«امکان مینا»؛ ایده خوبی که تلف شد

«امکان مینا»؛ ایده خوبی که تلف شد

«امکان مینا» را نسبت به یکی دو فیلم اخیر کمال تبریزی، خصوصاً «طعم شیرین خیال»، یک پیشرفت به حساب آورد، اما هنوز نتوانسته به بهترین فیلم های خودِ تبریزی نزدیک شود.

خبرگزاری تسنیم: رضا محرری

کمال تبریزی در چند فیلم اخیر خود روند نه چندان امید بخشی را پی گرفته است و حتی در «طعم شیرین خیال» بسیار بد ظاهر می شود و فیلمی به شدت ضعیف را به مخاطب عرضه می کند. با این اوصاف، انتظار از او این بود که در فیلم آخر خود، «امکان مینا»، این روند نزولی را پایان بخشد و دوباره به دوران فیلمسازیِ قابل قبول خود باز گردد. «امکان مینا» هم با شروع امیدبخشِ خود در مخاطب این انتظار را ایجاد می کند که با چنین فیلمی مواجه باشد. اما هرچند فیلم تا حدود یک ساعت اول نسبتاً خوب پیش می رود، از نیمۀ فیلم کم کم آشفتگی هایی در فیلمنامه ظاهر می شود و در نهایت هم با یک اتفاقاتی غیر قابل درک و در نهایت آشفتگی به پایان می رسد و انتظار مخاطبان از تبریزی را امسال نیز برآورده نمی کند.

«امکان مینا» داستان زوج جوانی را روایت می کند که در سال های جنگ زندگی می کنند؛ مرد – با بازی میلاد کی مرام – روزنامه نگار است و در ادامه فیلم هم مشخص می شود که زن عضو سازمان مجاهدین خلق است. ماجرا از آنجا شروع می شود که مرد متوجه می شود زنش روزها به جایی که باید، نمی رود و بعد از تعقیب او متوجه می شود که مرد غریبه ای را می بیند و با او به خانه ای می رود. ابتدا گمان می کند که زنش به او خیانت می کند، اما با دخالت ماموران اطلاعاتی که می دانند او زنش را تعقیب می کند متوجه می شود که او مشغول همکاری با منافقین است. او که به شدت به هم ریخته، با همسرش بیرون می رود و او را به خانۀ امنی می برد که قرار است یکی از سران مجاهدین خلق به آنجا بیاید. پایان فیلم هم اینگونه است که مرد به آن خانۀ تیمی می رود و بعد از کشتن چند نفر از آنان خود به شهادت می رسد و زن هم آن مامور بلند پایۀ منافقین را زخمی می کند و به ماموران اطلاعاتی اطلاع می دهد تا برای دستگیری او بروند.

از همین خلاصۀ چند خطی هم مشخص است که ایدۀ فیلم ایدۀ جذابی است و در صورتِ پرداخت درست می توانست به یکی از جالب ترین فیلم های جشنوارۀ امسال تبدیل شود. اما متاسفانه فیلمنامه آشفته تر از این حرفها است و بعد از پایان فیلم مخاطب با پرسش های بدون پاسخ بسیاری مواجه می شود. مهم ترین نقص فیلمنامه این است که شخصیت زن پرداخت مناسبی ندارد و رفتارهایش ربطی منطقی به هم ندارند. ابتدای فیلم مشخص است که او در شک و تردید است؛ از یک طرف به همسرش علاقمند است، اما از طرف دیگر پایبندی اش به سازمان نیز ظاهراً کمرنگ نیست و بین این دو مسئله گیر کرده است. اما در ادامۀ فیلم، جایی که او و همسرش به خانۀ امن رفته اند، اسلحه ای که در کپسول گاز جاسازی شده است را روی شقیقۀ همسرش می گذارد و حتی ماشه را نیز می چکاند، اما اسلحه خالی است. اینجا مشخص نیست که آیا او واقعاً قصد داشته او را بکشد اما اسلحه خالی است، یا قصد کشتن نداشته و می خواسته فقط او را بترساند. اما اگر قصدش این بوده، چرا؟ مخاطب به هیچ متوجه نمی شود که چرا، آن هم بعد از وقتی که به همسرش اطمینان می دهد که وقتی دستش در کیفش رفته نه به دنبال اسلحه، که به دنبال سیانور بوده که خودش را بکشد، می خواهد او را بترساند. افتضاح واقعی وقتی است که بعد از این صحنه ما آن دو را می بینیم که با هم نشسته و مشغول خوردن کباب کوبیده با نان سنگک هستند. مسئلۀ بعدی زمانی است که می بینیم آن مامور بلند پایۀ مجاهدین به آن خانه می آید و زن دو تیر به پای او شلیک می کند و بعد به ماموران اطلاعاتی اطلاع می دهد که او در خانه است، مامور اطلاعاتی که او به اسم می شناسد و شماره اش را نیز حفظ است. آیا او از قبل با این مامور ارتباط داشته؟ آیا همسرش او را معرفی کرده؟ اگر بله، چرا نام این مامور با ماموری که همسرش با او در ارتباط است متفاوت است؟ اصلاً چطور شد که او به این نتیجه رسید که آن مامور را زخمی کند؟

ابهامات دیگری نیز در فیلمنامه وجود دارد، اما ضرورتی به اشاره به آنها نیست. البته فیلمساز ممکن است برای همۀ این پرسش ها پاسخی داشته باشد و توضیحات او این ابهامات را رفع کند، اما قاعدتاً فیلم باید روی پای خود بایستد و نیازی به این نباشد که توضیحات فیلمساز را به آن سنجاق کنیم و به مخاطبان بدهیم. اما آیا فیلم نکات مثبتی ندارد؟ مسلماً چرا. بازی ها، خصوصاً بازی کی مرام قابل توجه است و فیلمساز هم، اگر از چند صحنه که در آن مجتمع های آپارتمانی نوساز دهۀ نودیِ تهران در آن مشخص است یا نمای پایانی فیلم که آلودگی هوای تهران در آن دیده می شود بگذریم، در به تصویر کشیدن فضای دوران جنگ موفق بوده است. فیلم با همۀ ابهامات جذاب است و می تواند مخاطب را به دنبال خود بکشاند و از همه مهم تر، ایدۀ فیلم، حتی الان که دیگر مجاهدین خلق به شوخی بیشتر شبیهند، جذاب است. در کل می توان «امکان مینا» را نسبت به یکی دو فیلم اخیر کمال تبریزی، خصوصاً «طعم شیرین خیال»، یک پیشرفت به حساب آورد، اما هنوز نتوانسته به بهترین فیلم های خودِ تبریزی نزدیک شود.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران