به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم،سابقه ایجاد این جریان مخرب در بستر فرهنگ و به ویژه سینمای ایران به زمان بعد از اشغال ایران توسط سه قدرت در 1320 و تعطیلی سینماهای کشور برمی گرددو وقفه ای که تا سال ها ادامه می یابد و نهایتا در دهه سی تحرکات جدی در سینما اتفاق می افتد.دقیقا در همین دوره، سینمای هند مستقل شده و مسلمانان هند در آن نقش موثر و جدی دارند. یکی از معروفترین فیلمهای این دوره، فیلم نمادین و سمبلیک مادر هند است که کاملاً در لایه ی دوم، بحث استقلال هند را مطرح میکند. زمانی که این سینمای هندی با تمام مولفه های خاص خود وارد ایران شد در اواخر دهه سی ما با سبک جدیدی در سینما که متاثر از مادر فرهنگی اجتماعی هندی اش بود روبرو هستیم.سینمایی که توانست به خاطر بستر خانوادگی و فرهنگ نزدیکی که با مردم داشت طرفداران بسیاری را برای خود پیدا کند.
گرچه این سبک سینما در ایران به دلیل اختناق سال های 1334 به بعد که توسط اطلاعات امنیت ایجاد شده بود نمی توانست رویکرد سیاسی داشته باشد و لذا در این دوره بیشتر سوژه ها به حوزه های اخلاقی محدود شده بود.مردم در این دوره حضور پررنگی در سینماهاداشتند و به شدت تحت تاثیر فیلم ها بودند تا جایی که حتی هنگام پخش فیلم اشک می ریختند .البته به موازات تولید و پخش این دست فیلم ها برای مخاطبان عام برای جماعت روشنفکر غربی که زودتر از بقیه به جرگه مدرنیست ها پیوسته بودند فیلم های خارجی دوبله شده اکران می شد.
این جریان سال ها به این منوال بود تا اینکه فضای سیاسی ایران و محدودیت سوژه ها، مسیر فیلمفارسی را به سمت دیگری هدایت کرد تا جایی که طبقه ای خاص از جامعه را که هیچ گاه اهل اعتراض نبودند و حتی به سمت آن هم نمی رفتند را سوژه اصلی تمام فیلمفارسی های آن زمان کرد.این طبقه اجتماعی کسانی نبودند جز پااندازهایی که یا در کاباره ها بودند یا جزء فواحش حساب می شدند.
تا جایی که به قول مهدی کلهر از مدیران اسبق سینمایی وزارت ارشاد:« فیلمفارسی، کاباره ی فقراست؛ چون فقیر نمیتوانست کاباره برود که رقص ببیند و مشروب بخورد، به سینما میرفت و اینها را از روی پرده تجربه می کرد. چنانکه سینمای هند هم بعد از اینکه تسلط مسلمانان بر آن کم میشود، این وظیفه را داشته است و به سمت تخدیر میرود.»
در نتیجه همه این عواملی که ذکر شد ما در آن دوران با سقوط محتوایی وحشتناکی در سینمای ایران مواجهیم. و از ان دوران به بعد این روند تا قبل از انقلاب اسلامی ادامه داشت و البته بعد از انقلاب نیز رد پای آن محتوای رکیک و نازل را به خوبی می توان درآثار سینمایی پیدا کرد.
البته به موازات این سینمای نازل در ایران ما با یک جریان شبه روشنفکری کاملا وارداتی نیز مواجهیم که این جریان هم از به تبع جریان فیلمفارسی از دهه بیست،و تحت تاثیر سه ابرقدرتی است که ایران را اشغال کرده اند و سکان هدایت فرهنگی کشور را در دست گرفته اند. چناچه، اتحادیه جماهیر شوروی اولین کنگره ی ادبی خود را در 1325 با حضور«احسان طبری»، «جلال آل احمد» و «صادق هدایت» در تهران برگزار می کند و اتفاقا کنگره به لحاظ کیفیت آثار حاضر، خیلی هم سنگین و فاخر برگزار می شودالبته دفتر فرهنگی اتحاد جماهیر شوروی در ایران در ورود فیلم های روس با اتکا به تزهای استالینی نیز بسیار موثر بود.
از آن سوی ، یک ابر قدرت اشغالگر دیگر با تمام قوا در پی سکانداری در عرصه فرهنگی ایران است. چنانچه آمریکایی ها در تهران، «اصل 4 ترومن» را با موافقت مصدق امضاء می کنند که از هشت ماده ی آن، دوتای آن کاملاً مربوط به سینماست. و جالب توجه است که این دومین قراردادی است که بعد از قرارداد لغو شده ی تنباکو، حضور یک قدرت را در کشور ما قانونی میکند. بر اساس این قرارداد، آمریکاییها در دورترین نقاط، به اسم اینکه در روستاها فیلم نشان دهند یا اینکه با پشه ی مالاریا مبارزه کنند و یا به بهانههای دیگری مثل لوله کشی آب، ساختن اصطبل برای حیوانات و...، فرهنگ خود را تبلیغ و حتی با سرک کشیدن به دور افتاده ترین نقاط کشور نقشه برداری و جاسوسی می کنند.و شایان ذکر است ورود فیلم های آمریکایی از مدت ها قبل از اشغال در ایران شروع شده بود.
البته آمریکایی ها در عرصه فرهنگی تلاش های جدی تری هم داشته اند .مجله ی مرزهای نو، «انجمن فرهنگی ایران-آمریکا» و ... بعد از 15 خرداد به پیشنهاد سفیر وقت آمریکا در تهران و در جهت افزایش روابط فرهنگی ایران و آمریکا ایجاد می شوند.
جالب این است که برخی فیلمسازهای ما در این دوره، در حقیقت محصول همین انجمن هایی هستند که به اسم تبادل فرهنگی یا هنری در کشور ما تشکیل شد. مثل «ابراهیم گلستان» یا «فرخ غفاری» که غفاری فارغ التحصیل مدرسه فیلمسازی «ایدک» فرانسه است و به لحاظ وابستگی، بیشتر به جریان روشنفکری مذهب ستیز فرانسه وابسته است.
«پرویز کیمیاوی» و «هژیر داریوش» هم محصول همین ایدک فرانسه هستند. جریان شبه روشنفکری اصولاً در فرانسه شکل میگیرد. شبه روشنفکری جریانی است با نگاهی از بالا به پایین که خود را محق می داند تمام موضوعاتی باب دل لذت گرای آن نیست را به تمسخر بکشاند ،سیاه نمایی کند و در نهایت بی آنکه برای آنچه که درد نامیده درمانی بیابد ، بیمار بد حال خود را به همان حال رها سازد تا بمیرد.
جالب اینجاست که ما این جریان را در آمریکا و آلمان نداریم .زیرا آنها حتی روشنفکری را به رسمیت نشناخته اند آنها به جای پرورش روشنفکران پوچ گرا بیشتر فیلسوف و اندیشمند دارند.و فرانسه تنها کشوری است که ریشه روشنفکری از آنجا منشا گرفته است.و روشنفکران وطنی ما دقیقا دنباله رو همین جریان روشنفکری سیاه و معوج فرانسوی هستند.جریانی که در فیلم سازی و روند تولید آثار هنری جز ناامیدی و پوچ گرایی و عزلت نشینی هیچ حاصلی نداشته است . اما برخلاف آن جریان فیلمسازی در هالیوود که اتفاقا با تکیه بر دو عنصر "ظلم ستیزی" و "پایان خوش" توانسته روح امید و زندگی را در میان مردم خود ایجاد کند در دهه پنجاه و شصت میلادی (معادل دهه سی و چهل در ایران) توانست بازار مخاطبان جهانی را برای فیلم های خود دست و پا کند گرچه این سینما هم به دلیل شیطنت هایش در جابجا کردن نقش ظالم و مظلوم هیچگاه مورد تایید ما نبوده است اما به عنوان یک سینمای انرژیک در مقابل سینمای روشنفکر فرانسوی که پیامدش تنها ایجاد افسردگی در مخاطبان و گرفتن روح امید ازآنهاست همیشه در جایگاه بهتر و بالاتری بوده است.
البته نقش فرح پهلوی را در واردات اندیشه های چپ فرانسه به بدنه فرهنگی ایران نمی توان نادیده گرفت. . فرح دانشجوی یکی از دانشکده های هنری معروف دنیا در پاریس بود که این دانشکده با ایدک فرانسه که سکولاریسم و دین ستیزی جزو مبانی آن است، ارتباط دارد. . در واقع، فرح مسئول شاخه ی حکومتی روشنفکری فرانسوی در ایران است و به همین دلیل، این جریان را تا حد امکان تقویت کرد.و حتی عده ای از توبه کردگان از مرام های کمونیستی و حزب توده را در پست های حساس فرهنگی به کار گماشت.او در دفتر خود در حوزه فرهنگ فعالیت های جدی و زیر بنایی زیادی انجام می داد و مجموعه های زیادی مانند موزه فرش ،موزه هنرهای معاصر و ...تحت ایدئولوژی و خط فکری فرح به گونه ای لاییک فرانسوی اداره می شدند.تا جایی که پوسترهای موزه ی هنرهای معاصر بر اساس اصولی طراحی شد که هنوز هم نمی شود آن را نمایش داد.
فرح در تمام دورانی که سکان مدیریت فرهنگی کشور را به دست داشت ظهور و بروزهای مختلفی داشت. مثلاً آن فضاحت هایی که مثل تئاتر «خوک بچه آتش» در جشن هنر شیراز اتفاق افتاد، طبق اسناد همگی از برنامه های او بوده است. . از سوی دیگر، اولین مجله ی تصویری حاوی تصاویر برهنگی در ایران، سال 1349 توسط یکی از اعضای باند دفتر فرح به نام «دولو» منتشر میشود و ...
از طرف دیگر، رئیس رادیو و تلویزیون ملی، «رضا قطبی» پسرخاله ی فرح بود او که داماد شاه است خیلی هم به دین اعتقاد ندارد، اما دین ستیز و خداستیز نیست. به همین جهت محصول فرهنگ و هنر پهلبد در زمان قبل از انقلاب خیلی نازل و دست دوم است. در حالیکه دفتر فرح روشنفکری است. یعنی حتی موزه ی فرشی که فرح دایر میکند، پوششی است برای خرید آثار هنری هنجارشکن جهانی.
بنابر این سینمای قبل از انقلاب عبارت است از یک سینمای بدنه که در نهایت در سالهای آخر نابود می شود و به فضاحت میرسد.
سینما بعد از انقلاب اسلامی
بعد از انقلاب به خاطر قدرت تکنیکی و قدرت تجربی جریان چپ به معنای مارکسیسم و کمونیسم در حوزه ی فرهنگ و هنر، اینها رسانه ها را قبضه کردند. مثلاً در همین رادیو و تلویزیون در اسفند سال 57، مجری حرفش را اینطور شروع میکرد: «به نام خدا و خلق قهرمان ایران». در چنین شرایطی تعداد آنهایی که انقلاب را با اسلام قبول داشتند، خیلی کم بود.افرادی مانند فخرالدین انوار و مهدی کلهر و نجفی و برخی دیگر در این حلقه قرار داشتند. و بعد از مدتی افرادی دیگر به این گروه اضافه شدند. "سید محمد بهشتی" ، مسئول سانسور صحنههای فیلم ها بود یا "ارگانی" که ایشان سناریوها را میخواند و ...
البته در سال های بعد همین افراد جزء مدیران سینمایی کشور شدند و اختلاف نظرهای زیادی در حوزه مدیریت سینمایی با هم پیدا کردند.سید محمد بهشتی و انوار و برخی مدیران دیگر به سینمای دولتی از نوع شبه روشنفکریاش معتقد بودند و از طریق «بنیاد فارابی» از این فیلمها حمایت می کردند. و گروهی هم مانند کلهر و نجفی به سینمای بدنه و حفظ گیشه اصرار میکردند.و تاسیس بنیاد فارابی در آن سال ها به دلیل عدم سرمایه گذاری بخش خصوصی و بالا رفتن تجهیزات فیلمسازی یکی از کارهای موثر بود.
اما در مورد ادامه روند سیطره حکومت روشنفکران و باقی مانده های حزب توده می توان به رویکرد های زیبایی شناختی مدیران وقت اشاره کرد. خلق آثاری که علیرغم قرار گرفتن کشور در شرایط بحرانی جنگ قائل به ساخت فیلم در این حوزه نبود و یا بر تولید آثاری بدون قهرمان تاکید می کرد(دقیقا الگوی فیلمسازی شوروی کمونیست) همگی از خط مشی های مدیریتی زمان مدیران سینمایی آن دوران بود.
بر اساس صحبت های آقای کلهر از مدیران اسبق سینمایی، ایدئولوگ زیباییشناسی و هنر این تفکر، خانم «زهرا رهنورد» است. اصلاً او در زمینههای زیبایی شناسی و هنر کتاب نوشته است. به همین خاطر در دوره ی مهندس موسوی، این تفکر پیاده شد. فقط در سینما هم نبود. همه جا این تفکر ضد قهرمانی رواج داشت. برای نمونه، همین سیاست در این سالها در ورزش دنبال میشد. چنانکه در دوران آقای مهندس موسوی با ورزش قهرمانی مبارزه ای جدی صورت می گرفت.
در نهایت امر و با توجه به آنچه که امروز سینمای ایران به آن گرفتار است می توان گفت حضور تفکرات شبه روشنفکری غربی و افرادی که بیش از پیش به این اندیشه ها دل داده اند هنوز هم در بحث مدیریت فرهنگی و به ویژه مدیریت سینمایی کاملا هویداست.
در این شرایط و با حضور مدیران مختلفی که سازمان سینمایی در مقاطع مختلف تجربه کرده است تنها می توان گفت که همین ناکارآمدی و عدم کفایت برخی مدیران است که حالتی شبیه مازوخیسم فرهنگی را در عرصه سینمایی به وجود آورده تا جایی که فیلمسازان وطنی به جای هدف قرار دادن دشمنان این مرز و بوم و دمیدم روحیه امید و زندگی به کالبد مردمانی که کاملا بی پناه به سالن های سینما میروند، به خودآزاری و تخریب دین و ارزش ها و اخلاق می پردازد و کورسوی امید را در دل هر مخاطبی خاموش می کند.
در شرایطی که قریب به 36 سال از انقلاب اسلامی گذشته است تاکنون 14 نفر در راس مدیریت سینمای کشور قرار گرفتهاند و به عنوان سرپرست، معاون وزیر و یا رئیس سازمان سینمایی قطار هنر هفتم را هدایت کردهاند.
حسین ترابی، محمد علی نجفی، مهدی کلهر، کمال حاج سید جوادی، فخرالدین انوار، مهدی فریدزاده، عزتاله ضرغامی، زندهیاد سیفالله داد، محمد حسن پزشک، محمد مهدی حیدریان و محمدرضا جعفری جلوه جواد شمقدری و حجت الله ایوبی که در حال حاضر نیز یر این مسند است همگی مدیرانی بودند که در دوران خود گاهی با گرفتن تصمیمات نادرست و عدم آگاهی کافی از سینما و مشتقاتش و همچنین به دلیل نادیده گرفتن نقش جماعت روشنفکری در بسیاری از موارد به جای به خدمت گرفتن آنها به خدمت گرفته شدند تا برای رساندن افکار پوچ گرایانه روشنفکران وطنی تریبونی دیگر باشند.و به جای خدمت به فرهنگ این کشور و مدیریت فرهنگی سینما باعث از دست رفتن و فتح یک خاکریز فرهنگی دیگر به دست دشمنان شدند.
منبع:سایت رویکرد
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.
بازگشت به صفحه سایر رسانه ها