میزان مطالعه و کتابخوانی در کشورها یکی از شاخصههای توسعهیافتگی و پیشرفت محسوب میشود و این مسئله همواره از دغدغههای مهم اهالی فرهنگ بوده که مردم به سمت مطالعه سوق داده شوند با این وجود متأسفانه به علل مختلف این اتفاق نیفتاده است. حتی شاهد سیر نزولی کتابخوانی و مطالعه هم به نسبت قبل بودهایم، هرچند از نظر کمی و آماری تعداد دانشگاهیان و تحصیلکردگان رشد چشمگیری پیدا کردهاند اما درمقابل از نظر کیفی اتفاق خاصی در نمودار مطالعاتی رخ نداده است و اینجای بسی تأسف دارد که بگوییم تحصیلکردگان دستپخت وزارت علوم و فناوری ما اغلب حتی در مطالعات مربوط به رشته تحصیلی خود هم زیاد فعال نیستند.
مطابق با آمارهای بهدست آمده از فروش کتابها بیشترین حجم خرید کتاب متعلق به کتابهای کنکور و کمک درسی است پس از آن کتابهای ادعیه در جایگاه بعدی قرار دارند و سپس کتابهای زرد که در ردیف سوم فروش بالا هستند به همین خاطر ناشران برای بقا و تداوم فعالیت خود عمدتاً به این نوع نشر روی میآورند که سوددهی بالایی دارد اما فارغ از این مسئله نیاز مطالعه با هجمه دیگری مواجه شده است و آن شبکههای اجتماعی و مجازی است؛ دنیایی که فرهنگ کتابخوانی را به شدت مورد حمله قرار داده است.
این روزها از کودک دبستانی تا افراد با سن و سال بالا دچار اعتیاد به فضای مجازی و گشت و گذار در شبکههای موبایلی شدهاند و اغلب به همان اطلاعات سطحی و عمدتاً شایعات رد و بدل شده اکتفا میکنند؛ البته با نگاهی مثبت باید گفت شاید این شبکههای اجتماعی در برخی موارد مانند سایتهای خبری یا مطالب کوتاه و ساندویچی برای افراد علاقهمند و اهل مطالعه خوب باشد اما چیزی که هست همان فرصت مطالعه و ورق زدن کتاب را میگیرند که خود معضلی برای کتاب و کتابخوانی است.
از سوی دیگر حمایتهای دولت از فرهنگ نشر و ناشران خیلی ضعیف و ناچیز است. تا چند سال پیش درصد عظیمی از حمایتهای دولتی به نهادهای دولتی اختصاص مییافت اما با آزادسازی قیمت کتاب هرچند این حمایتها کمکم از عرصه نشر رخت بربستند اما قدرت خرید مردم هم متقابلاً کم شد در حالیکه بعضی افرادی که چندان با کتاب و فرهنگ کتابخوانی آشنا نیستند معمولاً با دیدن قیمتهای بالای کتاب به راحتی آن را از سبد کالای خود حذف میکنند.
ممکن است آمارکتابخوانی در شهری مانند تهران قابل توجه باشد اما درشهرهای دیگر کشور جالب توجه نیست، این امر شبکههای کتاب فروشیهای بزرگ که به نوعی رگ حیاتی نشر در ایران را شکل میدهند با توجه به بازار بد کتاب و قیمتهای بالا و استقبال کم و عدم حمایت مسئولان به خطر میاندازد؛ از طرف دیگر رسانههای عمومی چندان به این عرصه ورود ندارند و به خصوص در رسانه ملی با توجه به عمومیتی که دارد شاهد تبلیغ کتاب به صورت اصولی و مردمپسند نیستیم.
گاه سازمان یا ادارهای با توجه به اهداف خود کتابی را به مردم معرفی میکند اما تنها محدود به یک کتاب است. تجربه نشان داده مردم بیشتر چیزهایی که میبینند را استقبال میکنند. برای نمونه آمار فروش کتاب «زندگی شهیدبابایی» با سریال او بالا رفت یا آمار کتابهای شاعر معروف تبریزی استاد شهریار در همان زمان رشد صعودی خوبی داشت. این مسئله بیانگر آن است که به غیر از تبلیغ مستقیم، تبلیغ غیرمستقیم در راستای فرهنگسازی میتواند مؤثر باشد.
لذا شایسته است حداقل اگر سازمانها و نهادهای کشور در قبال این مسئله مهم فرهنگی به وظایف خود عمل نمیکنند، صداوسیما ابتکار جالب برنامههای تولیدی خود را بیشتر با مباحث فرهنگی تطابق داده و روی تولیداتی از این دست سرمایهگذاری داشته باشد که بتواند مردم را با فرهنگ مطالعه آشنا کند. برای نمونه حضور 23نفر در برنامه «ماه عسل» رپرتاژ خوبی برای معرفی کتاب آنها بود چه خوب است جای دعوت از مانکنهای عروس و جوانکهای عاشق پیشه و... صداوسیما هم و غم خود را روی این موضوعات بگذارد تا هم معرفی بصری باشد و هم تبلیغ و معرفی کتاب و از این طریق اجازه ندهد این یار قدیمی و مهربان به مرگ تدریجی دچار شود.