ویژه نامه مبعث حضرت رسول(ص)؛ اشعار، مولودی، هیئات و ...


ویژه نامه مبعث حضرت رسول(ص)؛ اشعار، مولودی، هیئات و ...

خبرگزاری تسنیم: روز بیست و هفتم شهر رجب که با روز نوروز مطابق بود حضرت محمد بن عبدالله به سن چهل سالگى مبعوث به رسالت شد.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، روز بیست و هفتم شهر رجب که با روز نوروز مطابق بود حضرت محمد بن عبدالله به سن چهل سالگى مبعوث به رسالت شد و به روایت امام حسن عسکرى علیه السلام چـون چـهل سال از سن آن حضرت گـذشت حق تعالى دل او را بهترین دلها و خاشعتر و مطیعتر و بزرگتر از همه دلها یافت پس دیده آن حضرت را نور دیگر داد و امر فرمود که درهاى آسمان را گشودند و فوج فوج از ملائکه به زمین مى‌آمدند و آن حضرت نظر مى‌کرد و ایشان را مى‌دید و رحمت خود را از ساق عرش تا سر آن حضرت متصل گردانید. پس جبرئیل فرود آمد و اطراف آسمان و زمین را فرو گرفت و بازوى آن حضرت را حرکت داد و گفت: یا محمد بخوان. فرمود: چه چیز بخوانم؟ گفت:(اقرء باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق...)(1)

پـس وحیهاى خدا را به او رسانید.(2) و به روایت دیگر پس بار دیگر جبرئیل با هفتاد هزار ملک و میکائیل با هفتاد هزار ملک نازل شدند و کرسى عزت و کرامت براى آن حضرت آوردند و تاج نبوت بر سر آن سلطان سریر رسالت گذاشتند و لواى حمد را به دستش دادند و گفتند بر این کرسى بالا رو و خداوند خود را حمد کن و به روایت دیگر آن کرسى از یاقوت سرخ بود و پایه اى از آن از زبرجد بود و پایه اى از مروارید.(3)

پـس چـون ملائکه بالا رفتند و آن حضرت از کوه حراء به زیر آمد، انوار جلال او را فرو گرفته بود که هیچ کس را یاراى آن نبود که به آن حضرت نظر کند و بر هر درخت و گـیاه و سنـگ که مى‌گـذشت آن حضرت را سجده مى‌کردند و به زبان فصیح مى‌گفتند: (السلام علیک یا نبى الله، السلام علیک یا رسول الله).

و چـون داخل خانه خدیجه شد از شعاع خورشید جمالش خانه منور شد. خدیجه گفت: یا محمد صلى الله علیه و آله و سلم این چه نور است که در تو مشاهده مى‌کنم؟ فرمود که این نور پیغمبرى است، بگو: (لا ال ه ا لا الله محمد رسول الله).

خدیجه گفت که سالها است من پیغمبرى ترا مى‌دانم، پس شهادت گفت و به آن حضرت ایمان آورد؛ پـس حضرت فرمود: اى خدیجه، من سرمائى در خود مى‌یابم جامه اى بر من بپوشان. چون خوابید از جانب حق تعالى ندا به او رسید:(یا ایها المدثر قم فانذر وربک فکبر)(4)

اى جامه بر خود پـیچیده برخیز پس بترسان مردم را از عذاب خدا، و پروردگار خود را پـس تکبیر بـگـو و به بزرگى یاد کن؛ پس حضرت برخاست و انگشت در گوش خود گذاشت پس گفت:
الله اکبر الله اکبر.
پس صداى آن حضرت به هر موجودى رسید و همه با او موافقت کردند.(5و6)

پی نوشت:
1ـ سوره علق (96)، آیه 1 ـ 2.
2ـ (بحار الانوار) 17/309.
3ـ (مناقب)  ابن شهر آشوب 1/72.
4ـ سوره مدثر (74)، آیه 1 ـ 3.
5ـ (مناقب)  ابن شهر آشوب 1/73 ـ 74؛ (بحار الانوار) 18/196.
6-منتهی الامال حاج شیخ عباس قمی(ره)

 

گلچین مولودی بعثت رسول اکرم (ص)

“مولودی مبعث رسول اکرم. حاج محمود کریمی.
“مولودی مبعث رسول اکرم. حاج محمد رضا طاهری.
مولودی مبعث رسول اکرم. حاج سعید حدادیان
مولودی مبعث رسول اکرم. سید مهدی میرداماد.

 

به مناسبت عید مبعث حضرت رسول اکرم (ص) گزیده ای از اشعار شاعران آیینی را برای استفاده ذاکرین اهل بیت(ع) منشر می شود.

 


علی اکبر لطیفیان:

بى خانه زیر سایه ی دیوار خوش ترست

دیوانه بین کوچه و بازار خوش ترست

از هر چه بگذرم سخن یار خوش ترست

یعنى کلام حیدر کرار خوش ترست:

من عاشق محمدم و جار می زنم

در باطن سکوت ، عذاب است... شک نکن

حرف حساب حرف حساب است... شک نکن

دنیاى بى رسول خراب است.... شک نکن

این"حرف" نیست ، چند"کتاب" است... شک نکن

من عاشق محمدم و جار می زنم

عبد محمدیم اگر ، نوش جانمان

پیوند خورده ایم به دریاى بى کران

فریاد می زند جگرم موقع اذان

اى اهل عرش ، اهل زمین ، اهل آسمان:

من عاشق محمدم و جار می زنم

باید به جاى آه کشیدن دوا نوشت

یا ایها الرسول ، به جاى دعا نوشت

باید همیشه بعد نبى آل را نوشت

معراج هم که رفت در آنجا خدا نوشت:

من عاشق محمدم و جار می زنم

جبریل را فرشته نگو نوکرش بگو

یا نه غلام حلقه بگوش درش بگو

بالاتر از همه ست ، نه بالاترش بگو

جان نفس نفس زدن دخترش ، بگو:

من عاشق محمدم و جار می زنم

دو نیم می کند تن هتاک را على

ما هم سپرده ایم به شیرخدا ، على

فریاد می زنم صد و ده بار یا على

یا مظهر العجائب و یا مرتضى على:

من عاشق محمدم و جار می زنم

بالاتر است از همه ی مردم زمین

هر آن کسى که با صلوات است همنشین

لحظه به لحظه با نفس امّ مومنین

فریاد می زند جگر من فقط همین:

من عاشق محمدم و جار می زنم

یزدان نوشت ، حیدر کرار هم نوشت

دست شکسته... دست گرفتار هم نوشت

زهرا میان آن در و دیوار هم نوشت

با خون خویش بر نوک مسمار هم نوشت:

من عاشقم محمدم و جار می زنم

حسین قربانچه:

لطف و احسان و کرم ممتد که باشد بهتر است

شعله های عشق بیش از حد که باشد بهتر است

کفترانِ مست روی منحنی سر می خورند

پس به  روی خانه ها گنبد که باشد بهتر است

چهارده قرن است مست بچه هایِ حیدریم

میکده داری جد اندر جد که باشد بهتر است

دین اگر معنا و مفهومش ولایِ مرتضی است

بانیِ دین مبین احمد که باشد بهتر است

هر حیاط از این حرم، یک حوض دارد کوثری

پس بهشت ما همان مشهد که باشد بهتر است

لیلة المحیا نجف قسمت نشد مشهد که شد

روح از اینجا تا نجف پرواز دارد خود به خود

 

کاش جان را کمتر از اینها تلف می ساختند

جای خون در رگ رگ قلبم صدف می ساختند

خاکم اما خاک مرغوب کف پای علی

رسّ ما را در حرم، کاشی کف می ساختند

من مسلمان نگاه حیدرم شایسته بود

کعبه را همرنگ ایوان نجف می ساختند

عالم ذر شیعه با این شیوه می شد انتخاب

غمزه میفرمود علی، از کشته صف می ساختند

در کفم چیزی نمی بینم خریدارش شوم

کاش در دستم کلافی از کنف  می ساختند

سائل دست علی مرتضایم راضیم

معتکف در گوشۀ صحن رضایم راضیم

 

دین به نامِ احمد است اما تجلی حیدر است

زهد و تقوا و تبری و تولی حیدر است

یک پرِ کاهم اگر محشر شود کوه عمل

حداکثر ساز این حداقلی حیدر است

پشتِ اوادنی اگر باشد کسی پیش خدا

مدعیِ اول این هم محلی حیدر است

هر زمان که مصطفی اندوه قلبش را گرفت

دید دردِ سینه را تنها تسلی حیدر است

هفت شهر عرش را احمدنگاهی کرد و گفت:

حق والانصاف اینجا  هم تجلی حیدر است

هرکه از روز ازل مِی  خورده از جام علی

میکند پرواز  رویِ عرش ، با نام علی

 

آنکه بین آسمانها میل هفتم می کند

خاصّان را یهتدی سویِ هداکم می کند

از بیابان عدم رد میشدم دیدم علی

آب و گِل دستش گرفته کشت گندم می کند

احمد مختار میفهمد علی را ، خضر هم

زیر بار این تجلی دست و پا گم می کند

این رسالت روی دوش آن رسولی هست که

بیش تر از حد خودش را خرج مردم می کند

دردها را،غصه ها را، رنج ها را، یک به یک

مصطفی با مرتضی، امشب تفاهم می کند


ای بزرگ خاندان آب، ای عالیجناب

ما همه سلمان محضیم و خراب بوتراب


هر که امشب محرم سِر شد خدایی می شود

نوکر مخلص از امشب کربلایی می شود

کعبه با اهل و عیالش میرود سوی عراق

نیمۀ شب در مدینه جابجایی می شود

بوسۀ  ام البنین بر دستِ زینب می خورد

بوسه ای که ابتدایِ این جدایی می شود

بانگ جبریل است که پیچیده بین آسمان

کیست که در راه مولایش فدایی می شود

لحظۀ سخت سفر از پیش مادر میرسد

در کنار قبر او حال و هوایی می شود

مهربان مادر زمان رفتن من آمده

پیش من باش آن زمانی را که دشمن آمده 

 

حمید رضا برقعی:

شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد

زنده در گور غزلهای فراوان باشد

نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت

نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد

سایه ی ابر پی توست دلش را مشکن

مگذار این همه خورشید هراسان باشد

مگر اعجاز جز این است که باران بهشت

زادگاهش برهوت عربستان باشد

چه نیازی ست به اعجاز، نگاهت کافی ست

تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد

فکر کن فلسفه ی خلقت عالم تنها

راز خندیدن یک کودک چوپان باشد

چه کسی جز تو چهل مرتبه تنها مانده

از تحیر دهن غار حرا وا مانده

عشق تا مرز جنون رفت در این شعر محمد

نامت از وزن برون رفت در این شعر محمد

شأن نام تو در این شعر و در این دفتر نیست

ظرف و مظروف هم اندازه ی یکدیگر نیست

از قضا رد شدی و راه قدر را بستی

رفتی آنسوتر از اندیشه و در را بستی

رفتی آنجا که به آن دست فلک هم نرسید

و به گرد قدمت بال ملک هم نرسید

عرش از شوق تو جان داده کمی آهسته

جبرئیل از نفس افتاده کمی آهسته

پشت افلاک به تعظیم شکوهت خم شد

چشم تو فاتح اقلیم نمی دانم شد

آنچه نادیده کسی دیدی و برگشتی باز

سیب از باغ خدا چیدی و برگشتی باز

شاعر این سیب حکایات فراوان دارد

چتر بردار که این رایحه باران دارد...

 

رضا محمد صالحی :

بخوان به نـام خـدایـت کـه آفـریده تـو را

بخوان ! بـهانه ی خـلقت خدا خریده تو را
به رغم سنگ ابوجهل و خدعه های قریش

برای ختـم نبــوت کـه بــرگزیـده تـو را
اگر چـه سیـره ی مردم تباهی محض است

بخوان سـرود رهـایی بخوان ، وزیده تو را
   تـو ســرقـبیـله ی عشــقی و بـر چکاد حرا 

بخوان،که چشمه ی نور و قلم رسیده تو را
بخوان امین ِخدا ،این فرشته ی وحی است

قسم به روح امین ، تـا کـمر خمیده تو را !

سـتوده ! نـام تــو را در ازل کتـاب خــدا

به روی لــوح حقیقت تو را کشیده ! تو را
تـو در غـزل که نگنجی و طبع من خشکید

  سـزد خـدا بسـرایـد بـه صد قصیده تـو را

 

حمید رمی :

قلم به دست گرفتم دوباره بنویسم

نهاد عشق شدم تا گزاره بنویسم

حروف شمسی خود با ستاره بنویسم

توان گرفته ام از یک عصاره بنویسم


عصاره ای که زمین و زمان به نامش بود

اگر غلط نکنم عرش ، مست جامش بود

 

در آن زمان که بشر محو بت پرستی بود

تمام فرصتشان صرف عیش و مستی بود

بقای نسل به تدریج رو به پستی بود

بنای بتکده ها حُکم چیره دستی بود


یکی رسید که توحید ، کوله بارش بود

((بگو خداست احد)) این فقط شعارش بود

بگوش باش خداوندگار گمراهی

رسیده است سحر در پسِ شب واهی

وزیده است نسیم خوش سحرگاهی

به سوی چاه عدم تا ابد بشو راهی


خبر رسیده که موسی به نیل آمده است

بزن کنار دوباره خلیل آمده است

 

خدا به خلقت زیبای خود نمک پاشید

به خلق جاذبه ی روی عشق می نازید

خجالت از نَفَس سرد ماه می بارید

به پشت ابر تکامل روانه شد خورشید


خدا به چهره ی او دین راستین می گفت

به انتخاب خودش ، باز آفرین می گفت

به سردی نَفَس آدمی حرارت داد

زمین خشک هوس باز را طراوت داد

به ذات گمشده ی عاشقی کرامت داد

به مادّیّت این خاک ، معنویّت داد


برای کسب شرابش زمین سبو می شد

جهان به یُمن قدم هاش زیر و رو می شد

 

دو قطره اشک محمّد دوسال باران بود

رسول می شود از بس به فکر انسان بود

شکست خورده ی این روزگار، شیطان بود

و جبرییل ز عرش خدا رجزخوان بود :


دوباره بر همه حجّت ، تمام خواهد شد

چرا که حضرت احمد ، امام خواهد شد

امیر عظیمی :

خوشست در خم این گیسوان اسیر شدن

به خاکبوسی این شاه سربزیر شدن

خوشست خادمی این سرای را کردن

در این مقام گدا بودن و امیر شدن

خوشست خاک شدن زیر پای حضرتتان

زِ یُمن گیوه ی پر مهرتان عبیر شدن

خوشست اینکه زِ طفلی به زیر سایه تان

گذار عمر نمودن، زِ عشق پیر شدن

شما کلام خدایید و در نزول منید

شما محمدمید و شما رسول منید

به نام عشق، به نام خدا، به نام نبی

بنوش باده مستانه ای ز جام نبی

بنوش باده که جبرییل می شود اینبار

همای اوج سعادت به روی بام نبی

ببین زِ عرش به سمت حراست در تنزییل

صدای بال ملائک به احترام نبی

صدای بال ملک؛ نه صدای الله است

که آمده برسد محضر مقام نبی

رسیده است بگوید: بخوان بخوان قرآن

بخوان به نام خدایت بخوان محمد جان

زبان خویش گشود و حرا منور شد

زبان گشود و به اذن خدا پیمبر شد

زبان گشود و زمان فراق آخر شد

زبان گشود و لبش از وصال حق تر شد

زبان گشود به وحی و به خلق رهبر شد

زبان گشود وَ مکه دمی معطر شد

زبان گشود به قرآن، عدوش ابتر شد

چنان که گوش بتان از تلاوتش کر شد

ندا رسید: به مکه خدا وطن دارد

بتان مکه، دگر مکه بت شکن دارد

از این به بعد رسول خداست این آقا

از این به بعد خدا حرف می زند با ما

از این به بعد صدای خداست می پیچد

به گوش خلق خدا از لب اباالزهرا

از این به بعد خدا یک خداست ای کفّار

دگر به دور بریزید آن خداها را

از این به بعد شغالند شیرهای عرب

کنار یار پیمبر، کنار شیر خدا

علی کنار نبی و نبی کنار علی

یگانه حامی وحی است ذوالفقار علی

بگو رسول که در دل تب خدا داری

بگو که ابر خدایی و وحی می باری

بگو اگر به تو خورشید و ماه را بدهند

ز وحی خواندن خود دست بر نمی داری

بگو که آمدی و باغبان عشق شدی

به خاک سینه ی ما بذر عشق می کاری

تو آمدی که بگویی علی همان زهراست

تو آمدی که بگویی منم علی، آری

تو آمدی که علی را به ما نشان بدهی

امام بعد خودت را نشانمان بدهی

تو ساغر میِ حقی، شراب ناب، علیست

به خاک میکده سوگند، بوتراب، علیست

چه سرنوشت خوشی اینکه در هوای شما

شوند عالمیان ذرّه، آفتاب علیست

سوال: بعد شما جانشین تان چه کسی است؟

هزار بار بپرسند اگر، جواب علیست

صدای کیست پس از تو که ناله زد: بابا

کسی که بسته به دستش عدو طناب علیست

صدای کیست که می گفت: ای امان بردند

میان کوچه علی را کشان کشان بردند

غلامرضاسازگار:

ای بمرآت رخت حسن خدا پیدا محمد

وین به فریادت نجات مردم دنیا محمد

ای سراپا مهر ای مهر جهان آرا محمد

ای چراغ آفرینش یا محمد یا محمد

تو فروغ کبریائی ، تو امام انبیائی

تو به خلقت رهنمائی ، چند در غار حرائی

تا بسوزد تیرگی از غار بیرون آ محمد

از چه بردی سر به کوه و گفته ای ترک وطن را

ای همه نور ای همه تنها بر افروز انجمن را

لب به نام رب بگشا بشکن سکوت خویشتن را

چند کعبه از خدا خواهد ظهور بت شکن را

احمدا پیغمبری کن ، رهبری کن رهبری کن

آفتابا دلبری کن ، خلق را روشنگری کن

باز کن زنجیر جهل از پای انسانها محمد

پا برون نه کافرینش بسته صف بهر سلامت

لب گشا تا فصل ها گردد بهار از هر کلامت

قد برافراز ای تمام روزها روز قیامت

این تو ،این جام کرم، این دوستان تشنه کامت

ای چراغ روزگاران ای فروغ چشم یاران

ای خزان ها را بهاران در کویر تشنه باران

گل برویان از دل سوزان این صحرا محمد

در محیط نور ، چشم آدمی بی نور تا کی

ای حیات جان انسان از تو انسان دور تا کی

دخترک ها زنده با دست پدر در گور تا کی

بردگان را برفراز دوش بار زور تا کی

روح مردی در حقارت زن بزنجیر اسارت

ای ز معبودت بشارت تا بکی ظلم و شرارت

ای خدا را دست ، این زنجیر را بگشا محمد

ای زبان خالق ای خلق خدا را یار اقراء

ای ز فریاد جهانگیرت جهان بیدار اقراء

ای کلامت نور و رویت مطلع الانوار اقراء

ای کویر تشنه دل از دمت گلزار اقراء

ای خدائی اقتدارت ای جهان در اختیارت

ای خلایق بیقرارت ای بشر چشم انتظارت

لب گشا تا آدمیت را کنی احیا محمد

در کویر تشنه هستی گل ایمان بپرور

تو مسیح عالمی در جسم عالم جان بپرور

حمزه و عمار و سعد و بوذر و سلمان بپرور

لاله های خویش را در گلبن ایمان بپرور

نبود از دشمن حراست ، نیست بیم از شر ناست

ای ز سوی حق سپاهت ، ای علی پیر کلاست

ما علی دادیم بر تو نیستی تنها محمد

یا محمد ای قلوب خستگان غار حرایت

یا محمد ای بگوش قرن ها بانگ درایت

یا محمد ای طواف خلق برگرد سرایت

یا محمد ای تمام انبیا مدحت سرایت

ای رسولانت پیمبر ، ای سفیر حی داور

ای تو ما را یار و یاور ، از حرا بانگی برآور

با خروش دیگری دریاب امت را محمد

ای چراغ قرن ها بار دگر روشنگری کن

امت گم کرده را خویشتن را رهبری کن

بار دیگر از حرا بیرون بیا پیغمبری کن

کشتی طوفان اندیشه ها را لنگری کن

بارشی ای ابر رحمت ، غرشی ای بحر غیرت

دور گردیدند امت ، از تو و قرآن و عترت

چاره ای کن ای بما نزدیک تر از ما محمد

شیعه از آغاز با قرآن و عترت دست داده

پیش سیل فتنه همچون کوه محکم ایستاده

ترک جان در راه جانان گفته سر به کف نهاده

دل به قرآن داده و برپای عترت اوفتاده

شیعه با نور ولایت ، گشته از اول هدایت

کرده از حیدر حمایت ، میکند در خون روایت

آنچه از قرآن و عترت یاد دار د یا محمد

شیعه از غار حرا ره درغدیر خم گشوده

شیعه از آغاز بعثت با علی همگام بوده

شیعه اشعار ولایت را به موج خون سروده

شیعه در خون مدح عترت گفته قرآن را ستوده

شیعه یعنی عبد داور شیعه یعنی یار حیدر

شیعه یعنی حرف آخر شیعه یعنی جسم بی سر

شیعه جان است و کند پرواز دائم با محمد

شیعه بر سنگ حرا شعر ولایت می نگارد

شیعه هر جا پا گذارد بعثتی در یپش دارد

شیعه جان در یاری آل محمد می سپارد

شیعه سر در خط قرآن حکم عترت می گذارد

چارده خورشید دارد ، سر خط تایید دارد

شیعه در خون عید دارد ، یک جهان توحید دارد

شیعه راهش بوده راه دخترت زهرا محمد

شیعه دائم با غدیر با محرم انس دارد

شیعه با مولای مظلومان عالم انس دارد

شیعه نوک نی بوجه الله اعظم انس دارد

شیعه در خط علی با (نخل میثم) انس دارد

شیعه یعنی در مکنون ، شیعه یعنی عبد بی چون

شیعه یعنی روی گلگون ، شیعه یعنی چشمه خون

شیعه باشد با تو در پیدا و نا پیدا محمد

مهدی جهاندار:

ای بلند آفتاب بی شفق

صبح روشن ای ستارۀ فلق

قل أعوذ ُ ای کسی که عاشقی

در پناه دل ز شرّ ماخَلَق

کیست این؟ برادر تو جبرئیل

می زند کلون خانه تقّ و تق

سینه سینه مژدۀ پیمبران

خندۀ فرشتگان طبق طبق

مصطفی بخوان به نام آفتاب

مصطفی بخوان به نام اهل حق

نون والقلم؛ به مکتب آمدی

نانوشته ها ورق ورق ورق

مصطفی بخوان و مصطفی بخوان

مست حق تویی، جهان چه مُستحق

در سکوت چشم های منتظر

در قنوت دست های بی رمق

مصطفی بخوان که خواندنت خوش است

إقرَ باسم ربّک الذی خَلق...

 

محمد مهدی عظیمی:

عید است و باز موسم شادی مردم است

روی لب تمامی گل ها تبسم است

 

تقویم من دوباره نشان میدهد که باز

وقت نماز محضر آقای هشتم است

مبعث رسیده است و دلم زائر رضاست

در مشت های کودکی ام باز گندم است

 

هی میشمارم از من و تو ماه مهربان

حالا خودت بگو که مرا بار چندم است

اینکه دوباره پر زدم و مشهدی شدم

اینکه دلم دوباره کجای حرم گُم است

 

آقا چون آهویی که سر زده آمد سرای تو

من نذر کرده ام که بمیرم برای تو

عمریست نقش جان و تنم مشهد الرضاست

اوج تمام پر زدنم مشهد الرضاست

 

هرجا سوال شد که دلت در کجا خوش است؟

بی اختیار بر دهنم مشهد الرضاست

مبعث ،غدیر ،ماه صفر ،باز زائرم

یعنی تمام پنج تنم مشهد الرضاست

 

اینجا مدینه ی دل ما کربلای ماست

یعنی حسین و هم حسنم مشهد الرضاست

من مانده ام نماز شکسته برای چیست؟

وقتی حقیقتا وطنم مشهد الرضاست

 

با تو دلم به سمت خدا پر گرفته است

از کاسه های صحن تو ساغر گرفته است

یا ایها الرسول بخوان عاشقانه را

وحی رسیده از نفس جاودانه را

 

با حسن خُلق و طبع ملیحانه ات بگیر

از دست این جماعت سرکش بهانه را

یا ایها المزمل و یا ایها النبی

تبلیغ کن شریعت ربّ یگانه را

 

با دست های بت شکن شاه لافتی

بشکن غرور بتکده های زمانه را

بسپار در تلاطم خندق شب احد

دست علی عالی اعلی میانه را

 

ما داده ایم دست علی ذوالفقار را

ما داده ایم دست علی اختیار را

حالا دوباره ما همه حیران تان شدیم

سرگشته های زلف پریشان تان شدیم

 

از انتظار مرد قرن یاد کرده و

آوارگان دشت و بیابان تان شدیم

با اشتیاق اینکه تو منّایمان کنی

همشهریان حضرت سلمان تان شدیم

 

فرقی نمیکند چه مدینه چه شهر طوس

در آستان فاطمه مهمان تان شدیم

مهمان نواز شهر مدینه مرا بخر

تا آسمان گنبد خضرا مرا ببر

 

رحمان نوازانی:

می رسید از قله های کوه نور

از بلندای تشرف در حضور

 

فرش استقبال راهش می شدند

هر چه جن و هر چه انس و هر چه حور

کوه ها هم در تشهد آمدند

از تجلایی که شد در کوه نور

 

او چراغ شرع را آورده بود

بر سر این جاده های سوت و کور

تزکیه میداد روح خاک را

چشمه چشمه با سخن های طهور

 

مثل دریا رودها را جمع کرد

رودهایی از قبایل های دور

وحی می آرود تا آنجا که عقل

در خودش میکرد احساس شعور

 

شرح صدرش را کسی تخمین نزد

تا بفهمد کیست این سنگ صبور

و کتابی بود با خط خدا

تا بشر خود را کند با آن مرور

 

ای کتاب قل هو الله احد

لم یلد یولد و لم کفوا احد

تا شعاع مهرت عالمتاب شد

مهربانی از خجالت آب شد

 

این زمین دیگر کویر تشنه نیست

زنده شد ، آباد شد ، شاداب شد

فارغ از نسل و نژاد و رنگ و بو

هر غلامی با تو بود ارباب شد

 

تو همانی که بلال مسجدت

گل عرق هایش گلاب ناب شد

هر که با تو با علی راضی نشد

وصل بر دریا نشد مرداب شد

 

از زلال چشمه های وحی تو

تشنه ای همچون علی سیراب شد

این علی که مست پیغمبر شده

با دعای مصطفی حیدر شده

 

بعد از این افسار دنیا دست تو

ضرب و جمع و کسر و منها دست تو

بعد از این دین های دنیا باطل است

دین آدم تا به خاتم دست تو

 

هل اتی که شرح زهرا و علیست

گشته نازل منتها با دست تو

سیزده ماهند در منظومه ات

گردش این سیزده تا دست تو

 

فوق ایدیهم تویی یا مصطفی

هیچ دستی نیست بالا دست تو

رحمه للعالمین تنها تویی

پس حساب روز فردا دست تو

 

پرچم حمد خدا دست علیست

اختیار پرچم اما دست تو

هر چه ما داریم دست فاطمه است

چونکه باشد دست زهرا دست تو

 

تو خودت گفتی حسینت از من است

پس حسین و کربلا ها دست تو

چلوه کردی در علی اکبر ولی

جلوه های این تماشا دست تو

 

دست تو دست خداوند است و بس

سهم ما یکبار لبخند است و بس

از حرا می آیی و جان می بری

روی دوشت بار قرآن می بری

 

سفره می اندازی و در خانه ات

مثل ابراهیم مهمان می بری

گاه موسی میشوی و با خودت

آیه های آل عمران می بری

 

گاه کشتی می شوی و نوح را

از دل امواج طوفان می بری

گاه از شوق علی می باری و

شوق خود را زیر باران می بری

 

نیمه شب ها روی دوش مرتضی

نان و خرمای یتیمان می بری

گاه در سلمان تنزل می کنی

عشق حیدر را به ایران می بری

 

گاه یاد بضعه ات می افتی و

زیر لب نام خراسان می بری

می رسد روزی که خود می آیی و

یوسف ما را به کنعان می بری

 

ای سحر خیز مدینه العجل

ای شفای زخم سینه العجل

ای سرای چشمهایت با صفا

امتداد چشم هایت تا خدا

 

غار تاریک مرا روشن کنید

مرده ام در بین این ظلمت سرا

لیله المحیای شب های حسین

ای رسول گریه های کربلا

کاروان سمت محرم میرود

کاش من هم جا نمانم از شما


از همان سر نیزه ای که می چکید

خون تازه روی خاک کوچه ها

سنگ ها آمد...سری افتاد وای

خواهری میگشت زیر دست و پا


یک گلی گم کرده بود ای وای من

عمه شد آنجا کبود ای وای من

 

اعمال مستحبی روز عید مبعث
عید سعید مبعث،  از جمله اعیاد عظیمه بوده و روزى است که حضرت رسول اکرم(ص) در آن روز به رسالت مبعوث شده‌اند و جبرئیل به پیغمبرى بر آن حضرت نازل شد و براى آن روز چند عمل وارد شده است.

1 ــ غسل.

2 ــ روزه گرفتن، که روزه گرفتن در روز مبعث یکى از چهار روزى است که ثواب بسیار زیادی دارد  و برابر است با روزه هفتاد سال.

3 ــ بسیار صلوات فرستادن.

4 ــ زیارت حضرت رسول و امیرالمؤمنین علیهما و آلهما السَّلام.

5 ــ در مصباح از رَیّان‌بن الصّلت روایت است که حضرت امام جواد علیه السلام در زمانی که در بغداد بود روز نیمه رجب و روز بیست و هفتم را روزه گرفت و جمیع اطرافیان آن حضرت روزه گرفتند و ما را امر فرمود که به‌جا آوریم دوازده رکعت نماز که خوانده شود در هر رکعت حمد و سوره و بعد از فراغ از نمازها خوانده شود هریک از حمد و توحید و مُعَوَّذَتین چهار مرتبه و لا اِلهَ اِلا اللّهُ و اللّهُ اَکْبَرُ وَ سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُلِلّهِ وَ لاحَوْلَ وَلاقُوَّةَ اِلاّبِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ چهار مرتبه اللّهُ اللّهُ رَبِّى لااُشْرِکُ بِهِ شَیْئا چهار مرتبه لااُشْرِکُ بِرَبِّى اَحَدا چهار مرتبه.


6 ــ از جناب ابوالقاسم حسین‌بن رُوح رحمه اللّه روایت شده که در این روز دوازده رکعت نماز مى‌خوانى که در هر رکعت حمد و سوره‌اى که آسان باشد می‌خوانی و تشهّد مى‌خوانى و سلام می‌دهى و  می‌گویی بین هر دو رکعت؛

اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى لَمْ‌یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ‌یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فى الْمُلْکِ؛
ستایش خاص خدایى است که فرزندى براى خود نگرفته و شریکى در فرمانروایى ندارد

وَ لَمْ‌یَکُنْ لَهُ وَلِىُّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبیراً یا عُدَّتى فى مُدَّتىیا؛
و یاورى از خوار شدن ندارد (چون خوارى ندارد) و به کمال بزرگى او را یاد کن اى توشه من در دوران عمرم

یا صاحِبى فى شِدَّتى یا وَلیّى فى نِعْمَتى یا غِیاثى فى رَغْبَتى؛
ای رفیق من در سختی‌ام، اى سرپرست من در نعمتم، اى فریادرس من در آنچه خواهم

ىا نَجاحى فى حاجَتى یا حافِظى فى غَیْبَتى یا کافِىَّ فى وَحْدَتى؛

ای برآرنده حاجتم، اى نگهبان من در غیابم، اى کفایت کننده‌ام در گوشه تنهایى

یا اُنْسى فى وَحْشَتى اَنْتَ السّاتِرُ عَوْرَتى فَلَکَ الْحَمْدُ و اَنْتَ الْمُقیلُ عَثْرَتى؛
ای همدمم در وحشتم، تویى پرده‌پوش عیب‌هاى من، پس ستایش تو را است و تویى نادیده گیرنده در لغزشم

فَلَکَ الْحَمْدُ وَ اَنْتَ الْمُنْعِشُ صَرْعَتى فَلَکَ الْحَمْدُ؛
پس ستایش تو را است و تویى برخیزاننده من هنگام افتادنم، پس ستایش تو را است

صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَاسْتُرْ عَوْرَتى وَآمِنْ رَوْعَتى وَاَقِلْنى عَثْرَتى؛
درود فرست بر محمد و آل محمد و بپوشان عیبم را و ایمنى بخش هراسم را و نادیده گیر لغزشم را

وَاصْفَحْ عَنْ جُرْمى وَتَجاوَزْ عَنْ سَیِّئاتى فى اَصْحابِ الْجَنَّةِ وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذى کانُوا یُوَعَدُونَ.
و چشم بپوش از جرمم و بگذر از گناهانم در زمره بهشتیان بدان وعده راستى که بدانها داده شده است.

پس چون از نماز و دعا فارغ شدى مى‌خوانى هریک از حمد و توحید و مُعَوَّذَتَیْن و قُلْ یا اَیُّهَا الْکافِرُونَ و اِنا اَنْزَلناهُ و آیة الکرسى را هفت مرتبه و بعد می‌گویى لا اِلهَ اِلا اللّهُ و اللّهُ اَکْبَرُ وَ سُبْحانَ اللّهِ وَ لاحَوْلَ وَلاقُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ هفت مرتبه و بعد مى‌گویى هفت مرتبه اللّهُ اللّهُ رَبَّى لااُشْرِکُ بِهِ شَیْئا و مى‌خوانى هر دعا که خواهى.


7 ــ در اقبال و در بعض نسخ مصباح آمده است که مستحبّ است در این روز این دعا را بخوانند:

یا مَنْ اَمَرَ بِالْعَفْوِ وَالتَّجاوُزِ وَ ضَمَّنَ نَفْسَهُ الْعَفْوَ وَالتَّجاوُزَ؛
اى که دستور داده به عفو و گذشت و خود او هم عفو و گذشت (از گنهکاران را) ضمانت کرده‌اى


یا مَنْ عَفى وَتَجاوَزَ اُعْفُ عَنّى وَتَجاوَزْ یا کَریمُ؛
ای که عفو کرده و گذشت فرمودى، مرا مورد عفو و گذشت خویش قرار ده اى کریم


اَللّهُمَّ وَقَدْ اَکْدَى الطَّلَبُ وَاَعْیَتِ الْحیلَةُ وَالْمَذْهَبُ وَدَرَسَتِ الاْمالُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ؛
خدایا جستجو به جایى نرسید و راه چاره و رفتن بسته شد و آرزوها کهنه گشت و امید بریده شد

اِلاّ مِنْکَ وَحْدَکَ لاشَریکَ لَکَ اَللّهُمَّ اِنّى اَجِدُ سُبُلَ الْمَطالِبِ اِلَیْکَ؛
جز از تو که یکتایى و شریکى ندارى، خدایا من به‌خوبى مى‌یابم که راه‌هاى جستجو به‌سوى تو


مُشْرَعَةً وَ مناهِلَ الرَّجاَّءِ لَدَیْکَ مُتْرَعَةً و اَبْوابَ الدُّعاَّءِ لِمَنْ دَعاکَ مُفتَّحَةً؛

گشوده است و آبشخورهاى امید نزد تو پر از آب است و درهاى دعا براى کسى که تو را بخواند باز است

وَالاِْسْتِعانَةَ لِمَنِ اسْتَعانَ بِکَ مُباحَةً وَاَعْلَمُ اَنَّکَ لِداعیکَ؛
و یاری‌ات براى آن کس که از تو یارى خواهد آماده و مباح است و به‌خوبى مى‌دانم که تو آماده

بِمَوْضِعِ اِجابَةٍ وَللصّارِخِ اِلَیْکَ بِمَرْصَدِ اِغاثَةٍ وَاَنَّ فِى اللَّهْفِ اِلى؛
اجابت دعاى خوانندگانت هستى و مهیاى فریادرسى فریادخواهان از درگاهت مى‌باشى و این را هم می‌دانم که در پناهنده

جُودِکَ وَالضِّمانِ بِعِدَتِکَ عِوَضاً مِنْ مَنْعِ الْباخِلینَ وَ مَنْدُوحَةً عَمّا؛
شدن به جود تو و اعتماد به وعده تو عوض کاملى از منع بخیلان و بى‌نیازى وسیعى است از آنچه

فى اَیْدِى الْمُسْتَاْثِرینَ وَاَنَّکَ لاتَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ اِلاّ اَنْ تَحْجُبَهُمُ؛
در دست توانگران و ثروتمندان است و مى‌دانم که تو از خلق خویش در حجاب نشوى مگر آنکه اعمال ایشان

الاْعْمالُ دُونَکَ وَقَدْ عَلِمْتُ اَنَّ اَفْضَلَ زادِ الرّاحِلِ اِلَیْکَ عَزْمُ اِرادَةٍ؛
میان تو و ایشان حجاب قرار دهد و این را هم دانسته‌ام که بهترین توشه کسى که به‌سوى تو کوچ کند یک تصمیم جدى

یَخْتارُکَ بِها وَ قَدْ ناجاکَ بِعَزْمِ الاِرادَةِ قَلْبى وَاَسْئَلُکَ بِکُلِّ دَعْوَةٍ؛
و نیرومندى است که تو را بدان اختیار کند و با یک چنین تصمیمى دل من با تو به راز و نیاز پرداخته از تو خواهم به‌حق هر دعائى

دَعاکَ بِها راجٍ بَلَّغْتَهُ اَمَلَهُ اَوْصارِخٌ اِلَیْکَ اَغَثْتَ صَرْخَتَهُ اَوْ مَلْهُوفٌ؛
که تو را دعا کرده بدان شخص امیدوارى که به آرزویش رسانده‌اى یا فریادخواهى که به درگاه تو فریادخواهى کرده و به دادش رسیده

مَکْرُوبٌ فَرَّجْتَ کَرْبَهُ اَوْ مُذْنِبٌ خاطِئٌ غَفَرْتَ لَهُ اَوْ مُعافىً اَتْمَمْتَ؛
یا دلسوخته گرفتارى که تو گرفتاریش را بر طرف کرده یا گنهکار خطاپیشه‌اى که تو او را آمرزیده‌اى یا تندرستى که نعمتت

نِعْمَتَکَ عَلَیْهِ اَوْ فَقیرٌ اَهْدَیْتَ غِناکَ اِلَیْهِ وَلِتِلْکَ الَّدعْوَةِ عَلَیْکَ حَقُّ؛
را بر او تمام کرده‌اى یا ندارى که از توانگرى خود به او داده‌اى و چنین دعایى به درگاهت حقى پیدا کرده

وَ عِنْدَکَ مَنْزِلَةٌ اِلاّ صَلَّیْتَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ قَضَیْتَ حَوائِجى؛
و در پیش تو منزلت و مقامى یافته که درود فرستى بر محمد و آل محمد و برآورى حاجاتم را

حَوائِجَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَ هذا رَجَبٌ الْمُرَجَّبُ الْمُکَرَّمُ الَّذى اَکْرَمْتَنا؛
حاجات دنیا و آخرت و این ماه رجب المرجب و ماه گرامى است آن ماهى که

بِهِ اَوَّلُ اَشْهُرِ الْحُرُمِ اَکْرَمْتَنا بِهِ مِنْ بَیْنِ الاُْمَمِ یا ذَاالْجُودِ وَالْکَرَمِ؛
نخستین ماه محترم است و ما را بدان گرامى داشته‌اى از میان سایر امت‌ها اى صاحب جود و کرم

فَنَسْئَلُکَ بِهِ وَبِاسْمِکَ الاْعْظَمِ الاْعْظَمِ الاْعْظَمِ الاْجَلِّ الاْکْرَمِ الَّذى؛
پس به حق این ماه از تو خواهم و به حق نام اعظم تو ، آن نام برتر و گرامى‌ترى که آن را

خَلَقْتَهُ فَاسْتَقَرَّ فى ظِلِّکَ فَلا یَخْرُجُ مِنْکَ اِلى غَیْرِکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى؛
آفریدى پس در زیر سایه رحمتت مستقر گردید و از تو به دیگرى نرسد که درود فرستى بر

مُحَمَّدٍ وَاَهْلِ بَیْتِهِ الطّاهِرینَ وَتَجْعَلَنا مِنَ الْعامِلینَ فیهِ بِطاعَتِکَ؛
محمد و خاندان پاکش و قرار دهى ما را از کسانى که در این ماه به طاعتت عمل کنیم

وَالاْمِلینَ فیهِ بِشَفاعَتِکَ اَللّهُمَّ وَاهْدِنا اِلى سَواَّءِ السِّبیلِ وَاجْعَلْ؛
و آنان که در این ماه آرزوى شفاعت را دارند خدایا ما را به راه راست هدایت فرما و جایگاه ما را

مَقیلَنا عِنْدَکَ خَیْرَ مَقیلٍ فى ظِلٍّ ظَلیلٍ فَاِنَّکَ حَسْبُنا وَ نِعْمَ الوَکیلُ؛
در پیش خود بهترین جایگاه در زیر سایه همیشگیت قرار ده که به راستى تو ما را بسى و نیکو وکیلى هستى

وَالسَّلامُ عَلى عِبادِهِ المُصْطَفَیْنَ وَ صَلَواتُهُ عَلَیْهِمْ اَجْمَعینَ اَللّهُمَّ؛
و سلام بر بندگان برگزیده‌اش و درودهاى او بر ایشان همگى و نیز خدایا

وَبارِکَ لَنا فى یَوْمِنا هَذَا الَّذى فَضَّلْتَهُ وَ بِکَرامَتِکَ جَلَّلْتَهُ وَ بِالْمَنْزِلِ؛
مبارک گردان براى ما در این روزى که آن را برترى دادى و به کرامت خویش آن را بزرگ کردى و به جایگاه

[الْعَظیمِ] الاْعْلى اَنْزَلْتَهُ صَلِّ عَلى مَنْ فیهِ اِلى عِبادِکَ اَرْسَلْتَهُ؛
بزرگ والاترى آن را جاى دادى درود فرست بر آن کس که او را در این ماه به سوى بندگانت فرستادى

وَبِالْمَحَلِّ الْکَریمِ اَحْلَلْتَهُ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ صَلوةً داَّئِمَةً تَکُونُ لَکَ؛
و او را به مقام بزرگى درآوردى خدایا درود فرست بر او درودى همیشگى که براى تو


شُکْراً وَلَنا ذُخراً وَاجْعَلْ لَنا مِنْ اَمْرِنا یُسراً وَاخْتِمْ لَنا بِالسَّعادَةِ اِلى؛
سپاسگزارى باشد و براى ما ذخیره‌اى و قرار ده براى ما در کارمان آسانى و تا پایان عمرمان با خوشبختى ما را

مُنْتَهى آجالِنا وَقَدْ قَبِلْتَ الْیَسیرَ مِنْ اَعْمالِنا وَبَلَّغْتَنا بِرَحْمَتِکَ اَفْضَلَ؛
مقرون دار و تو اى خدا براستى چنانى که اعمال اندک ما را پذیرفتى و به رحمت خویش به بهترین

آمالِنا اِنَّکَ عَلى کُلِّشَى ءٍ قَدیرٌ وَ صَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَسَلَّمَ؛
آرزوهایمان رساندى همانا تو بر هر چیز توانایى و درود و تحیت خدا بر محمد و آلش باد.


 

هیئت

سخنران

مداح

مکان و زمان

مرکز تهران

مهدیه تهران

حجت الاسلام دکتر هاشمیان

حاج سید مهدی میرداماد، آقای علی برزگر راد

خیابان ولی عصر(عج)، چهار راه گمرگ امیریه، مهدیه تهران

جمعه 25 اردیبهشت بعد از نماز مغرب و عشاء

حسینیه جلوه

حجت الاسلام سیدمحمدباقر علوی تهرانی

حاج حسن خلج

خ وحدت اسلامی، روبروی پارک شهر، کوچه زهره کرمانی

جمعه از ساعت 7:30 صبح

مسجد امام رضا(ع)

حجت الاسلام سمیع زاده

کربلائی وحید منصوری

پایین تر از میدان حر، چهارراه لشکر، خیابان کمالی، جنب بیمارستان لقمان حکیم

شب مبعث از نماز مغرب

مکتب النبی(ص)

حجت الاسلام سیدعبدالحمید شهاب

 

میدان منیریه، خیابان ابو سعید، حسینیه آذربایجانی ها

شب مبعث از ساعت 21

حسینیه کربلائی ها

حجت الاسلام دامغانی

حاج احمد زمانی

چهارراه گلوبندک، حسینیه کربلائی ها

روز مبعث از نماز ظهر

شمال تهران

مسجد حضرت امیر(ع)

حجت الاسلام سیدمحمدباقر علوی تهرانی

حاج حیدر توکلی

خیابان کارگرشمالی، مقابل پمپ بنزین، مسجد حضرت امیر (ع)

جمعه از ساعت 20:30

مسجد الزهرا(س)

حجت الاسلام بی آزار تهرانی

 

خیابان شهید عراقی، مسجد الزهرا(س)

شب مبعث از نماز مغرب

مسجد المهدی(عج)

حجت الاسلام بی ازار تهرانی

حاج سیدمحسن گرسویی

ستارخان، مسجد المهدی(عج)

شام مبعث از ساعت 21

انصار العباس(ع)

شیخ مصطفی کرمی

حاج محسن طاهری

خیابان کلاهدوز، انصار العباس(ع)

شب مبعث از ساعت 21

مسجد جامع الرسول(ص)

 

ذاکرین اهل بیت(ع)

سعادت آباد، میدان شهید تهرانی مقدم (کاج)

شب بعثت از نماز مغرب

محبان الصادق(ع)

 

کربلایی احمد طاهری

مینی سیتی بلوار اوشان شهرک پرواز پایگاه بسیج امام صادق(ع)

شنبه از ساعت 21

طفلان حضرت مسلم (ع)

حاج جواد سلطانی

حاج حسین ابراهیمی

مجیدیه شمالی-خ استاد حسن بنا-خ خسروابادی-خ قادری-ک همتی

جمعه 25 اردیبهشت بعد از نماز مغرب

خیمة الرضا(ع)

 

برادر مسعود اکثیری

خ ستارخان، خ حبیب الله، خ همایونشهر جنوبی، ک پارس، پ 19، واحد3

جمعه از نماز مغرب

جنوب تهران

لوءالحیدر(ع)

 

کربلایی رحیم فرخنده

شهرقدس(قعله حسن خان).خیابان عوارضی،کوچه رشادت،حسینیه لوءالحیدر

پنج شنبه94/2/24ساعت21

حسین جان

 

کربلایی وحید مرادی

چهاراه مولوی به سمت گمرک اول بلورسازی

جمعه ساعت 21

بیت الرقیه(س)

 

کربلایی وحید مرادی

خ ولی عصر..خ مختاری ک دادخواه ک قره داغی

شنبه ساعت 14

حسینیه ولایت

حجت الاسلام وکیل پور

حسین عباسی

خ قزوین خ امین الملک(امامزاده حسن) ک کشاورز حسینیه ولایت

پنجشنبه24اردیبهشت ساعت21

حسینیه حضرت زهرا(س)

 

حاج مجیدزین العابدین

شهرری -میدان کوچک -کوچه شهید حسنخانی -حسینیه متوسلین به حضرت زهرا(س)

جمعه 94/2/25 ازساعت21

مسجد سیدالشهدا(ع)

حجت الاسلام و المسلمین سید علی روح بخش

حاج سید محمد رضوی

نازی آباد،انتهای خیابان مداین،مسجد سیدالشهدا(ع)

جمعه 25 اردیبهشت

شرق تهران

مسجد جامع افسریه

حجت الاسلام قائم مقامی

حاج داود نورصالحی

افسریه – 15 متری اول – بین خیابان 14 و 15 – مسجد جامع افسریه

جمعه 25 اردیبهشت 94 بعر از نماز مغرب

حسینیه احمدیه

حجت الاسلام صفایی

حاج احمد زمانی

خیابان ایران، خ سقاباشی

یکشنبه از ساعت 18

مسجد شهید بهشتی

حجت الاسلام و المسلمین کبریایی

قرائت دعای ندبه: حاج مهدی خادم

خ پیروزی، نبرد شمالی

صبح جمعه از نماز صبح

رهران عباس علیه السلام

شیخ حسین اکبری

کربلایی حمیدرضا جعفرخونویی

خ خاوران خ شیرازی(سادات) ک سلیمانی

جمعه از ساعت20:30

منتظران مهدی(عج)

حجت الاسلام موسوی نیا

حاج مسعود مهرجو، حاج محسن حیدرزاده

تهرانپارس شرق بلوارپروین خ133جنوبی بین خ186وخ188

زمان جمعه25اردیبهشت94 ساعت21

رضویه

 

حاج محمد منطقی

پیروزی، خیابان پرستار جنوبی، کوچه شهریاری پلاک 1

یکشنبه ساعت 19.30 تا 22

حسینیه محبین

حاج آقا محمودی

حاج مهدی صالح و حاج محسن رضایی

خیابان دماوند- مسیل جاجرود -خیابان صائب تبریزی، حسینیه محبین الائمه(س)

جمعه 25 اردیبهشت 94 بعد از نماز مغرب

غرب تهران

مسجد جامع امام سجاد(ع)

حجت الاسلام سیدحمید میرباقری

ذاکرین اهل بیت(ع)

بلوار اشرفی اصفهانی، مسجد امام سجاد(ع)

شب مبعث از نماز ظهر

هیئت

حجت الاسلام سید احمد دارستانی

حاج حسین سیب سرخی،حاج احد قدمی،کربلایی فرشید حقی

دهکده المپیک،میدان فجر،خیابان اسد،بیرق هیئت

پنجشنبه ساعت 21

شهدای گمنام

حجت الاسلام محمددوست

برادر احسان ابوالقاسم

بزرگراه شهید همت غرب،بعد از بزرگراه شهید باکری،انتهای بلوار شهران،پارک جنگلی کوهسار

جمعه یک ساعت قبل از اذان مغرب

محبان الحسین(ع)

حجت الاسلام حاج آقا محسن بهرامی

کربلایی جواد مظهری - کربلایی علی مظهری - کربلایی مرتضی خانزاده - کربلایی محمد صادق خانزاده

خیابان جیحون مابین خیابان امام خمینی و خیابان مالک اشتر پلاک332

شنبه مورخ 94/2/26 از ساعت 11 ظهر

 

منبع: هیات، عقیق، شاعر، حسینیه ، حدیث اشک

انتهای پیام/

 

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon