درباره‌ی زمینه‌ی تاریخی فیلم محمد رسول الله(ص)

سال دقیق ولادت پیغمبر (ص) در تاریخ ثبت نشده است. ابن‌هشام و دیگران نوشته‌اند ولادت ایشان در عام‌الفیل بوده است. یعنی سالی که ابرهه با لشکر فیل‌ها به سمت کعبه حمله کرد تا آن را ویران کند.

درباره‌ی زمینه‌ی تاریخی فیلم – بخش اول
5 شهریور 1394 | 0 دیدگاه


کودکی رسول اکرم (ص) و دلایل محبوبیت او نزد عبدالمطلب

سال دقیق ولادت پیغمبر (ص) در تاریخ ثبت نشده است. ابن‌هشام و دیگران نوشته‌اند ولادت ایشان در عام‌الفیل بوده است. یعنی سالی که ابرهه با لشکر فیل‌ها به سمت کعبه حمله کرد تا آن را ویران کند. این تاریخ اگر برای کسانی که خود آن حادثه را به چشم دیده‌اند روشن باشد، برای دیگران قطعی نیست. زیرا به دقت نمی‌توان گفت حادثه‌ی عام‌الفیل در چه تاریخی اتفاق افتاده است. اما چون تاریخ‌نویسان رحلت پیامبر را در سال 632 میلادی ثبت کرده‌اند و و سن ایشان را هنگام مرگ 63 سال ذکر کرده‌اند پس سال تولد ایشان باید بین 569 و 570 میلادی باشد. در مورد روز تولد ایشان هم هفدهم ربیع‌الاول قوی‌ترین قول است.
تاریخ‌نویسان در مورد زندگی پیامبر داستان‌های متعددی ذکر کرده‌اند که گاهی جداکردن حقیقت از داستان از میان آنها کار واقعا دشواری است. تنها روش قابل اعتنا، تکیه بر آیات قرآن و سنت و روایات معتبر است. آنچه در این منابع در موردش اتفاق نظر وجود دارد یتیم بودن پیامبر در دوران کودکی است. عبدالله پدر او پس از آنکه آمنه دختر وهب (رئیس طایفه‌ی بنی‌زهره) را به همسری برگزید، چند ماه بعد از عروسی، در یکی از سفرهای تجارتیِ خود، هنگام بازگشت از شام، در یثرب درگذشت. عبدالله و برادرش ابوطالب هر دو پسر عبدالمطلب بزرگ قریش بودند و مادر آنها هم فاطمه دختر عمر بن عایذ مخزومی بود. عبدالله در میان طایفه‌ی قریش به فردی معتدل و محجوب شهره بود و هنگام مرگ فقط 24 سال داشت.
عبدالمطلب سال‌ها قبل از به‌دنیا آمدن پیامبر احساس می‌کرد به‌دلیل نداشتن فرزندان زیاد نسبت به دیگران بزرگان قریش ضعیف و ناتوان است. به‌همین دلیل نذر کرد هر وقت شمار فرزندان او به ده نفر برسد یکی را در پیشگاه کعبه قربانی کند. چیزی نگذشت که تعداد فرزندانش به ده رسید و موقع وفای به عهد رسید. با اینکه اجرای این نذر برای عبدالمطلب بسیار سخت بود اما چون اعراب در آن زمان به وفای به عهد بسیار اهمیت می‌دادند ترجیح داد هر طور شده آن را اجرا کند. او تصمیم گرفت میان فرزندان خود قرعه‌کشی کند که قرعه به نام عبدالله افتاد که در آن زمان جوان رعنا و محبوبی بود. عبدالمطلب بلافاصله دست عبدالله را گرفت و به سوی قربانگاه برد. قریش از زن و مرد گرفته تا پیر و جوان به‌شدت متأثر شدند و دنبال راهی گشتند که بتوانند جان عبدالله را نجات بدهند. یکی از میان جمعیت گفت این مشکل را نزد دانایان عرب مطرح کنیم و دنبال چاره بگردیم. عبدالمطلب و سران قریش موافقت کردند و به سوی یثرت که اقامتگاه یکی از دانایان عرب بود رفتند. آن فرد دنیا‌دیده پرسید خونبهای یک انسان نزد قریش چقدر است؟ گفتند: ده شتر. گفت: شما باید میان ده شتر و آن کسی که او را برای قربانی‌کردن انتخاب کرده‌اید قرعه بزنید و اگر قرعه به نام آن شخص درآمد شمار شتران را به دو برابر افزایش دهید. باز میان آن دو قرعه بزنید و اگر باز هم قرعه به نام شخص اصابت کرد شمار شتران را به سه برابر برسانید و این کار را آن‌قدر ادامه دهید که قرعه به نام شترها بیفتد.
عبدالمطلب خوشحال از این راهکار قرعه‌کشی را تا رسیدن شترها به عدد صد ادامه داد و وقتی قرعه به نام شترها افتاد به سرعت آنها را در پیشگاه کعبه قربانی کرد و عبدالله از قربانی‌شدن نجات یافت. این جریان باعث شد عبدالله علاوه بر اینکه میان قریش شهرت به‌سزایی پیدا کند در میان اقوام خود به ویژه عبدالمطلب هم محبوبیت خاصی به دست بیاورد. بعد از این واقعه عبدالله درست در زمانی که همسر جوانش آمنه باردار بود برای تجارت به سمت شام حرکت کرد. اما وقتی بعد از چند ماه کاروان به مکه برگشت خبری از عبدالله در میان آنها نبود. عبدالمطلب آشفته و پریشان سرنوشت عبدالله را جویا شد و پی برد که او در راه برگشت در یثرب مریض شده و از ادامه‌ی راه بازمانده. عبدالمطلب بزرگ‌ترین فرزند خود (حارث) را مأمور کرد که به یثرب برود و خبری بگیرد. اما حارث با خبر فوت عبدالله نزد عبدالمطلب برگشت و طایفه‌ای را عزادار کرد. از عبدالله بعد از مرگ غیر از همسر باردارش فقط پنج شتر، یک گله گوسفند و یک کنیز به نام ام‌ایمن باقی ماند که بعدا پرستار پیغمبر شد.
مرگ عبدالله محبوبیت او را نزد قریش به‌خصوص عبدالمطلب بیشتر از گذشته کرد و باعث شد محمد (ص) تنها فرزند و مهم‌ترین یادگار او جایگاه ویژه‌ای در طایفه‌ی قریش پیدا کند. عبدالمطلب بعد از تولد محمد (ص) شخصا سرپرستی او را بر عهده گرفت و از هیچ کوششی برای آسایش و آرامش او دریغ نکرد.

ویژگی‌های فرهنگی و اجتماعی شبه‌جزیره‌ی عربستان در زمان تولد پیامبر
با نگاهی به زندگی اعراب در جزیره العرب می‌توان دریافت که تفاوت عمده‌ای میان نوع زندگی آنان با زندگی مردم ایران و رومِ آن روزگار وجود دارد. در آن دوران در ایران حکومت مرکزی ساسانیان و و در روم حکومت مرکزی قیصران وجود داشت که تمام شئون جامعه را از حیث قانون و عمل به آن در دست گرفته بود و تمام زوایای آن جوامع را زیر سلطه‌ی نظامی واحد قرار می‌داد. درحالی‌که در جزیره العرب همزمان با حیات پیامبر در هر ناحیه‌ای گروهی از مردم بر پایه‌ی نسبت خانوادگی مشترک به عنوان یک قبیله گرد هم آمده بودند و منطقه‌ی حکومتی هر کدام از آنها منحصر به مکانی بود که در آن زندگی می‌کردند. هر قبیله قوانین خودش را داشت و کاری به قبایل دیگر هم نداشت. مسلما این نوع زندگی در میان اعراب نشانه‌ی تشتت و پراکنندگی آنان بود؛ تشتتی که اعراب را از یکدیگر جدا می‌ساخت و عاملی در جهت نفی حکومت مرکزی در جزیره محسوب می‌شد. از این رو کار رسول اکرم (ص) در مطرح کردن دینی جدید با آیین‌هایی مختص به خود اصلا کار راحتی نبود.
در کعبه هر قبیله‌ای برای خودش بت مشخصی داشت. بعضی حتی در خانه‌های خود بت‌های متفاوتی داشتند. به همین دلیل طرح پرستش خدای واحد برای این افراد به شدت با دافعه مواجه می‌شد. به‌خصوص که اساسا روحیه‌ی جمعی در میان آنها معنا نداشت و اکثرشان به شدت انسان‌هایی منفعت‌طلب بودند که جز سود و سلامت خانواده و قبیله‌شان هدفی در زندگی نداشتند. اعراب شبه‌جزیره به لحاظ فرهنگی با دیگر کشورها و مناطق پیرامون خود هم ارتباط زیادی نداشتند و صرفا به تبادل تجاری علاقه نشان می‌دادند. این را هم باید در نظر گرفت که جزیره العرب از نظر جغرافیایی از مناطق قابل سکونت دور افتاده با فواصل زیاد تشکیل شده بود که همین خودش راه ارتباط فرهنگی و اقتصادی و سیاسی را میان اعراب محدود می‌کرد. دوری اعراب از همدیگر و عدم وجود راه‌های ارتباطی بین آنها و به جای آن وجود بیابان‌های خشک که سراسر عربستان را فرا گرفته بود عامل عمده‌ای در تفرقه‌ی اعراب و عدم وجود انسجام و پیوستگی میان آنها بود.
ماهیت قبیله و مسائل آن
زندگی در محیطی با ویژگی‌های عشیره‌ای با توجه به مشکلات زندگی در بیابان، کسب معیشت، نزاع فراوان برای کسب چراگاه و امور دیگر، اقتضای نوعی زندگی قبیله‌ای را داشت. بهترین انتخاب برای عربِ آن زمان این بود که به صورت جمعی اما کنترل‌شده زندگی کند. عرب برای جلوگیری از خطرات شراکت با غریبه‌ها، به طور طبیعی مصمم شد تا این وحدت را با افرادی برقرار سازد که در ریشه‌ی نسبی با آنها شراکت و اتحاد خونی داشت. به‌همین دلیل در گذر زمان قبیله‌های خویشاوندی به مهم‌ترین نهاد فرهنگی و اقتصادی شبه جزیره‌ی عربستان تبدیل شد و نقشی تعیین‌کننده در تعیین شیوه‌ی زندگی افراد بازی کرد. مهم‌ترین نمودش اهمیت یافتن نسب و حسب افراد در میان اعراب بود که سایر ارزش‌های افراد را تحت‌الشعاع قرار می‌داد. قبیله‌ی قریش و اعضای آن واجد یک ارزش بودند و قبیله‌ای دیگر واجد ارزش‌هایی متفاوت. ملاک این ارزش‌گذاری هم در قدم اول تعداد افراد قبیله بود. هر چه تعداد آن بیشتر می‌بود افتخار و قدرت آن هم مثل قریش بیشتر می‌شد. البته اهمیت دادن به نسبت به معنای داشتن اصالت خانوادگی میان عرب نبود. آنان با داشتن قانون جاهلی «استلحاق» در مورد افرادی که پدر مشخص نداشتند و به پدری خاص ملحق می‌شدند، نمی‌توانستند همیشه ادعای اصالت خانوادگی داشته باشند. چرا که بعضی از مردان عرب جاهلی بدون ازدواج رسمی با برخی از زنان رابطه برقرار می‌کردند و وقتی فرزندی از این رابطه متولد می‌شد بر اساس همین قانون او را به پدری خاص نسبت می‌دادند که الزاما پدر رسمی‌اش محسوب نمی‌شد. برخی از این فرزندان حتی نمی‌توانستند پدری برای خود پیدا کنند و برای همیشه به نام مادرشان شناخته می‌شدند.
زندگی در شهر و بادیه
نگاهی به اوضاع اجتماعی جزیره العرب نشان می‌دهد که اکثریت ساکنان آن، در بادیه زندگی کرده و در محیطی که شرایط زیستی آنها تا حدودی تأمین می‌شد به حیات ادامه می‌دادند. این زندگی معمولا همراه حیوان مقاومی همچون شتر پایدار می‌ماند. در برخی موارد عده‌ای از اعراب می‌توانستند در منطقه‌ای نسبتا خوش آب و هوا گرد هم بیایند و شهری کوچک را هم تشکیل بدهند. اما اکثر آنها غالبا زندگی در بادیه‌های پراکنده را هم تجربه کرده بودند. مکه به دلیل تقدس تاریخی کعبه و قرار گرفتن در مسیر کاروان‌های تجارتی و ام‌القری بودن به یکی از این شهرها تبدیل شده بود. از آنجا که عرب بدوی از غوغای شهر و آلودگی‌های آن به دور از ارتباط با بیگانگانی که معمولا به قصد زیارت و تجارت می‌آیند محروم بود، از نظر لهجه و لغت و عادات و خصال عربی بی‌شک پاک‌تر از ساکنان شهر بود. در این میان شعر و ادب را نیز باید از بادیه سراغ گرفت. شهر به علت رفت و آمد گروه‌های مختلف با فرهنگ‌های متفاوت از لحاظ فکری و خصال عربی با مردم بدوی تفاوت داشت و بادیه همیشه خالص‌تر از شهر محسوب می‌شد. به‌همین دلیل شهرنشین‌های عرب معمولا برای اینکه فرزندان خود را با روحیه‌ی بادیه بزرگ کنند در اوان تولد تا پنج سالگی آنها را به بادیه می‌فرستادند تا در آنجا با روحیه‌ی بدوی تربیت شده و لهجه‌ی عربی خالص داشته باشند. چنان که پیامبر اسلام (ص) نیز به درخواست پدربزرگش عبدالمطلب چند سال از سال‌های ابتدایی عمرش را نزد حلیمه‌ی سعدیه در یکی از همین بادیه‌ها به سر برد و بعد از بازگشت به مکه با تعصب و تشتت قبیله‌ی قریش مواجه شد؛ تعصب و تشتتی که از همان ابتدا با روحیات او سازگار نبود.

منابع:

- تاریخ سیاسی اسلام، رسول جعفریان

– فروغ ابدیت، جعفر سبحانی

– تاریخ تحلیلی اسلام، سید جعفر شهیدی

– تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت، علی دوانی

منبع:سایت فیلم محمد رسول الله(صلی الله علیه و آله وسلم)

انتهای پیام/