نامه شدیدالحن شرف‌الدین به لشگری‌پور: «سمفونی استیضاح» خیانت است

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سنت نامه‌‌نگاری‌های افشاگرایانه در فضای فرهنگی ایران، در حال شکل گرفتن دوباره است. چندی پیش، پژمان لشگری‌پور در چند گفتگو و سخنرانی، از اقدامات محمدرضا شرف‌الدین، رئیس انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس، به شدت انتقاد کرد.

اوج این انتقادات در یادداشتی بود که لشگری پور خطاب به شرف‌الدین منتشر شد.متن یادداشت پژمان لشکری پور به شرح ذیل است:

حقیقت امر این است که من بسیار تلاش می‌کنم درباره خیلی از مسائل صحبت نکنم و تا آنجایی که بشود این روزها در صحبت کردن و اعلام موضع امساک می‌کنم؛ اما اظهارنظر اخیر مدیران انجمن سینمایی دفاع مقدس به ویژه مدیرعامل این انجمن در مورد علت تعطیلی جشنواره مقاومت من را بر آن داشت که با توجه به اینکه بحث سینمای دفاع مقدس برای ما شوخی‌بردار نیست برخی مسائل را بازگو کنم و به نظرم حق مطلب اینگونه ادا می‌شود که در این زمینه کاملاً بی‌پرده صحبت کنم. بنابراین فارغ از تعارفات روزمره صحبت‌های من بسیار واضح و صریح خواهد بود.

متأسفانه آنقدر این دوستان، به ویژه مدیرعامل انجمن به سخنرانی درباره مسائلی که به ایشان ربطی ندارد عادت کرده‌اند؛ مثل شوالیه شدن دیگران یا جایزه جشنواره کن و ... که دیگر انجام ندادن کارهای روزمره‌ خودشان برایشان عادی شده آنقدر که حتی از همین تعطیلی جشنواره - اگرچه به بهانه ساخته نشدن فیلم- که قطعاً می‌تواند یک امتیاز منفی در کارنامه ایشان به عنوان متولی باشد، از همین هم استفاده می‌کنند که یک سخنرانی انجام بدهند و حتی محتوای صحبت‌هایشان هم برای خودشان مهم نیست و در کمال تعجب می‌گویند که ما ایده خوب نداریم. در حالی که همه کارشناسان و صاحب‌نظران معتقدند که ذات دفاع‌مقدس، انقلاب اسلامی و بحث مقاومت یعنی موضوعاتی که دستمایه جشنواره مقاومت است پر از داستان‌های ناگفته‌ است.

نکته جالب اینجاست در شرایطی که همه ما معترضیم در عرصه مدیریت فرهنگی ثبات وجود ندارد این عزیز ما آقای شرف‌الدین، از قضا یازده سال است که در مسند انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس هستند و حال باید این سؤال را پرسید که مدیرعامل محترم شما در یازده سالی که در رأس انجمن بوده‌اید چه کرده‌اید؟ از کدام فیلم دفاع‌مقدسی مطرح سال‌های اخیر حمایت و دفاع کردید؟ آیا پشت فیلم‌های ارزشمند و قابل دفاعی مثل "چ"، "شیار 143" یا سایر فیلم‌های خوب دفاع مقدس مثل "ملکه" شما بودید یا فیلمنامه همه این فیلم‌ها در شوراهای شما رد شد؟ محصولات خروجی‌ شما که فیلم‌های ضعیفی مثل "تا آمدن احمد" و "پنجاه قدم آخر" است!

به نظر بنده آنچه مسلم است مشکل جشنواره مقاومت و سینمای دفاع مقدس اتفاقاً خود این دوستان و این انجمن با شکل و ساختار مدیریتی فعلی است. فیلمنامه‌های خوب پشت درهای شوراهای تو در توی انجمن و بنیادهای مربوطه می‌ماند و البته بعد از ورود به این شوراها مثله می‌شود اما در نهایت تعجب شخص مدیرعامل انجمن تهیه‌کنندگی فیلم می‌کند که البته عاقبت آن هم معلوم است چه شد! بنده چون به‌طور مستند در این پروژه حضور داشتم درباره آن صحبت می‌کنم، هدفم صرف گفتن حرف‌های کلی نیست. قائم‌ مقام انجمن با پول انجمن سریال می‌سازد و از قضا پروژه در میانه راه متوقف می‌شود. بنابراین دوستان وقتی برای فکر کردن و برنامه‌ریزی اصولی ندارند که اتفاقاً زمان خوب و کافی هم در اختیار داشته‌اند.

البته در حوزه بنیاد روایت تنها بحث سینمای دفاع مقدس نیست که به چنین وضعی دچار است. اوضاع تئاتر، عکس، هنرهای تجسمی و ادبیات دفاع‌مقدس هم بهتر از این نیست. ضعف در همه این بخش‌ها ناشی از سوءمدیریت کلانی است که در حوزه فرهنگی نیروی مقاومت بسیج به چشم می‌خورد و در انجمن سینمای دفاع مقدس این امر دیگر به اوج خود رسیده. دوستان تنها از این عنوانی که در انجمن سینمای دفاع مقدس دارند برای خود برندسازی کرده‌اند که عضو هیئت ‌مدیره و هیئت ‌‌امنا باشند، در مراسم و بزرگداشت‌ها و جشنواره‌ها سخنرانی کنند اما از کار اصلی خود که حمایت از سینمای دفاع مقدس و برنامه‌ریزی برای آینده آن است کاملاً غافلند؛ گرفتار یک روزمرگی عجیب و تکرار مکرر این جمله که "پول نداریم"، "حتی حقوق کارمندان خود را نداریم"، "بودجه نداریم" و به هر حال امثال بنده آدم‌هایی ناآشنا در این عرصه نیستم و بنابراین همه آنچه که گفته می‌شود مستند است. مع‌‌الاسف در یک سیستم راکد بحث فساد مالی و اداری هم در میان بدنه به وجود می‌آید که متأسفانه آمده!

چرا مدیرعامل انجمن باید خود فیلمی تهیه‌ کند که بعد از دو سال نیمه تمام ماند! چرا باید قائم‌مقام انجمن خود کارگردانی سریال انجام بدهد و سینمای دفاع مقدس این وضع را داشته باشد، بعد دوستان از نبود ایده خوب صحبت می‌کنند! آقایان به جای فرافکنی سرمنشأ مشکلات را در خودشان جستجو کنند و به جای اینکه درباره هر موضوعی اظهارنظر کنند درباره عملکرد خودشان تحقیق و بررسی انجام بدهند و به نظر من بهتر از همه این است که در وهله اول از میز و صندلی‌های خود خداحافظی کنند. اینکه سالی یک‌بار یک مراسم افطاری به اسم انجمن سینمای انقلاب‌ اسلامی و دفاع مقدس برگزار می‌کنند و آن را جزو رزومه کاری خود قلمداد می‌کنند آن‌هم با پول فیلسمازان کوتاه و مستند که با آنها تسویه حساب نشده و دین ایشان به گردن انجمن است که حتی از نظر شرعی هم این‌جور افطاری دادن دچار مسئله است، این‌که نشد مصداق کار!

رودربایستی را با خودمان کنار بگذاریم. مهمترین مسئله در توقف برگزاری جشنواره فیلم مقاومت یا تولید فیلم دفاع‌مقدس در حال حاضر انجمن سینمایی انقلاب و دفاع مقدس و به طور مشخص مدیریت کلان این حوزه و بنیاد روایت است. آنچه در طی این یازده سال و مشخصاً در طول سال‌های اخیر گذشته نشان‌دهنده این است که مشکل از فیلمسازان و فیلمنامه‌نویسان ما نیست. ذهن و دست آنها پر از ایده و فیلمنامه است. به هر حال بنده به شخصه در سازمان‌های مختلف سمت داشتم، با فیلمسازان مختلف و فیلمنامه‌های متعددی مواجه بودم. جشنواره فیلمنامه‌نویسی انقلاب اسلامی را طراحی کرده و در سیاست‌گذاری آن حضور داشتم که کتابچه این جشنواره در سه جلد چاپ شد. جشنواره‌های مقاومت در دوره‌های گذشته بخش‌ مسابقه فیلمنامه‌نویسی داشته که قطعاً از میان آن‌ها ایده‌ها و فیلمنامه‌های خوبی به دست می‌آید. مهم‌تر از آن خیلی از فیلمسازان ایده‌هایی را در انجمن طرح کرده‌اند. فیلمنامه‌های مصوب وجود دارد که همواره به دلیل نداشتن بودجه و نبودن اولویت و شوراهای پیچ در پیچ که فیلمنامه‌ها در آن مثله شدند به دست فراموشی سپرده شده‌اند و نتیجه‌ای که حاصل شده این است که انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس به دفتر شخصی دوستان بدل شده! پس بهتر است دوستان حداقل از صحبت‌ کردن بپرهیزند و  به نظر من بهترین عمل در این ماه شعبان که برای ما مسلمانان ماه عزیزی است این است که عزیزان استعفا بدهند و خودشان را بیشتر از این مدیون شهدا و حماسه‌های دفاع مقدس نسازند. ایده از این بهتر که همین اواخر شنیدیم 175 نفر رزمنده غواص ما را با دست‌های بسته زنده به گور کردند؟ بنده که به خوبی در جریان هستم که متأسفانه طرح مستندهای غواصان دفاع مقدس سال‌هاست که در آن انجمن به دلیل نداشتن بودجه در حال خاک خوردن است و ...

تعارف را با خودمان کنار بگذاریم و بپذیریم که در بعضی عرصه‌ها سوءمدیریت کرده‌ایم و انجمن دفاع مقدس هم بهتر است به جای اینکه به عنوان یک متولی قلدرمآب در پشت واژه مقدس خود پنهان شود و بخواهد به تمام دستگا‌ه‌های فرهنگی امر و نهی کند و مدام شاکی دیگران باشد خودش را مورد نقد و بررسی قرار بدهد. بالغ بر یازده سال یعنی به اندازه عمر تقریبی سه دولت است که این انجمن دارای یک مدیریت است اما کاری که نکرده هیچ! چه بسا فیلم‌های بدی را هم حمایت کرده و مرتکب خطا شده. دوستان به جای اینکه مدام مصاحبه کنند و نقد کنند که چه کسی لقب شوالیه گرفته و اینکه آیا شوالیه شدن خوب است یا بد است یا اینکه سینما به کجا می‌رود و جایزه کن را تفسیر کنند و چه و چه، به خود بپردازند و از مردم، شهدا و گنجینه‌های دفاع مقدس بابت کم‌کاری و اهمال خود عذرخواهی کنند.

اما امروز محمدرضا شرف‌الدین، رئیس انجمن سینمای انقلاب، امروز در نامه‌ای شدیدالحن به پژمان لشگری‌پور، ماجرای اصلی اختلاف خودش با لشگری‌پور را به ماجرای مستندی جنجالی به نام «سمفونی استیضاح» که درباره شهید دیالمه است مربوط دانسته است.

تسنیم ضمن انتشار این نامه،که دارای عبارات تند و سوال‌برانگیزی در یک دعوای سینمایی است، حق پاسخگویی برای پژمان لشگری‌پور را هم محفوظ می‌داند.

آقای پژمان لشکری‌پور

من به شما یک بدهی دارم که لازم است در واپسین روزهای حضور خود در انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس این بدهی را با شما تسویه کنم. چه کنم که در ماه مبارک رمضان قرار داشتیم و گرنه زودتر بدهی خود را ادا می کردم. ماهی که فرصت طلائی برای توبه و انابه، بازگشت به سوی حقیقت و جبران گذشته، ماه رحمت خدا و کرامت انسانی، ماه میهمانی خدا و زدودن زنگار از قلب و روح و شستشوی روان از کدورت ها، ناخالصی ها، بدخلقی ها، کج فهمی ها و همه آنچه شیطان برای رقیب ابدی خود، یعنی «انسان» به ارمغان آورده است.

آرزو داشتم به برکت این ماه، هم من و هم شما آدم شویم. من که از خود ناامیدم و امیدم فقط به فضل حضرت حق است. ولی امیدوارم شما آدم شوی. دعا کرده ام و دعا می کنم که خدا همه ما را به راه راست که رضای او در آن است هدایت کند. ما که کارمان تمام است و آب از سرمان گذشته است اما شما جوان هستید.

میدانم که اعتقادی به امام و راه امام نداری ولی امام عزیز ما به جوانان توصیه میکرد تا از نشاط جوانی برخوردارند به فکر خودسازی باشند. لذا تو «مَن قال» را رها کن و به «ما قال» توجه کن. امیدوارم چهره واقعی تو نمایان شود زیرا نفاق خطرناکتر، پلیدتر و زشت تر از کفر است.

تکلیف انسان با منافق معلوم نیست ولی با کافر روشن است. چنانکه امام ما رحمت ا... علیه فرمود: «منافقین از کفّار بدتراند.»

فکر نکن من این سطور را از روی عصبانیّت و یا ناراحتی و خشم و یا منتقمانه می نویسم. از تاریخ نامه تو تاکنون زمان قابل ملاحظه ای گذشته است و من فرصت کافی یافته ام که پاسخم واکنشی نباشد.

من به تو آنگاه شکّ کردم که ترجیعبند جملات و کلماتت «شهید آوینی» بود. در ده سطر صحبتت، حداقل 9 بار شهید آوینی میگفتی در حالی که باید بیش از آنکه تو نام آن شهید بزرگوار را بیاوری و از او نشان و ارجاع و فکتس ارائه دهی، از ما که همرزم او بودیم می شنیدی. همان زمان به یاد جمله تاریخی امام خودمان افتادم که درباره منافقین می گفت: اینها (منافقین) آمده بودند پیش من و برای من نهج البلاغه میخواندند!! تو هم هر وقت به ما میرسیدی برای ما جملات شهید آوینی را می گفتی!

من در همان زمان به تو شک کردم. اما با آخرین پروژه ای که برای انجمن کار کردی و هنوز به انجام نرسانده ای تردید و شکّ من به یقین تبدیل شد.ازآن مهمتر!!! اینکه اگر ردّپای فراماسیونری را در آن پروژه یعنی «سمفونی استیضاح» ندیده بودم همچنان سکوت میکردم و امروز هم پاسخی به خزعبلات تو نمیدادم چنانکه در آثار بی شماری ابتذال و انحراف وجود دارد و الزاماً اینجانب اعتراضی نکرده ام و مخصوصاً این روزها که در آستانه رفتن از انجمن قرار دارم حرف و حدیث های زیادی را می شنوم که قابل پاسخ نمی دانم.

آقای لشکری¬پور در اثری که به تهیه کنندگی شما ساخته شده است ردّپای فراماسیونری به روشنی پیداست. شما هنوز کوچکتر از آن هستی که دستان پنهان در مدیریت های نهفته در سیاست های فرهنگی را بازشناسی کنی. حتماً به یاد داری هنگامی که با من تماس گرفتی و گفتی فیلم «سمفونی استیضاح» را به جشنواره فیلم فجر داده ای و من به شما اعتراض کردم وگفتم بایدقبل از اقدام،موافقت انجمن راکسب می کردی آنگاه تأکید کردم هیچ اسمی و اثری از انجمن سینمای دفاع مقدس، بنیاد روایت و بسیج در این اثر نباید بیاوری، تا زمانی که اصلاحات انجام و کار به تأیید ما برسد. زیرا شاهد بودم که چطور توسط جریان فراماسیونری مدیریت شده ای و نه تنها متوجّه نیستی بلکه به آن افتخار نیز میکنی. تو نیز پذیرفتی و فیلم را بدون ذکر نام سرمایه گذار و کارفرما و با مسئولیت خودت به جشنواره فیلم فجر دادی.

تو از شهید دیالمه استفاده ابزاری کردی. شهید دیالمه 2 بار شهید شد. یک بار توسط سازمان مجاهدین خلق و با مدیریت جریان کثیف فراماسیونری در سال 60 و بار دیگر سی وسه سال بعد توسط تو و این بار نیز همچنان با مدیریت پنهان همان جریان. نکته جالب این است که هر چند امروز دیگر اثری از سازمان مجاهدین خلق نیست اما جریان وابسته ی آنها یعنی نفاق به قوّت وجود دارد و تو شاهدی بر این مدعا هستی.

این وعده الهی است که چهره نفاق را کنار خواهد زد. پس تا دیر نشده برگرد، توبه کن و گذشته را جبران نما. فیلم مستند «سمفونی استیضاح» را میگویم. زیرا وعده عذاب الهی برای منافق بسیار شدید و غلیظ است. به اسلاف خلف خود بنگر و عبرت بگیر.

اما نکته بعد. آقای لشکری پور. امام ما مطلبی دارند مربوط به سال 60 هنگامی که سازمان مجاهدین خلق بر علیه انقلاب، نظام مقدس جمهوری اسلامی، امام و مردم اعلام جنگ مسلحانه کرد. آنها یکی از بهانه هایشان این بود که امام ما آنها را نپذیرفته است. امام فرمود: من اگر احتمال میدادم که اینها (منافقین آن زمان) اصلاح می شوند، من پیش آنها میرفتم


اگر در سیره امام ما دقّت کنی می بینی او هیچوقت بلوف نزد و هرگز اهل لاف زدن نبود چنانکه در ابتدای فتنه ی مرحوم آقای شریعتمداری، امام ما نزد او رفت و در جلسه ای با حضور آیتاله العظمی گلپایگانی و آیت اله العظمی مرعشی نجفی رحمت اله علیهما با آن مرحوم اتمام حجّت کرد (هر چند که متأسفانه حجت امام در ایشان مؤثر نیفتاد و ایشان عاقبت به خیر نشد) من هم با تأسی به امام خودمان برخاستم و با خضوع تمام نزد تو آمدم. چند بار هم آمدم. زیرا من نفاق تو را در مرحله مقدماتی میدانم و مطمئنم راه اصلاح در تو وجود دارد. تو به لحاظ جوانی، بی تجربه گی، کم دانشی و جویائی نام گرفتار شهوت شهرت هستی صرف نظر از اینکه از چه طریقی آنرا کسب کنی! مقداری از این خصلت ها اشکالی ندارد ولی مواظب باش تو را به هلاکت ندهد. من مطمئنم تو وقتی بزرگ بشوی عاقل میشوی تو هنوز بالغ نشده ای. زمانی که به بلوغ برسی با توجه به ظرفیّت هایی که در تو سراغ دارم فرد مؤثر، مدیر و توانایی خواهی بود. اما به شرطی که نفاق را از خود دور کنی تا کارآمد هم بشوی.

علی ایحال من نزد تو آمدم تا کمک کنم آن کار مستند شهید دیالمه (سمفونی استیضاح) را اصلاح کنیم. من آن روز جمله ای گفتم و به صورت امانت نزد تو سپردم (هنوز در مرحله شک و تردید نسبت به نفاق تو بودم و به یقین نرسیده بودم وگرنه به تو اعتماد نمی کردم.) به یاد داری. در اسفند ماه 93 (قبل از عید نوروز و مدتی بعد از جشنواره فیلم فجر که حتّی به من اعتراض کردی که چرا به آقای شعبانی (کارگردان¬اش) زنگ نزدم و دریافت سیمرغ بلورین را به او تبریک نگفتم) من به صورت محرمانه و به عنوان امانت به تو گفتم تصمیم گرفته ام از انجمن بروم و به تو توصیه کردم تا من در انجمن هستم بیا پروژه هایت را اصلاح و تکمیل کن و قراردادهایت با انجمن را به انجام برسان. تا من در آنجا هستم برایت آسان تر است و آنگاه تأکید کردم که موضوع رفتن من از انجمن را به عنوان امانت نزد خود نگهدار و راضی نیستم جایی بیان کنی و یا به احدی بگویی.

آقای لشکری پور، ما مسمانان شیعه، امامی داریم به نام حضرت امام جعفر صادق علیه السلام. ایشان می-فرمایند: «دینداری در کثرت نماز و روزه نیست، در امانتداری و راستگویی است.» می شود بگویی کدامش در تو وجود دارد؟ آیا امانت داری بود که درنامه سرگشاده به من توصیه به استعفا میکنی؟! من خودم حداقل4ماه قبل از نامه تو، به تو گفته بودم که تصمیم به رفتن دارم. من از نامه تو ناراحت نیستم که تصمیم خودم را به من توصیه میکنی! بخصوص که با بخشی از مطالب آن نامه با تو هم عقیده ام، بلکه از خیانت در امانت ناراحتم.

  ضمنا باید بگویم من افتخار میکنم که به نشان شوالیه حمله کرده ام. من کفش پاره یک هم وطنم را با تمام نشان های شوالیه و منافع مادی و به اصطلاح معنوی که ضمیمه آن است عوض نمی کنم. بی وطنان و بی هویت ها بر این گونه نشانها ارج می نهند. حتماً میدانی که فرانسه یعنی صاحب اصلی نشان شوالیه، پشتیبان اصلی، قدیمی و سنتی منافقین بخصوص سازمان مجاهدین خلق بوده است و ظلمی نیست که در این سی واندی سال به ملت مظلوم ما نکرده باشد. از ژیسگاردستن تا ر و لاند.

شما فیلم مستند سمفونی استیضاح را از زندگی و شهادت شهید بزرگوار و شاخص، مرحوم عبدالحمیددیالمه تهیه کرده ای. شهیدی که در واقعه انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیرماه سال 60 همراه با دیگر یاران شهید والامقام مرحوم بهشتی، مظلومانه به شهادت رسید. فکر کنم حتماً میدانی که آن انفجار توسط سازمان مجاهدین خلق انجام شد که تعداد هفتادواندی از بهترین، مخلصترین و کارآمدترین مدیران را از انقلاب، مردم و جمهوری اسلامی گرفت و بلافاصله سرکردگان، مجرمان و متهمان آن واقعه تروریستی به دامن فرانسه گریختند و دولتمردان فرانسه به جای اینکه آن تروریستها را دستگیر و به ایران تحویل دهند، همواره از آنها حمایت کردند و آن تروریستها تحت مصونیت سیاسی فرانسه قرار گرفتند. این در حالی است که دو ملت ایران و فرانسه همواره از یکدیگر متأثر بوده اندوبر روابطشان احترام متقابل حاکم بوده است.اقتصاد، صنعت، فرهنگ مخصوصاً ادبیات و سینما در ایران سالهای طولانی متأثر از فرانسه بوده است. امام مامدت کوتاهی در کنار مردم نوفل لوشاتوزندگی کردو به رهبری انقلاب پرداخت و از آن مردم تشکر نمود. لاکن دشمنی های دولتمردان آنها با جمهوری اسلامی چیزی نیست که بتوان به راحتی از آن گذشت و به اقدامات آنها بدبین نبود. سنّ شما نمیرسد امّا من هدایای فرانسه به صدام را به خوبی به یاد دارم، جنگنده های میراژ، سوپراتانداردها که سکوهای نفتی ما را از راه دور میزد،توپ های دوربرد وسایرجنگ افزارهای پیشرفته و هواپیمای استیجاری فرانسوی که حلبچه را بمب باران شیمیایی کرد.همچنین حمایت های دیپلماتیک تمام وکمال ازرژیم نامشروع صدام وحزب بعث عراق وسازمان مجاهدین خلق،مانندآنچه امروزازرژیم نامشروع وکودک کش اسرائیل انجام می دهد، نمونه هایی از خاطرات من و نسل من از فرانسه است.

حال سؤال این است که چه رابطه ای بین انتقاد شما از من در بیان حقیقت آن نشان مسلمان کشی با تو وجود دارد که این افشاگری را برنتافتی؟!

تو اگر اخلاق و اخلاص میداشتی و واقعاً نیّت خیر داشتی میتوانستی نامه ات را در یک پاکت سر بسته و به صورت محرمانه به من بدهی(چنانکه درموضوعات پیش آمده بین شما وانجمن بخصوص درمسائل مالی این کارراکردی). نه اینکه از طریق مطبوعات به من برسانی. و اگر من هم امروز از طریق رسانه ها پاسخم را به تو میرسانم، برای این است که وظیفه میدانم که ترا معرفی کنم.
اگر دقت کنی به خوبی می بینی که نامه تو فقط دستآویز یک روزنامه زرد برای چند روز جولان شد. روزنامه ای که صاحب آن از همان رانت خوارانی است که تو به حضور او در بنیاد روایت انتقاد داری، همان کسی که با فریاد می گفتی چرا او قرارداد چند میلیاردی با روایت بسته و من قرارداد چند میلیونی!. نکته دیگر اینکه شما تاکنون 14 پروژه با انجمن قرارداد بسته ای آن هم فقط مربوط به سالهای 91 و 92 با مبلغی بالغ بر 340 میلیون تومان. تو خودت میدانی من هم با رانت خواری و بی عدالتی مخالفم ولی آقای لشکری پور کدام پروژه تو به سلامت به پایان رسیده، تحویل شده و رضایت کارفرما را حاصل کرده است چه فرق میکند تو رانت خواری کنی و یا کس دیگر. ابتدا پروژه های گذشته ات را تمام کن، تحویل بده و قراردادهای گذشته را به انجام برسان بعد ادعای زیاده خواهی کن. هر چند در مقایسه با بعضی از قراردادهای گذشته با دیگر افراد مخصوصاً رانت خواران حرفه ای حق با توست. اما من توجه دارم که حرف راست و حق تو «کلمه الحق و یرا دوا به الباطل» است که این هم از خصلت های منافقین است.

من در اینجا به تو دو راه حل ارائه میدهم تا به جای شلوغ کاری و شعبده بازی های رسانه ای یکی از این دو کار را انجام دهی و آنگاه خلاص.

1ـ فیلم مستند «شهید دیالمه» یا همان (سمفونی استیضاح) که عدم پذیرش آن توسط ما تو را برآشفته ساخته است و اساس اختلاف من و شما است را مطابق تراز خانواده و دوستان شهید و یا مرکز اسناد انقلاب اسلامی (چنانکه در حکمیتی که در تاریخ سه شنبه 1/2/94 دردفترشماوباحضورخانواده معظم ومعزز دیالمه توسط اینجانب انجام و به عنوان فصل الخطاب و راه حل به خانواده محترم شهید دیالمه ارائه شد و همگی پذیرفتید) اصلاح و یا مطابق لیست اصلاحاتی که توسط انجمن به شما داده شده اصلاح کن و تحویل بده که البته میدانم در این صورت پول سرشاری به جیب نخواهی زد.

اما راه دوم که همه ی منظور تو را برآورده خواهد کرد.

2ـ اکنون که در حال نگارش این سطور هستم و هم زمان با نهائی شدن برجام (توافق هسته ای) یک گروه به نام جعلی و صوری «شهروندان حامی ایران عاری از سلاح هسته ای» در زیرمجموعه کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل (AiPac) تشکیل شده است شاید بدانی که AiPac لابی با نفوذ اسرائیل در واشنگتن است که بخصوص در مجلس سنا نفوذ چشمگیری دارد. این گروه تازه تأسیس توسطAipacاعلام کرده است که بیست میلیون دلار بودجه برای مقابله با توافقنامه هستهای ایران با 1+5 قرار داده تا با استفاده از فضای مجازی، آگهی های تلویزیونی و اینترنتی و رسانه های دیجیتال افکار عمومی را تحت تأثیر قرار دهد و بخصوص کنگره آمریکا را از به اصطلاح تأیید این توافقنامه منصرف سازد.
همه میدانند اکنون که این سند در شورای امنیت سازمان ملل با اکثریت قاطع (همه 15 عضو اصلی و موقت) به تصویب رسیده، مخالفت کنگره، تقابل با اجماع بین الملل تلقی میشود و هرگز چنین اتفاقی نخواهد افتاد. پس چرا آنها میخواهند بیست میلیون دلار هزینه کنند تا به اصطلاح با تصویب این سند مقابله نمایند؟!

همه میدانند که از این بیست میلیون دلارها قبلاً هم برای فضاهای رسانه ای در مقابله با جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی هزینه شده است و هنوز هم بعضی از قلم به مزدها و مزدوران رسانه ای (به خصوص داخلی) طعم آن دلارها را در ذائقه سیری ناپذیرشان دارند. شما هم مطمئن باش که آنها برای فیلم کنونی سمفونی استیضاح به تو پول خوبی خواهند داد .
همچنین می توانی این فیلم را برای سناتور "جوزف کیبرمن" بفرستی. او یکی از سرسخت ترین دشمنان جمهوری اسلامی و حامی اصلی سازمان مجاهدین خلق در حزب دمکرات و کنگره آمریکاست. بد نیست بدانی در دکترین روابط خارجی این افراد در مقابله با حکومت های مستقل، تروریسم از جایگاه قابل ملاحظه ای برخوردار است. که ترور شخصیت از مهمترین فرآیندهای تروریسم است بخصوص که ایشان عضو حزب دمکرات است و حداقل وبه ظاهرترور شخصیت از فرآیند خشونت بیرون است و بر حسب ظاهر باطبع دمکرات ها شاید بیشتر سازگار باشد.

البته اگر این دو گزینه بعنی AiPac یا جوزف کیبرمن نشد، بی بی سی هم هست که بی تردید هر سه گزینه بسیار بیشتر از بنیاد فرهنگی روایت به تو پول خواهند داد و البته شهرت را هم.

همچنین مطمئن باش که انجمن اولاً این نسخه را نخواهد پذیرفت ثانیاً در صورت اصلاح، پول گزاف به تو نخواهد داد ثالثاًتعامل باانجمن در این پروژه  برای تو شهرت چندانی هم نخواهد داشت.

اما حرف آخر؛

آقای حجیم جسیم چنانکه قبلاً واز همان ابتدا گفته ام و تأکید کرده ام ممکن نیست در مقابل خیانتی که به شهید دیالمه کرده ای کوتاه بیایم چه مدیرعامل انجمن باشم ،چه نباشم مطمئن باش که بعد از رفتنم از انجمن نیز با چشمی بیدار و ذهنی هوشیار این پروژه را رصد خواهم کرد تا ببینم مستند «سمفونی استیضاح» که به تهیه کنندگی شما و مدیریت فراماسیونرها به استهزاء شهید دیالمه پرداخته است چون خواهد شد.

شاید مطلع نباشی اما لازم میدانم که برای اولین بار بعد از گذشت 34 سال رازی را از خودم فاش کنم. خوب دقت کن و بعد از این مطلب، حساب کارت را بکن. آن مطلب این است که بخشی از درصد جانبازی من مربوط به حادثه ی برخورد با منافقین است که برای من حاصل شده است. در سال 60 چند میلیشیای سازمان مجاهدین خلق (حدود 7 یا 8 نفر) یک دست نوشته ی بزرگی را در توهین به امام و شهدا به دیوار نصب کرده بودند و در اطراف آن به صورت گارد ایستاده بودند من به تنهایی و با دست خالی به طرف آن نوشته رفتم آن را از دیوار کندم و پاره پاره کردم و با آنها درگیر شدم و سخت کتک خوردم (هنوز آثار ضرب و شتم آنان را در جسم دارم و البته لذت آن کتکی که برای دفاع از امامم و شهدا خوردم را نیز) باور کن وقتی نامه ی تو را خواندم همان لذّت برایم تداعی شد. در بالا اشاره کردم که امروز دیگر سازمان مجاهدین خلق و عوامل فریب خورده آن نسیتند لاکن جریان نفاق وجود دارد. البته که، ما هم هستیم!!

ختم نامه ام را با جملاتی از مادر بزرگوار و دو خواهر فرهیخته ی شهید دیالمه که در نامه ای که به اینجانب نوشته اند و رونوشت آن دست شما هم هست مزین میکنم تا خوانندگان گرامی این نوشته پی به چرائی برآشفتگی تو و دلیل اینگونه پاسخ به آن نامه ببرند. این جملات که در پی می آید دیگر از من نیست از خانواده معظم شهید دیالمه است که چند ماه قبل از نامه تو به من، نگاشته اند که با اجازه ی آنها منتشر می کنم. همچنین اگر کسی در آنچه در این نامه به تو نسبت داده ام شک دارد حاضرم آثاری که تو برای انجمن ساخته ای بخصوص فیلم مستند «سمفونی استیضاح» را با آنها ببینیم و با هم نقد و تحلیل کنیم. آن آثار هنوز در اختیار من است.

والسلام علی من اتبع الهدی
محمدرضا شرف الدین
4 مرداد 1394


بخشهائی از نامه خانواده معظم شهید دیالمه به اینجانب؛
فیلم به اصطلاح مستند «سمفونی استیضاح» با ادعای زندگی سیاسی شهید دکتر عبدالحمید دیالمه که ظاهراً با حمایت آن انجمن به جشنواره فیلم فجر راه یافت، اندوهی بزرگ بر دل ما خانواده آن شهید بر جای گذاشت، زیرا تصور نمی کردیم که شهیدی که همه حیات کوتاه خود را در مسیر احیاء اندیشه های مکتب اهل بیت علیهم السلام و دفاع از حریم انقلاب اسلامی و ولایت فقیه صرف کرده و سرانجام جان خود را آماج تیرها و بمب های منافقین و دشمنان انقلاب کرد، کسانی جرأت یابند با بهره گیری از امکانات انقلاب حقیقت را وارونه ساخته و علیه او و خط اصیل رهبری فرزانه انقلاب (به بهانه انتقاد) مجموعه ای را تدوین نمایند. آن هم با گذران سی واندی سال از غربت آن شهید و تنها با آشکار شدن برخی از روشنگری های خالصانه او پس از فتنه 88 !! گرچه فعالیت ها و سخنرانی های فکری و اعتقادی شهید در حیات کوتاه و پربرکتش توانسته است در لایه های عمیق و درونی نسل جوان انقلابی و بیدار نفوذ کرده و همواره الگویی برای طالبان حقیقت باشد، لکن به همان میزان، توطئه برای به حاشیه راندن نام و یاد او از جانب دشمنانی که متأسفانه زودتر از دوستان، نیروهای تأثیرگذار در انقلاب را شناسایی می کنند هرگز از بین نخواهد رفت و شاید سمفونی استیضاح واکنشی باشد به یک پسوند واقعی برای نام این شهید (شهید بصیرت) که در قالب حرکتی خودجوش از نسل بیدار انقلاب و آزاداندیش نمودار گشت و البته زنگ خطری برای برخی به حساب آمد!...
... متأسفانه اصرارهای ما به کارگردان مبنی بر درخواست مشاهده فیلم همچنان بی نتیجه ماند تا اینکه متوجه اکران آن در جشنواره فجر آنهم بدون دعوت از خانواده شهید شدیم! امری که به دلیل غیرمعمول بودنش ما را بیش از پیش متعجب کرده و صدای پای حرکتهایی مشکوک علیه انقلاب و مدافعان آن]را[ به گوشمان میرساند. به حکم رسالتمان در دفاع از حرمت شهدای انقلاب، کارگردان را ملزم کردیم که فیلم را در اختیارمان بگذارد و تنها همین جا بود که نام آقای «لشکریپور» به عنوان تهیه کننده محترم را شنیدیم و ادعای کارگردان که همه کارها باید با اجازه ایشان انجام گیرد. و ایشان نیز طبق قراری فیلم را در اختیارمان گذاشتند...

... پس از مشاهده دقیق فیلم متوجه شدیم که حاصل آن همه صداقت و اعتماد خانواده شهید در همکاری با کارگردان، با کمال تأسف، تدوین مجموعه ای خلاف حقیقت بوده است، البته اگر اتهامات به شهید، منحصر به کلام مخالفان در فیلم بود شاید آنقدر نگران کننده نبود، زیرا موضع گیری های آنان در مسیر انقلاب بر کسی پوشیده نیست و انتظاری هم بیش از این نبود، لکن جای تأسف آن است که نه تنها از مصاحبه دوستان شهید سوءاستفاده شده بلکه متن راوی نیز کاملاً متأثر از سخن مخالفان بلکه به نحوی زیرکانه بازخوانی همان اتهامات است...

... اکنون بر خود لازم میدانیم مواردی که در فیلم ناجوانمردانه، حقیقت وارونه گردیده و حاصلش بیش از دهها اتهام به شهید است خدمتتان عرض کنیم و عنوان نماییم که چنانچه این موارد در فیلم اصلاح نگردد از همه مراجع ذیصلاح بهره گرفته و تا پای جان در حریم دفاع از انقلاب و رهبری فرزانه آن و حیثیت و اعتبار آن شهید بزرگوار خواهیم ایستاد، گرچه اطمینان داریم که حضرتعالی با توجه به سوابق انقلابی و حضور مستمرتان در تاریخ انقلاب و جنگ، و ارادتتان به ساحت شهدا، بصیرت و هوشیاری لازم جهت رسیدگی به این مسأله را دارید.

انتهای پیام/