«بر پهنه دریا»، نمایشی ایرانی برای مخاطب ایرانی

«بر پهنه دریا»، نمایشی ایرانی برای مخاطب ایرانی

نمایش «بر پهنه دریا» ساخته جدید شهرام مسعودی است که با نگاهی به نمایشنامه میراسلاو مرژوک و پیوند آن با تفکر نمایشهای تخته حوضی همه روزه از ساعت ۲۰ در تماشاخانه سنگلج به صحنه می‌رود.

خبرگزاری تسنیم - علی رحیمی

آنهایی که فعالیت‌های تئاتری شهرام مسعودی را دنبال می‌کنند، بی‌شک خوب می‌دانند که دغدغه اصلی او تلاش در جهت پیوند  تفکر غرب با فلسفه نمایشهای ایرانی است و سبک و سیاق فعالیتهایش در این حوزه – فارغ از اینک تا چه حد در این امر موفق بوده - بر همین ایده‌آل استوار است.

نمایش «بر پهنه دریا» نیز از این قاعده مستثنا نیست و مسعودی سعی کرده است با نیم‌نگاهی بر نمایشنامه قابل تأمل «بر پهنه دریا» اثر میراسلاو مرژوک لهستانی و پیوند آن با نمایشهای تخت‌حوضی که یکی از جذاب‌ترین و پرمخاطب‌ترین نمایشهای کمیک ایرانی محسوب می‌شوند، یک نمایش خاص به صحنه آورد؛ نمایشی که ایرانی بودنش بیشتر از غربی بودنش به چشم می‌آید.

در حقیقت ظرف نمایش همان داستان مرژوک است، سه نفر کشتی شکسته که بر پهنه دریا به شدت گرسنه می‌شوند و خیلی دموکرات تصمیم می‌گیرند یک نفر را به قید قرعه قربانی کنند و بخورند و ...؛ با این تفاوت که مظروف کاملاً متفاوت و به زیان دیگر «بومی» شده است و لحظه‌لحظه آن یادآور نمایشهای تخت حوضی است. به عبارتی نمایش «بر پهنه دریا» پیش از آنکه بخواهد به مخاطب تلنگری در خصوص  حقیقت وجودی انسان در شرایط سخت بزند، دغدغه ایرانی کردن نمایشهای غربی دارد و به دور از انصاف است اگر بگوییم در این هدف ناموفق عمل کرده باشد.

مسعودی برای تحقق این هدف ابتدا با حفظ تم اصلی داستان، محتوا را جزءبه‌جزء تغییر داد و با ورود صحنه‌ها و دیالوگهای خاص ایرانی و زیر ذره‌بین قرار دادن مسائل سیاسی و اجتماعی روز سعی می‌کند نمایش‌نامه جدیدی به منصه ظهور درآورد. خودش در این خصوص می‌گوید: «من از داستان اصلی فقط ظرفی را گرفتم و مظروف کاملاً متفاوت است. من کاملاً نمایشنامه مرژوک را بازنویسی کردم و دگرگونی‌های زیادی در داستان اصلی ایجاد نمودم».

وی در ادامه این تفکر خلاقانه، با دگرگون‌سازی سه شخصیت اصلی داستان مرژوک - سوسیالیسم، دموکرات و لیبرالیسم -  که هیچ سنخیتی با احوال مخاطب عام ایرانی ندارند و ورود دو شخصیت دوست‌داشتنی نمایشهای تخت‌حوضی یعنی ارباب و غلام سیاه که اولی نماینده قشر مرفه و دومی نماینده قشر فقیر جامعه‌اند، در کنار جوان تحصیل‌کرده‌ای که یادآور منش‌های اپورتونیسم (فرصت‌طلب) در جامعه است و بهره‌مندی از یک دکور کاملاً ساده و به دور از هیاهو که یکی از نمادهای نمایشهای تخت‌حوضی محسوب می‌شود؛ ذهن مخاطب را درگیر یک نمایش کاملاً ایرانی با دیالوگها و شخصیتهای ایرانی می‌کند تا  مخاطب فراموش می‌کند این اثر چکیده‌ای از نمایشنامه مرژوک است.

مسعودی حتی برای حفظ مخاطب و ایده آل‌هایش، در نتیجه داستان نیز دست می‌برد و سعی می‌کند چیزی را نشان دهد که مخاطب آن را بفهمد و بپذیرد. خودش در این خصوص می‌گوید: «نفس فلسفه خوردن براثر گرسنگی در آیین ما نمی‌گنجد و مخاطب ایرانی، خوردن یک انسان به خاطر گرسنگی را نمی‌پذیرد و نیاز بود که دلیلی قانع‌کننده تر و فراتر برای توجیه داستان پیدا کنیم و در حقیقت «الماس» داخل شکم غلام سیاه راهی برای برون‌رفت از این دغدغه بود».

با چنین رویکردی در نهایت شالکه داستان به نحوی شکل می‌گیرد که نه به عدالت تاریخی مرژوک صدمه وارد شود، نه فضای بی‌رحم جوامع دموکراتیک از نظرها دور بماند و نه له شدن طبقه پایین جامعه زیر لگام طبقه مرفه؛ حتی نقش و جایگاه گروههای اپورتونیسم (فرصت‌طلب) نیز به قوت خود باقی است  اما آنچه به نمایش نهاده می‌شود یک تئاتر ایرانی با تمامی مؤلفه‌هایی است که مخاطب ایرانی انتظار دارد.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران