ایده تجارت جهانی روی دیگر استعمار/ عضو محتاط نهادهایی مثل FATF باشیم
یک کارشناس اقتصادی تاسیس نهادهای بین المللی از جمله بانک جهانی و FATF را از ابزارهای پیشبرد منافع کشورهای صنعتی در دوران استعمار نو دانست و گفت: بقای ما در این سازمانها لازم است اما در نحوه تعاملات باید دقت لازم و ویژهای داشته باشیم.
به گزارش خبرنگار اقتصادی باشگاه خبرنگاران تسنیم(پویا)، برخی از کارشناسان طبق این دیدگاه که یک طرز تفکر از بین نمیرود و فقط ممکن است تغییر شکل دهد؛ با توجه به سابقهی روحیهی استعمارگری و برتریطلبی غربیها، قبل از جنگ جهانی دوم که آنها را وادار ساخته بود تا نیروهای خود را روانه ممالک دیگر نموده و آنها را تحت استیلا و استعمار خود درآورند و این نکته که استمرار این جریان، عملا بعد از جنگ جهانی دوم امکانپذیر و پذیرفتنی نبود؛ مطرح شدن ایدهی تشکیل اقتصاد جهانی، بلافاصله بعد از جنگ جهانی دوم توسط کشورهایی که چنین سابقهای در دنیا داشتند را ادامه همان مسیر استعماری میدانند و به «استعمار نو» نامگذاری کردند. از جملهی این کارشناسان دکتر حجت الله عبدالملکی عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(علیه السلام) است که در این زمینه با ایشان گفتوگو کردیم:
تسنیم: از منظر شما ایده شکلگیری تجارت جهانی از چه نقطهای آغاز شد؟
اقتصاد جهانی از یک مقطع خاصی شروع شد؛ مشخصا بعد از جنگ جهانی دوم پیشنهاد آمریکا برای بعد از جنگ جهانی دوم بود. کشورهای اروپایی به جهت جنگ خسارتهای فراوانی دیده بودند و به جهت یک سری اتفاقات سیاسی تعدادی از کشورهای مستعمره که قبل از جنگ جهانی وجود داشتند مستقل شده بودند. آمریکا به جهت دوری از میدان جنگ و سیاست انزوایی که در جنگ جهانی اول و بین جنگ جهانی اول و دوم اتخاذ کرده بود توانسته بود که اقتصاد خود را بسازد و اقتصاد قدرتمندی را با تولید ملی بالا و دانش و فناوری پیشرفته شکل دهد. آمریکا با سوءاستفاده از اتفاقاتی که بعد از جنگ جهانی دوم رخ داد، چه مسئله خرابی کشورهای اروپایی که آنها نیازمند کمک برای بازسازی شدند و چه استقلال کشورهایی که تازه از مستعمرگی خارج شده بودند و تا مقدار زیادی عقبافتاده گذاشته شده بودند، بحث تجارت آزاد جهانی را مطرح کرد.
ایدههایی مثل صندوق بینالمللی پول،بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی، مواردی بود که آمریکا بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم آن را مطرح کرد.
آمریکا در شرایطی این ایدهها را مطرح کرد که خود یکهتاز اصلی اقتصاد جهان بود. کشورهای اروپایی بعد از چند سال توانستند خودشان را پیدا کنند و خرابی جنگها را آباد کنند و با آمریکا همپیمان شدند و الگوی اقتصاد جهانی را دنبال کردند و در شکلگیری آن کمک کردند. کشورهای باقیمانده دو دسته بودند یکسری کشورهای در حال توسعه و یک دسته کشورهای فقیر و عقب مانده بود. کشورهای فقیر و عقب مانده که هیچگاه در اقتصاد جهانی بازیگران خیلی خاصی نبودند و عمدتا هم وابسته به قدرتها بودند هر چند به ظاهر مستقل بودند.
کشورهای در حال توسعه هم به این نتیجه رسیدند که اگر یکسری از ملاحظات را رعایت کنند ممکن است از این شرایط اقتصاد جهانی به نفع خود بتوانند بهرهبرداری کنند و به همین سبب با اقتصاد جهانی همراه شدند اما در واقعیت اقتصاد جهانی که نهادهای اصلیاش همین مواردی بود که گفته شد یک طرح جهانی برای تامین منافع قدرتهای بزرگ بودند. اول آمریکا و بعد اروپا که به ترتیب در این جریان سهیم شدند.
تسنیم: وضعیت سایر کشورها در مواجهی با اقتصاد جهانی چگونه شد؟
کشورهایی مثل کره جنوبی، ژاپن، چین و امثال این کشورها تا حدی از اقتصاد جهانی منتفع شدند ولی به اعتقاد بنده ضربهای که از اقتصاد جهانی خوردند بیشتر از فواید آن بود در واقع سیطره استعماری کشورهای غربی باعث شد که سایر کشورها از تشکیل اقتصاد جهانی صدمه ببینند.
در این بین یک سری از کشورهای فقیری نیز وجود دارد که از تشکیل این سازمانهای بین المللی هیچ سودی نبردند و به جهت تعاملی که با این نهادها برقرار کردند؛ متضرر شدند. در واقع اقتصاد برخی از کشورها با تشکیل اقتصاد جهانی ضعیفتر شد. به عنوان نمونه برخی از اقتصاددانان مستقل غربی، صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی را برای 75 کشور که عمدتا هم کشورهای فقیر بودند؛ معادل فلاکت اقتصادی تعریف و ترجمه کردند که با اجرای سیاستهای صندوق بینالمللی پول دچار فلاکت شدند. در بحث تجارت هم سازمان بینالمللی تجارت جهانی که نسخه پیشرفتهتر دات« نسخه اولیه سازمان تجارت جهانی که آمریکاییها ساخته بودند.» بود، در عمل به ضرر خیلی از کشورهای فقیر عمل کرد و کشورهای فقیر با شرکت در این سازمانها بازار خود را تقدیم کشورهای غربی کردند چون قدرت رقابت با آنها را نداشتند و لذا اقتصادشان روز به روز وابستهتر شد. با گسترش حوزه عمل سازمانهای بینالمللی وابستگی به چند کشور پیشرفته روز به روز بیشتر شد. اگر چه چند کشور محدود در حال توسعه توانستند از این سازمانها استفادههای محدودی نیز ببرند اما سرجمع اگر زیانهایی که کردند را نسبت به سودهایی که بردند اگر خواسته باشیم در نظر بگیریم در جمع به ضرر آنها تمام شد.
تسنیم: تأثیر سازمانها و نهادهای بینالمللی را در اقتصاد جهان چگونه ارزیابی میکنید؟
اکنون آن چیزی که در دنیا به عنوان اقتصاد جهانی و سازمانهای اقتصادی جهانی مطرح میشود، هرچند یک رنگ و لعاب زیبایی دارد و اینگونه وانمود میشود که اینها به نفع اقتصاد جهانی عمل میکنند اما در واقع آنها تبدیل به نهادهایی شدند که در خدمت چند کشور بزرگ قرار گرفتند.
تسنیم: آیا شواهدی مبنی بر اینکه این نهادها فقط به نفع کشورهای پیشرفته عمل کردند وجود دارد؟
البته؛ به عنوان مثال حدود یک سوم تولید ناخالص جهانی در اختیار 100 برند قرار دارد. 20 برند ابتدایی آن از کشور آمریکا و اروپا هستند و مابقی نیز تعداد کمی از کشورهای شرق آسیا وجود دارند. در کل نهادهای بینالمللی به هدف تسلط کشورهای قدرتمند و پیشرفته بر اقتصاد کشورهای ضعیف شکل گرفته است.
تسنیم: آیا باید از این سازمانها خارج شویم؟
جواب منفی است. مثلا در مورد ایران که صحبت میکنیم بقای ما در این سازمانها مثل صندوق بین المللی پول لازم است اما در نحوه تعاملات باید دقت لازم و ویژهای داشته باشیم که سازوکارهای موجود در آنها برای پیشرفت ما تعبیه نشده است.
تسنیم: یکی دیگر از شواهدی که کارشناسان در رابطهی با آن اشاره میکردند این نکته است که بعد از به وجود آمدن این سازمانها کشوری به کشورهای توسعهیافته اضافه نشد، به نظرتان کشورهایی مثل کره جنوبی نمیتواند نقضکننده این دیدگاه باشد ؟
کشورهای در حال توسعه یک بازی پیچیدهای را با نهادهای جهانی شروع کردند؛ اولا توجه داشته باشیم که عمده پیشرفت کشورهایی همچون چین، کره جنوبی، ناشی از تعامل با اقتصاد جهانی و نهادهای بینالمللی نبوده است بلکه عمده پیشرفت ناشی از اتکا به توانمندیهای درونی خودشان و استفاده از مواهب نیروی انسانی، سرمایه، طبیعت و دانش و فناوری بوده است که خودشان سعی کردند به دست بیاورند. اصولا اینگونه نیست که کشورهای غربی با هزینه کم حاضر شوند بیایند و به پیشرفت شما کمک کنند.
بله کره جنوبی تا حدودی از حضور در سازمان تجارت جهانی توانست منتفع شود به جهت اینکه این سازمان به آن کشور اجازه میداد که به راحتی بتواند به بازارهای جهانی که قبلا بسته بودند، مثل کشورهای آمریکای لاتین، آفریقایی و غرب آسیا و آسیای میانه دسترسی پیدا کنند. این یک وضعیتی بود که سازمان تجارت جهانی برای او ایجاد کرده بود اما از طرف دیگر سیاستها و توصیههایی که توسط نهادهایی مثل سازمان تجارت جهانی و صندوق بینالمللی پول به کره جنوبی مطرح شد در اثر این توصیهها کره جنوبی خودش نیز دربهای کشورش راگشود و در اختیار کشورهای غربی گذاشت. برای اینکه در این چرخه حضور داشته باشد کالاهای تولیدی خود را با قیمتی کم در اختیار کشورهای غربی قرار داد. این موارد خسارتهایی بود که همین کره جنوبی از همکاری با نهادهای اقتصادی بین المللی دید.
اگرچه کشورهایی مثل ژاپن، کره و چین منتفع شدند اما خسارات کمی هم از عضویت در آن ندیدند. به عنوان مثال بحران مالی 1997 میلادی که در جنوب شرق آسیا رخ داد ناشی از همین هم آغوشی بیقید و شرط با اقتصاد جهانی بود. بعد از این بحران مالی که کشورهای جنوب شرق آسیا با آن روبرو شدند تا حدودی حوزه تعاملی خود را با اقتصاد جهانی تعدیل کردند یا بحران مالی 2008 آمریکا با آن مواجه شد ابتدا به اروپا و سپس به جنوب شرق آسیا منتقل شد و این هم خسارت بزرگ دیگری بود که ناشی از همین تعاملات بینالمللی بود.
از همه اینها مهمتر اینکه کشورهای غربی از اقتصاد کشورهای جنوب شرق آسیا به عنوان کشورهای نوظهور به عنوان برده نهایت استفاده را بردند؛ چراکه استفاده این کشورها از اقتصاد جنوب شرق بیشتر از خود این کشورها بود. منافعی که کشورهای جنوب شرق آسیا از اقتصاد خود بردند کمتر از استفاده کشورهای غربی از اقتصادشان بود و قربانی توسعهی استعماری به شیوه غربی شدند. مثلا شما یک تلویزیون تولید میکنید. فرض کنید، کل منافعی که این تلویزیون دارد 10 میلیون تومان است وقتی شما این تلویزیون را 3 میلیون تومان میفروشید یعنی 7 میلیون تومان از آن تلویزیون را به خریدار تقدیم کردید و امثال کره جنوبی هرچند سر جمع از این 3 میلیون تومانها سود ببرند اما از 30 درصد منافع تولید محصول خود، که میتوانستند ببرند، بهرهمند شدند و این یک نوع استعمار و استثمار نوین است که رخ داده است.
تسنیم: چرا این کشورها زیر بار چنین استثماری رفتهاند و حتی چین که از لحاظ مبانی قاعدتا باید مخالف نظام امپریالیستی آمریکا باشد وارد این بازی شد؟
با یک مقدمه وارد بحث میشوم؛ حدود 30 سال است که واردات آمریکا بیشتر از صادرات آن است و وقتی صادرات کشوری کمتر از واردات او باشد یعنی به طور طبیعی دارد از دسترنج سایر ملتها استفاده میکند و هرچقدر اقتصاد آنها در دسترستر باشد بیشتر از آن منتفع میشود. اکنون چین را مشاهده میکنیم که به عنوان بزرگترین کشور صادر کنندهی جهان، بزرگترین ذخایر دلار را در جهان دارد و آن بدون پشتوانه است؛ در واقع تولیدات خود را در برابر کاغذهایی که بدون پشتوانه است واگذار کرده است. همین نکته باعث شده که چین برای اینکه بتواند از دلارهای بدون پشتوانهاش استفاده کند ، از مدافعان نظام اقتصادی امپریالیستی شود. چین، ژاپن و کره جنوبی میدانند که اگر آمریکا سقوط کند این ذخایر هنگفت دلاری که دارند دیگر برای آنها فایدهای نخواهد داشت. چون این پولهای بدون پشتوانه است و این خودش خسارت است شما برای اینکه داراییهای خودتان تثبیت شود از آن فضلی که بدون پشتوانه به شما داده شده است حمایت کنید تا خودتان حفظ شوید و این تعامل دو سویه که هر کدام منتفع شوند نیست در واقع چین، کره و ژاپن به نوعی استعمار شدند هرچند بپذیریم که آمریکا در عرصه اقتصاد جهانی زمینههایی را برای آنها فراهم کرده است.
انتهای پیام/