهند.
   به‌طور کلی باید در نظر داشت که ادعاهای آمریکا در خصوص حمله به مواضع داعش و سامان‌دهی ائتلاف منطقه‌ای و جهانی علیه آن‌ها، تاکتیک این کشور برای دستیابی به اهداف بیان‌شده است. به نظر می‌رسد پیگیری هدف تجزیه‌ی عراق و سوریه در اهداف پنهان این ائتلاف محتمل باشد. از این‌رو، استراتژی اصلی غرب در منطقه، دامن‌زدن به اختلافات فرقه‌ای، ایجاد فتنه‌های مذهبی با استفاده از بستر جهل و تعصب موجود در برخی مناطق، کمک به گروه‌های تروریستی در این زمینه و انتقال ناامنی از عراق و سوریه به سایر کشورهای منطقه است.
   
بررسی چرایی لزوم عدم همکاری ایران با ائتلاف نمایشی‌
   در رابطه با تلاش‌های مکرر و ناکام آمریکا در جلب همکاری ایران برای پیوستن به مبارزه علیه داعش، می‌توان گفت ایران مدت‌ها پیش از تحرکات امروز مدعیان مبارزه با تروریسم، نسبت به پیامدها و تبعات مخرب حمایت‌های همه‌جانبه‌ی مالی، نظامی و اطلاعاتی از داعش و دیگر گروه‌های تروریستی هشدارهای لازم را داده بود، ولی آمریکا و متحدانش به هشدارهای ایران توجهی نکردند و برای ساقط‌کردن بشار اسد، به تجهیز افراطیونی چون داعش همت گماشتند.
   به نظر می‌رسد افکار عمومی منطقه نسبت به نیات آمریکا و متحدان منطقه‌ای آن خوش‌بین نیست. لذا مبارزه‌ی این کشور علیه داعش و هم‌پیمانانش، نه تنها برای بخش قابل توجهی از مردم منطقه قابل باور نیست، بلکه آمریکا نیاز داشت تا با اضافه کردن ایران به این اتحاد تصنعی، از برگ برنده‌ی خوش‌نامی و حمایت صادقانه‌ی ایران از مسلمانان در سطح افکار عمومی منطقه نهایت بهره را ببرد، ولی با توجه به این‌که اساساً آمریکایی‌ها اهداف نهایی‌شان سلطه و استثمار کشورهای منطقه، مقابله با محور مقاومت، دخالت در امور داخلی کشورها و بر هم زدن ثبات و آرامش و امنیت در منطقه و استفاده‌ی ابزاری از ترفند مبارزه با داعش در قالب ائتلافی نمایشی است که در تضاد با اهداف و اصول گفتمان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار دارد و از سوی دیگر جمهوری اسلامی ایران هدف نهایی‌اش از مبارزه با داعش، نابودی واقعی و ریشه‌کن کردن تروریسم و زمینه‌های آن در منطقه است، لذا این تضادها و پارادوکس‌ها قطعاً نمی‌توانست عامل ایجاد همکاری میان ایران و آمریکا در جبهه‌ی واحدی برای مبارزه علیه این گروه تروریستی شود.
   از سوی دیگر، با توجه به سابقه‌ی آمریکا و سیاست‌های دوگانه‌ی این کشور، ورود ایران به این ائتلاف می‌توانست سبب تحلیل رفتن امکانات و صرف هزینه‌های گزافی از سوی ایران شود که عملاً منافع آن بیشتر به سمت آمریکا چرخش داشت. از سوی دیگر، آمریکا با توجه به این‌که عنوان کرده در این مبارزه تنها به نیروی هوایی خود اکتفا خواهد نمود، لذا با حضور مستقیم نظامیان ایران در مبارزه با داعش، اقدام به جوسازی از طریق رسانه‌ها در جهت اهداف شیعه‌هراسی و ایران‌هراسی برای انحراف و تأثیرگذاری بر روی افکار عمومی کشورهای منطقه و به تبع آن دامن زدن به فتنه‌های فرقه‌ای و مذهبی می‌نمود.
   از نظر ایران، حمله‌ی آمریکا و متحدانش به مواضع داعش، تنها مشکلات منطقه را افزایش خواهد داد و در منطقه‌ی آشوب‌زده، آمریکایی‌ها منافع بیشتری را به‌دست آورده، مداخله و حضور خود را توجیه می‌کنند، تسلیحات خود را به فروش می‌رسانند و به خیال خود، بهتر خواهند توانست به مهار ایران بپردازند.
   تجارب گذشته ایران در همکاری غیرمستقیم با آمریکا جهت تأمین ثبات و امنیت در افغانستان و عراق، موجب بی‌اعتمادی ایران به جدیت آمریکا در مبارزه‌ی واقعی با تروریسم شده است که این موضوع سبب می‌شود ایران تمایلی برای همکاری با آمریکا در مبارزه با داعش نداشته باشد. آمریکا همواره در برابر مبارزه با تروریسم، برخورد دوگانه داشته است. هنوز سیل کمک‌های تسلیحاتی و آموزشی آمریکا و شرکای منطقه‌ای آن به پدیده‌ی تروریسم و خشونت‌گرایی در سوریه فراموش نشده است.
   ایران همواره جدیت خود در قبال مبارزه با تروریسم را با اقدامات عملی نشان داده است؛ چراکه جمهوری اسلامی ایران براساس اصول گفتمان سیاست خارجی خود، به‌طور اساسی و اعتقادی، پدیده‌ی تروریسم و افراطی‌گری را عاملی خطرناک برای امنیت منطقه و جهان می‌داند و معتقد است که نباید با تروریسم به‌صورت گزینشی مبارزه کرد و مقوله‌ای تحت عنوان تروریسم خوب و تروریسم بد، در رویکرد سیاست خارجی ایران، جایگاهی ندارد.
   یکی دیگر از دلایل مخالفت ایران برای پیوستن به این ائتلاف، در این مبحث نهفته است که جمهوری اسلامی ایران همواره بر روی طرح امنیت دسته‌جمعی بومی با مشارکت کشورهای منطقه و خروج بیگانگان از منطقه و خلیج فارس تأکید داشته است و لذا در صورت همکاری با آمریکا، که قدرت مداخله‌گر فرامنطقه‌ای است، این راهبرد مهم سیاست خارجی ایران زیر سؤال می‌رفت.
   از طرف دیگر، در جهان کنونی، با توجه به تحولات حادث‌شده در منطقه و نظام بین‌الملل و هم‌چنین قدرت یافتن و تأثیرگذاری ایران در خاورمیانه، ما شاهد فرایند شکل‌گیری تغییر نقش از بازیگران فرامنطقه‌ای به بازیگران منطقه‌ای و افزایش سطح مانور قدرت‌های منطقه‌ای در مسائل و تحولات خاورمیانه هستیم. از این‌رو، بازیگر منطقه‌ای مستقلی همانند ایران، تلاش نمی‌کند تا این فرآیند تغییر نقش را دوباره به سمت بازیگری فرامنطقه‌ای چون آمریکا برگرداند، بلکه سعی در تقویت موقعیت مستقل خود دارد. این همان انتقادی است که بازیگران منطقه‌ای مثل عربستان برای نقش آمریکا وارد می‌دانند و خواهان این هستند که آمریکا در منطقه حضور پررنگ داشته باشد؛ چراکه احساس می‌کنند با وجود آمریکا، قدرتشان در برابر ایران بیشتر خواهد شد.
   در کل می‌توان چنین بیان نمود که بنا به تأیید مقامات عراقی، اعم از شیعه، سنی، ترکمان، مسیحی، کرد، عرب و... تنها کشوری که به‌طور جدی برای دفاع از مردم عراق از ابتدای تجاوزات داعش به آن کشور، برمبنای مسؤولیت اخلاقی، انسانی و بین‌المللی خویش و براساس درخواست دولت عراق، از هیچ حمایتی دریغ نورزید، جمهوری اسلامی ایران بود و آنچه صحنه‌ی حضور داعش در عراق را در مقایسه با روزهای آغازین بحران تغییر داد، کمک‌ها و مشورت‌های ایران بود.
   
فرجام سخن‌
   با توجه به مباحثی که مطرح شد، مخالفت ایران در پیوستن به ائتلاف نمایشی که آمریکا به همراه هم‌پیمانان منطقه‌ای خود به راه انداخته است، یک بار دیگر همانند گذشته، نوید خنثی شدن توطئه‌ی آمریکا در منطقه با هوشیاری مقام معظم رهبری را می‌دهد.
   بنابراین اهداف واقعی آمریکا در ایجاد ائتلاف بین‌المللی علیه داعش چیزی غیر از نجات منطقه از خطرات داعش است که اوباما مدعی شده است. می‌توان دو هدف بارز را در این زمینه مشاهده کرد:
   1- آمریکا با تبلیغات گسترده‌ای که در زمینه ضرورت ایجاد یک ائتلاف بین‌المللی برای مقابله با داعش تحت رهبری خود راه انداخته، می‌خواهد اتهامات و بلکه جرائم خود طی سالهای اخیر در حمایت از داعش و مشارکت در جنایت‌های این تروریست‌ها را پاک کند. مهره‌های آمریکایی برای سران واشنگتن یک تاریخ مصرف دارند که با پایان تاریخ انقضای آنان، هزینه نگهداری آن‌ها بر هزینه دور انداختنشان سنگینی می‌کند. اکنون هزینه‌ای که آمریکا در زمینه بی‌آبرویی و تهدید منافع خود از سوی داعش برآورد می‌کند بر هزینه حمایت از آن می‌چربد و بنابراین سران کاخ سفید تصمیم به مقابله با داعش تحت یک ائتلاف بین‌المللی گرفته‌اند تا هم هزینه‌های خود را کاهش دهند و هم منافع دیگری را تأمین نمایند.
   این وضعیت شباهت فراوانی با نوع مواجه آمریکا با طالبان بعد از حادثه یازده سپتامبر دارد که طی آن جمهوری‌خواهان کاخ سفید با ترسیم یک سری اهداف تخیلی به‌دنبال بسیج سراسری دنیا تحت فرماندهی خود برای مقابله با تروریسم و ایجاد یک نظم نوین جهانی بودند و دست آخر هم جز دادن هزینه فراوان و شکست چیز دیگری عاید آن‌ها نشد. در این‌جا یاد سخن یکی از مقامات سوری می‌افتیم که می‌گفت آمریکائی‌ها شناخت تصویری و هالیوودی از تحولات خاورمیانه دارند. شاید آنان تحولات واقعی را همانند یک فیلم و قصه می‌بینند که می‌توانند هرگونه بخواهند رخدادها را به نفع خود مدیریت کنند. این‌راه جز هزینه دادن و افزایش شمار معترضان 99 درصدی جامعه آمریکا چیز دیگری در بر نخواهد داشت.
   2- وجه دیگر نمایش اوباما در مقابل رقبای جمهوری‌خواه خود است که می‌خواهد جایگاه سیاسی خود را بالا ببرد. به‌ویژه این‌که انتخابات میان‌دوره‌ای آمریکا در پیش است و جمهوریخواهان برای غلبه بر دموکرات‌ها به تکاپو افتاده‌اند. در چنین وضعیتی به گفته بسیاری از کارشناسان، باراک اوباما در صحنه داخلی آمریکا موفقیت و دستاورد بسیار ناچیزی داشته و در یک موقعیت سیاسی پائین قرار دارد. در زمان وی جنبش 99 درصدی مردم آمریکا شکل گرفت و وعده‌های او در زمینه رفاه و بهداشت در آمریکا چندان عملیاتی نشده است. اوباما از مدت‌ها قبل تلاش کرد این بی‌اعتباری در داخل را به‌نوعی در صحنه خارجی جبران کند و با یک دیپلماسی فعال در موضوع هسته‌ای ایران، به‌زعم خود دولتش را حل‌کننده چالش هسته‌ای با تهران جلوه دهد، اما فشار لابی صهیونیسم و عدم شجاعت اوباما، رفتار متناقضی را از وی به نمایش گذاشت و در حالی که از ضرورت رسیدن به توافق جامع هسته‌ای با تهران سخن می‌گوید، تحریم‌های جدیدی را نیز علیه کشورمان تصویب می‌کند.
   از سوی دیگر حمایت بی‌شرمانه اوباما از جنایت‌های صهیونیست‌ها در حق مظلومان غزه، تنفر افکار عمومی منطقه از دولت آمریکا را افزایش داده و بنابراین اوباما در عرصه خارجی نیز نتوانسته اعتباری را برای خود دست و پا کند، ضمن این‌که وی در موضوع اوکراین نیز بازی را باخت و هرچند تحریم‌های سنگینی علیه روسیه اعمال کرده، اما نتوانست مانع تجزیه سرزمینی اوکراین شود.
   اوباما در چنین وضعیتی می‌خواهد با نمایش رهبری یک ائتلاف بین‌المللی علیه داعش، فرصت دیگری را برای کسب وجهه و اعتبار خود با تکیه بر مسائل منطقه فراهم کند. به عبارت بهتر منطقه خاورمیانه همچنان صحنه رقابت دموکرات‌ها و جمهوریخواهان آمریکاست و هزینه‌های آن‌را مردم بی‌گناه منطقه و نیز فقرای آمریکا می‌پردازند.
   نکته پایانی این‌که آمریکائی‌ها با شعار تشکیل یک ائتلاف بین‌المللی علیه داعش، تعدادی از مهره‌هایی که داعش را ایجاد کرده‌اند، دور خود جمع نموده و بی‌توجه به نقش مؤثر جمهوری اسلامی ایران در مقابله با تروریسم تکفیری می خواهد نمایش سیاسی خود را تکمیل کند. این ائتلاف بدون حضور ایران اساساً بی‌خاصیت خواهد بود و اقدامات آمریکا، ترکیه، عربستان و... که حساب‌های بانکی سران داعش در این کشورهاست و هتل‌های آنان از مهره‌های داعش پذیرایی می‌کنند، علیه سازمان تروریستی داعش رنگ و بویی سطحی، نمادین و سیاسی خواهد داشت و نتیجه آن به خط کردن دوباره داعش و دواعش علیه جبهه مقاومت و مردم منطقه با سازماندهی دیگری خواهد بود.
   امروز کشورهایی که عضو ائتلاف نمایشی مبارزه با داعش هستند، کشورهایی هستند که همگی برای مقابله با محور مقاومت، با کمک‌های تسلیحاتی و لجستیکی خود، مزدوران داعش را در سوریه پرورش دادند. بنابراین هدف آن‌ها مبارزه با داعش نیست، بلکه جبران اشتباه و شکستی است که در سوریه متحمل شده‌اند؛ فارغ از این‌که اگر اندکی شرایط و تحولات منطقه را درک می‌کردند، قطعاً دوباره این اشتباه را مرتکب نمی‌شدند. لذا امروز سناریوی جدیدی را باز کرده‌اند و به این بهانه می‌خواهند بی‌ثباتی جدیدی در عراق و سوریه خلق نمایند.
   جمهوری اسلامی ایران، به‌عنوان مهم‌ترین قدرت تعیین‌کننده‌ی خاورمیانه، همواره بر مشارکت و همکاری کشورهای منطقه در جهت حل اختلافات و برقراری سیستم بومی امنیت دسته‌جمعی در منطقه، بدون حضور قدرت‌های فرامنطقه‌ای، تأکید داشته و مبارزه‌ی قطعی با تروریسم و حمایت از وحدت تمامی مسلمانان را وظیفه‌ی انسانی و بین‌المللی خود می‌داند. از این‌رو، وقتی با رفتارهای وحشیانه و ضدانسانی گروه‌های تروریستی در عراق و سوریه مواجه شد، در چارچوب مقررات بین‌المللی و براساس درخواست حاکمیت آن کشورها، از طریق کمک‌های پشتیبانی و مشاوره، نقش بی‌بدیل خود در کمک به آن کشورها در مبارزه با گروه‌های تروریستی ازجمله داعش را به منصه‌ی ظهور رساند.
   ظهور داعش در منطقه‌ی خاورمیانه پس از سال‌ها صرف هزینه و تبلیغات رسانه‌ای در قالب جنگ علیه تروریسم توسط آمریکا و متحدانش را می‌توان شکست جنگ علیه تروریسم ارزیابی کرد. ایران بیشتر از هر کشور دیگری قربانی تروریسم بوده و تجارب ارزنده‌ای در مبارزه با تروریسم دارد. لذا در صورت عزم جدی و به‌دور از ژست‌های سیاسی آمریکا و متحدانش، نابودسازی داعش و گروه‌های تروریستی در سطح منطقه، بدون حضور ایران، محکوم به شکست است. داعش با زیر پا گذاشتن خطوط قرمز غرب و محور ارتجاع عربی و سایر دولت‌های حامی خود، امروزه تهدیدی جدی برای کشورهایی است که خود در تجهیز و تسلیح آن، نقش اساسی ایفا کرده و از لحاظ ایدئولوژیک آن‌را تغذیه نموده‌اند.

انتهای پیام/