باز هم پوراحمد، باز هم امپراطوری احساس...

باز هم پوراحمد، باز هم امپراطوری احساس...

حالا دیگر می توان با خیال راحت، درباره فیلمی از "کیومرث پوراحمد" صحبت کرد؛ فیلمی که برخلاف اثر قبلی کارگردان، امضای او پایش است و می توان در گوشه و کنار سکانس ها، حضور سینمای پوراحمد را حس کرد.

خبرگزاری تسنیم: مجتبی اردشیری

حالا دیگر می توان با خیال راحت، درباره فیلمی از "کیومرث پوراحمد" صحبت کرد؛ فیلمی که برخلاف اثر قبلی کارگردان، امضای او پایش است و می توان در گوشه و کنار سکانس ها، حضور سینمای پوراحمد را حس کرد.

"کفشهایم کو؟" کمی غافلگیرمان کرد.انتظارش را نداشتیم که کارگردان پس از "خواهران غریب"؛ دوباره به سراغ موضوعی احساسی برود.تا امروز هر چه که بوده، قدرت نمایی پوراحمد در سینمای تکنیکی و اجرایی بوده که یا خوب از آب درآمده یا بد.تنها "خواهران غریب" بود که محصول احساس مطلق کارگردان بود و البته "کفشهایم کو؟".

بخش عمده ای از خاطره بازی ها و جاودانگی "خواهران غریب" مرهون جنس موزیکال اثر و بازی و صدای "خسرو شکیبایی" بزرگ است اما "کفشهایم کو؟" بدون داشتن این امتیازات، یک سر و گردن بالاتر از درام کودکانه و موزیکال پوراحمد قرار می گیرد.

فیلم چندان توجهی به وجه درام ندارد؛ همان قصه کم رمق طلاق و حالا برگشتن زن و بچه حبیب، بیشتر به این دلیل روایت می شوند تا به دلیل ابتلا او به آلزایمر اشاراتی شود و البته به "تنهایی" برسد.فیلم، فضاهای تنهایی خوبی دارد؛ این احساس را خیلی خوب جا می اندازد؛ دل مخاطب خیلی راحت می گیرد و همذات پنداری با شرایط و کاراکتر اصلی، کار سختی نیست.نه تعلیقی و نه غافلگیری و شوک و عطف داستانی، هیچ یک از قواعد کلاسیک داستانگویی در این فیلم لحاظ نشده تا اثر تمام احساسی پوراحمد پس از "اتوبوس شب"، قوی ترین ساخته کارگردانش در طول این یک دهه به حساب آید.

ریتم فیلم یکنواخت و دوست داشتنی است؛ نه تند می رود و به تراژدی نزدیک می شود (که ای کاش می شد) و نه حرکتی آهسته و از سر دلسوزی و ترحم دارد.فیلم، زیادی ندارد و با آن که، علائم و نشانه های آلزایمر در این فیلم کم مهره بارها تکرار می شود اما چارچوب فیلم، به حشوهای سریالی نزدیک نمی شود.فیلم، آگاهانه، بسیاری از ایده هایش را خط می زند؛ ایده هایی که بیشتر آنها به عاشقانه های حبیب و بیتای کوچک باز می گردد.اینکه چرا پوراحمد نمی خواهد غلظت احساسی فیلم خود را تا مرز تراژدی بالا ببرد، خود سوال انتقادی فیلم است با آن که شرایط و پتانسیل آن نیز کاملا فراهم بود.واقعا چرا او چنین کاری نکرد؟!

به "رضا کیانیان" می رسیم که بهترین نقش آفرینی تمام عمر سینمایی خود را در این فیلم ایفا کرد و از سویی، قوی ترین بازی مرد آلزایمری سینما را تا اینجا به نام خود زده.تکانه های رفتاری و جسمی و بازی های کلامی و لکنت های کودکانه لحن او، سبب شده تا نه تنها یک بازی رئالیستی قدرتمند از او شاهد باشیم، بلکه او را یکی از گزینه های مسلم دریافت سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره نیز به حساب آوریم.فیلم های احساسی پوراحمد، بازی های خارق العاده ای به خود دیده: آن از شکیبایی در "خواهران غریب" و این از کیانیان که سالهاست یک شکل و یک لحن بازی می کرد و از قابلیت خود استفاده ای به عمل نمی آورد.حالا اما تمام هنر خود را یک جا رو کرده و نقش قابل توجهی در تاثیرپذیری مخاطب از فیلم دارد.

عدم تمایل پوراحمد در خلق یک تراژدی قدرتمند بر روی پایان بندی نیز تاثیر گذاشته است.طبیعتا آن چیزی که به عنوان پایان بندی در فیلم مشاهده کردیم، امیدبخش ترین نتیجه ای بود که می شد از فرآیند آلزایمر به دست آورد.فیلم اگر در پی تراژدی بود، پایان های بهتری را برای خود متصور می شد تا تکانه های روحی مخاطب به حداکثر برسد.اینجا احساس می شود این عافیت طلبی و احتیاط غیردراماتیک، چندان برازنده این فیلم نیست.به هر حال فیلم، تصویرگر یک بیماری طبیعی با دوز و شیوع بالا در جامعه است و در نظر گرفتن یک پایان تلخ، جزیی از همان حقیقت است که همه آن را می دانند.پایان فعلی فیلم، تاثیرگذار نیست و پروسه موفقیت فیلم را ناتمام می گذارد.

انتهای پیام/

اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران