نگاهی به نسبت شعر و انقلاب اسلامی؛ شعر خنثی می‌تواند شعر باشد، ولی انقلابی نه

نگاهی به نسبت شعر و انقلاب اسلامی؛ شعر خنثی می‌تواند شعر باشد، ولی انقلابی نه

زیباشناسانه دیدن صرف، هنگامی که از تعقل تاریخی تهی باشد، می‌تواند به تساهل‌گرایی بی‌کارکرد عوام‌فریبانه منجر شود. چنین کارکردی را که مروج بی‌رمقی است، نه تنها نمی‌توان کارکردی انقلابی دانست، بلکه حتی باید آن را مغایر با انقلابی‌گری قلمداد کرد.

خبرگزاری تسنیم- علیرضا جباری دارستانی:

به دوش کشیدن بار رسالت شاعری در زمینه انقلاب اسلامی مبتنی بر شناخت ماهیت شعر انقلاب است. از این بابت داشتن تعریف از شعر انقلاب برای شاعر لازم است و نداشتن چنین تعریفی می‌تواند زمینه یکی از مهمترین آسیب‌ها به شعر انقلاب را فراهم کند. فقدان تعریف جامع و دقیق از شعر انقلاب خطر ابتلای این جریان ادبی به شخصی‌نگر‌های سلطه‌گرایانه و سلیقه‌گرایی‌های منفعت‌جویانه را بیشتر و بیشتر می‌کند. 

انقلاب اسلامی پس از گذر حدود چهار دهه از آن امروز در مراحل بازنگری خویش است؛ این بازنگری تاریخی که برای هر مفهوم و مقوله‌ فرهنگی، معرفتی و هنری امری گریزناپذیر می‌نماید، امروز برای شعر انقلاب هم ضروری شده است.

هر بازنگری‌ای ضرورتا دارای رویکرد ویژه‌ای است؛ رویکرد‌هایی که از وجوه متفاوت معرفتی و سلایق اعتقادی صورت می‌گیرد. پذیرش یا رد هر رویکرد خاص، خود ضرورتا رد یا پذیرش رویکرد دیگر است و از این نظر در امور جمعی و متکثر، رسیدن به «اجماع» برای تعیین رویکرد، امری ضروری است. فقدان این اجماع نوعی چندگانگی تفسیری را ایجاب می‌کند که نتیجه آن از دو حال خارج نیست: نخست آنکه تفسیری که با «قدرت» ملازم است حرفش را بر کرسی می‌نشاند و فارغ از اینکه حقیقت ماهوی شعر انقلاب اسلامی چیست، تفسیر عده‌ای خاص (ملازمان قدرت) رواج پیدا می‌کند. دوم آنکه دعواهای قدرت‌های برابر، منجر به تعلیق در تعیین ماهیت شعر انقلاب می‌شوند و بدین‌ترتیب سرگشتگی معرفتی و نسبیت‌گرایی در این حوزه رایج می‌شود.

برای ایمن ماندن از هر دوی این نتایج، چنگ زدن به پاره‌ای از مقولات معنایی و مفهومی قطعا راه‌گشا است که یکی از آن‌‌ها قطعا خود مفهوم «انقلاب اسلامی»، خاستگاه آن و آرمان‌های ملازم با آن است؛ ماهیت خود انقلاب اسلامی آنگونه که تاریخ گواهی می‌دهد شورشی بر یک «بی‌رمقی اجتماعی- سیاسی» بود، شورشی که مبتنی بر آرمانی عدالت‌جویانه بوده است. از این نظر با حفظ همه ارزش‌هایی که می‌توان برای موضوعات هنری و شاعرانه قائل شد و موجودیت و حیثیت شعرهای صرفا زیباشناسانه در حوزه‌‌های عاشقانه و اخلاقی و... را به رسمیت شناخت، نمی‌توان شعر انقلاب اسلامی را فاقد انگیزه‌های فعالانه در عرصه اجتماع قلمداد کرد، هر چند در وادی عشق و اخلاق! همچنین در این نوع از هنر داشتن آرمان‌گرایی عدالت‌محورانه را هم نباید از نظر دوست داشت، بویژه در اشعاری که صراحتا کارکردی سیاسی - اجتماعی دارند.

ضرورت چنین بازنگری‌ای‌ آن زمانی مشخص می‌شود که دریابیم تأکید صرفاً هنرمندانه و زیباشناسانه بر مقولات و مفاهیم زندگی کنونی، بر مبنای نوعی «عام‌گرایی غیرآرمانی» پیش می‌رود و آثار هنری (اشعاری) که خلق می‌شوند، عموما شعرهایی خنثی هستند که اتفاقاً مهمترین کارکرد آنها تأکیدی بی‌رمق به نوعی از اخلاق‌مداری عام و میان‌مایه و جهان‌وطنانه است که در عمل به جایی نمی‌رسد، یعنی بی‌کارکرد است. این زیباشناسانه دیدن صرف، هنگامی که از تعقل تاریخی تهی باشد، صورت‌های حادتری هم دارد که در مواردی می‌توان تساهل‌گرایی بی‌کارکرد عوام‌فریبانه را نمونه‌ای از آن دانست. پر واضح است که چنین کارکردی را که مروج بی‌رمقی است، نه تنها نمی‌توان کارکردی انقلابی دانست بلکه حتی باید آن را مغایر با انقلابی‌گری قلمداد کرد.

نفوذ و گسترش این جریان که در دهه‌های اخیر، دفترهای بی‌شماری از شعر فارسی را درنوردیده است، به بروز نوعی از ابتذال ادبی دامن زده‌ و اتفاقاً از این نظر رقیبی برای شعر انقلاب اسلامی محسوب می‌شود. البته اینکه شعرهای موسوم به شعر انقلابی در معنای متعارف (مذهبی و ایدئولوژیک و سیاسی و...) چه تفسیری از آرمان‌های انقلاب اسلامی را دنبال می‌کنند، خود نیازمند بازنگری‌های اساسی است و بنابراین نمی‌توان همه آن‌ها را بدون چون و چرا شعر انقلاب اسلامی به معنای دقیق قلمداد کرد؛ این‌ها شاید بیشتر برآیند همان تفاسیری باشند که ملازمت با قدرت به آثار آن‌ بستر بروز و ظهور داده است! اما با این همه به هیچ وجه نمی‌توان عنصر ماهوی «آرمانگرایی عدالت‌محورانه» را از شعر انقلاب اسلامی حذف کرد و در یک گسترده وسیع هر سروده‌ای را - حتی الگوهای بی‌رمقی - را شعر انقلاب قلمداد کرد.

نگاه تساهل‌گرایانه به تعریف شعر انقلاب اسلامی و اظهار اینکه همه شعرهای شاعران، در دوره بعد از پیروزی انقلاب اسلامی را باید بخشی از جریان شعر انقلاب دانست، از این نظر پذیرفتنی نیست که تشخیص دهیم یک جریان هنری که از یک انقلاب ناشی شده است، اگر چه خاستگاهش انقلاب است، اما ممکن است بر مبنای سلایق و علایق هنری ماهیتی در تعارض با آن انقلاب به خود بگیرد و این تعارض امروز در بی‌دغدغه‌گی و انفعال بی‌رمق هنری قابل تشخیص است. شعر انقلاب نه تنها این نیست، بلکه باید در برابر این انفعال موضع‌گیری هم داشته باشد.

باز در پایان باید تأکید کرد که این موضوع‌گیری لزوما ًبه معنای برخورد ایدئولوژیک یا مواجهه قهری با همه جریانات هنری و شعری دیگر نیست! همه جریانات شعری می‌توانند حضور داشته باشند و در ارتباط با یکدیگر به حیات خود ادامه دهند، ولی ضرورتی ندارد همه جریانات شعری شکل گرفته در دوران انقلاب اسلامی را جریان «شعر انقلاب» بدانیم.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران