پروژه اصلاحات خطرناک عربستان سعودی

پروژه اصلاحات خطرناک عربستان سعودی

اگر نفت نبود، پادشاهی مدرنی که امروز هست وجود نداشت و شاید این پادشاهی نیز به سرنوشت دو دولت دیگر عربستان دچار می‌شد.

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، «کامران بخاری» در پایگاه تحلیلی «ژئوپلتیکال فیوچرز» نوشت: عربستان سعودی مسیر تحولات بی سابقه ای را آغاز کرده است. ویژگی اصلی این تلاش بزرگ برای اصلاحات، این است که این اقدام واکنش برانگیز است. سعودی ها تحت فشار فوق العاده ای برای حفظ حکومت خود قرار دارند آن هم در زمانی که منطقه اطراف آنها به شدت متلاطم است. در حالی که کسب و کار به طور معمولی غیر قابل دفاع است، تغییرات سریع می تواند شرایط را بدتر کند.

کابینه عربستان سعودی یک طرح بلندپروازانه را در 25 آوریل تصویب کرد تا اقتصاد سیاسی این کشور را اصلاح کند. چشم انداز ترسیم شده 2030 میلادی، زاییده افکار محمد بن سلمان معاون شاهزاده سعودی است که یک جوان 30 ساله است. این طرح قصد دارد تا وابستگی عربستان به درآمدهای نفتی را قطع کند که بخش زیادی از آن از طریق فروش بخش کوچکی از سهام شرکت نفتی دولتی آرامکو و ایجاد بزرگترین صندوق ثروت ملی در جهان است. بن سلمان در مصاحبه ای در آوریل 2015 با العربیه که با هدف معرفی این طرح ترتیب داده شد، اعلام کرده است که جزییاتی از این طرح تا اوایل ژوئن اعلام خواهد شد. وی بار دیگر از وابستگی پادشاهی سعودی به درآمدهای نفتی انتقاد کرده است. شاهزاده محمد که همزمان وزیر دفاع و رئیس نهاد تصمیم گیری در آرامکو است، گفت: نفت به قانون اساسی ما تبدیل شده است. قرآن، سنت پیامبر اسلام، بعد از آن نفت.
این نشانگر تمایل وی برای تغییر است. با این حال اصلاحات شدید اقتصاد وابسته به نفت بعید است با موفقیت روبرو شود، با در نظر گرفتن محدودیت های خارجی که عربستان هم اکنون با ان روبرو است.

پایه‌های دولت عربستان

پادشاهی مدرن عربستان سعودی، رسما در سال 1932 میلادی تاسیس شد، این سومین تجسم از رژیم سعودی بود و بر اساس سه ستون استوار شد: دین، قبیله گرایی و نفت. با این حال، دو رژیم قبلی سعودی با ثروت نفتی بیمه نمی شد و به جای آن مشروعیت خود را از دو ستون اولیه کسب می کرد که در نهایت منجر به فروپاشی این دو حکومت شد. به عنوان مثال دولت اول عربستان، به واسطه پیمانی بین پایه گذار تفسیر فوق محافظه کارانه از اسلام سنی به عنوان سلفی گری محمد بن عبدالوهاب و خاندان سلطنتی محمد بن سعود تشکیل شد. دومی قدرت سیاسی را در دست گرفت و اولی امور دینی را در اختیار داشت ولی در نهایت این دین بود که مشروعیت اصلی را به دولت می داد.

دین به خودی خود برای حفظ امور سیاسی کافی نبود. عربستان از پیش از ظهور اسلام، یک جامعه قبیله ای بود. دو دولت اول عربستان، از طریق فتح یا تشکیل اتحاد با قبایل، قلمرو خود را گسترش داد، سیستمی که تا امروز نیز وجود دارد. ایجاد پادشاهی مدرن از 1901 تا 1932 هیچ تفاوتی نداشته است.

با این حال، سقوط دو دولت اول عربستان تا حد زیادی به خاطر این واقعیت بود که سعودی ها نسبت به رقبای داخلی خود چندان قدرتمند نبودند (به خصوص در برابر الرشیدی‌ها و خاندان هاشمی) و همین طور دشمنان خارجی یعنی مصر و امپراتوری عثمانی. رژیم سوم عربستان توانست با استفاده از ثروت نفت بر این چالش غلبه کند، که به عربستان کمک کرد تا ثبات داخلی را حفظ کند و این کشور را به یک رهبر منطقه ای برای اعراب تبدیل کند. زمانی که منطقه پس از جنگ جهانی اول تحت نفوذ بریتانیا و سپس بعد از جنگ جهانی دوم در سال 1945 تحت نفوذ آمریکا قرار گرفت ، دولت سوم عربستان حمایت قدرت های خارجی را نیز داشت. ولی کشورهای خارجی تنها زمانی می توانند از یک نهاد حمایت کنند که آن نهاد بتواند ثبات داخلی را حفظ کند. سعودی ها با چالش های مختلفی روبرو شدند از رقابت بین شاه سعودی با شاهزاده فیصل گرفته تا مصر با دولت سکولارش که پادشاهی سعودی را به سرنگونی تهدید می کرد و لازم بود تا راهی را پیدا کند تا وفاداری داخلی را حفظ کرده و با چالش های بیرونی نیز مقابله کند.

نفت متصل به دولت

چیزی که اجازه داد تا سومین دولت عربستان به حیات خود ادامه دهد، کشف ذخایر بزرگ نفتی در سال 1938 میلادی بود که منبع اصلی درآمد برای این رژیم تا اوایل دهه 1950 میلادی بود. ثروت نفتی به سعودی ها اجازه داد تا قدرت خود  را در داخل تثبیت کنند و همچنین خود را در برابر تهدید مصر بیمه کنند. تا دهه 1970 سعودی ها به بزرگترین صادرکننده نفت تبدیل شدند و قادر بودند تا از قدرت مالی خود برای نفوذ در عرصه بین المللی استفاده نمایند. در واقع، اگر نفت نبود، پادشاهی مدرنی که امروز هست وجود نداشت و شاید این پادشاهی نیز به سرنوشت دو دولت دیگر عربستان دچار می شد.

سایر بخش های اقتصادی در مقایسه با نفت به حاشیه رانده شده اند، بخش نفت در سال 2015 سه چهارم درآمدهای دولت را تشکیل داده است. بنابر این اظهارات شاهزاده محمد اغراق آمیز نیست زمانی که می گوید نفت سومین بخش اساسی از پادشاهی است پس از قرآن و سنت. گفته شده است که ادعای وی در این باره که " تا سال 2020 قادریم بدون نفت زندگی کنیم" نه تنها یک هدف بلندپروازانه است بلکه افکاری پوچ و واهی است. این مساله برای هر کشوری که به شدت به یک کالا یا یک صنعت وابسته است بسیار سخت است تا این حد وابستگی خود را کاهش دهد.

در مورد عربستان، این مساله حتی سخت تر است تا اقتصاد خود را که کل دکترین تامین اجتماعی و قراردادهای اجتماعی را بر اساس درآمد نفت پایه گذاری کرده ، تغییر دهد. شاید عربستان توانسته باشد به طور تدریجی بخشی از وابستگی به نفت را در چهار دهه اخیر کاهش داده باشد و سرمایه خود را در بخش های جایگزین در حال توسعه سرمایه گذاری کند. با این جال، یک مانع بزرگ برای اجرای این کار ایجاد جامعه سعودی است. نه تنها فرهنگ پادشاهی به شدت محافظه کارانه است بلکه مردم نیز عادت کرده اند که از دولت عایدی داشته باشند.

شاهزاده محمد سعی می کند تا تغییرات سریعی را در دولت و جامعه سعودی ایجاد کند، اصلاحاتی که پدر و عموهایش حتی قادر به اجرای تدریجی آن نیز نشدند. وارد کردن شوک به سیستم خطر واکنش های اجتماعی و مذهبی فوق محافظه کارانه را افزایش می دهد، آن هم در شرایطی که نفوذ داعش و القاعده کاملا آشکار است. حتی اگر سعودی ها بتوانند سلفی ها و مخالفان را محدود و کنترل کنند، ایجاد تغییرات ساختاری نیاز به سالها شاید دهه ها زمان خواهد داشت. مهمتر آنکه کاهش قیمت نفت و افت متوالی درآمدها شرایطی را ایجاد کرده است که عربستان نتواند به چشم انداز 2030 میلادی دست یابد. از اواخر 2014 سعودی ها سوزاندن 115 میلیارد دلار ذخایر ارزی خود را آغاز کرده اند و ذخایر ارزی با افت 16 درصدی روبرو شده است. این وضعیت عربستان را مجبور کرد تا ده ها میلیارد دلار وام از نهادهای مستقل بین المللی برای نخستین بار در 25 سال گذشته دریافت کند. ریاض به دنبال کاهش هزینه ها است ولی نمی تواند این کار را بدون تضعیف وضعیت شکننده داخلی انجام دهد.

چهار ماه قبل دولت قیمت آب برق و سوخت را افزایش داد که با برخی مقاومت ها روبرو شد و در نتیجه شاه عربستان وزیر آب و سپس انرژی را برکنار کرد.

اصلاحات بعید

ایجاد تغییرات رادیکال و قادر بودن به حفظ روابط تاریخی دولت جامعه به تنهایی کمتر از یک ماموریت هرکول وار نخواهد بود. و این تغییرات در زمانی دنبال می شود که سعودی ها لازم نیست نگران اوضاع داخلی باشند. کل منطقه در حال فروپاشی است و ریاض که تنها قدرت عربی موجود در منطقه است، نیاز به مدیریت بحران دارد تا اسلام گراهای افراطی نتوانند از خلاء قدرت ایجاد شده در منطقه سوء استفاده کنند. علاوه بر این، برای حمایت مالی از بسیاری از کشورها به خصوص مصر، سعودی ها درگیر جنگ پرهزینه ای در یمن شده اند.

در حالی که آنها در جهات مختلف از جهان عرب به عقب رانده شده اند، سعودی ها با تهدید ناشی از ایران نیز روبرو هستند، که در مسیر بهبود روابط خود با جامعه بین المللی است. برای مقابله با نفوذ ایران در منطقه، سعودی ها تمرکز زیادی را بر این مساله داشته اند تا از شورشیان مخالف بشار اسد در سوریه حمایت کنند. اینکه دولت سوریه با حمایت ایران و روسیه طی ماه های اخیر تقویت شده است به این معناست که حمایت عربستان از شورشیان ناموفق بوده است. چیزی که بدتر است آن است که داعش که بزرگترین تهدید علیه سعودی به شمار می رود، از مبارزه فرقه ای بین ایران و سعودی منتفع شده است.

در همین حال، روابط عربستان سعودی با آمریکا که یک متحد تاریخی بوده، تا حد زیادی به سردی گراییده است. منافع آمریکا و سعودی از یکدیگر فاصله گرفته است به طوری که آمریکا از اتخاد نزدیک با پادشاهی سعودی دور شده است. واشنگتن راهبرد تعادل قدرت را دنبال می کند که نه تنها شامل همکاری نزدیک با ایران است بلکه همکاری نزدیک با ترکیه را نیز دنبال می کند که این یک چالش بزرگ برای پادشاهی سعودی از سوی یک کشور دیگر سنی است. آمریکا امیدوار است تا قدرت های منطقه ای مدیریت افزایش تنش در خاورمیانه را در دست بگیرند ولی الزامات عربستان سعودی به شدت در تناقض با انگیزه ها و اهداف آمریکا است.

نتیجه گیری

وضعیت پیچیده منطقه و محدودیت های داخلی به شدت قدرت مانور عربستان را محدود کرده است. بعید است که عربستان در تلاش های مربوط برای اصلاحات اساسی اقتصاد سیاسی موفق شود. در این روند پادشاهی سعودی شاید با مشکلات بیشتری روبرو شود که در شرایط کنونی با آن روبرو است.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار بین الملل
اخبار روز بین الملل
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon
طبیعت
پاکسان