جای خالی مکتب تاریخنگاری در افق آیندهپژوهی ایران/ دانشگاهها تبدیل به دبیرستانهای بزرگ شدهاند
کشور ما در حیطه رسانه نیازمند یک مهندسی هوشمند رسانهای برای جهتدادن افکار عمومی و ساختن ذهن آنها هستند و برای پرداخت به موضوع آیندهپژوهی در ابتدا باید مکتب تاریخنگاری داشته باشیم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم«پویا»؛ مسئله آیندهپژوهی چند سالی است که در ایران به صورت یک رشته آکادمیک درآمده و دغدغه بخشی از نظام علمی و مدیریتی کشور شده است. این رشته علمی سالهاست که در مغرب زمین شکل گرفته و درمورد آن نظریهپردازیهای مختلفی شدهاست. آینده پژوهی با بررسی روند حرکت پدیده از گذشته تا حال، جهت و موقعیت آن پدیده را در آینده مشخص میکند. بررسی موقعیت آینده یک پدیده بخصوص در روند پیچیده تحولات عصر کنونی بسیار حائز اهمیت است. ابزار رسانه هم به عنوان یک پدیده مهم در عصر کنونی از مقولاتی است که قطع به یقین مورد بررسی علم آینده پژوهی قرار میگیرد. از همین رو با دکتر محمود دلفانی، رییس آموزشکده عالی روششناسی علومانسانی در فرانسه Methodologica Universitasو مدیر مسئول پژوهشنامه دانشگاهی آنالیتیکا ایرانیکا Analytica Iranica، به گفتگویی علمی و تخصصی پرداختیم.
روش باید در خدمت «کشف» دانش باشد
تسنیم: نسبت متدولوژی با science و knowledge در عصر کنونی چگونه است؟
دلفانی: حوزه کاری من روش شناسی در حوزه علوم انسانی است و نزدیک 25 سال است که در اروپا و ایران آن را تدریس میکنم به نظر من رابطه روش با دانش یک رابطه بر همکنش (interaction) است یعنی دانش اولیه شما منجر به رویکردی روشمند میشود و خود روش به فرآیند تولید دانش و اندیشه می انجامد. هر کدام از این دو به صورت متقابل به همدیگر کمک میکنند تا دیگری فربه شود. بعضی روش ها خطی هستند و شما به صورت خطی پیش میروید و هیچ محدودیتی در هیچ حیطهای ندارید اما در بعضی اوقات روش ها تنها به صورت انباشته دانش در می آیند و دایره ایی عمل می کنند. روش باید در خدمت «کشف» دانش باشد. در روش های خطی، شما به صورت مستقیم پیش میروید برای کشف دانش اما در دسته دیگر روش ها شما یکسری محدودیتهایی برای خودتان قائلید که دانستهها را در یک چهارچوب فربه میکنید. تعریف شما از دانش، خودش سازنده روش است و به پیامد آن روش شما باز دوباره دانشی تولید میشود البته بسته به رویکرد شما در مورد روش شناسی است.
دانشگاهها محل تولید و تحول اندیشه نیستند/ دانشگاهها تبدیل به دبیرستانهای بزرگ شدهاند
تسنیم: در غرب یک رویکردی است که فرآیند چهارگانهای را طی میکنند و ابتدا به ساکن از اتیمولوژی آغاز میکند و سپس به ترمینولوژی میرسند و در مرحله سوم متدها را بررسی میکنند و متدولوژی میکنند و آنگاه اپیدمیولوژی میکنند. اما در حیطههای آکادمیک در ایران فقط به متدولوژی میپردازند و از سه لایه پیشینی و پسینی غفلت میکنند، نظر شما در مورد این روش در ایران چیست؟
دلفانی: شما خیلی خوشبین هستید (باخنده). به اعتبار سوال اول شما روش شناسی در ایران بسیار کمرنگ است چون دانشگاه های ما امروز دانشگاه به معنی واقعی نیستند و پایگاه تولید و تحول اندیشه ایی و دانش نیستند بلکه پایگاه انباشت و تکرار دانستههاهستند. انباشت دانستهها با تولید و پویش دانش بسیار متفاوت است. در دانشگاهها تکرار، انباشت و یک اضافهکاری اندکی در حیطه دانشها صورت میگیرد البته این هم به صورت توصیفی مخصوصا در حوزه علوم انسانی. متاسفانه دانشگاههای ما بیشتر تبدیل به دبیرستانهای بزرگ شده اند. رویکرد بسیاری از دانشجویان و حتی اساتید، رویکرد تولید دانش و تحول اندیشه ایی نیست. تکرار و مرور آفت آموزش عالی در ایران شده است. مشارکت و هم اندیشی و هم دستی بین استاد و دانشجو برای تحول و ترمیم و تغییر «درس» وجود ندارد. وقتی «یک» جزوه را در دو ترم درس می دهیم یعنی دیگر درچهارچوب آموزش دانشگاهی نیستیم. هر چه هست دیگر دانشجویی و دانشگاهی نیست. تا وقتی دانشجو در تغییر و تکمیل جزوه های درسی دانشگاهی نقشی نداشته باشد ما در «دبیرستان» هستیم.
هرکسی لایق اطلاق مفهوم استاد نیست
تسنیم: دلیل اینکه دانشگاه ما تبدیل به دبیرستان بزرگ شدند به نظر شما عدم تفکیک میان دکترین و science یا درس از علم نیست؟ آیا دلیلش عدم درک محل و شان درس که مدرسه است و علم که دانشگاه به معنای یونیورسیتی است، نیست؟
دلفانی: نکته بسیار زیبایی را فرمودید. شما یک بار میخواهید از جزوه، کتاب، و... درس دهید و بگویید که مثلا تحلیل راهبردی چیست. ما یک فعلی در فرانسه داریم به نام Professer که مفهوم پروفسور هم برگرفته از آن است. پروفسور قرار نیست در کلاس به شما درس دهد بلکه درصدد ایجاد مساله و پرسش ذهنی و فکری است. چند درصد از اساتید دانشگاه ها در ایران به این صورت عمل میکند؟ کلمه پروفسور و استاد کلمه و مفهوم بسیار مهمی است و ما نباید به هر کسی این مفهوم را اطلاق کنیم. استاد یعنی ایجاد کننده پرسش و در نتیجه تولید کننده علم و دانش، هر کسی لیاقت این مفهوم را ندارد. در ایران اساتیدی هستند که هنوز 15 سال است که یک جزوه را درس میدهند. استاد باید مانند رهبر یک ارکستر باشد. اینجا استاد ساز می زند و بقیه می شنوند و حفظ می کنند. سنگ بنای روش شناسی و تولید اندیشه و تحول آن «پرسش» است. روح و روحیه پرسشگری و روش شناسی «پرسش» می بایستی در دانشگاه های ایران بازسازی شود. علوم انسانی یعنی پرسش، دانش یعنی پرسش. خود پرسش هم روش دارد که می بایستی آموخته شود.
تسنیم: کالجدوفرانس هم در همین حیطه قرار میگیرد !؟
دلفانی: بله، کالج دوفرانس یکی از بزرگترین محافل تولید اندیشه علمی است که رویکرد و سازوکار پیشرویی در حوزه دانش دارد. من در ایران هم به دانشجویان و هم به طلاب درس دادهام. واقعا فضای تدریس برای طلاب و حوزویان برای من بسیار جالبتر بود. برای این که هنوز انگار روح و «روحیه طلبگی» وجود دارد. برای دانشگاهها هم باید این اتفاق بیفتد و «روحیه دانشگاهی» احیا شود. دانشگاه یعنی «پرسش». دانشگاههای ایران را باید نجات داد و یکی از راه های نجات آن بدون تردید مساله «روش و روش شناسی» است. من سال گذشته طرح «همسطح سازی بین المللی روش شناسی» را برای دانشگاههای ایران به مسولان ارائه دادم که البته هنوز هیچ پاسخی دریافت نکرده ام. از رنجور شدن دانشگاهها و علوم انسانی هیچ کس بهره نخواهد گرفت. از نبودن «پرسش» و «پرسشگری» در دانشگاه ها باید بسیار نگران بود.
پایه دانش آیندهپژوهی در ایران آن طور که باید و شاید استوار نیست
جای خالی مکتب تارخنگاری در ایران با هفت هزار سال پیشینه تاریخی
تسنیم: شما وضعیت آیندهپژوهشی را در غرب نسبت به ایران چگونه میبینید؟
دلفانی: به قول فرانسویها باید چیزهای مقایسه شدنی را با هم مقایسه کرد. بنابر این ما نمیتوانیم آیندهپژوهی در غرب را با آیندهپژوهی در ایران مقایسه کنیم زیرا آیندهپژوهی در فرانسه و غرب از مسائل نظامی آغاز شد و بنیادهایی مثل رند(Rand corporation) و... بسیار بر روی آن متمرکز بودند. در سالهای گذشته، آیندهپژوهی بیشتر در حیطه مسائل اقتصادی، بازرگانی، مدیریتی و راهبردی و ... است و در دوره کنونی که موج چهارم آیندهپژوهی است، حوزههای خاص فرهنگی و اجتماعی وراهبردی را در بر میگیرد. متاسفانه ما در ایران آیندهپژوهی به شکل و شیوهایی که در غرب هست نداریم زیرا تاسیس و ایجاد یک رشته دارای یکسری شرایط تاریخی و تحول دانشی است که در ایران وجود نداشته است. مساله آینده پژوهی در ایران به نظر من قربانی مُد شده است مانند مدیریت که هم اکنون سکه رایج است. به نظر من آیندهپژوهی بدون پایه دانشی و روش شناسی وارد ایران شد و ما دویدیم مانند همیشه تا از قافله جهانی عقب نمانیم بنابراین آن را در دانشگاهها ایجاد کردیم. سنگ بنای آیندهپژوهی، تاریخ و تاریخنگاری است اما چون ما مکتب تاریخنگاری در ایران نداریم و اساسا تاریخنگاری نوین را نمیشناسیم و تاریخنگاریمان به عصر عباس اقبال و روش های اواخر قرن هجدهم فرانسه بازمیگردد خب چیزی در این حیطه نخواهیم داشت. به همین دلیل، بیشتر تولیدات آیندهپژوهی در ایران ، ترجمه است و کسی تولیدی در این حیطه نکرده است. به دلیل عدم وجود تاریخنگاری نوین، پیشینه و روش شناسی و... در ایران آیندهپژوهی پایههای استواری نخواهد داشت حتی اگر دانشگاه عالی آیندهپژوهی برای آن بگذاریم. اهمیت هر کشوری به این بازمیگردد که آیا مکتبی در حیطه دانش دارد یا نه؟ خوشبختانه مسولان سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران با درایت، این ضرورت را خوب دریافتند و پذیرفتند که همایشی علمی در مورد راههای تبیین یک مکتب ایرانی تاریخنگاری را برگزار کنیم که انشاءالله در مهر ماه امسال از سوی سازمان اسناد و کتابخانه ملی برگزار خواهد شدکه نخستین قدم برای تبیین مکتب ایرانی تاریخنگاری نوین خواهد بود و البته پایه و پشتیبانی برای دیگر رشته های علوم انسانی در ایران خواهد گردید.
ایران با 7 هزار سال تاریخ هنوز مکتب تاریخنگاری ندارد در حالی که هند، کانادا و... مکتب تاریخنگاری دارند. ما باید به جای بومی کردن دانشهای غربی تولید دانش بکنیم و برای این تولید نیاز به تربیت انسانهای همین عرصه داریم. بهترین مراجع جریان تاریخی ما، مراجع غربی است آیا شما یک کتاب و مرجع را سراغ دارید که یک ایرانی پیرامون انقلاب فرانسه، نوشته باشد و مورد رجوع تاریخنگاران فرانسوی باشد؟
آفت رسانههای ایران فقدان استراتژی و راهبرد است
تسنیم: شما آیندهپژوهی رسانه را مبتنی بر روندی که تا به حال در ایران داشته چگونه میبینید؟
دلفانی: تا مهندسی راهبردی و اندیشهای رسانه نباشد، هر رسانهای به هر میزان که بزرگ باشد گرفتار روزمرگی خواهد شد و رخدادها و تحولات خواهند بود که رسانه را به دنبال خودشان خواهند کشاند البته این درست است که رسانهها باید به دنبال رخداد و خبر باشند اما این یک بخش کار است اما یک بخش اصلی که معمولا مغفول است اما بسیار اساسی و مهم، مبحث تبلیغی و شکل دادن افکار عمومی است. بعضی مطالب باید به صورت هوشمند باشند و به مخاطب منتقل شوند. آیا برنامهریزی هوشمند رسانهای برای شکل دادن افکار عمومی وجود دارد یا نه؟ این مسئله را ما با برجسته کردن بعضی مطالب اشتباه گرفتهایم. ما باید مخاطبشناسی کنیم و این شناخت مخاطب بسیار مهم است. امروزه، آفتهایی مثل روزمرگی، تعمیم، مهندسی سیاسی رسانهها، رخداد زدگی، نبود تحلیل و مهم تر از همه نبود راهبرد(strategy) و روندشناسی(trendology) و عدم شناخت مخاطب و... آفتهای مشترک رسانه ها در ایران هستند. در یک کلمه، استراتژی یا همان راهبرد در ایران به طور کلی مفهومش را از دست داده ا ست حتی ما هنوز دکترین در هیچ زمینه ایی حتی نظامی و دفاعی به معنی دقیقش را نداریم. ما در ایران از راهبرد زیاد حرف می زنیم اما پیوستگی در برنامه ریزی و اجرا و اساسا رویکرد راهبردی و راهبری در عمل بسیار کم زور و کم اثر است. نبود راهبرد ها باعث شد رسانه ها بسیار شبیه هم شوند. خبر ها مشابه، تحلیل ها بیشتر توصیف و چند گونگی مطالب بیشتر به پراکندگی تبدیل شده است. برای داشتن رویکرد راهبرد گرا باز هم ما با روش سروکار داریم. امروز آموزش روش شناسی نوین در ایران از مهمترین الویت ها می باشد. بدون روش ما درکارزار اندیشه ایی علوم انسانی بی سلاح و بی برگ خواهیم بود. این یک اراده و اقدام راهبردی از سوی دولت می طلبد.
انتهای پیام/