تفکر فلسفی بدون محتوای فلسفی امکان ندارد/ آیا دانشجویان فلسفه واقعا فلسفه می‌خوانند؟

تفکر فلسفی بدون محتوای فلسفی امکان ندارد/ آیا دانشجویان فلسفه واقعا فلسفه می‌خوانند؟

تفکر فلسفی شبیه تکلم است همانطور که صحبت کردن احتیاج به حروف و کلمات دارد تفکر فلسفی نیز بدون محتوای فلسفی که به منزله حروف و کلمات آن است امکان ندارد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم«پویا» مقوله تربیت انسان طراز و مطلوب برای تمدن اسلامی و انقلاب اسلامی یک مسئله بسیار مهم، بنیادی و اساسی است. تربیت انسان طراز را باید ریشه‌ای‌تر و بنیادی تر یعنی از مدرسه و پیش دبستانی و سنین کودکی دنبال کرد تا بتوان به نتیجه قابل توجهی دست یافت. اهمیت این مسئله بقدری بوده و هست که امام خامنه‌ای از سال 79 تا 89 از مسئولین ذی زبط به کرات آن را مطالبه کرده‌است و نقدهای جدی  به سیستم آموزش و پرورش رایج وارد کرده‌اند. در این بین علی رغم بی توجهیهای گسترده مسئولین که مخاطب مطالبات رهبری بودند بعضی مراکز فکری-فرهنگی و برخی از اساتید و دغدغه مندهای این عرصه به فکر ارائه راهکارهایی برای این مقوله مهم افتادند. یکی از راهکارهای اساسی برای تربیت انسان طراز و مطلوب در نظر برخی افراد، نحله های فکری و مراکز فلسفی-علمی مقوله آموزش فلسفه برای کودکان و نوجوانان بوده است. در همین راستا و برای تبیین ابعاد جزئی‌تر مسئله تفکر برای کودکان به سرغ حجت‌الاسلام مهدی پرویزی، پژوهشگر و نویسنده کتاب فلسفه اسلامی و طرح درسهایی برای کودکان به گفت‌وگو پرداختیم.


برنامه‌های رایج فلسفی، فلسفه را به معنای عام پذیرفته‌اند

تسنیم: تعریف شما از فسلفه برای کودکان چیست؟
پرویزی: قبل از تعریف فلسفه برای کودکان ابتدا باید تعریف خود فلسفه مشخص شود. فلسفه اجمالا یک معنای عام دارد و یک معنای خاص، معنای عام آن همان جست‌وجوگری و به دنبال جواب بودن برای سوالات به شیوه عقلی و غیرتجربی است. اما در اصطلاح خاص یک دانش و معرفتی است که شامل الهیات بالمعنی الاعم و اخص می‌شود . این دانش در جامعه اسلامی، حکمت و در یونان، فلسفه نامیده شد. با توجه به این مطلب آموزش فلسفه به کودکان می‌تواند دو ماهیت پیدا کند. یکی آموزش روش دست‌یابی به سوالاتی که با تجربه و روش‌های علمی قابل پاسخ نیستند و دیگری آموزش الهیات. که این الهیات نیز ممکن است صرفا محدود به فلسفه اولی یا الهیات بالمعنی الاعم شود و ممکن است علاوه بر فلسفه اولی شامل الهیات بالمعنی الاخص و مباحث توحیدی نیز بشود. بر این اساس می‌توان گفت: برنامه‌هایی که در ایران با عناوین فلسفه برای کودکان یا فلسفه و کودک پیگیری می‌شوند عمدتا فلسفه را به معنای عام آن پذیرفته‌اند و در حقیقت به دنبال آموزش یک دانش خاص که موضوع و مسائل مشخصی دارد نیستند. البته ظاهرا برنامه P4C از این حد فراتر است و به دنبال استقرار یک نظام آموزشی است تا در آن تعلیم و تربیت به شیوه خاص و متمایز پیگیری شود. برای اینکه فلسفه به معنای خاصش به کودکان آموزش داده شود علاوه بر اینکه ناچار به آموزش روش تفکر فلسفی هستیم باید تبیین‌های بسیار ساده و ابتدایی از آموزه‌ها و مطالب فلسفی داشته باشیم و نحوه ارائه آن‌ها را نیز تغییر دهیم. در واقع باید محتوای فلسفی را به گونه‌ای به کودکان ارائه کنیم که باعث تربیت و رشد عقلی آن‌ها و نهایتا پیدایش و ارتقاء درک عقلی آنها از جهان هستی شود.
 

 

تسنیم: فلسفه از همان ابتدای شکل‌گیری‌اش در یونان یک علمی بوده که فقط به یک عده خاص تعلیم داده می‌شده است. خب با این منوال و رویه، شما چگونه می‌توانید فلسفه را به سنین پائین و به صورت فراگیر آموزش بدهید؟
پرویزی: بله، این گفته وقتی صحیح است که ما بخواهیم مثل حوزه یا دانشگاه متون کلاسیک و رسمی مثل اسفار، منظومه، اشارات، حکمت اشراق و ... را بخوانیم یا درس بدهیم اما اگر ما بیاییم فلسفه را مانند دیگر آموزش‌های رایجی که اکنون برای کودکان وجود دارد، ساده‌سازی و ملموس کنیم، دیگر این ایراد وارد نیست. چون تعریف مراحل مختلف برای آموزش، تعیین محتوا و روش‌های آموزش در هر یک از این مراحل با توجه به ظرفیت و توانایی درک کودکان، عملا باعث می‌شود تا ما به مقدمات لازم برای یادگیری مطالب (حتی چیزهایی که در علوم مختلف وجود دارند و به نوعی مقدمه ورود به فلسفه به شمار می‌روند) توجه داشته باشیم و آن‌ها را در آموزش و یادگیری کودکان لحاظ کرده باشیم. به این ترتیب دیگر مشکلی که گفتید ایجاد نمی‌شود چون این مباحث، از سطحی بسیار ساده شروع می‌شوند و تدریجا پیشرفت کرده و مسائل عمیق و پیچیده مطرح می‌شود. البته از خود این می‌توان به تربیت و رشد عقلی کودک هم تعبیر کرد.


تسنیم: شما این مفاهیم و آموزه‌های فلسفی را تنها با یک مکتب فلسفی به کودکان تعلیم می‌دهید، چرا از مکاتب دیگر فلسفه اسلامی در تعلیم این مطالب غفلت می‌شود؟
پرویزی: تقریبا مفاهیم و مسائل اصلی فلسفه در همه مکتب‌های فلسفه اسلامی مشترک هستند چون هیچ از این مکاتب بریده از مکتب فلسفی قبل نیست. در واقع همه مکتب‌های فلسفه اسلامی استمرار جریان اندیشه و فکری است که برای فهم دین و آموزه‌های آن آغاز شده است. در جهان اسلام هر یک از مکاتب فلسفی بر یافته‌های متقن و درست مکتب پیشین بنا شده است و به همین دلیل هیچ مکتبی مکتب دیگر را نفی نمی‌کند بلکه بر اساس یافته‌ها و نتایج یقینی آن باعث نوآوری در فلسفه اسلامی می‌شود. پس تمرکز بر مکتب حکمت متعالیه یا آراء علامه طباطبایی به معنای غفلت از مکاتب یا آراء فیلسوفان دیگر نیست بلکه توجه به جدیدترین و بی‌نقص‌ترین تبیین‌های ارائه شده از مفاهیم و مسائل فلسفی و محوریت دادن آموزشی به آن‌هاست.


تسنیم: این مکاتبی که فرمودید بعضا در برخی مفاهیم و آموزه‌های اساسی‌شان با همدیگر اختلاف دارند برای مثال، دو مکتب مشهور فلسفی ما بر سر مسئله معاد دارای اختلاف جدی هستند.
پرویزی: اختلافی که ما در حال حاضر برای مکاتب فلسفی مان قائل هستیم به خاطر این است که تبیینی که آنها از مبانی معرفت‌شناختی یا هستی‌شناختی و ... داشتند توان حل و پاسخ به برخی مسائل را ندارد. در همین مثالی که شما فرمودید خود بوعلی می‌گوید هر چند من با دلیل عقلی نتوانستم معاد جسمانی را اثبات کنم اما چون صادق مصدَق از طریق وحی به وجود آن خبر داده، به آن اعتقاد دارم. پس حداقل در معاد جسمانی هیچ اختلافی بین مشاء و حکمت متعالیه نیست. صرفا حرف در امکان تبیین آن با توجه به مبانی است. اختلاف مبانی ناشی از چگونگی تحلیل عقلی و نحوه تبیین آن‌هاست. کاملا طبیعی است مساله‌ای مبنایی که برای اولین بار ممکن طرح می‌شود ممکن است درست تبیین نشود و تدریجا درست شود. مثل مساله اصالت وجود یا ماهیت که در زمان ابن سینا اصلا مطرح نبود و اولین بار توسط شیخ اشراق مطرح می‌شود و برای مدت زیادی همه قائل به اصالت ماهیت می‌شوند بعد ملاصدرا مساله اصالت وجود و اعتباریت ماهیت را اثبات می‌کند که مقبول هم می‌شود. پس اختلاف مکاتب مختلف در فلسفه اسلامی به مبانی آنها و تبیینی که از مبانی ارائه می‌دهند برمی‌گردد نه اختلاف در مفاهیم و آموزه‌های اساسی فلسفه. مثلا در همین مساله اصالت وجود یا ماهیت، ما می‌بینیم که در همه مکاتب فلسفی مفاهیم اصیل، اعتباری، وجود و ماهیت وجود دارد و آموزه اساسی و مهم در همه آنها قائل بودن به واقعیت و اصالت آن است. حال اینکه آن امر واقعی و اصیل وجود است یا ماهیت؟ زمانی اصلا مطرح نبوده، بعد هم که مطرح شده در تبیین آن ابتدا قائل به اصالت ماهیت شدند و بعد با تصحیح آن اصالت وجود مطرح شد.
 

تسنیم: از بوعلی نقل شده است که تربیت فلسفی کودک و پرورش فیلسوف‌گونه یک انسان از حیث زمان و سن او را تا 5 سالگی می‌دانسته است، خب نظر شما در خصوص این ادعا چیست؟
پرویزی: درستی یا نادرستی انتساب این مطلب به بوعلی را نمی‌دانم اما در عمل و تجربه حس کردم که هر چه به سنین پایین‌تر برویم و هر چقدر سن کودک کمتر باشد آموزش ساده‌تر است. کودکان در سنین پایین به سهولت با مطالب ارتباط برقرار می‌کنند اما هر چه که سن افزایش می‌یابد کار دشوارتر می‌شود. دلیل این هم واضح است. انسان دارای ادراکات مختلف حسی، خیالی، عقلی و قلبی است. وقتی که با رشد جسمی کودک، صرفا برخی قوای ادراکی او مثل حس و خیال رشد داده شوند و برخی دیگر مثل عقل و قلب رها شوند و مورد تربیت قرار نگیرند خب در سنین بالاتر هم انسان به‌جای اینکه به وسیله عقل به کشف حقیقت بپردازد بیشتر بر ادراک حسی تمرکز می‌کند.
 

آموزش روش تفکر فلسفی محتاج آموزه‌های فلسفی است

تسنیم: بعضی از بزرگان در خصوص آموزش فلسفه به کودکان قائل به این هستند که هدف آموزش، آموزش روش تفکر فلسفی است نه آموزش آموزه‌های فلسفی استدلال‌شان هم این است که آموزش آموزه‌های فلسفی به سنین بالاتر مثل دانشجویان و... بسیار دشوار است چه برسد به سنین کودکی.
پرویزی: این حرف از یک منظر درست اما از منظر دیگر اشتباه است. درست است چون وقتی که ادراک عقلی به موازات اداراک حسی و خیالی رشد نکرد یقینا در سنین و مراحل بالاتر، آموزش فلسفه دشوارتر است. اما اگر قوای ادراکی عقلی به موازات سایر قوای ادارکی رشد داده شوند، دیگر آموزش آموزه‌های فلسفی به دانشجویان سخت نیست و حتی خود آن‌ها در فهم مسائل فلسفی جلو می‌افتند و سوالاتی طرح می‌کنند که شاید تا به حال طرح نشده باشد و پاسخ‌های بسیار عالی و نابی برای آن پدید می‌آورند. نمی‌توان گفت که آموزش فلسفه صرفا به معنای آموزش روش تفکر فلسفی است. چون اگر مقصود ما از فلسفه، فلسفه به معنای خاص آن باشد تفکر فلسفی تعریف خاصی پیدا می‌کند. فکر فلسفی راه شناخت و فهم هستی است. خب حالا اگر بنا باشد که این شناخت هستی که فکر فلسفی است اتفاق بیفتد موضوع آن مشخصا باید هستی و وجود باشد. این موضوع ویژگی‌هایی مثل کلیت دارد که تاثیر خاصی بر شاکله و روش فکر می‌گذارد. پس ما نمی‌توانیم محتوای معرفتی خاص را نداشته باشیم و ادعا کنیم که می‌خواهیم تنها تفکر فلسفی را آموزش دهیم. چون تعلق نگرفتن فکر به این موضوع خاص (یعنی وجود و احکام آن) به هر حال باعث جزئی شدن فکر است. در حالی که کلیت فکر فلسفی فکر غیرقابل انفکاک است. البته ممکن است برخی بگویند تاکید ما در آموزش روش تفکر فلسفی بر روش برهانی و عقلی است. اما این ادعا در صحنه عمل اجراء نمی‌شود. چون اگر ما برنامه‌هایی که برای این منظور اجراء می‌شوند را مورد بررسی قرار دهیم می‌بینیم که غالبا انتخاب مفاهیم و مسائل جزئی برای آموزش و بحث، باعث استفاده از روش‌هایی مثل تمثیل و استقراء شده است. پس هر چه موضوع و مساله مورد انتخاب جزئی‌تر باشد روش هم جزئی‌تر می‌شود. فلسفه علم کلی است، علم کلی روش کلی دارد آموزش روش کلی محتوای کلی می‌خواهد. محتوای کلی را هم باید از خود فلسفه گرفت. پس ما برای آموزش روش تفکر فلسفی محتاج خود فلسفه هستیم و بدون آن موفق به این کار نمی‌شویم.
 

ترجمه p4c به فلسفه برای کودکان موجب سوء تفاهم است

تسنیم: آیا شما اشکال کار بعضی از موسسات داخلی را که فلسفه برای کودکان را بومی می‌کنند و در حال ترویج آن هستند در تلقی آنها از خنثی بودن روش می‌دانید؟
پرویزی: نباید از معانی و مفاهیم مختلفی که واژه‌ها می‌توانند داشته باشند یا به خود می‌گیرند غافل شد. یک وقت فلسفه را شناخت واقعیت و جهان هستی می‌دانیم که خب این مساله‌ای انسانی است و منحصر به هیچ منطقه جغرافیایی خاص نیست و با انسانیت هر انسانی گره خورده است. به خاطر این اصلا حرف از بومی کردن آن معنا ندارد. اما بحث‌هایی که درباره بومی بودن یا نبودن فلسفه برای کودکان پیش آمده و اعتراض‌هایی درباره اصل آن یا نحوه بومی سازی آن وجود دارد، به خاطر این است که مساله اصلی در فلسفه برای کودکان، چگونگی یادگیری، تغییر و اصلاح روش‌های آموزشی است نه آموزش یک رشته علمی خاص یا آموزش تفکر فلسفی. به عبارتی همان طور که قبلا هم گفته شد فلسفه برای کودکان نامی برای یک سیستم و نظام آموزشی است. نه برنامه‌ای برای آموزش فلسفه یا روش تفکر فلسفی. چون نکاتی که بیان شد روشن می‌کند که این برنامه تفکر فلسفی را به معنایی که در سنت فلسفی ما شناخته می‌شود آموزش نمی‌دهد. پس مساله این موسسات غیر از آموزش فلسفه است و مربوط به تعلیم و تربیت می‌شود لذا اصلا بحث بومی کردن یا نکردن تفکر فلسفی یا خنثی بودن یا نبودن روش مطرح نیست. علت اصلی همه این اشکالات و مناقشات، ترجمه philosophy for children به فلسفه برای کودکان یا آموزش فلسفه به کودکان است. طوری که حتی متصدیان و مجریان این برنامه در ایران بارها مجبور به توضیح شده‌اند که قرار نیست به کودکان فلسفه آموزش داده شود. به همین خاطر گاهی نیز برای این برنامه از عنوان‌هایی مثل فکر پروری برای کودکان یا حلقه کندوکاو استفاده شده.
 

 

تسنیم: خب اشکال این کجاست، مگر غیر از این است که شغل انبیاء معلمی بوده است؟
پرویزی: تعلیم و تربیت هم مثل فلسفه عنوانی مشتبه و مبهم است. یک وقت مقصود شما از تعلیم و تربیت، انسان‌سازی، یعنی رشد و تعالی انسان به سوی خدا است اما یک وقت هم از یک رشته دانشگاهی با عنوان تعلیم و تربیت صحبت می‌کنید که دارای سرفصل‌ها و دورس مشخصی است، یک مقدار روانشناسی است، یک مقداری آمار است، یک مقداری زبان و ... کاملا روشن است که شغل انبیاء یک رشته آکادمیک نبوده، ارتباط یک رشته علمی که در آن روش آموزش، انواع کتب، تعداد حجم واحد‌های درسی و چینش آنها طبق یک مبنای خاصی صورت گرفته با شغل انبیاء چندان معلوم نیست. اگر باعث هدایت انسان شود بله یقینا در راستای شغل انبیاء است اما اگر باعث گمراهی باشد چطور؟ در مصاحبه‌های لیپمن هست که قصدش این بود که طوری دروس را آموزش بدهد که کودکان مطالب را حفظ نکنند بلکه آنها را به خوبی درک کنند. در واقع، چیزی که اینجا اهمیت دارد روش آموزش است نه انسان‌سازی و هدایت انسان به سوی خدا. البته ممکن است برخی در ایران بگویند که ما با طرح لیپمن یا طرح‌های مشابه دیگر به دنبال خود فلسفه هستیم. این صرفا یک ادعاست زیرا فلسفه تعریف مشخصی دارد، شما یک وقت تمرکز بر آموزش روش دارید و یک بار هم بر آموزش یک علم. اگر قرار است که روش، آموزش بدهید، خب روش چه چیزی را؟ روش رسیدن به درک مسائل عقلی؟ یا روش یافتن پاسخی برای یک مساله، هر چه که باشد؟ خب مسائل عقلی ویژگیهای خاصی دارد که باعث تفاوت روش آنها با مسائل دیگر می‌شود. اصلا پاسخ به مسائل عقلی بدون استفاده از محتوای فلسفی و فلسفه اولی، ممکن نیست. چون تفکر فلسفی شبیه تکلم است همانطور که صحبت کردن احتیاج به حروف و کلمات دارد تفکر فلسفی نیز بدون محتوای فلسفی که به منزله حروف و کلمات آن است امکان ندارد.
 

سنت فلسفی اسلام عقاید را در خود هضم کرده است

 

 

تسنیم: شما در بخشی از کتابتان می‌فرمایید که هدف از آموزش فلسفه "فهم و تفسیر صحیح عالم هستی است" خب پرسش این است که آیا این هدف با آموزش عقاید محقق نمی‌شود؟
پرویزی: علم کلام یا عقاید که موضوع آن اصول دین است به بررسی و اثبات توحید، نبوت و معاد می‌پردازد. در گذشته و قبل از پیدایش جریان فلسفی در جهان اسلام، روش عقاید و کلام، روش جدلی بوده است. در روش جدلی تلاش می‌شود به هر نحو ممکن فرد مقابل ساکت شود و حرف به کرسی نشانده شود. اما فلسفه که دو بخش دارد در بخش اولش که فلسفه اولی هم نامیده می‌شود به بررسی وجود و احکام عام آن پرداخته می‌شود و در بخش دومش مباحث توحیدی و مبداء و معاد طرح می‌شود. به همین دلیل دایره فلسفه و مسائلش نسبت به عقاید وسیع‌تر است و روشی که این علم برای حل و فصل مطالب استفاده می‌کند برهان است. سنت فلسفی اسلام عقاید را در خود هضم کرده است. یعنی مسائلی را که در کلام با روش جدلی اثبات می‌شد با روش عقلی اثبات می‌کند. این به خاطر این است که دغدغه جدی فیلسوف مسلمان، خدا و مساله مبداء و معاد است. دقیقا همان دغدغه‌ای که فرد متکلم داشت. به این ترتیب الان وقتی شما به آموزش عقاید می‌پردازید عملا دارید کار فلسفی می‌کنید چون موضوع و روش شما فلسفی است. و وقتی هم که قسمت الهیات بالمعنی الاخص فلسفه را آموزش می‌دهید در واقع دارید کار اعتقادی می‌کنید. البته هدف کتاب‌هایی که امروزه با عنوان عقاید منتشر می‌شود بیشتر ارائه تبیین و توصیف و استدلال‌هایی درباره وجود خدا، اوصاف او، اثبات پیامبر و امام، یا اثبات معاد و زندگی بعد از مرگ است. هر چند عقاید بخشی از مسائلی را که درباره واقعیت است پاسخ می‌دهد اما تکلیف مسائل دیگر را مشخص نمی‌کند. به عنوان نمونه می‌توان به مسائل حرکت و زمان، مسائل مربوط به علم و معرفت، مسائل مربوط به نفس و انسان‌شناسی اشاره کرد. خلاصه اینکه با آموزش فلسفه می‌توانیم به تمام اهدافی که آموزش عقاید به دنبال آن است نائل شویم اما با آموزش عقاید نمی‌توانیم به همه اهدافی که با آموزش فلسفه حاصل می‌شوند برسیم.
 

تسنیم: بازخوردها و نتایج کار شما تا به الان چه بوده است؟
پرویزی: ایده این کار در سال 84 شکل گرفت. سال 86 پروژه‌ای در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تصویب شد که اجرای آن دو سال طول کشید و نهایتا در سال 92 به صورت کتاب منتشر شد. بر اساس همین کار، یک پژوهش میدانی برای بررسی شیوه آموزش مفاهیم فلسفی به کودکان پیش دبستانی تعریف شد که سال 91 با تصویب و حمایت صندوق حمایت از پژوهشگران اجرایی شد. انتشار کتاب که عملا زمینه معرفی ماهیت کار و شکل‌گیری برخی ارتباطها شد بازخوردهای متفاوتی داشت. مثل توجه برخی اساتید و تایید و راهنمایی برای ادامه بهتر کار، مشاوره با برخی دانشجویان و پژوهشگران در زمینه آموزش فلسفه به کودکان، جلسه نقد، معرفی در کتابنامه رشد، برگزیده شدن در جشنواره رشد. کم بودن تعداد فعالیت‌های انجام شده در مدت زمان حدودا 10 ساله و سرعت بسیار پایین انجام کار به خاطر این است که بستر و زیرساخت لازم برای پژوهش‌های این چنینی فراهم نیست. اغلب مراکز فرمت خاصی برای انجام پژوهش‌ها دارند که در صورت توافق بر همکاری، بخش اندکی از کار قابل اجراء است و بخش‌های دیگر باید از طرق دیگر انجام شود. گه‌گاه لازم است برای انجام مراحل بعد مراحلی که قبلا انجام شده است مجددا تکرار شود. اگر هم قرار باشد مرکز مستقلی برای انجام این کار مثل یک شرکت دانش‌بنیان تاسیس کنیم معلوم نیست چه ارگان و دستگاهی متولی دادن مجوز به این طرح است. خلاصه پیشرفت کار خیلی فرسایشی است.
 

تسنیم: یعنی اگر شما بخواهید یک ایده‌ای داشته باشید که کاملا تازه باشد و سرفصل‌ها و مسائلی را بخواهید بگویید که در سیستم کنونی، رایج نباشد، چون ارگانهای مختلف برمبنای مقولاتی که موجود و متعارف هستند پیش می‌روند، اجازه و مجوزش را به شما نمی‌دهند؟!
پرویزی: بله، دقیقا یکی از دلایل اصلی پیشرفت کند کار همین است که فرمودید. بعد از اولین پژوهش حداقل باید سالی یک پژوهش انجام می‌شد یعنی باید در هر یک از سال‌های بین 88 تا 95 حداقل یک کتاب مثل همان کتاب اولی که منتشر شده تولید می‌کردیم. یعنی حداقل 7 کتاب. اما چنین نشده است. مثلا هماهنگی با یک مدرسه و مشارکت دانش آموزان خیلی سخت است.  اگر بخواهیم از فضای آموزشی یک مجتمع آموزشی استفاده کنیم و 10 دانش آموز ثابت از پیش از دبستان تا پایان دبیرستان را داشته باشیم آیا مدیر مجتمع قبول می‌کند؟ آیا وزارت آموزش و پرورش مجوز آن را می‌دهد یا شرایط لازم را فراهم می‌کند تا با پژوهش‌های میدانی مشخص شود که در هر یک از سال‌های تحصیلی چه مطالبی را و چگونه می‌توانیم آموزش دهیم؟ البته این پژوهش مشکلات و ابعاد گسترده دیگری نیز پیدا می‌کند. مثلا برای اختلاف‌هایی که ممکن است کودکان بین محتوای این درس با دروس دیگر ببینند چه باید کرد؟ آیا معلم‌های دروس دیگر در کلاس‌های خود با محتوایی که در این درس ارائه می‌شود همراهی می‌کنند؟ یا می‌توانند چگونگی تعامل بین این درس و درس خودشان را درک کنند و ارتباط آنها را برای دانش‌آموزان حل کنند؟  صرف مجوز یا حمایت مالی برای انجام این طرح پژوهشی در یک مرکز کافی نیست بلکه پس از آن همراهی‌هایی لازم است که معمولا سیستم آموزشی اجازه آن را نمی‌دهد.
 

جریان غالب علمی-آموزشی منجر به مرگ فلسفه است

تسنیم: چرا با وجود گذشت حدود 300 سال از فلسفه صدرایی، این نحله فلسفی در طرح مسائل بدیع غالبا منفعل بوده است و همواره منتظر این بوده که مسئله‌ای در فلسفه غرب مطرح بشود و سپس به پاسخگویی در مقابل آن بپردازد؟ برای مثال همین طرح فلسفه برای کودکان که در غرب شکل می‌یابد و انجام می‌شود ما تازه در داخل به فکر مواجهه و برخورد با آن می‌افتیم.
پرویزی: متاسفانه نگاه‌ها و پرسش‌های این چنینی ناشی از برخورد سطحی با مطلب و فقدان شناخت صحیح و عمیق از فلسفه و نحوه آموزش آن است. وقتی رویکرد و جریان غالب علمی و آموزشی منجر به مرگ فلسفه است مگر می‌توان از فلسفه انتظار پاسخ به مسائل جدید را داشت. اصلا مگر فلسفه در دانشگاه‌ها تدریس می‌شود؟ مگر دانشجویان ما نسبت به مبانی فلسفی تسلط دارند تا در برابر مسائل جدید توانایی پاسخ داشته باشند و منفعل نباشند؟! پس ادعای منفعل بودن فلسفه صدرایی در برابر مسائل جدید کذب محض و از ریشه باطل است. بله هر علم و دانشی حیطه‌ای مخصوص به خود دارد. نمی‌شود از علم نجوم بخواهیم مسائل شیمی را جواب بدهد یا مسائلی را که در شیمی مطرح است طرح کند. فلسفه صدرایی نیز حیطه خاص خود را دارد و قرار است به تبیین و توصیف کلی‌ترین قوانین هستی که لایتغیرند بپردازد پس ما نباید از فلسفه صدرایی توقع داشته باشیم که مثلا فاصله دقیق خورشید تا زمین و میزان تغییر آن در شبانه روز یا ماه و سال را مشخص کند. یا توقع داشته باشیم پیشرفت صنعتی همان طور که در غرب به واسطه تجربه‌گرایی در علم اتفاق افتاد در ما نیز با عقل‌گرایی در فلسفه اتفاق بیفتد. به این ترتیب نادرستی این حرف که فلسفه اسلامی همیشه منتظر است تا در غرب مساله‌ای مطرح بشود و سپس در مقام پاسخ برآید، مشخص می‌شود. چون تفاوت ماهیت فلسفه در غرب و اسلام، و اختلاف آنها در مبانی هستی شناسی و معرفت شناسی باعث می‌شود که اصلا بسیاری از مسائلی که در غرب مطرح هستند در اسلام مطرح نشود. مثلا همین مساله تردید در واقعیت داشتن خود یا اشیائی که با آن‌ها مواجه هستیم یا تردید در درستی یا نادرستی شناخت ما از امور پیرامونمان. اینها هیچ وقت در فلسفه اسلامی مطرح نشده و نمی‌شوند. چون واقعیت داشتن وجود و کاشفیت ادراک از واقع از مبانی متقن فلسفه اسلامی است و هیچ دانشی در مبانی خود تردید نمی‌کند و به دنبال پاسخ به آنها برنمی‌آید. پس اگر ما می‌بینیم در نظام تعلیم و تربیت یا آموزش عالی ما چنین مسائلی مطرح هستند این به خاطر فقدان فلسفه، و ترجمه‌ای بودن منابع درسی و رشته‌های علمی‌ای است که در این نظام، آموزش داده می‌شوند. وقتی ما بدون توجه به مبانی و ریشه‌ها، علم غربی را می‌گیریم مجبوریم که مبانی فلسفی آنها را نیز بپذیریم. حالا اگر به خاطر چنین مشکلاتی بعضی از فلاسفه و دلسوزان اندیشه آمدند و به تبیین مبانی فلسفی پرداختند و مشخص کردند که مثلا موجودیت ما و اموری که آنها را می‌یابیم واقعیت دارد و به این دلیل یا آن دلیل نمی‌توان در درستی ادراک تردید کرد، آیا این به معنای انفعال فلسفه یا عقب بودنش از زمان یا علم است؟ با این حساب وضعیت فلسفه برای کودکان هم که به عنوان نمونه‌ای برای این ادعا مطرح شد مشخص می‌شود. philosophy for children یک برنامه برای حل و جبران برخی مشکلات آموزشی و تحول نظام تعلیم و تربیت است. اساتید و پژوهشگران آکادمیک تعلیم و تربیت در غرب با مشکل حافظه محوری نظام تعلیم و تربیت رایج مواجه شدند و در صدد چاره برآمدند و این برنامه را به عنوان راه حل ارائه کردند. حال اگر اساتید و پژوهشگران دانشگاهی ما به خاطر همسویی مبانی و فلسفه رشته تعلیم و تربیت رایج در ایران با غرب، این راه حل را بپسندیدند و آن را اجراء کردند این چه ارتباطی با فلسفه اسلامی یا صدرایی پیدا می‌کند؟! مساله‌ای که لیپمن داشت و به خاطر آن طرح p4c را پیشنهاد کرد هیچ وقت در فلسفه اسلامی مطرح نمی‌شود چون این یک مساله آموزشی است نه یک مساله فلسفی. پس در واقع باید تعلیم و تربیت را منفعل و پیرو غرب دانست نه فلسفه را. منشاء این پیروی و انفعال تعلیم و تربیت هم این است که فلسفه در سیستم آموزشی ما جایگاه ندارد.
 

نظام آموزشی ما فاقد فلسفه است

تسنیم: در دانشگاه فلسفه تدریس نمی‌شود؟! فقط 10 واحد از واحدهای درسی فلسفه غرب در دانشگاه‌ها دروس فلسفه اسلامی است.
پرویزی: با چند واحد فلسفه که نمی‌شود فلسفه فهمید. تحصیل فلسفه و عرفان شیوه خاصی دارد. بدون شاگردی و زانوزدن نزد یک فیلسوف، نمی‌شود فلسفه فهمید. حتی بالاتر از این برخی از اساتید و فیلسوفان ما فلسفه را برای افرادی که اهل ریاضت و تهذیب نفس نیستند حرام می‌دانند. فلسفه فهمیدن تربیت عقلی و نفس صاف لازم دارد. آیا سیستم آموزشی ما علاوه بر تعریف مراحل شناخت حسی و نهایت ذهن، مراحل رشد و تربیت عقلی را هم می‌شناسد؟ اصلا سیستم آموزشی ما حداقل در آموزش فلسفه، مبانی ایدئالیستی معرفت را پذیرفته یا رئالیستی؟  حدود 5 سال پیش با یکی از دانشجویان دوره دکتری فلسفه اسلامی در همین زمینه آموزش فلسفه به کودکان گفت‌وگو داشتیم. صحبت به اصل تناقض رسید. او مدعی بود این اصل ابطال شده. اصل تناقض یعنی محال بودن اجتماع یا ارتفاع بودن و نبودن با هم. این یک مساله عینی است یا ذهنی؟ مثلا این اتاقی که ما الان در آن نشسته‌ایم و گفت و گو می‌کنیم الان وجود دارد یا وجود ندارد؟ می‌شود این اتاق همین الان که ما در آن نشسته‌ایم هم باشد و هم نباشد؟ بالاخره یا هست یا نیست. اگر کسی الان ادعا کند این اتاق هم وجود دارد و هم وجود ندارد شما به او نمی‌خندید؟ خب وقتی دانشجوی مقطع دکتری فلسفه یا فارغ التحصیل آن معتقد است این اصل رد شده و از رد آن دفاع می‌کند معلوم است که این اصل را یک حقیقت عینی و خارجی نمی‌داند و احتمالا آن را صرفا عقیده شخصی یک فیلسوف می‌داند که فیلسوفی دیگر آمده با توضیح و تبیین‌هایی آن را رد کرده است. آموزش فلسفه در کشور ما با این مشکلات مواجه است. ابدا هیچ فردی با 10 یا 20 واحد درسی فیلسوف یا عارف نمی‌شود. رشته فلسفه اسلامی با همه گرایش‌هایش از تربیت فیلسوف عاجز است. همه این مشکلات به خاطر سیطره نگاه تاریخی در سیستم آموزشی ما به موضوع فلسفه است. نگاه تاریخی به فلسفه اسلامی در دانشگاه‌ها باعث شده که حتی برخی اساتید فلسفه درک صحیح و عمیقی نسبت به مبانی معرفت‌شناختی و هستی‌شناختی آن نداشته باشند و مبانی فلسفه را در واقع اوهام و بافته‌های ذهنی یک فیلسوف بدانند. حاصل چنین تدریسی در دانشجویان چیست؟ آیا واقعا این دانشجویان فلسفه خوانده‌اند؟ موفق نبودن تدریس و تحصیل فلسفه در مدرسه و دانشگاه یعنی  اینکه در نظام آموزشی ما فلسفه تدریس نمی‌شود. مگر می‌شود چیزی باشد اما اثرش نباشد؟ مگر می‌شود آب باشد اما خیس نکند؟ تحصیل علم اثر دارد. اثر تحصیل فلسفه شناخت هستی است. نمی‌شود کسی حقیقتا به تحصیل فلسفه بپردازد اما از شناخت هستی عاجز باشد. پس فیلسوف‌پرور نبودن نظام آموزشی ما نشان می‌دهد که فلسفه ندارد.
انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران