من آردم را بیختم و الکم را آویختم
امیر دژاکام و حسین محباهری در گفتگو با تسنیم به این مساله پرداختهاند که وضعیت مالی در حوزه تئاتر شفاف نیست و به زعم دژاکام پول در تئاتر هست؛ ولی به جا خرج نمیشود.
امیر دژاکام و حسین محباهری با نمایش «ننه دلاور و فرزندانش» پس از مدتی بار دیگر همکاری طولانی مدت خود را بر عرصه صحنه بردند. نمایش به موفقیت گیشهای تبدیل شد و به سبب استقبال از آن تمدید نیز شد. بخش نخست مصاحبه تسنیم با این دو هنرمند به خود اثر مرتبط بود و از حال و هوای نمایش میگفت تا آنکه در انتهای بخش نخست این گفتگو موضوع از نمایش «ننه دلاور و فرزندانش» به سمت فضای حاکم تئاتر و مفهوم اقتصاد تئاتر پیش رفته است.
***
تسنیم: بحث برای ایجاد سازمان تئاتر خیلی قدیمیتر از سازمان سینمایی بود. چرا رخ نداد؟
دژاکام: چون بودجه نبود. بودجه سازمان سینمایی 150 میلیارد تومان است. بچههای سینمایی مثل بچه پولدارها راه میروند. همه ژیگلو با لباسهای خوشگل و سوار بنز. بچههای تئاتر باید پیاده باشند و با اتوبوس اینجا و آنجا بروند. دستمزد 500هزار تا یک میلیون بگیرند. اینها هم بچههای همین مملکت هستند. اینها هم خرج دارند و خیلی هم هنرمندند. اینکه سینماییها چنین زندگی دارند خوب است. بچههای تئاتر هم شرافتمند و شریف، فرزند همین سرزمین هستند؛ پس حقوقشان پرداخت شود.
بچههای تئاتر هم شرافتمند هستند
محباهری: ما با نظرات شما مخالفم. به نظرم شما در یک مسیر غلط قرار گرفتید. مساله چیز دیگری است. اشکال اساسی وجود دارد. دچار اشتباهیم. از کلمه مردم ایران که گفتید به فکر فرو رفتم که بدانم بحث چیست. مردم یعنی چی؟ آیا یک آدم مریض با یک آدم سالم، یک آدم جوان با یک آدم پیر، یک آدم باسواد با یک بیسواد، یک کشاورز با یک نزولخوار، یک آدم جانی با یک آدم مظلوم، همه اینها را مردم میگویید؟ اصلاً سر در نمیآورم.
تسنیم: حرفی است که مدتها به عنوان شعار بر سردر هر جشنواره قرار میگیرد با عنوان تئاتر برای همه یا تئاتر برای مردم.
محباهری: دروغ هست. الآن بحث شد بر سر سینما و تئاتر. آقای دژاکام هیچ فرقی میان سینما و تئاتر وجود ندارد. من بازیگر سینما هم هستم.
تسنیم: یعنی سینما و تئاتر هیچ فرقی با هم ندارند؟
محباهری: چرا، فرق میکنند؛ ولی به اندازهای نیست که مسالهای به وجود آورد.
دژاکام: چرا باید یک هنرمند سینما صد میلیون دستمزد بگیرد؟
محباهری: این هنرمند سر تئاتر هم بیاید، همین پول را میگیرد.
دژاکام: سینمایی بچه این کشور است و عزیز، تئاتری هم بچه همین کشور است و عزیز. چرا سهم اولی را میدهند که به حق است؛ ولی سهمی دومی را نمیدهند؟
محباهری: اصلاً سهمی وجود ندارد.
دژاکام: این پول نفت ماست.
محباهری: مساله من این نیست. میگویید بودجه تئاتر اضافه شود. من متوجه نمیشوم. مگر بودجه تئاتر صرف تئاتر میشود که بیشتر شود. بودجه مصرف آن شده که مرکز هنرهای نمایشی وجود دارد و صرف کارمندش میشود، بدون اینکه من با مرکز و وزارت ارشاد کاری داشته باشم. تنها مشکلات نظارتیش را دارم. با یک سالن صحبت میکنیم و میگویند این قدر بدهید تا نمایش شما را کار کنیم و یک بودجه به نام تئاتر وجود دارد که صرف کارمند میشود. وقتی بودجه دو برابر میشود، مشکلات من هم دو برابر میشود. مشکل اساسی این است که پارسال دوستان میگفتند بودجه تئاتر صد برابر میشود و من میگفتم این بودجه به تئاتر اختصاص پیدا نمیکند. این بودجه مزاحم درست میکند. یعنی وقتی ما ده میلیارد تومان بودجه تئاتر داریم، ده میلیارد تومان مشکل برای افراد شاغل در تئاتر داریم. من دعا میکنم که این بودجه تعطیل شود. وزرات ارشاد تعطیل شود من کار تئاتر خودم را انجام میدهم.
مگر بودجه تئاتر صرف تئاتر میشود که بیشتر شود
دژاکام: حسین خلاف عقیده من را ندارد. من باید توضیحی بدهم. نخست من جزء هنرمندانی هستم که هیچ تفاوتی میان هنر سینما و تئاتر به جز تفاوتهای فنی نمیبینم. دوم آن حقوقی که هنرمند سینمایی میگیرد به حق است و نوش جانشان. سوال من این است که چرا حقوق بچههای تئاتر داده نمیشود چه با تشکیلات، چه بیتشکیلات. حسین میگوید یک تشکیلات وجود دارد که مریض است. اگر بودجه واردش شود جان میگیرد و به جان من میاندازد. این عقیده حسین است. من این گونه فکر میکنم مجلس باید به صورت جدی بیاندیشد و نگاه کند و بداند که تئاتر هنر مادر است. اگر ما تئاتر داشته باشیم فیلسوف ما میتواند اندیشه کند. متاسفم که فیلسوفان ما حول تئاتر وجود ندارند. یکی از دلایلش هم این است که تئاتر اندیشمندانه کم است. کامو و سارتر نمایشنامهنویس هستند، برای اینکه فضای خوبی است برای گفتن. مساله بعدی این است که این بودجه مال و پول ماست. این ارث پدری من است.
متاسفم که فیلسوفان ما دور تئاتر وجود ندارند
هر ایرانی میتواند بگوید نفت ارث پدری من است و از آن سهمی دارم. این پول مالیاتی است که میدهم و من از آن سهمی دارم. حال مجلس من تصویب میکند برای فرهنگ، برای سینما و تئاتر و تلویزیون و غیره. چطور است که برای تلویزیون پرداخت میکنند، برای سینما پرداخت میکنند، برای تئاتر چرا پرداخت نمیکنند؟ این پول برای همه است، سرمایه عمومی است. تعبیر مردمی و کوچه بازاریش ارث پدری است. این از گذشته به ما رسیده تاکنون. ما هم تفاهم کردیم که این را خرج بنیادها کنیم نه خرج هزینهها. سوال این است که تئاتر جزء بنیادها هست یا نیست؟ پس چرا کمترین سهم را دارد؟ چرا مدیرکل برای یک میلیون دادن به گروههای تئاتری باید بدبختی بکشد؟ من برای این کارم هیچ کمکی نگرفتم و چهار سال نتوانستم تئاتری روی صحنه ببرم. به شدت معتقد بودم نسبت به شخص خودم؛ اما از حرکت عمومی تئاتر دفاع میکنم.
خانواده تئاتر مورد ستایش است؛ چرا که تئاتر گسترش پیدا کرده است. بدبختی مملکت ما این است که کسانی که فرهنگ بلد نیستند، برای فرهنگ قانونگذاری میکنند. ممکن است مهندس خوبی در حوزه تیرآهن باشد، حال میخواهد قانون تیرآهن را روی تئاتر اعمال کند. تصمیم میگیرد و حکم صادر میکند. بسیاری فرهنگ را بلد نیستند و دربارهاش حرف میزنند. بهتر است حرف نزنند. بسپارید دست خود تئاتریها. اینها نه دزدند و نه غارتگر. از پشت کوه نیامدهاند. در همین مملکت رشد پیدا کردهاند. بگذارید خودشان درباره تئاتر حرف میزنند.
حسین درست میگوید که تشکیلات اذیتش میکنند. وقتی ده میلیارد میدهند، شورا مامور بیشتری میفرستد. بیرون از این وزارتخانه هم تعداد زیادی هستند که مجوزهای این وزارتخانه را باطل میکند. یک بام و دو هواست. وزارت ارشاد آیا مسئول رسمی صدور مجوز هست یا نیست؟ اگر هست پس چرا ارگان دیگر در یک دولت کنسل نمیکند و در دولت دیگر کنسل میکند؟ من میتوانم نهادهای نظارت تئاتر را اسم ببرم که اصلاً به وزارت ارشاد خلاصه نمیشود. آن مراکز دیگر که تعدادشان هم زیاد است دائماً به سمت وزارت ارشاد حرکت میکنند که این کار را بکن و این کار را نکن. شما در خانه خودتان بگوید این کار را بکن، این کار را نکن، بگوید کفش بگوید ندارم، بگوید زمستان است و کاپشن، بگوید ندارم؛ بچه از خانه بیرون میزند. اگر هم به پدر و مادر آسیبی بزند حق به جانب اوست. وضعیت بچههای تئاتر این گونه است. ببخشید که من با صراحت حرف میزنم. این مراکز که درباره تئاتر و فیلم حرف میزنند، تئاتر و فیلم بلد نیستند و احتمالاً از حرف من هم دلخور خواهند شد و احتمالاً درباره این نمایش میگویند اینجایش این جوری است و آنجایش آن جوری. اشکالی ندارد. من آردم را بیختم و الکم را آویختم.
من آردم را بیختم و الکم را آویختم
هفتاد تئاتر داخل ایران و خارج ایران کار کردم. سی سال هم تدریس دانشگاه دارم. میتوانم راننده تاکسی شوم. هیچ ابایی ندارم. ولی دیگر نمیتوانم حرف را نزنم. من تئاتر کار میکنم تا حرفم را بزنم. تعداد مراکز تصمیم گیرنده درباره تئاتر زیاد است و اصلاً تئاتر بلد نیستند. براساس چیز دیگری قضاوت میکنند. نمیشود با ترمودینامیک درباره تئاتر حرف زد. اینها به هم مربوط نیستند. نمیپذیرد و قدرتش هم در دست اوست.
تسنیم: با توجه به گفته شما باید بگویم قاعده بر آن است که اهل علم از تئاتر بهره میبرد تا بیان علمی خود را در قالب نمایش عرضه کند. حالا سوال من این هست که بنده با هنرمندانی برخورد میکنم که کارمند یک اداره دولتی هستند و به نظر میرسد که یک رویه برای گذران معیشت هنرمند بوده است؛ ولی چرا اکنون چنین وضعیتی موجود نیست؟
قضایا فاجعهبارتر از این حرفهاست
محباهری: این قضیه که شما میگویید را خبر ندارم. ممکن بوده این افراد کارمند دولت بوده باشند و در کنارش کار هنری میکردند و به واسطه فعالیت هنری برایشان امتیازات قائلی بوده باشند؛ ولی اینکه استخدام کنند و بگویند برو کار هنریت را انجام بده، بعید میدانم. متاسفانه یک پسرفت داریم. جمعیت زیاد شده است. یک زمانی میخواستیم برای نمایشی جمعیتی پیدا کنیم، خیلیها نمیآمدند. الآن کافی است حرفی بزنی. شاید چون آن زمان تعداد کم بود، قابل کنترل بود تا مشکل مالی نداشته باشند. در واقع معیشت آنها مشکلی نداشته باشد. بنده نمایشی به نام «نقل پرومته» تمرین کردم. قرار بود در جشنواره ماه اجرا شود و با تاخیر دو ماه، من مدام در تمرین بودم. در نهایت دو اجرا رفتیم، من هم تقدیر شدم؛ ولی هیچ اجرای عمومی به نمایش ما نداند. من باید چه میکردم؟ یعنی من در این مدت هوا خوردم؟ هزینه رفت و آمدم را چه کسی داد؟ اجازه و مریضی و هزینه خانواده را قرض کردم. شش ماه تمرین این نمایش گذشت و هیچ کس هم جوابگو نبود. قضایا فاجعهبارتر از این حرفهاست.
تسنیم: در برنامه دید در شب، اکبر عبدی اظهار داشت که سر فیلمی رفته و درخواست دستمزد چهل میلیونی کرده و تهیهکننده پول مورد نظر را نداده؛ عبدی کار را ترک میکند یا اینکه سر کار اطیابی دستمزدش را کامل ندادند و طبق قراردادش شکایت کرده است. این سازوکار در تئاتر وجود ندارد. این خودش آسیبزا نیست؟ اینکه همه چیز در تئاتر شفاهی هست این مشکلات را پدید نیاورده است؟
دژاکام: وقتی بودجهای در کار نیست این سازوکار هم وجود ندارد.
در تئاتر کارفرمایی وجود ندارد
محباهری: در سینما شما با یک تهیهکننده و یک سرمایه طرف هستید. تهیهکننده منتظر است سرمایه با سود برگردد. ممکن هم هست ضرر کند. در ضرر و سودش هم دیگران دخالتی ندارند. پول بنده هم بر اساس قرارداد پرداخت میشود. تهیهکننده قصد کار تجاری دارد. منتظر سود است. ولی در تئاتر با این وضعیت وزارت ارشاد باید به سراغ تئاتر خصوصی بروم و چانه بزنم که در ازای پنج میلیون تومان به من سالن بدهد. با این وضعیت من چه پولی به بچههای کارم بدهم. اگر فروش کرد میتوانم پول بدهم. در تئاتر کارفرمایی وجود ندارد. خانه تئاتر این سعی را دارد که بابت جزییات قرارداد وضع شود؛ منتها چه کسی باید قرارداد را تنظیم کند. کارگردان که کارفرما نیست.
تسنیم: برخی کارهای تهیهکننده دارند.
محباهری: مگر سودآوری دارد که تهیهکننده داشته باشد؟
تسنیم: پس این افرادی که به اسم تهیهکننده فعال هستند، چه کسی هستند؟
محباهری: دروغکی است. بازی است. برای خودشان یک صنف درست میکنند و معلوم نیست چه بساطی درست خواهند کرد.
تسنیم: نکته در همین جاست که تهیهکنندگان تئاتر ممکن است در برابر مسائل مالی مسئولیت قبول نکنند.
محباهری: چون دری بری است.
تسنیم: پس باید از تئاتر حذف شود.
محباهری: چه کسی باید حذف کند؟
دژاکام: تهیهکننده پنج شش میلیون هزینه دکور و پوستر میدهد. در نهایت هم گیشهاش همین میشود. نمیتواند با این پول دستمزد هم بدهد. باز خدا پدر و مادرش را بیامرزد که پول دکور و پوستر را میدهد. وقتی به اسمهایشان نگاه میکنید میبینید یک جوان معمولی است.
تسینم: ولی برخی هم اسمی برای خودشان دست و پا کردهاند.
دژاکام: بله؛ ولی ما آدم داریم که یک میلیارد پول دارد و پانصد میلیون تومان وارد تئاتر میکند. دوست هم دارد تمام تهران بیلبورد بزند. هفتصد میلیون تومان هم فروش میکند. او تهیهکننده است و با بازیگر شصت میلیون تومان قرارداد میبندد. اینها یک بحث جزییتر و دقیقتر میطلبد.
تسنیم: وقتی یک ستاره سینمایی تئاتر کار میکند دستمزدش را میگیرد و کار میکند.
دژاکام: برای اینکه یک سرمایهار وارد بازی میشود. تالار وحدت هم پنج میلیون شبی کرایهاش را میگیرد. پول را میگیرد و سالن هم میدهند. ستاره هم با چند میلیون میآید. چیز عجیبی نیست؛ اما بچههای تئاتر با چنین سرمایههایی مواجه نخواهند شد، چون گربه در راه خدا موش نمیگیرد. یکی گفت سرکه هفت ساله دارم، گفتند یک استکان بده. گفت اگر میدادم که دیگر سرکه هفت ساله نداشتم. طرف پول دارد برای اینکه پولش را نگه داشته و جایی خرج میکند که برایش بازگشت داشته باشد. لذا یک گروه هستند که با پنج میلیون تومان کار میکنند. گروهی هم با چند صد میلیون در برخی سالنها مشتاق به کار کردن هستند.
تئاتر تجاری حق حیات دارد
به هر حال اینان فعالیت تجاری میکنند. اینان به چهرهها کار میکنند نه با هنرمندان. چهرهها مشهورند و هنرمندان ریشه در هنر دارند. این گروه هم حق حیات دارند. تئاتر تجاری حق حیات دارد. ما چیز دیگری نداریم و آن هم تئاتر ملی است. تئاتر ملی باید توسط بودجه عمومی حمایت شود که این کار انجام نمیشود.
تسنیم: یعنی به شکل سابقی که بود؟
دژاکام: به شکل سابق خیر. منظورتان قرارداد تیپ است.
محباهری: هیچ گاه اجرا نشد.
دژاکام: در زمان آقای سلیمی دو سه مرتبه اتفاق افتاد.
محباهری: آقای سلیمی بیشتر مخرب بودند. تخریب آقای سلیمی خیلی بیشتر از بقیه بوده که میدانم.
تسنیم: با وضعیت کشور تئاتر ملی آیا سلیقه یک مسئول نمیشود؟ منظورم همان افراد غیرمتخصصی است که احیاناً با پیدا شدن یک عرصه، قصد چمبره زدن بر آن دارند.
دژاکام: باید سرنوشت به هنرمندان شناخته شده تئاتر سپرده شود. در میان آحاد مردم شهیر هستند. شما میان مردن فراخوان بدهید که ده هنرمند عرصه تئاتر ملی را نام ببرند، مردم اسامی را میدهند.
نوشین: و البته سلیقهای هم برخورد نکنند.
دژاکام: فرهنگ امری ایجابی است، سلبی نیست.
تسنیم: اگر قرار باشد که هنرمند بود شغل به حساب آید یا حمایتی صورت گیرد، باید کل ساختار مرکز هنرهای نمایشی دستخوش تغییرات شود. با این ساختار نمیشود حمایت کرد.
دژاکام: نه، باید تمام مراکز فرهنگی کشور که بودجه فرهنگی دارند علی الخصوص تئاتر، مثلاً تئاتر انقلاب و دفاع مقدس یا بنیاد روایت که شش راننده و پنج منشی و دو تا مدیر دارند و وقتی میخواهی با یک مدیر حرف بزنید، شش مرتبه وقت بگیرید که یا تشریفات هستند یا سخنرانی یا جلسه، باید تکانی بخورند.
محباهری: آه.
شما از حوزه هنری بپرسید چند کار تولید کردند
دژاکام: باید بودجه را صرف پرتقال و سیب و میوه سر میزهایشان نکنند. بودجه را سر تعداد منشی و مسئول دفتر خرج نکنند. شما از حوزه هنری بپرسید چند کار تولید کردند. بپرسید چه کردند. مملکت آباد نمیشود مگر اینکه همه با هم کار کنیم.
تسنیم: اکنون متولیان تئاتر با هم نیستند.
دژاکام: متولیان تئاتر کار نمیکنند.
تئاتر متولی نمیخواهد
محباهری: تئاتر متولی نمیخواهد. اگر میخواهد درست شود، من پیشنهاد میکنم وزارت ارشاد، تبلیغات اسلامی و غیره را تعطیل کنید، کارمندهایش هم به ارگانهای دیگر بفرستید. ببینید همه چیز چقدر درست انجام خواهد شد. در عین اینکه از لحاظ مالی نیز بودجهای نیاز نیست. بنده میخواهم یک نمایش کار کنم. یک سالن نمایش است و یک تعداد تماشاگر. این وسط مرکز هنرهای نمایشی و وزارت ارشاد چه میگویند. بنده قصد اجرا دارم و با سالن مذاکره میکنم. با هم قرارداد میبندیم که یا ضرر میکنم یا سود. یا تماشاگر میآید یا نمیآید. این وسط دهها هزار کارمندی که حقوق میگیرند چه میگویند؟ این مسأله من است.
زمانی انجمن نمایشی وجود داشت که آقای منتظری تعدادی از بازیگران را جمع کرده بود و بودجهای تهیه کرد که اینان کار تئاتر کنند و پول هزینه تنخواهشان شود. با آن بودجه کارمند استخدام کردند، ما را بیرون کردند.. بودجه اندکی که من بازیگر با آن میآمدم و میرفتم که نزدیک 150هزار تومان بود برای پنجاه شصت بازیگر. شما از مسئول توقع تئاتر دارید. از دوره آقای پارسایی و خوشرو، همه مسأله این بود که بودجه انجمن نمایش خرج جای دیگری شود. انجمن نمایش هم با تلاش اینان پس از ده سال در 1385 تعطیل کردند. بیمهها را حذف کردند. قطع بیمه پنجاه بازیگری که سالها کار کردند. آقای منتظری اعلام کرد که تئاتر بماند و کسانی با همین حقوق اندک برای تولید تئاتر بیایند. خیلیها آمدند.
تسنیم: و خیلی از این افراد بیمار بودند.
محباهری: بله، خانم گلچین به دلیل مشکلات دارویی فوت کردند. این همه مسأله در ممکلت بود؛ فقط همین بیمه مسأله بود. با همین بودجه آقای منتظری آپارتمانهایی خریداری شده است در جاهای مختلف، تحت عنوان مرکز هنرهای نمایشی. باید دید قضیه چی است. ما اعتراض میکردیم و زورشان نمیرسید تا زمان آقای پارسایی که زورشان رسید.
تسنیم: و اکنون انجمن نمایش 20درصد گیشه را دریافت میکند؟
محباهری: قرار شد که نگیرند.
دژاکام: تازه ایرانشهر چنین تصمیمی گرفته است.
محباهری: در روز جهانی تئاتر، آقای شفیعی اعلام کرد که 20 درصد تالار هنر حذف خواهد شد.
دژاکام: فقط تالار هنر؟
محباهری: نمیدانم؛ ولی با این حال مدیریت تالار گفت این مسأله را جدی نگیرید. قصدم این است که تعطیل شدن این مراکز و فرستادن مدیران سر کار دیگری، به نفع مملکت است. این نظر بنده است.
تسنیم: آقای طهمورث در مصاحبه با تسنیم گفتند که بازیگری به عنوان یک شغل در ساختار وزارت کار ثبت نشده است و حرفه مشروعیت قانونی ندارد.
دژاکام: در این مبحث مسائلی حقوقی وجود دارد که من تخصصی ندارم. بحث حسین هم درددلهایش هست و دلایلی هم برایش دارد. منتها مراتب من همچنان پافشاری میکنم میلیاردها میلیارد بودجه هنری سرگردان در کشور وجود دارد، در حوزه هنری، در انجمنهای مختلف دیگر که تنها پول منشی و کارمند میشود. همه کت و شلوارهای شیک دارند. هم ماشینهای گران دارند. در جلسات هم خیلی خوشگل حرف میزنند؛ اما یک کار ندارند. همه باید موظف بشوند به کاری. انحلال یک کار است، موظف کردن از مراکز بالادستی یک کار دیگر. نمیدانم این مرکز کجاست، ریاست جمهوری است یا جای دیگر. لیکن این بودجهها خرج چه میشود؟
پول در تئاتر هست؛ اما به جا خرج نمیشود
همانطور که قانون از کجا آوردهای داریم، باید قانون به کجا میبری هم داشته باشیم. سه میلیارد بودجه، خب این سه میلیارد را به کجا میبرید. در سه برگه A4 چند جدول میکشند و میگویند هشتاد اجرا. تمام شد؟ نمایش داشتیم که یازده میلیارد هزینه داشته است و مراکزی بوده که حمایت کردند و روزی سه هزار نفر مخاطب پای کار نشسته است. حال اگر یازده میلیارد من غلط باشد، چشم که میبیند تقریب میزند که پنج میلیاردی هست. این خوب است؛ ولی همه جا حمایت باشد. بعد دقت میکنی این بودجه به کارگردانی اختصاص مییابد که کارگردان خوبی است؛ ولی ما کارگردانان داریم که رزومه درخشانی دارند و این امکانات را ندارند. مسأله این است که پول در تئاتر هست؛ اما به جا خرج نمیشود. این مشمول وزارت ارشاد نمیشود. نهادهای بسیاری هستند که حوزه هنری نمونه آن است. حوزه هنری کار نمیکند. هم سالن دارد، هم امکانات دارد، هم وسیله دارد در سرتاسر کشور. ببینید چند کار دارد.
محباهری: وقتی مدیری این کارش نباشد، رابطه میآید. تالار هنر یا کانون کاری به فردی پیشنهاد میدهد و او هم میگوید تا پول ندید کار نمیکنم. برای مثال خانم کاظمی میآید نمایش کار کند. تقاضا میکند قراردادی بسته شود تا کار را شروع کند. برای هزینه موسیقی، گریم، دکور، پذیرایی تمرین و ... پول قرض کرده است تا نمایشش روی صحنه رود. کدام مدیر است که بیاید و عذرخواهی کند که این کمک هزینه پانزده میلیونی به تأخیر افتاد و این پول را بگیرید.
تسنیم: یعنی کانون هیچ حمایتی از شما بابت نمایش نکرده است؟
محباهری: این نمایش تحت حمایت مرکز است و هنوز بودجهای نداده است.
دژاکام: کانون بودجه بسیاری دارد؛ ولی هیچ کاری نمیکند.
محباهری: مرکز قرار بود برای «شازده خانم بدترکیب» پانزده میلیون بدهد که تا همین جا هجده میلیون مخارج داشتیم.
تسنیم: نمایش سال قبل که متعلق به کانون چی؟
محباهری: کانون هم پول نداده است. ما که نمیتوانیم یک سال منتظر بمانیم. میخواهیم کار کنیم. میگویند پول نداریم، من نمیتونم معطل بمانم. مجبورم پول قرض بگیرم. یک نمایش بودجه میلیاردی میگیرد و نمایش ما پانزده میلیونش را هم نگرفته است. با این حال سالن مملو از تماشاگر است.
تسنیم: سوال آخر اینکه آیا نمایش شما خصوصی است؟
دژاکام: بله، خصوصی است. تنها یک مبلغ ده میلیون تومان از طرف به ما کمک شده است. امیدواریم از طریق مرکز یک کمک هزینهای بگیریم و شفاهاً به ما قول دادن که کمک هزینه عرف چارسو داده شود.
==========================================
مصاحبهای از احسان زیورعالم و محراب محمدزاده
انتهای پیام/