به گزارش خبرگزاری تسنیم، آتش بس موقت در یمن آغاز شد، این آتش بس پنج روزه که عربستان سعودى وعده داده است به آن پایبند باقى بماند به دلیل سُست عهدى آن کشور در حفظ آتش بس دو هفته پیش، چندان قابل اعتماد نمى نماید. دلایل اعلام آتش بس مطرح شده از سوى عربستان در این نوشتار مورد بحث قرار نمى گیرد ولى پاره اى از ابعاد آن و نیز شرایطى که عربستان در آن به سر مى برد، تا حدامکان مورد تحلیل قرار مى گیرد.
1. فشار و نزاع در لایه هاى پنهان خاندان آل سعود در حال افزایش است و نمودهاى بیرونى آن کاملاً توسط تحلیل گران قابل مشاهده است. انتصاب ولیعهد جدید وترفیع پسر پادشاه به مقام جانشینى ولیعهد بر این تنش ها دامن زده است. رویکرد رادیکال آل سعود که برخلاف رفتارهاى محافظه کارانه پیشین به ویژه در مورد خاص حمله به یمن نمود یافت، از سوى تحلیل گران در راستاى نبرد درونى قدرت در عربستان ارزیابى مى شود. ملک سلمان عملاً به دلیل بیمارى و اختلال قواى دماغى تأثیر جدى بر این تحولات ندارد، وضعیت شکننده جسمانى او دالّ بر آنست که رده هاى 2 و 3 حاکمیت عربستان شدیداً فعال شده اند. ایالات متحده نشان داده است که از پادشاهى محمدبن نایف ولیعهد فعلى در دوران پس از سلمان حمایت مى کند ولى شواهد حکایت از آن دارد که رشد بى ضابطه محمد بن سلمان و جانشینى ولیعهد، جاه طلبى این شاهزاده سعودى را برانگیخته و احتمال کنارزدن محمد بن نایف و ولیعهدى محمد بن سلمان کم نیست.
2- تغییر زیرساخت هاى قدرت در عربستان سعودى که مهم ترین منفعت حیاتى آمریکا به سبب اثرات این کشور بر جریان انرژى است، باعث نگرانى آمریکایى ها شده است.
شاه جدید دروازه ورود به قدرت را به روى شاهزادگان حریص و قدرت طلب گشوده است و این عمل مى تواند منشاء ظهور دگرگونى هاى جدى گردد ؛ در همین راستا، تلاش براى تبدیل عنوان «ملک به» «امام» از سوى ملک سلمان از اهمیت بسیارى به ویژه در بستر عقیدتى سیاسى عربستان دارد.
در نظام حاکمیتى عربستان به مثابه یک سنت مقبول، تقسیم کارى روشنى میان نوادگان محمد بن عبدالوهاب به عنوان سر سلسله عقیدتى «وهابیت» عربستان سعودى و آل سعود به عنوان حاکمان عربستان سعودى صورت گرفته بود. به عبارتى عملاً نوعى سکولاریسم تشکیلاتى ولى تحت قالب حکومت تحت قوانین شرع رخ داده بود که با این عمل ملک سلمان یعنى تبدیل عنوان «ملک» به «امام» در هم ریخته و عملاً سلمان مى کوشد اقتدار مذهبى و سیاسى را در خود یگانه سازد. به عبارت روشن تر، سلمان از یک سو عملا از قید هماهنگى با نوادگان محمد بن عبدالوهاب خلاص گردد و از سوى دیگر، براى احکام خود که مى تواند مخالفت هاى زیادى را برانگیزد، مشروعیت و انفاذ حکم شرعى پدیدآورد. این حرکت ممکن است واکنش هایى را به وجود آورد که باید منتظر آن ماند ضمناً احتمالاً ملک سلمان قصد دارد ؛اقدامى را انجام دهد که مى تواند با مخالفت هاى گسترده روبه رو شود و از هم اکنون دفع دخل مقدر مى نماید.
3- بحران یمن که به دلیل ناپختگى تازه به قدرت رسیدگان در عربستان سعودى در حال تبدیل شدن به مشکلى منطقه اى، با پتانسیل مشکل جهانى است، هم چنان ادامه دارد. گسترش قدرت انصارالله که از سوى عربستان تحت عنوان گسترش نفوذ ایران وانمود مى شود، باعث دخالت عربستان در یمن شد. شدت جنایات ضد بشرى عربستان در یمن عملاً هیچگونه امکان دفاع از این جنایات را فراهم نمى آورد، عربستان که در مواجهه با این بحران خود ساخته از پختگى لازم برخوردار نیست. فقط بر شدت حملات هوایى و کشتار مردم بى گناه مى افزاید تا هزینه حمایت از انصارالله را براى مردم یمن زیاد نماید تا بدانجا که از حمایت خود دست بردارند، در حالى که عملا قضیه اى متفاوت در حال رخ دادن است و توده هاى مردم مظلوم از شدت جنایات عربستان بیشتر از گذشته به سوى حامیان خود یعنى انصارالله گرایش مى یابند.
4. همدلى و هم زبانى شیعیان سرکوب شده عربستان با اهالى تحت ستم یمن و اعتراضات آن ها به ستمگرى هاى آل سعود باعث شده است که در هیاهوى نبرد یمن، جوانان تازه به قدرت رسیده آل سعود بکوشند گریبان خود را از اعتراضات شیعیان از طریق اعدام شیخ نمر باقرالنمر برهانند.
در 23 مهرماه 93 بود که دادگاه جنایى عربستان نمرالنمر را با عنوان «اقدام علیه امنیت ملى و محاربه» به اعدام با شمشیر و به صلیب کشیده شدن در انظار عمومى، محکوم کرد.
به واقع جرم شیخ نمر که در اتهامات او ذکر شده بود، درخواست براى رسیدگى به قبرستان بقیع، به رسمیت شناخته شدن تشیع و تغییر شیوه هاى آموزش و تدریس در عربستان بود.
هرچند حکم اعدام شیخ مجاهد نمر باقرالنمر توسط عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه سابق سعودى به تعویق افتاده بود ولى جوانان قدرت طلب این گردونه مرگ را به راه انداخته اند، گردونه اى که ممکن است طومار حکومت آل سعود را در هم پیچید.
5. اوباما براى تحت کنترل گرفتن روند روزافزون تندروى هاى سعودى و هدایت آن به مسیر کم خطرتر براى منافع آمریکا و نیز توجیه توافق احتمالى ایران با 5+1، از طریق دعوت سران کشورهاى شوراى همکارى خلیج فارس به استراحتگاه رئیس جمهور آمریکا در مریلند (کمپ دیوید) مى کوشد مسیر تحولات را مدیرت کند. عدم حضور ملک سلمان که از سویى به دلیل کسالت و عدم توانایى عنوان شده است و از سوى دیگر نشان دادن نارضایتى اش از دولت آمریکا، نمودار دیگرى از بحران در روابط عربستان و آمریکا و نیز شکاف هاى درونى حکومت آل سعود است. هرچند روشن است که هدف آمریکا از این نشست،علاوه بر تثبیت سلطه خود بر کشورهاى عربى منطقه، فروش سلاح بیشتر به آنان تحت عنوان «پیمان دفاعى منطقه اى براى مقابله با خطر ایران» است.
* نتیجه گیرى:
تمامى شواهد ارائه شده حاکى از گسترش و تعمین شکاف هاى درونى درون نظام حاکم بر عربستان سعودى است. شکاف هایى که در حال سربازکردن و نمودیافتن است. سیستم کهنه، سنتى و ارتجاعى عربستان تحمل تطبیق خود با شرایط جدید را ندارد. هرچند حاکمان پیشین مى کوشیدند از طریق حفظ قالب هاى ارتجاعى ولى جاافتاده پیشین و به ویژه باج دهى به ایالات متحده آمریکا بقاى خود را تضمین کنند؛ امّا ظاهرا صبر شاهزادگان قدرت طلب به پایان رسیده و مى کوشند از قالب هاى پیشین بدرآیند، غافل از آن که به شتاب فراوان به سوى پرتگاه حرکت مى کنند، پرتگاهى که مرگ آن ها و آزادى ملت در بند عربستان را به ارمغان خواهد آورد.
انتهای پیام/