«دخالت انگلیسی» که «عتاب ایرانی» میطلبد
- اخبار رسانه ها
- 02 اسفند 1394 - 06:02
به گزارش خبرگزاری تسنیم، «یک روزی بود که پادشاه کشور وقتی میخواست تصمیم مهمّی بگیرد، سفیر انگلیس را صدا میکرد و از او میپرسید که این کار را بکنم یا نکنم». این بخش از سخنان اخیر مقام معظم رهبری سطح نفوذ انگلیس در سالهای قبل از انقلاب اسلامی در «سطح حاکمیت» را نشان میهد؛ موضوعی که انگلیسیها تلاش میکنند در سالهای بعد از انقلاب اسلامی آن را در دو سطح «حاکمیت» و«جامعه» دنبال کنند.
در حالت نخست که نفوذ در سطح مدیران تصمیمساز و تصمیمگیر باید نامگذاری شود، انگلیسیها و به صورت کلی نظام سلطه درصدد است تا از یک سو باورها و اندیشههای حلقه مدیران تصمیمساز را دچار استحاله کرده و در مرحله بعد تصمیمات مدیران تصمیمگیر را به واسطه تشاور تصمیمسازان مورد هدفگذاری قرار دهد، چنین نفوذی مرتبهای بسیار بالاتر از دخالت در امور داخلی یک کشور بوده که میتواند بسیاری از تصمیمات کلان یک کشور را در مسیر دلخواه غرب قرار دهد.
میرزا ابوالحسن خان ایلچی نمونه تاریخی نفوذ در سطح مدیران ارشد کشور در یک دوره تاریخی است. وی با اینکه مورد غضب ناصرالدین شاه قرار میگیرد - و قرار است به ری تبعید شود - به یک باره مورد تفقد انگلیسیها قرار گرفته و با سفر به این کشور مورد حمایتهای مالی و تحصیلاتی این کشور قرار میگیرد. ایلچی در تحولات آتی منطقهای نقش مهمی برای انگلیسیها ایفا میکند و در قراردادهای مهمی نظیر گلستان در جهت منافع انگلیس اقدامات مهمی را صورت میدهد.
در شرایط کنونی هم دخالت انگلیسیها در سطوح ارشد نظام بهواسطه شخصیتهایی مشابه میرزا ابوالحسن خان ایلچی قابلیت تحقق دارد، آنجایی که با ایجاد لابیهای سیاسی از طریق سفارتخانه خود در تهران و اعطای مدارک تحصیلات در مناسبات سیاسی داخلی دخالت کرده و مهرههای نفوذی خود را به حرکت درآورند. سطحی دیگر از تلاشهای انگلیس و غرب را باید در سطح جامعه دانست که مرحلهای از آن « ایجاد روحیه سرخوردگی و ما نمیتوانیم در جامعه ایرانی» است که نهایتاً میتواند تسهیلکننده راهبرد نفوذ باشد. بر اساس این تئوری باید ادبیات « تحقیر» و «تهدید» محور در مواجهه با ایرانیان به کار گرفته شود تا جامعه ایرانی بعد از یک مقطع زمانی طولانی به این باور برسد که ایران برآمده از انقلاب اسلامی توان مقابله و رویارویی با ایالات متحده امریکا، انگلیس و متحدان این دو را نداشته و نهتنها برای پیشرفت و توسعه کشور بلکه برای رفع نیازهای ابتدایی خود نیازمند التفات غربیهاست.
حرکت مورد اشاره نظام سلطه در مسیر «ایجاد و تعمیق روحیه ما نمیتوانیم» یکی از سیاستهای ثابت استکبار در طول سالهای پس از حکومت دوران صفویه است، آنچنان که در زمان فتحعلی شاه قاجار تلاش فراگیری صورت گرفت تا ایرانیها به یک باور عمومی با مشخصه ثابت «خودکوچکبینی» برسند و این تفکر را در خود بقبولانند که ایران و ایرانی همواره باید در مقام اتهام باشد و در مقابل خواستههای بیگانگان از حقوق مسلم خود هم چشمپوشی کند. بیتفاوت شدن جامعه آن روز نسبت به بسیاری از زیادهخواهیهای دنیای غرب و فقدان دغدغه نسبت به امتیازات داده شده به آنها و اغماض نسبت به منافع ملی، نتیجه شکلگیری چنین تفکری بود که هزینههای فراوانی را هم در سالیان متمادی پس از آن دوره به همراه داشت. همانطور که اشاره شد، در همان دوره هم میتوان مصادیق بسیاری برای « نفوذ » در لایههایی از سطوح تصمیمساز حاکمیت جستوجو کرد که امروز هم به عنوان یکی از دغدغههای «نفوذ پس از برجام » شناخته میشود. بدیهی است عناصر معلومالحال و کسانی که وابستگی عاطفی و فکری به غرب دارند و نمونههای فراوانی از آنها در تاریخ میتوان مثال زد، میتوانند در دایره عناصر وابسته برای اجرای منویات غربیها قرار بگیرند. در آستانه انتخابات انگلیسیها سطح جدیدیتری از دخالت و نفوذ در جامعه ایرانی را به نمایش گذاشتهاند؛ بیبیسی فارسی در همین جهت طی روزهایی اخیر از مردم ایران خواسته تا به فلان نامزد وابسته به جریانی خاص رأی داده و نسبت به کاندیدای رقیب تمایلی از خود نشان ندهند، رویکردی که دخالت مستقیم در امور داخلی کشورمان به حساب میآید و به کرات در انتخابات گذشته هم نمونههایی از این دخالتها –البته به شکل دیگر- را میتوان برجسته کرد.
تلاش انگلیسیها برای خط دهی به افکار عمومی در حالی است که حامیان امروز این کشور در انتخابات هنوز هیچ واکنشی در قبال این حمایتهای همه جانبه اتخاذ نکردهاند و سکوت را ترجیح دادهاند، آن هم در شرایطی که جامعه منتظر پاسخ قاطع و روشن حامیان امروز انگلیسیها ماندهاند.
هر چند که رئیس جمهور به صورت تلویحی به دخالتهای این رسانه انگلیسی پاسخ داد و یا دکترعارف در این باره مطالبی را عنوان کرد، اما بهراستی پاسخ به این «سطح» و «میزان» از دخالتها و برخوردهای رادیکالی انگلیسیها با کشورمان جملات کلی و مبهم میباشد؟ آیا بهتر نیست افرادی با سابقه و انقلابی به صورت صریح و روشن از حمایتهای انگلیسیها اعلام برائت و دامان خود را از آن بری کنند؟ پسندیدهتر نیست که جریان مدعی بازگشت به قدرت، یک بار برای همیشه مرزهای اعتقادی و سیاسی خود را از انگلیسیها جدا کرده و تکلیف جامعه ایرانی را با خود روشن سازد؟ مقبولتر نیست که دستگاه سیاست خارجه کشورمان بر حسب وظیفه ذاتی و انقلابی خود به طرف انگلیسی هشدار داده و مقامات این کشور را به دلیل سیاستهای مداخلهجویانه مورد خطاب قرار دهد؟
حال با توجه به سابقه انگلیسیها و اقدامات مکرر آنها جهت «نفوذ در لایههای ارشد حاکمیت» و «مداخله در امور داخلی کشور» انتظار آن است تا دولت یازدهم رویکردی انقلابی و منطقیتر از خود نشان دهد.
انتهای پیام/