نمایشی فاقد هارمونی

نمایشی فاقد هارمونی

«تریو بدون هارمونی» اثر از سیاوش پاکراه داستان سه شخصیت تئاتری بر صحنه تئاتر است. سه بازیگر پس از بیست سال به بن‌بست رابطه می‌رسند، رابطه‌ای که هیچ سنخیتی با فضای حرفه‌ای‌گری ندارد.

باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا» - احسان زیورعالم

نمایشی با موضوع تئاتر، موضوع تازه‌ای نیست. همواره تئاتر به عنوان یک مقوله، یک بستر برای بیان اندیشه نمایشنامه‌نویس، یا یک عرصه برای به تصویر کشیدن ذهنیت یک کارگردان. نمونه‌های خوب تئاتر در تئاتر را می‌شود در «هملت» یافت، جایی که گونزالو مرگ را مزه مزه می‌کند تا شاید کلودیوس مچش باز شود و قتل برادر را لو دهد. یا نمونه بامزه و دوست‌داشتنی «پسران آفتاب» نیل سایمون که دو بازیگر کهنه‌کار و البته رقیب، تلاش می‌کنند گروه قدیمی خود را بازآفرینی کنند.

با این مقدمه باید گفت «تریو بدون هارمونی» با آنکه همان بستر را انتخاب کرده است؛ اما نمایشی متفاوت از آثار شرح داده شده است. نمایش سیاوش پاکراه داستان یک تئاتر است، یک گروه و یک پایان بر یک نمایش؛ لیکن این بار داستان رقابتی ختم به رفاقت نیست. اینجا قرار است رفاقت به یک رقابت منتهی شود. دو دوست پس از بیست سال فعالیت در یک گروه نمایشی به نقطه‌ای می‌رسند که رابطه بیست ساله‌اشان دچار اضمحلال می‌شود و سقوط رابطه‌ای که به ظاهر دوستانه و حرفه‌ای می‌آید، با یک وجود یک زن از هم می‌پاشد و پلشتیش در فضای نمایش پراکنده می‌شود.

در «تریو بدون هارمونی» با اتان و دنی مواجه هستیم. اتان در آستانه مرگ است و می‌خواهد آخرین اجرایش را روی صحنه برد و دنی تنها به گروهش فکر می‌کند، جایی که قلمرو اوست و این قلمروه حتی زنان حاضر در آن را نیز در برمی‌گیرد. این تقابل به جایی می‌رسد که بازیگر زن گروه واسطه رقابت می‌شود. از سوی اتان می‌خواهد تا زمان مرگش به او عشق بورزد و در سوی دیگر، دختر با علاقه به دنی، فضایی را فراهم می‌کند تا دنی او را در چشم اتان خار کند.

پاکراه در نمایش خود به دنبال روابطی انسانی مبتنی بر مسائل روانشناسانه است. او رقابت دو مرد بر سر یک زن را استعاره‌ای از قدرت‌نمایی، ضعف در روابط و فرصت‌طلبی معرفی می‌کند. از همین رو همه چیز را در ظرف «هملت» قرار می‌دهد. یک مثلث شخصیتی با حضور هملت، افلیا و لائرتیس با تعاریف اساطیر معین. لائرتیس خیرخواه خواهر است و عشقش توأم با پاکی است. لائرتیس اتان است که بدون نگاه هوس‌آلود به دختر نگاه می‌کند. در مقابل دنی یک هملت است که هر کسی را به سودای خواسته‌هایش قربانی می‌کند. افلیا شاید در وجودش ایجاد شیدایی کند؛ اما فقدان یک رابطه خونی منجر می‌شود دخترک زیبارو به بازیچه و ابزار دست او تبدیل شود. و در نهایت یک افلیا برای تقابل این دو شخصیت حضور دارد. افلیا قرار است محور نمایش باشد.

پاکراه برای رسیدن به این محوریت به یک فرم نوشتاری و البته میزانسنی تکیه می‌کند. نمایش در چهار پرده است. در پرده نخست اتان و دنی، سپس دنی و دختر، بعد اتان و دختر و در نهایت هر سه نفر. در مقابل با یک میزانسن براساس تعداد افراد مواجهیم، در کنار استقرار هر یک در یک موقعیت. دنی همواره بیرون از سن می ایستد و در نهایت روی سن می‌نشیند. اتان از سن خارج نمی‌شود و دختر عموماً در میان صحنه می‌نشیند. نور هم در همین راستا طراحی شده است. میان هر صحنه یک مونولوگ طراحی شده است و هر شخصیت، در زمان بیان مونولوگش با یک نور ویژه از کلیت اثر جدا می‌شود. قرار است مونولوگ در بستر زمانی نمایش نباشد. جدا از خط داستانی در نازمانی نامشخص، بخشی از یک نمایش «هملت» نقل شود.

تا بدین جای کار به نظر می‌رسد «تریو بدون هارمونی» یک نمایش حساب شده است. نمایشی که برای تک تک لحظاتش اندیشه شده است. قرار است مخاطب مدام در حل کشف و شهود باشد. شخصیتها را با چهره‌ها، نمایشها و حتی اساطیر قیاس کند. شاید برای کسی دخترک داستان شبیه به مارگریت «فاوست» بیاید، شاید. شاید زبان و فضا و اتمسفر ما را به یاد آثار دوره میانی پینتر بیاندازد، شاید. اما نمایش یک چیز کم دارد: ریتم.

«تریو بدون هارمونی» بدون ضرباهنگی منظمی پیش می‌رود. ابتدا تند و ناگهان با دانستن رابطه دنی با معشوق اتان سقوط می‌کند و این سقوط تا پرده نهایی میسر نمی‌شود. همه چیز در یک سردی عجیب فرو رفته است و این سردی از همان ابتدا بر اثر حاکم است. در نتیجه همه چیز در همان ابتدا لو می‌رود. وقتی اتان دربرابر سوال دنی که جواب آزمایش چه شد، تنها یک لبخند تحویل می‌دهد و چند دقیقه بعد می‌گوید ما فقط به هم دروغ نگفتیم، می‌شود فهمید که اتان با جواب مثبت آزمایش مواجه شده است. می‌توان فهمید اتان عاشق کیست و می‌تواند فهمید در نهایت چه رخ خواهد داد.

علت امر نبود چفت و بست مناسب میان صحنه‌هاست. همه چیز تنها در چند المان محدود می‌شود. خرده داستانها محدود هستند و از خانه ویلایی لب ساحل و بازی شطرنج خروج نمی‌کند. نمایش در دل خود دست به خلقت نمی‌زند. گره‌های نمایشی با چند دیالوگ که مدام تکرار می‌شوند باز و بازتر می‌شوند و مهمتر از همه آنکه موتیفهای ساخته شده نه می‌شکنند و نه کمکی به سرپا بودن اثر می‌کنند. در نتیجه «تریو بدون هارمونی» یک غمنامه می‌شود. فضای سرد، نورهای کم‌‌سو و یخهایی که آب می‌شوند به استعاره آب شدن یخ روابط پوسیده فقط توانانی خلق اتمسفر را دارند؛ ولی این برای نشاندن مخاطب کافی نیست. 

شاید رجوع به آثار هارولد پینتر و خواندن آن غافلگیری‌هایی که شما را کن فیکون می‌کند، بتواند راهنمایی باشد برای سیاوش پاکراه که چگونه می‌تواند از دل یک رابطه ساده انسانی، فاجعه‌ای عمیق و دردناک از جهان مدرن خلق کرد، همان چیزی که نمایش کم دارد. کمبودی که در پرده آخر در انفعال شخصیت زن بروز می‌کند، آن هم زنی که چیزی برای از دست دادن ندارد جز اتان و برای حفظش تلاشی نمی‌کند؛ کاری که بیست سال برای بودن در گروه انجام داده است.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران