به گزارش گروه "رسانهها" خبرگزاری تسنیم، متن کامل گفت و گوی محمد رضا باهنر با سالنامه مثلث را بازنشر می کند .
گفت و گو با محمدرضا باهنر همیشه هیجانانگیز است. مخصوصا که با سوال هایی داغ آغاز شود و مخصوصا اینکه این سوالات درباره رابطه او با جبهه پایداری و علی لاریجانی باشد. باهنر یک سیاستمدار حرفهای است. با سیاست زندگی میکند. پس برای کسانی که سیاست را عاشقانه دوست دارند خواندن گفت و گو با مهندس باهنر حتما جذاب و خواندنی است.
آقای مهندس! اگر اجازه دهید مصاحبه را با سوالاتی در مورد خودتان آغاز کنیم. اخیرا یکی از روزنامههای اصلاحطلب تیتر زده بود که «باهنر گزینه پایداری برای ریاست مجلس دهم است»، معنی این تیتر چیست؟ شما تغییر کرده اید یا پایداریها؟ یا اصلاحطلبان در این میان بهرهبرداری خاص و شیطنت سیاسی میکنند؟
فضای انتخابات که نزدیک میشود بالاخره تلاشهای جریانات سیاسی اوج میگیرد، البته همیشه توصیه دارم به دلیل مشکلات زیادی که در مملکت برای مردم وجود دارد باید تلاش کنیم که فضای انتخاباتی را در جامعه پراکنده نکنیم و اشکال ندارد در جریانات سیاسی، احزاب و گروهها جبهههای مختلف سیاسی بحث و موضعگیری شود اما مردم خیلی حال و حوصله ندارند، پس فضای انتخاباتی را باید برای همان 2 یا 3 ماه مانده به ایام انتخابات بگذاریم، اشکالی هم ندارد در همان ایام رقابت و نقد میکنیم. فضای انتخاباتی که شروع میشود همه جا اینطور است که تلاش میکنند مجموعه کسانی که طرفدار افکار خودشان هستند را متمرکز و متحد کنند تا سرمایه سیاسیشان افزون شود، در مقابل میکوشند جناح رقیب متشنج و متنوع باشد. این رفتارها طبیعی است شاید اخلاقی نباشد که باید به خودمان و رقبا توصیه کنیم که به کارهای خلاف اخلاق روی نیاورند اما اتفاق میافتد. من این نوع خبرها را در همان راستا میدانم، اینکه اصلاحطلبان از قول پایداری بنویسند که فلانی میخواهد رئیس مجلس دهم شود خب به منبع خبر باید دقت شود، خبر از قول پایداری نقل میشود، ناقل خبر اصلاحطلبان هستند، آن وقت کسی را هم که هدف قرار میدهند نه اصلاحطلب است و نه پایداری. به این نوع خبرها یک مقدار با تردید و شک باید نگریست. ما در این جدالهای سیاسی زیاد وقت نداریم همه این مسائل را بنشینیم و رصد کنیم و جواب دهیم. باید مشی خود را طوری تنظیم کنیم که مخاطبان بهطور عام بتوانند یک تحلیل واقعبینانهای را داشته باشند که ما به این کار مشغولیم.
بههرحال شما از شخصیتها و پارلمانتاریستهای تاثیرگذار مجلس هستید به همین جهت هم تصمیمات و رفتارهای سیاسی شما مهم است، میتواند به یک طیفی وزن بیشتری دهد و از وزن طیف دیگر کم کند. شاید یکی از دلایلی که موجب شد این بحثها اخیرا شدت بگیرد مشخص نبودن نسبت شما با رهروان ولایت است. بالاخره شما رهروانی هستید یا آنکه در فراکسیون آقای حدادعادل تعریف میشوید؟
اصولا فراکسیونهای مجلس حزب نیستند، فراکسیونهای مجلس نتیجه فعالیت احزاب هستند، اینکه سوال از من شد رهروان ولایت میخواهد حزب شود تو هستی یا نیستی؟ من همین جواب را دارم. یعنی میگویند یک عده حق دارند دور هم بنشینند و یک حزب را تشکیل دهند و اگر در جامعه اصولگرایی هم باشد حتما از آن استقبال میکنیم و قاعدتا توانمندی جریان اصولگرایی بالا میرود اما فراکسیون مجلس پایه و اساس یک حزب نمیتواند باشد. چرا؟ چون نمایندگان مجلس شناورند، این مشکلی است که در برخی تشکلها داریم مثلا اگر بدشان نیاید جامعه اسلامی دانشگاهیان یک تشکیلات خوب، قوی و تاثیرگذاری است اما اعضایش شناورند، بالاجبار دو سال یک دفعه کل اعضایش عوض میشوند، چون باید دانشجو باشند طرف میآید وارد میشود تا بخواهد خود را بشناسد یک یا دو سال طول میکشد مثلا عضو جامعه یا انجمن میشود، بعد از 2 سال هم فارغ التحصیل میشود و میرود و دوباره یک عده دیگر میآیند. فراکسیونهای مجلس هم همینطور است، پس ما تا دو یا 3 حزب قدرتمند در بیرون نداشته باشیم که آنها نماینده تعیین کنند و فراکسیونها با هم هماهنگ شوند، خود فراکسیون به خودی خود نمیتواند حزب شود. از این بابت ما ممکن است اختلافنظر داشته باشیم با برخی از دوستان فراکسیون رهروان ولایت که میخواهند حزب تشکیل دهند. ولی در مجلس خواستگاه من فراکسیون رهروان است. در این سه سالی که برای نایبرئیسی مجلس کاندیدا شدم و رای هم گرفتم میتوانم بگویم عموما اعضای فراکسیون اصولگرایان به من رای ندادند. من در مجلس دارم با فراکسیون رهروان کار میکنم، شاید یکسری نقدهای داخلی هم به هم داشته باشیم یا ممکن است چندنفر از اعضای فراکسیون اصولگرایان هم من را هم قبول داشته باشند و به من رای دهند اما در مجلس خواستگاه من فراکسیون رهروان ولایت است.
تمایل دارید بیشتر درباره حزب رهروان که منسوب به آقای لاریجانی شده بیشتر توضیح دهید؟
من خودم از آقای دکتر لاریجانی که سوال کردم آقای لاریجانی گفت «خیر، من نمیخواهم حزب تشکیل بدهم.»
این همان حزبی است که در ابتدا گفته میشد حزب آقای لاریجانی است؟
خیر.
پس یک حزب دیگر است؟
فکر کنم یک حزب دیگر باشد. حزب آقای لاریجانی یک مدتی کار شد، ما خودمان هم بودیم این ماجرا برای 10 سال قبل بود، اساسنامه و مرامنامه آن هم نوشته شد اما دیگر به فتنه 88 خورد و گرفتاریهای دیگر پیش آمد و موضوعش کمرنگ شد. یک مدت دیگری هم شنیدم که باز آقای لاریجانی جلساتی داشتند که البته من در آن جلسات نبودم و دنبال تشکیل حزب بودند.
پس تشکیل حزب رهروان یک موضوع دیگر است؟
خود دوستان رهروانی در مجلس علاقهمند بودند یک حزب تشکیل دهند. من هم با آنها مذاکره کردم و گفتم شما تکتک حق دارید که بروید یک مجموعه شوید و حزب تشکیل دهید ما هم استقبال میکنیم اما در صورتی که مبتنیبر فراکسیون مجلس بخواهد حزب تشکیل شود اگر از یک فراکسیون در دوره آینده 50 درصد به مجلس راه پیدا نکنند، آن زمان کسانی که بیرون ماندند تکلیفشان چه میشود؟ آیا عضو موسسین حزب میمانند یا خیر؟ آیا حزب رهروان وابسته به مجلس است یا وابسته به احزاب است؟ پایگاه و خواستگاهش چیست؟ هنوز اعتقاد دارم فراکسیون مجلس، حزب نباید تشکیل دهد. حزب شاید فراکسیون تشکیل دهد یعنی دفاع کند تا یکسری نامزدها به مجلس راه یابند و یک فراکسیونی در مجلس تشکیل دهند ولی برعکس آن نمیشود. مثلا هماکنون در مجلس فراکسیونی به نام موتلفه داریم یا یک حوزه به نام جامعه اسلامی مهندسین تشکیل شده است که 40 تا 50 نفر عضو دارد اما آنها نمیتوانند حزب تشکیل دهند. خواستگاه حزب باید در بیرون مجلس شکل بگیرد.
رفتار سیاسی شما را که در دوران معاصر رصد میکنیم از دوستان نزدیک ناطقنوری به حساب میآیید و نزدیکیهای سیاسی به آقای لاریجانی داشتید. در محافل سیاسی حرفهای در گوشی و زمزمههایی وجود دارد مبنیبر اینکه شما از آقای لاریجانی فاصله گرفتید و یک نشانههایی هم برای این استنباط بیان میشود، مثلا رفتار شما درباره استیضاح وزیر علوم. سوال من به صورت واضح این است که آیا شما بعد از انتخابات سال 92، از دکتر لاریجانی فاصله گرفتهاید؟
خیر، رابطه عوض نشده است، ما از نظر اختلاف مواضع و اختلاف سلایق اگر بخواهیم بحث کنیم در کشور به تعداد آدمهای سیاسی سلیقه وجود دارد، ما با نزدیکترین دوستان که حتی در یک حزب هستیم مثلا با جبهه پیروان خطامام رهبری اگر بخواهیم بنشینیم بحث کنیم ممکن است یک لیست بلندبالایی اختلاف سلیقه پیدا کنیم که من با نایبرئیس جبهه پیروان خطامام و رهبری دارم. اینها اصلا تعیینکننده نیست. خیلی وقتها ممکن است اختلاف سلیقه پیش بیاید اما مشی کلی در فضای اصولگرایی تعریف میشود. بله، آقای لاریجانی از سرمایههای سنگین و جدی جریان اصولگرایی هستند. بنده هم در اصولگرایان رفت و آمدی دارم و کار میکنم. ممکن است یکی، دو جا اختلاف سلیقه پیش بیاید مثلا درباره لایحه بودجه من پیشنهادی بدهم، دکتر لاریجانی مخالف باشد یا برعکس این موضوع اتفاق بیفتد اما این تعیینکننده نیست. بعضیها خواب دیدند اما این خواب انشاءالله تعبیر نمیشود که فکر کنند ما میخواهیم با آقای لاریجانی فاصله داشته باشیم. موضوع سوال اول هم که باهنر میخواهد رئیس مجلس دهم شود در این راستا تعریف میشود که برخی میخواهند شقهای ایجاد کنند که این حتما نخواهد شد ولی ممکن است در یکسری مسائل خیلی وقتها اختلاف سلیقه پیش آید. اینکه امروز سوال از فلان وزیر را مطرح کنیم مصلحت است یا خیر؟ ممکن است آقای لاریجانی یک رای بدهد و من یک رای دیگری بدهم.
پس نسبت سیاسی شما و آقای لاریجانی از سال 92 تغییری نکرده است؟
خیر، عادی است.
از رفتارهای سیاسی شما برمیآید که شما حدفاصل تیم نزدیک به آقای لاریجانی و فراکسیون اصولگرایان باشید. بعد از انتخابات ریاستجمهوری 92، آقای لاریجانی به دولت نزدیکتر شد اما شما زیاد با دولت یازدهم کار نمیکنید و این برعکس دورانی است که در دولت نهم خیلی با آقای احمدینژاد کار میکردید و در واقع تاثیرگذار بودید، آیا این طور نیست؟
این برمیگردد به استنباط مخاطبان و کسانی که نظارهگر هستند، آنها هر کدام بعضی رفتارهای ما را میبینند و براساس همان رفتارها ممکن است به یک تحلیل برسند. همیشه توصیهام به خودم، فعالان سیاسی و همه رسانهها این است که اگر میخواهند تحلیل کنند تلاش کنند اطلاعاتشان جامع شود. با یک تک خبر یا یک خبر انفرادی از یک جلسه و محفل نمیشود به تحلیل سیاسی رسید. اینکه من حمایتم از دولت چقدر است و چقدر نیست باید پروسهای دیده شود. من تقریبا اگر بخواهم دقیق بگویم از اول دولت یازدهم تا کنون شاید با 10 تن از وزرا جلسه مفصل جداگانه گذاشتم و سر موضوعات اجرایی و راهحلهای برخی مشکلات مملکت صحبت کردیم و خیلی جاها هم با یکدیگر تفاهم داشتیم. اگر بخواهم اسم ببرم مثلا با آقایان جهانگیری، نهاوندیان، آخوندی، نعمتزاده، سیف، طیبنیا، زنگنه و نوبخت بارها نشستیم و مسائل مبتلا به مملکت را مطرح کردیم و خیلی جاها با هم به تفاهم رسیدیم. بارها گفتم و میگویم در اینکه دولت یازدهم بتواند یک مقدار از گرفتاریهایی که در مملکت وجود دارد که یا براساس پارامترهای بیرونی یا براساس سیاستهای خودمان یا حالا دولت گذشته -که البته نمیخواهم مشکلات را به گردن دولت گذشته بیندازم-به وجود آمده امیدواری زیادی دارم در دولت یازدهم چند تا از این مسائل حل شود. یک جاهایی هم احساس میکنم دولت یازدهم خرد و تدبیر خوبی دارد، در مجموع اعضای آن استراتژیست هستند ولی بعضی جاها نیز احساس میکنم شجاعت لازم وجود ندارد که برخی مشکلات حل شود. مثال ساده و پیش پا افتاده آن هم مساله یارانههاست. همه میدانند که ما ماهانه 700 تا 800 میلیارد تومان کسری بودجه برای پرداخت یارانهها داریم. بالاخره دولت باید تصمیم بگیرد و یارانه برخی متمولین را قطع کند. خب در این موضوع با دولت اختلافنظر داریم، دولت خیلی با احتیاط میخواهد اقدام کند که مبادا کسی در گوشهای ناراحت شود. ما میگوییم اگر بخواهد احتیاط کند چهار سال این دولت تمام میشود و چهار کار اصلاحی اساسی هم صورت نمیگیرد، در کل من امیدواریام به دولت زیاد است اما یک جاهایی هم نقدهایی دارم. بههرحال هنوز هم واقع قضیه این است که من جزو حامیان جدی دولت هستم.
حامی اجرایی یا سیاسی؟
من بیشتر اجرایی هستیم.
یعنی کار سیاسی با آنها نمیکنید؟
خیر، ما کاری سیاسی نمیکنیم، این تعامل دوطرفه است. یعنی مثلا فرض کنید من پیش رئیسجمهور و برخی وزرا بروم و چهار تا نیرو معرفی کنم تا آنها را مدیر و مسئول جایی بگذارند، خیر، این کار را در دولت آقای روحانی نکردم. در دولت آقای احمدینژاد هم نکردم. گرچه متهم به این کار هستم که بعضیها را من تحمیل میکنم.
اگر آقای روحانی بخواهد یکی از وزرا مشکلش در مجلس حل شود پیش شما نمیآید و تقاضا دهد که چنین اتفاقی بیفتد؟
بله، نمیآیند، این حرف درست است.
در زمان آقای احمدینژاد چطور؟
خیر، آقای احمدینژاد هم مشورت نمیکرد.
اینکه از شما بخواهد در مجلس کمکش کنید چطور؟
خیر، کمک که توقع داشتند اما این کمک گاهی با تفاهم است، مثلا لایحه بودجه را دولت میخواهد به مجلس دهد فقط سهماه طول میکشد که این لایحه در دولت جمعبندی شود. یک زمانی هنگام جمعبندی بودجه از مجلس کمک میگیرند، کمیته و کارگروه مشترک تشکیل شود. این یک حالت است. یک زمانی هم لایحه را میآورند و انتظار دارند همان تصویب شود؛ این حالت دوم که نمیشود. ممکن است است نظر مجلس متفاوت از لایحه تدوینی باشد. مثلا اصل 44 قانون اساسی موقعی که توسط حضرت آقا ابلاغ شد دولت داشت برای قانونش لایحه تهیه میکرد و ما هم در مجلس داشتیم طرح تهیه میکردیم. قبل از اینکه لایحه دولت به مجلس بیاید، بهطور مفصل کارگروههای مشترک مجلس و دولت روی آن کار کردند و لایحه تنظیم شد و آمد مجلس. شاید اغراق نباشد که بالای 90 درصد لایحه دولت در مجلس تصویب شد. برای اینکه شکل لایحه به شکلی درآمده بود که حاصل کار مشترک بود. حالا اگر این لایحه در دولت تدوین و به مجلس تقدیم میشد ممکن بود در مجلس 50 درصدش عوض شود. الان هم همینطور است. الان برای برنامه ششم دولت باید تا قبل از تابستان 94 لایحه برنامه ششم را تقدیم مجلس کند. یک زمان لایحه را مینویسند و تقدیم مجلس میکنند، اینجا ما هم باید بررسی میکنیم. یک زمانی تنظیم لایحه برنامه ششم با همفکری شکل میگیرد، آن زمان خیلی متفاوت است با زمانی که هیچ همفکری انجام نمیشود.
زمانی تفاوت نظر و بینش شما با جبهه پایداری کاملا مشهود بود اما اخیرا گفتهاید «حاضرید با تندروهای اصولگرا ائتلاف کنید اما با اصلاحطلبان خیر»، این حرف برای برخی خوشایند نبود. آیا موضع اخیر شما به خاطر ضرورت ائتلاف میان اصولگرایان است؟ یعنی میگویید به هر قیمتی مجلس بعدی باید اصولگرا باشد حالا از پایداریها تا دیگر سلایق در آن باشند یا اینکه این حرف به معنای فاصلهگرفتن شما از سنتیهاست؟
چند سناریو برای انتخابات قابل تصور است. نخست آنکه فضا بین اصلاحطلبان و اصولگراها رقابتی شود، حالت دیگر اینکه بین اصولگرایان، اصلاحطلبان و اعتدالیون سه جریانی شود، حالت سوم آنکه اصولگراها به دو گروه و اصلاحطلبان هم به دو گروه رادیکال و معتدل تقسیم شوند، یعنی چهار جریانی باشد. در سناریوی اول تکلیف روشن است؛ ما در جریان اصولگرا هستیم و با اصلاحطلبان نمیتوانیم کار کنیم. در حالت دوم هم ما میان اصولگراها با جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم کار میکنیم یعنی جزو اصلاحطلبان و اعتدالیون نمیتوانیم باشیم. در حالت چهار جریانی هم تکلیف روشن است. جزو اصولگرایان تند و اصلاحطلبان تند نیستیم، جزو اصولگرایان معتدل هستیم. یعنی در هر سه حالت تیپ باهنر و مجموعههایی که با باهنر کار میکنند مشخص است که چه کار خواهند کرد. البته علاقهمندیم که اصلاحطلبان قرص و محکم بیایند و براساس چارچوبهای نظام و قانوناساسی رقابت کنند. یک تحلیل شنیدم که گفتند باهنر برای اصلاحطلبان تعیین تکلیف کرده، خیر، تعیین تکلیف را نظام برای همه سلایق سیاسی انجام داده است. وقتی میگویم اصولگرایان در انتخابات بیایند، اصولگرایان هم باید چارچوب قانون اساسی و قوانین موضوعه کشور را قبول کنند. اگر قبول نکنند نباید به بازی بیایند.
اصلاحطلبان اگر بیایند ما با اصلاحطلبان رقابت میکنیم نه ائتلاف. یک جریان دیگر ممکن است الان پیدا شود بگویند تندها را به حال خودشان بگذاریم، این وسط اصلاحطلبان و اصولگراهای معتدل بروند با هم ائتلاف کنند. ما جزو آنها نیستیم اگر سه جریانی شود، باز ما جزو اصولگراها هستیم. در این حالت موضوع ائتلاف ما با اصولگرایان رادیکال و تند میماند. ما میگوییم الان چون یک رقیبی به اسم اصلاحطلبان داریم اصولگراها باید مواضعشان را تعدیل کنند و به هم برسند و برای نیل به این هدف باید حداکثر تلاشمان را بکنیم. معنای این حرف اصلا این نیست که پایداری سرجایش بایستد و ما به دستبوسی آنها برویم یا ما توقع کنیم که سر جایمان باشیم و آنها به دستبوسی ما بیایند، بلکه باید نقاط مشترکمان پیدا و روی نقاط مشترک کار کنیم. بله، شاید من هم الان با پایداری خیلی اختلاف موضع داشته باشم اما اگر قرار باشد به گفتوگو و صحبت برای یک ائتلاف سیاسی بنشینم، ترجیح میدهم با اصولگراها برای ائتلاف صحبت کنم نه با اصلاحطلبان. اما معنایش این نیست که کسی فکر کند که باهنر تغییر موضع داده و رفته پایداریچی شده است.
مثلا همین اخیرا در برخی رسانهها تیتر زدهاند «فصل جدایی باهنر»...
اینها همت آقایان رسانههاست. برخی رسانههای اصلاحطلب و حتی برخی دوستان تند ما هم برای من خواب میبینند. ما که با مدیریت آنها نباید زندگی کنیم. یکی میگفت اگر شما بین دوراهی قرار بگیرید که یک طرف دکتر لاریجانی و یک طرف پایداری باشد کدام را انتخاب میکنید؟ من گفتم طوری مدیریت میکنم که بین این دوراهی قرار نگیرم. من که بازیگر نیستم که یک نفر کارگردانیام بکند، ما باید طوری کارگردانی کنیم که در این دوراهی قرار نگیریم.
اگر بنا باشد طیفی از این اصولگرایان با اعتدالیون فهرست انتخاباتی بدهند شما چه کار میکنید؟ یکی از طرفها را انتخاب میکنید یا کارگردانی میکنید که چنین حالتی پیش نیاید؟
موضع ما از بالا به پایین روشن است. از نظر مشی سیاسی طرفدار حمایت و همراهی با جامعتین هستیم. اینجا ممکن است کسی سوال کند وضعیت آیتالله مصباحیزدی چه میشود؟ میگوییم برای جامعتین تعیین تکلیف نمیکنیم. جامعتین با آقای مصباحیزدی هر طور میخواهد برخورد کند. میخواهد ایشان را بهعنوان شخصیت سوم بپذیرد یا بهعنوان عضوی از جامعه مدرسین با او مذاکره کند. طرف ما جامعتین هستند ولاغیر. ضمن آنکه نمیگوییم اگر جامعتین با آیتالله مصباحیزدی مذاکره کنند ما نمیآییم یا اگر مذاکره نکنند نمیآییم، هیچ کدام از این دو شرط را نمیگذاریم، در واقع ما برای جامعتین شرط نمیگذاریم بلکه میگوییم در جهت تحقق راهنماییهای جامعتین کار میکنیم. حالا اگر جامعتین تکلیف را در مذاکره با آیتالله مصباحیزدی میداند خود این کار را انجام دهد. در کل براساس رهنمودهای جامعتین یک هیأتی باید تشکیل شود که نامش 6+5 یا 7+8 یا هر نام دیگری میتواند باشد. آنجا ما کارهای اجرایی انتخابات را دنبال میکنیم. بعد از آن شاید یک گروه مثلا جامعه اسلامی مهندسین بگوید در این جریان به شرطی میآیم که موتلفه باشد یا نباشد، ما از هیچ کس شرط نمیپذیریم، بلکه مینشینیم با هم صحبت میکنیم، نهایتا چشماندازمان ائتلاف صد درصدی است اما ممکن است 10 یا 20 درصد سلایق اصولگرایی نیایند اما امید ما ائتلاف صد درصدی میان اصولگرایان است. البته همین الان میگویم به این هدف نمیرسیم. ممکن است به ائتلاف 80 یا 70 درصدی برسیم، همت ما هم این است که همه اصولگرایان بیایند. در تهران هم این اتفاق افتاده. یک طیف کوچکی از اصولگرایان از 30 نفر اسم ائتلاف ما پنج نفر را خط زدند و اسم خود را نوشتند. از این لیستهای ریز همیشه هست، خیلی مهم نیست اما لیستهای اساسی که در میآید سعی میکنیم در تهران یک لیست اصولگرایی در بیاید. ممکن است در نهایت به یک لیست نرسیم، دو لیست در بیاید که با یکدیگر روی 25 یا 24 اسم همپوشانی دارند.
این حالت همان حالت دوقطبی است؟
بله، مگر اینکه در تهران سه لیست در بیاید، یک لیست اصلاحطلب دو لیست اصولگرایی کاملا از هم متمایز که ما نمیگذاریم به آن نقطه برسد.
پس خط قرمزتان چهارقطبی است؟
خیر، سهقطبی که دو لیست کاملا متمایز اصولگرایی در آن باشد که نمیگذاریم این حالت رخ دهد. مثلا شاید یک جریان بزرگی به وجود آید که بگویند اگر اسم باهنر در لیست باشد، ما نیستیم. مشکلی ندارد، اسم باهنر را خط میزنیم. در این سیستم همه هستند آقایان لاریجانی، رضایی، قالیباف، ولایتی و جامعتین همه هستند.
با شناختی که از جبهه پایداری دارید آیا به نسبت انتخابات ریاستجمهوری سال 92 و انتخابات مجلس نهم آنها آمادهتر برای ائتلاف هستند؟
بله حتما، یک زمانی بود ما میگفتیم پایداری اصولگرا اما تندرو است اما آنها به ما میگفتند «اصلا شما اصولگرا نیستید»، الان دیگر آنها این حرف را نمیگویند بلکه حسابی از ما تعریف میکنند، این خودش تعدیل مواضع است.
یعنی یک دولت را اصولگراها دادند و چنین چیزی را بهدست آوردند؟
حالا مسائل دیگر هم در آن دخیل بود.
آیا اصولگرایان باید یک دولت میدادند تا به این نتیجه برسند؟
تنها دلیلش این نبود.
حالا که به اینجای بحث رسیدهایم میخواهم بپرسم آیا ممکن است ما در آستانه انتخابات با پدیدهای مثل این مواجه شویم که آقای ناطقنوری بیاید و یک فهرستی از اعتدالیون با یک یارگیری از اصولگرایان و اصلاحطلبان تشکیل شود؟
من همین الان معتقدم آقای ناطق با هر شرطی که میخواهد به میدان بیاید پا به میدان بگذارد، یعنی از او دعوت و خواهش میکنیم که این کار را انجام دهد، ما هیچ شرطی برای آقای ناطق نمیگذاریم، معتقدم آقای ناطق ظرفیت اصولگرایی است. هر کس هرچه میخواهد درباره او بگوید. برخی میگویند آقای ناطق به چه شرطی بیاید، من هیچ شرطی ندارم فقط ما مشکلمان با آقای ناطق این است که هر چقدر با او صحبت میکنیم و میگوییم این کار را انجام دهد میگوید: «من احساس تکلیف نمیکنم»، ما فقط میخواهیم این احساس تکلیف را در او بهوجود بیاوریم، هیچ شریطی هم با او نداریم. چون معتقدیم آقای ناطق در هر صورت یک ظرفیت بزرگ اصولگرایی است. آقای ناطق ظرفیت اصلاحطلبی نمیتواند باشد. آقای ناطق ظرفیت اعتدالی که برخی تعریف میکنند نیز نمیتواند باشد. شاید از برخی ما گلایه جدی داشته باشد و این گلایهها بحق هم باشد. همه گلایهها روی چشم. امیدواریم آقای ناطق تشریف بیاورد چون اگر بیاید ظرفیت اصولگرایی حتما تقویت میشود. امیدواریم آقای ناطق به این احساس تکلیف برسند. ایشان بارها گفتند که اگر قرار بود بیایم در ریاستجمهوری میآمدم. ما کاری به این نداریم که خودشان میخواهند کاندیدا شوند یا خیر. ما میگوییم به میدان بیایند. بالاخره شخصیت بزرگی هستند و میتوانند مایه انسجام اصولگرایی شوند.
آقای مهندس! مشکل اصلاحطلبان با آقای عارف چیست؟ چرا اینقدر او را کنار میزنند؟ در زمان انتخابات ریاستجمهوری که آن گونه شد و چندی پیش نشریه آقای کرباسچی نوشته بود مجلس پنجم تشکیل دهیم و اسمی از آقای عارف نبرده بود؟
اصلاحطلبان مشکلی با شخص عارف ندارند. برعکس آنچه دیگران را متهم میکنند خودشان پدرخوانده دارند. دنبال یک پدرخوانده میگردند. در این موضوع هم با یکدیگر دعوا دارند. برخی میگویند آقای هاشمی باید پدرخوانده باشد و برخی دیگر از آقای خاتمی نام میبرند. هرکدام که باشد عارف در این موضوع جا ندارد. مشکل آنها این است.
چرا؟
چون نمیخواهند عارف را در جایگاه پدرخوانده بگذارند. هر کسی هم بخواهد بهاندازه عارف قدش را بلند کند آنها قبولش ندارند و او را میزنند.
شما فکر میکنید اصلاحطلبان و اعتدالیون به یک فهرست برسند؟
نمیدانم، هنوز تحلیل روشنی ندارم. حداقل 16 سال با آقای دکتر روحانی در مجلس همکار بودم. ایشان ظرفیت بزرگی برای نظام هستند. انشاءالله دولت یازدهم بتواند توفیقات خوبی داشته باشد و بر اثر این توفیقات بتواند در دولت دوازدهم هم رئیسجمهور باشد و بتواند کار را دنبال کند اما دکتر روحانی آدم تشکیلاتی نیست، یعنی عقبه تشکیلاتی در کشور ندارد که به آن صورت کار کرده باشد. البته یک عده در ستاد آقای روحانی بودند الان هم شاید در استانها مدعی باشند یا تشکیلاتی که میتواند مدعی باشد که به آقای روحانی خیلی نزدیک بوده حزب اعتدال و توسعه است. حالا اگر حزب اعتدال و توسعه تصورش این باشد که آرای آقای روحانی را در انتخابات ریاستجمهوری جمع کرده این خیلی توهم بالایی است. بنابراین آقای روحانی این مساله را دارد که بدنه تشکیلاتی که یک پایگاه قوی اجتماعی داشته باشد را ندارد، بنابراین هر کسی ممکن است تحت عنوان حامی رئیسجمهور، عضو ستاد انتخابات او، حزب اعتدال و توسعه و غیره بخواهد از ظرفیت نام آقای روحانی در انتخابات مجلس استفاده کند، البته آقای روحانی بعضی جاها گفته که من اصلا ستادی ندارم. درباره اینکه اصلاحطلبان با اعتدالیون یکی شوند، باز نماد اعتدال در جریانات سیاسی آقای روحانی نیست، آقای روحانی از اعضای موثر جریان اعتدالی میتواند باشد اما اینکه بگوییم سر سلسله جریان اعتدال است، خیر، این طور نیست چون از آقایان هاشمی و ناطق در این موضوع اسم میبرند. بنابراین اینکه بگوییم اصلاحطلبان با دولت شوند اصلا دولت به ما هو دولت من فکر نمیکنم به مصلحتش باشد ورودی به انتخابات مجلس کند و از نظر قانونی هم درست نیست که بگویند آقای رئیسجمهور در انتخابات مجلس لیست دارد. اینکه اصلا معنای سیاسی درستی ندارد اما گرایشها میتوانند با هم ائتلاف کنند مثلا یک گرایش اعتدالی و یک گرایش اصلاحطلبی با هم در انتخابات به ائتلاف برسند.
معمولا 60 تا 70 درصد مجلس هر دوره عوض میشود، فکر میکنید این دوره چقدر به نفع اصولگراها باشد؟
هنوز زود است. ما را با همکارانمان در نیندازید.
موسسه آمریکایی آی پوز یک نظرسنجی منتشر کرده که حکایت از کاهش 10 درصدی محبوبیت آقای روحانی در جامعه دارد، نظر شما چیست؟
قبلا میزان محبوبیت چند درصد بوده و حالا درصد محبوبیت آقای روحانی را چقدر اعلام کرده است؟
60 بوده و حالا نزدیک 50 درصد میزان محبوبیت او را اعلام کرده است.
براساس چه معیاری به این نتیجه رسیدند؟
بیشتر درباره دولت بوده اما در قیاس با رقیب اصلی 25 درصد آقای روحانی بوده، 15 درصد آقای احمدینژاد ولی میزان محبوبیت خود آقای روحانی در جامعه 50 درصد اعلام شده است، شما بهعنوان نماینده مردم این را حس کردید؟
بالاخره امیدهایی که مردم اول به دولت دارند خیلی بالاست، دولتها خودشان هم امیدشان بالاست. البته این را ویژه دولت آقای روحانی نمیگویم، مربوط به همه دولتهاست. مجالس هم همین طورند. اول میآیند احساس شادابی و پر امیدی دارند اما وقتی وارد میدان میشوند، سختیها رو میشود و میبینند که کندن و شخم کردن زمین اجرایی به این سادگی نیست. به همین نسبت مردم ممکن است امیدشان کم شود؛ این ناامیدی زمانی افزایش پیدا میکند که دولت همه تخممرغهایش را در یک سبد بچیند. یکی از نقدهایی که به دولت آقای روحانی وارد میدانم البته خیلی تلاش میکند و زحمت میکشد اما خیلی مسائل را به مذاکرات با 1+5 گره زده است و مذاکرات تاثیرات روانی بر جامعه میگذارد. اینکه امیدواری مردم به موفقیت دولت در حال کاهش باشد، امری طبیعی است فقط باید سرعت این کاهش کم باشد. دولت باید تلاش کند که سرعت این تنزل و تنازل را کم کند تا طبیعی باشد و در وسط کار برنامههایی داشته باشد که میزان محبوبیت خود را جهشی ارتقا دهد. یعنی یک منحنی پلکانی درست کنند. باز تکرار میکنم مخاطبم دولت آقای روحانی نیست.
ممکن است برای اولینبار به این پدیده برخورد کنیم که دولت آقای روحانی یک دورهای شود؟
در عالم سیاست هیچچیز غیرممکن نیست، همه اتفاقات ممکن است رخ دهد اما اینکه احتمال این اتفاق خیلی بالا باشد، خیر، این طور نیست. احتمالش خیلی کم است، بالاخره در 10 دوره ریاستجمهوری گذشته تا به حال عرف این بوده که روسای جمهور دو دورهای هستند و معمولا ساختارها همین نتیجه را در میآورد، مگر اینکه یک اتفاق غیرمترقبه بیفتد. انتخابات ریاستجمهوری نهم دو مرحلهای شد. ما اصلا بعد از پیروزی انقلاب انتخابات ریاستجمهوری دو مرحلهای نداشتیم اما اتفاق افتاد و کسی هم این حدس را نمیزد. این هم غیرممکن نیست اما هنوز احتمالش خیلی کم است.
شما توصیهتان به اصولگرایان چیست؟ آیا برای انتخابات ریاستجمهوری 96 باید تلاش کنند یا خیر، آن دوره را نباید ببینند؟
من هنوز هم بسیار امیدوارم که دولت یازدهم در برنامههای اصلاحی در کشور موفق و محبوبیتش حفظ شود و بتواند دوره بعد هم آقای روحانی رئیسجمهور شود، اگرچه او عضو حزب ما نیست. شاید هم خیلی گلایه و نقد به دولت یازدهم داشته باشیم اما گرفتاریهای مملکت در حدی است که این یک ظلم است که جریانات سیاسی الان به امید شکست دولت یازدهم بنشینند تا در دولت دوازدهم یک فرد دیگری رئیسجمهور شود چون هر کسی هم بیاید معجزهای نمیتواند بکند. امیدوارم همین دولت در برنامههای اصلاحی خود موفق شود و دولت دوازدهم را در اختیار داشته باشد. من الان که خدمت شما هستم ترجیح میدهم همین اتفاق بیفتد. همهاش نباید مشکلات مملکت را بازیچه بازیهای خودمان کنیم. این خیانت است. در ایران حداقل ادعای احزاب برای به قدرت رسیدن این است که میخواهند یک کاری برای مردم و آبادانی، عمران و ارتقای کشور انجام دهند.
احمدینژاد یکسری تحرکاتی اخیرا داشته که کمکم این احساس دارد به وجود میآید که او دوست دارد به قدرت برگردد، آیا شما هم چنین حسی دارید؟
در عالم قدرت آیا میشود کسی را پیدا کرد که علاقهمند به برگشت به قدرت نباشد؟ اگر دارید معرفی کنید. احمدینژاد هم طبیعی است که دوست دارد به قدرت برگردد.
با شناختی که نسبت به آقای احمدینژاد دارید آیا او بیشتر درباره انتخابات مجلس فکر میکند یا ریاستجمهوری؟
من درباره آقای احمدینژاد برای هیچ کدام از این دو فکر نمیکنم. به نظرم آقای احمدینژاد نه به انتخابات مجلس میآید و نه به انتخابات ریاستجمهوری.
یک بحثی مطرح میشود که اگر احمدینژاد بیاید یک لطمه بزرگی به اصولگرایان وارد میشود و اتحادشان را به هم میریزد، آیا تحلیل درستی است؟
الان فکر میکنم یک تعریف واحد و منسجم از آقای احمدینژاد بین فعالان و بازیگران سیاسی وجود ندارد. در دولت نهم و دهم خیلی از شخصیتهای سیاسی با آقای احمدینژاد همکاری میکردند که معاون، وزیر، استاندار یا مدیرکل بودند الان همه آنها آیا با احمدینژاد هستند؟ برخی اختلافشان رو شد و میانشان به هم خورد و جدا شدند، بعضیها تا آخر دولت دهم آقای احمدینژاد را تحمل کردند، بعد یک نفس راحتی کشیدند. الان کسانی که منسوب به آقای احمدینژاد در افکار عمومی هستند، 5-4 گروهند؛ یک گروه کسانی هستند که در زمان قدرت آقای احمدینژاد از او فاصله گرفتند، یک گروه دیگر کسانی هستند که زمانی که آقای احمدینژاد رئیسجمهور بود با او بودند. یک عده سومی هم الان آقای احمدینژاد را منهای فرد کذا و جریان انحراف قبول دارند. بعضیها هم هستند احمدینژاد را با آن فرد کذا هم قبول دارند. بعضیهای دیگر اصلا آقای احمدینژاد را به خاطر آن فرد کذا قبول دارند. بنابراین وقتی صحبت از احمدینژاد میشود من متوجه نمیشوم منظور کدام احمدینژاد است. اگر منظور شخص آقای احمدینژاد است که تا آنجاکه من اطلاع دارم او هنوز از آن فرد کذا فاصله نگرفته است. بنابراین اصلا قابل قبول نیست و در سیستم خط قرمز ما جا میگیرد، اگر هم بخواهد بیاید باید اول خود را بازتعریف کند. بگوید کدام احمدینژاد است؟ احمدینژاد 84، 86، 88، 90 یا 92؟ اینها حسابی با هم فرق میکنند. گروه عظیمی از بچههای سال 84 هستند که مدعی اصلی احمدینژاد، آنها هستند؛ روز اول از او حمایت میکردند بعد مدعی انحراف او شدند.
شما از تهران نامزد میشوید یا کرمان؟
هنوز تصمیم نگرفتم، شاید یک شهر سوم باشد.
نکند میخواهید مثل آقای لاریجانی از قم بیایید؟
حالا...
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.
بازگشت به صفحه سایر رسانه ها