به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، احمد مسجدجامعی در یکصد و پنجاه و ششمین جلسه علنی شورای شهر تهران با اشاره کشف پیکر 175 شهید غواص، اظهار داشت: نزدیک به 3 دهه پیش، 175 جوان و شاید نوجوان پاکسرشت و پاکدل ایرانی، اروند را شکافتند و در پاسداری از مرزهای شکلی و معنایی این سرزمین مینویی و در نبرد با تاریکی در تاریخ جاودانه شدند.
وی افزود: اکنون این مردان مرد بازگشتند، زنده به گور، بدون هیچ زخم و جراحتی به پیکرهای پاکشان، با دستانی بسته و آغوشی گشوده به سوی آسمان، تا این سرزمین ایزدی در ادامه تاریخ بلند و پربارش بر پا و پا برجا بماند و از ودایع الهی و اخلاقی که این نوین اسطورههای جوان، پاسدار آنند خالی نماند.
مسجدجامعی گفت: از جوانانمان بشنویم که چه نیکو سرودهاند: «ماهیان اروند به نام کوچک صدا میزنند، 175 اسم را، غواصان اما با دستان بسته 30 سال شنا کردند، بیصدا رفتند، و آخر در آغوش دریا آرام گرفتند، ماهیان اروند هنوز صدا میزنند، هنوز.انگار همین دیروز بود که سربند بر پیشانیهای بلندشان بستند و با یادد علی اکبر حسین سیدالشهدا بی خویش و خویشتن شدند و سر از پا نشناخته، عاشقانه و عآرفانه، بوی گل و بستان از چمن حُسن به مشامشان رسید».
وی ادامه داد: اینک این جگرگوشههای عزیز به دامان میهن بازگشتند با پلاکهایی از جنس نور و آویخته بر سینههایی پر از آتش طور و سیاوشوار فریاد مظلومیت و معصومیت را دوباره به گوش دل و جانمان میرسانند. اگر آن روز آرش نماد عزت و غیرت، جان بر کف نهاده با تیری شگفت، مرزهای ایران را تا ان کهن درخت جوز در دوردستهای سرزمین توران رقم زد، امروزه اینان در پی آنان از حرمت این حریم آسمانی و زمینی حراست میکنند. بی آن که نامی از خود بر جای نهند و نشانهای از خویش به رخ برکشند.
عضو کمیسیون سلامت شورای شهر تهران تصریح کرد: بی جهت نیست که در این واقعه بیش از همه نسل جوان، نسلی که چنین جنگی را تجربه نکرده است داغ دار و متاثر شدهاند و اسطورههای جدید خود را در وجود عرشی آنها باز مییابند و به گفتوگویی صمیمانه با آنها میپردازند. گفتوگویی که در آن جایی برای مدعیان دیروز و امروز نیست. مدعیانی که همه چیز و همه کس را در پای منیت و تفرعن فردی و جمعی قربانی میکنند و به هیچ یک از آحاد این سرزمین عاشقان اجازه مشارکت در افتخارات فراوان ملی و دینی و شراکت در دستاوردهای مادی و معنوی نمیدهند.
وی افزود: بی واسطه سخنی از این گفتوگوهای جوانانه را از زبان خودشان به روایت سمیه بشنویم: «صاحب این عکس عموی من است، خالق شادترین لحظات کودکی من. وقتی برای بار نمیدونم چندم، عروسکم رو از دست پسرا نجات داد و دوباره گلوش رو با کوکهای درشت برام دوخت، میگفت عمو گریه نکن، ببین، مثل اولش شد. به قول خالد حسینی، آدما گاهی یک جا میمونن برای همیشه و من حس میکنم هنوز تو اتاق زیرزمین خونه مادربزرگم موندم و هنوز دارم به دستاش که هنوز مردونه نشده دارم نگاه می کنم».
مسجدجامعی گفت:اما سمیه عزیز، این دستهای بسته، امروزه مردانه تر و استوارتر از هر دست دیگر بیان گر روح بلند و تسلیم ناپذیر ایرانی است، که در برابر همه سختیها و تلخیها، با همت و غیرت، از زبان رستم، پهلوان پهلوانان همواره گفته است و میگوید: نبندد مرا دست چرخ بلند.... .
انتهای پیام/